آرشیو دو‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۳۴۰۳
ادبیات
۹

شهری میان بیابان

در چند سال اخیر آثار برخی از نویسندگان امروز ترکیه با اقبال خوبی در ایران مواجه شده و در پی این اقبال آثار متعددی از ادبیات امروز ترکیه به فارسی ترجمه شده است. احمد امید یکی از نویسندگان معاصر ترکیه است که در سال 1960 متولد شده و امروز جزو نویسندگان مشهور و پرفروش ترکیه به شمار می رود. یکی از رمان های این نویسنده ترک با عنوان «باب اسرار» به تازگی با ترجمه ارسلان فصیحی در نشر ققنوس منتشر شده است. «باب اسرار» از برخی جهات شباهت هایی به «ملت عشق» الیف شافاک دارد که این نیز پیش تر با ترجمه فصیحی در نشر ققنوس به چاپ رسیده بود و با استقبال زیادی هم روبه رو شده بود. «ملت عشق» روایتی داستانی از رابطه شمس و مولانا است و «باب اسرار» نیز محتوایی شبیه به «ملت عشق» دارد.

احمد امید در «باب اسرار» به سراغ رابطه شمس و مولانا رفته و کوشیده به واسطه روایتی داستانی به اندیشه شمس و مولانا بپردازد. راوی «باب اسرار»، زنی است که کارمند یک شرکت بیمه انگلیسی است که شرکتش هتلی در قونیه را بیمه کرده است. این هتل با آتش سوزی مواجه شده و حالا این زن به عنوان کارشناس بیمه راهی قونیه شده تا از نزدیک در جریان آتش سوزی قرار بگیرد. ماجراهای رمان با همین سفر شروع می شود و بعد با جابه جایی زمان ماجراهای شمس و مولانا نیز وارد روایت رمان می شود: «زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه هایش به رازها گشوده می شود... شب هایی که رازها در آن ها به معجزه بدل می شود. زمان هایی که معجزه حقیقت شمرده می شود... زمزمه ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می شود... نفس عطرآگین انسان هایی که عشق را فقط با عشق می سنجند... عشقی که مرگ نتوانسته از میانش بردارد... عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان...».

«باب اسرار» رمانی است در چهل و شش بخش و در ابتدای آن می خوانیم: «فقط نیم ساعت مانده بود تا فرود هواپیما، اما حتی این هم باعث نمی شد دلشوره ام از بین برود. خوب می دانستم این بدبینی آن جا هم که فرود می آیم دست از سرم برنمی دارد. ای کاش این کار را اصلا قبول نمی کردم. خب، نتیجه علاقه به کار سیمون که گمان می کند بهترین مدیر دنیاست می شود همین. ول نمی کرد و مدام می گفت زبانشان را می دانی، ترکی بلدی، ترک ها را می شناسی و... می گفت پرونده آن قدر مهم است که نمی شود به همه کس سپردش. خسارت بیمه سه میلیون پوندی شوخی بردار نیست. ای کاش ترک ها را اصلا نمی شناختم، ای کاش قبلا به این شهر پا نگذاشته بودم. آهی از سر بی حوصلگی کشیدم، اما آه کشیدن دیگر فایده ای نداشت. کار از کار گذشته بود: این هم صرفا کاری بود مثل بقیه کارها. مثلا چه فرقی داشت با ریودوژانیرو که شش ماه قبلش رفته بودم؟ تازه، در مورد برزیلی ها هیچ چیز نمی دانستم. اما در این کشور خیلی هم غریبه حساب نمی شوم...». «خاطره استانبول» اثر دیگری از احمد امید است که این نیز به زبان فارسی ترجمه شده است.