از وقتی یادم می آید، من و برادرم عاشق حل کردن معماهای ریاضی بوده ایم. بین تمام بازی هایی که انجام می دهیم، چوب کبریت بازی، محبوب تر از بقیه است. این بازی را از پدرمان یاد گرفته ایم. او به ما گفته که در زمان قدیم، وقتی یک پسربچه بوده، شب های زیادی را با برادر و خواهرهایش با این جور بازی ها می گذرانده است. آن وقت ها مثل حالا امکانات بازی برای بچه ها زیاد نبوده. حالا ما امکانات زیادی داریم اما من و برادرم همچنان عاشق اینجور بازی های فکری هستیم، چون به وسیله آنها ذهنمان را فعال تر می کنیم.من و برادرم حالا خودمان بازی های معمایی جدید درست می کنیم. چند ساعت به آن فکر می کنیم و یک بازی تازه با چوب کبریت ها به ذهن مان می رسد. من الان می خواهم شما را هم وارد یکی از بازی هایمان بکنم.یک روز وقتی برادرم از مدرسه برگشت 9 چوب کبریت به من داد و گفت: «با این 9 چوب کبریت 5 مثلث متساوی الاضلاع بساز.» من هم بلافاصله 8 چوب کبریت به او دادم و گفتم: «تو هم با این کبریت ها 2 مربع و 4 مثلث بساز.» شرط دو بازی هم این بود که هیچ کدام از چوب کبریت ها نباید نصف باشد. ما چون تمرین کافی در بازی های چوب کبریتی داشتیم در کمتر از یک ربع ساعت به هر دو جواب رسیدیم. می توانید بگویید چطور این کار را انجام دادیم؟ بهتر است چوب کبریت ها را بردارید و دست به کار شوید.

از بین 7 اسب، بی باک نفر چهارم شد چون پیش از 3 اسب وبعد از 3 اسب دیگر رسید. باد بعد از اسب چهارمی، اما پیش از صاعقه و آسمان آمد، بنابراین باد، نفر پنجم شد. صاعقه از اینکه آخر نشد بسیار خوشحال بود، پس نفر ششم شد چون بعد از باد رسیده بود. آسمان هفتم شد چون گفتیم که صاعقه و آسمان بعد از باد رسیدند. رگبار برنده نشد اما پیش از دلاور رسید، بنابراین رگبار، نفر دوم و دلاور سوم شد. حالا فقط یک اسب می ماند؛ تندر. بله، تندر برنده مسابقه شد.