آرشیو یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۴۳۴۲
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

عطار و سیمرغ و ناسیونالیسم ایرانی

دکتر سید جواد میری

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطار نیشابوری یکی از متفکران بلندنام ایران است که آوازه او مرزهای ایران و جهان اسلام را درنوردیده است و منطق الطیر یا مقامات الطیور او شهرت جهانی دارد. اما عطار در ذهن و زبان بسیاری از ایرانیان و حتی جامعه آکادمیک ایرانی و جهانی بیشتر به مثابه یک عارف و شاعر برساخت شده ولی میراث فکری عطار بسی وسیع تر از این قالب های کلیشه ای است.

من در این یادداشت کوتاه نمی توانم به ابعاد عدیده اندیشه عطار بپردازم، بلکه تلاش می کنم به یکی از مفاهیم کلیدی عطار «سیمرغ» در نسبت با ناسیونالیسم ایرانی نگاهی بیندازم.

به عبارت دیگر، بسیاری از متفکران ایرانی عطار را صرفا در قالب عرفانی و در نسبت با ساحت ملکوت خوانش کرده اند، ولی اسطوره سیمرغ ظرفیت خوانش های گوناگون دارد. اگر برای مفصل بندی ایرانیت بخواهیم از زبان اسطوره ای استفاده کنیم، این ققنوس نیست که ایران را در ساحت سمبلیک نمایندگی می کند، بلکه سیمرغ است.

اما نه سیمرغ در خوانش فردوسی بلکه عطار نیشابوری. قصه سیمرغ در روایت عطار نام مرغی است که از وجود های گوناگون تشکیل شده است و در راه رسیدن به کوه «قاف» است که به سی+مرغ یا سیمرغ متحول می شوند.

به سخن دیگر، وقتی از ایران سخن می گوییم از سیمرغی می گوییم که از هویت های متنوع ولی در هیاتی واحد تشکیل شده است. اما «قافی» که مرغان عطار را بر آن داشت که دست به سفری متحد بزنند، امروز در عالم معاصر ایران باید چه مشخصاتی داشته باشد؟

تنوع و تکثر ایران امروز باید مبتنی بر «مصلحت عمومی» و «منافع ملی عام» باشد تا تمامی اجزا در وحدت عام صورتی از خویش را ببینند تا بتوانند فانی در جمع (که همان جامعه ایرانی است) گردند.

به عبارت دیگر، عطار متفکری است که دوباره باید مورد خوانش قرار گیرد، زیرا با عطار است که ربط وحدت و کثرت با زبانی نوین مورد تامل قرار گرفته ولی این زبان به شدت ذیل گفتمان لاهوتی ترجمه شده که قابل نقد جدی است.