آرشیو شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۳۴۰۱
اندیشه
۸
بررسی

جدال تاریخ و نظریه

نسبت تاریخ و فلسفه همواره از موضوعات بحث برانگیز بین مورخان و نظریه پردازان بوده است. مورخان به طرفداران نظریه خرده می گرفتند که نظم رشته تاریخ را برهم می زنند و نظریه پردازان هم از شکل کار مورخان گلایه می کردند. بحث های فنی فیلسوفان، به خصوص در قرن بیستم، درباره تحلیل و تبیین تاریخی چندان مورد علاقه مورخان نبود و موشکافی های فلسفی بیش از آنکه برای مورخان روشنگر باشد، موجب سردرگمی و آشفتگی آنها می شد. اما در این میان فیلسوفانی که به تاریخ نگاری علاقه مند بودند، نقش مهم تری در جدال نظریه و تاریخ ایفا کردند. حتی جدال های نظری بسیاری بر سر موارد خاص تاریخی هم شکل گرفته است. ازجمله می توان به جدال نولته و هابرماس در آلمان اشاره کرد که به جدال مورخان مشهور است و بسیاری از متفکران آلمانی را ناگزیر از موضع گیری کرد. کتاب های بسیاری هم در این زمینه نوشته شده که در حوزه تاریخ و تاریخ نگاری نظریه پردازی کرده اند. یکی از کتاب های بسیار مهم در این زمینه، کتاب «تاریخ، متن، نظریه» اثر الیزابت ا. کلارک است که به تازگی با ترجمه هاشم آقاجری و به همت نشر مروارید ترجمه و منتشر شده است. کلارک استاد رشته دین و تاریخ در دانشگاه دوک و یکی از محققان برجسته دوره باستان و تاریخ مسیحیت اولیه است و به عنوان یکی از محققان پیشگام در زمینه تاریخ و فرهنگ مسیحی شناخته می شود. کلارک تاریخ به عنوان یک رشته مدرن دانشگاهی را متمایز می داند از گذشته به مثابه موجودی که دیگر به آن صورتی که بود، وجود ندارد. او تاکید دارد گذشته تنها از طریق علائم و آثار بازسازی شده آن به وجهی مخاطره آمیز قابل دستیابی است، تاریخ عملی است که در زمان حال واقع می شود و تماما «در سر» ساخته می شود.

رشته تاریخ از قرن نوزدهم تاکنون در حیطه نظریه و روش شناسی تحولات گسترده ای یافته است. ازجمله این تحولات پیوند دانش تاریخ با دیگر دانش های علوم انسانی و اجتماعی و ظهور تاریخ های آکادمیک بینارشته ای و چندرشته ای است. علم تاریخ در قرن بیستم تحت تاثیر «چرخش زبانی» و در ادامه سنت دیلتایی تفهم تاریخی پذیرای نظریه ها و رهیافت های هرمنوتیکی و تفسیری شد. کلارک در کتاب حاضر ضمن فصل هایی از قبیل زبان و ساختارها، روایت و تاریخ، تاریخ فکری جدید، متن و زمینه و با استفاده از نظریات فلاسفه، زبان شناسان و مردم شناسانی نظیر کالینگوود، لوی استروس، لئو اشتراوس، سوسور، گادامر، دریدا و برخی دیگر از متفکران معاصر کاربست این نظریه ها را برای مطالعه و فهم متون دوران پیشامدرن به ویژه متون تاریخی و الهیاتی مسیحی نشان می دهد. کتاب با بررسی مباحثات میان مورخان و نظریه پردازان در دهه های اخیر آغاز می شود، در واقع با بررسی آرای تاریخی رانکه، سپس به عقب برمی گردد تا برخی لحظه های مهم در پیشاتاریخ این مباحثات را بررسی کند و آنگاه به زمان حال بازمی گردد تا جاگیری مطالعات پیشامدرن را در درون حوزه اخیرا مطرح شده «تاریخ فکری» بررسی کند. این کتاب حول حوزه مفهومی تاریخ دور می زند و بر مباحثات فکری میان مورخان، فیلسوفان و نظریه پردازان فرانسوی و انگلیسی زبان تمرکز دارد.

کتاب در هشت فصل تنظیم شده است. فصل اول، با عنوان «دفاع از تاریخ و مویه برای آن»، چارچوب و اصطلاحات بحث را مشخص می کند. فصل دوم به عقب برمی گردد و ادعاهای فیلسوفان انگلیسی-آمریکایی اوایل قرن بیستم را بررسی می کند که مبنی بود بر تحقق و کشف حقیقت در تاریخ. کلارک آن تلاش های نسبتا ضدشهودی را که در جهان انگلیسی زبان برای تفسیر تاریخ به مثابه یک رشته علمی صورت گرفت، حاصل کار فیلسوفان تحلیلی تاریخ می داند؛ زیرگروهی کوچک ولی به قول کلارک خلاق که درون حلقه های فلسفی انگلیسی زبان نیمه قرن بیستم وجود داشت. به روایت کلارک، در جدال فیلسوفان و مورخان، فیلسوفان پیروز نمی شوند. هنگامی که تلاش های آنان برای تفسیر تاریخ به مثابه شبه علم شکست خورد، فیلسوفانی که به تاریخ نگاری علاقه داشتند، برای یافتن وابستگی های مناسب تاریخ، توجه خود را به رشته های دیگر، عمدتا ادبیات، معطوف کردند. ازاین رو، این سوال پیش آمد که آیا مورخان، مانند خالقان ادبیات، از روایت گری و داستان سرایی استفاده نمی کردند؟ آیا روایت ویژگی خاص تاریخ نبود؟ کلارک نشان می دهد که گرچه طراحی تاریخ به مثابه نوعی روایت در مقایسه با تفسیر تاریخ به عنوان یک شبه علم موفق تر از آب درآمد، اما این کار نیز بسیار متزلزل بود و رو به ضعف گذاشت. کلارک در فصول بعدی می کوشد دلایل این امر را بررسی کند. در فصل سوم موضوع زبان و ساختارهای آن و در فصل چهارم موضوع تاریخ نگاری فرانسوی بررسی می شود. فصل پنجم نیز به سنت انگلیسی زبان روایت در قرن بیستم اختصاص دارد. کلارک در فصل ششم بازسازی کنونی تاریخ فکری را از نخستین تجسم آن در نوشته های آرتور لاجوی و پیروانش بررسی می کند. او نشان می دهد که چطور «تاریخ ایده ها»ی سابق که در آن اندیشه ها بدون کالبد و شناور در جریان زمان به نظر می آمدند، جای خود را به نوعی تاریخ فکری بافت مندتر و مبتنی بر زمینه های مادی داده و اغلب با تاریخ فرهنگی هم تراز شده است. فصل هفتم به یکی از بحث های محوری درون تاریخ فکری کنونی -یعنی رابطه متن و نظریه- می پردازد. در این فصل به این پرسش مهم پرداخته می شود که چه چیز یک متن را می سازد. سرانجام در فصل هشتم به نمونه هایی از مطالعات تاریخی گوناگون پیشامدرن که مباحثات اخیر مربوط به نظریه را به کار می گیرند، پرداخته می شود و روش هایی را برای قراردادن مطالعات تاریخی مسیحیت باستانی متاخر در زیررشته تاریخ فکری بازسازی شده جدید پیشنهاد می کند که با نوع متونی که محققان این زیررشته بر روی آن کار می کنند کاملا سازگار است. کلارک مدعی است که این گونه تاریخ ها باید بپذیرند به مثابه برساخته های فکری با گذشته، که از بین رفته و اکنون تنها از طریق آثار و نشان ها قابل حصول است، تفاوت دارند و اینکه هیچ برساخته تاریخی از نظر سیاسی بی غرض نیست بلکه به وسیله مسائل و پرسش های مطروحه توسط مورخ در زمان حال برانگیخته و هدایت می شوند. همچنین کلارک نشان می دهد که مطالعات مسیحیت باستان متاخر چگونه از منزلگاه اولیه خود به مثابه زیرشاخه الهیات نقل مکان کرده و از طریق برخورد و آشنایی با علوم اجتماعی به وضع کنونی خود رسیده اند.