آرشیو چهار‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۳۴۲۸
ادبیات
۹
عطف

مکتوب مکشوف

شرق: «عطر تلخ: فرارویی اندیشه های دیرینه سال» مجموعه ای است از چهار داستان به هم پیوسته به قلم منصور شیخ انصاری که در نشر نامه مهر به چاپ رسیده است. نویسنده در این کتاب، چنان که در توضیح پشت جلد آن نیز آمده، در قالب روایتی داستانی که از واقعیت هایی تاریخی مایه گرفته است به حمله مغولان و تاثیرات فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی این اتفاق بر جامعه ایران پرداخته است. او همچنین در پیشگفتار کتاب اشاره می کند که مضمون اصلی آن «از حدود سال 600 هجری قمری و حمله مغولان شروع می شود و با وقایع دوران تیمور ادامه می یابد». نویسنده درباره این بازه زمانی که آن را به عنوان مضمون مرکزی کتاب خود انتخاب کرده می نویسد: «این بازه زمانی یکی از مهم ترین دوران تاریخ ایران است که با چیرگی کامل شیوه تولیدی و اجتماعی ایلخانی از یک سو و پیدایش حکومت عثمانی و انشقاق همه جانبه در راهروی تجارت پردازی بین شرق و غرب از سوی دیگر؛ بر دو وجه اصلی ثروت زایی این سرزمین یعنی تولید کشاورزی و راهرو گری در تجارت جهانی؛ لطمات جبران ناپذیری وارد می سازد».

کتاب چنان که گفته شد از چهار داستان به هم پیوسته تشکیل شده است. داستان اول با عنوان «رویای دیرینه» در یک روستا اتفاق می افتد و داستان ناکامی پدر و پسری روستایی به نام های هالو ابراهیم و حجت در دستیابی به گنجی است که هر دو لحظه ای توانسته اند خود را به آن برسانند اما بلافاصله دست شان از این گنج کوتاه شده است. گنج در تونلی است در انتهای نقبی، اما در تونل به روی یابندگان گنج بسته می شود و آن ها دیگر به هیچ ضرب و زوری نمی توانند آن را بگشایند. این واقعه یک بار برای هالو ابراهیم و بار دوم برای پسرش، حجت، رخ می دهد، با این تفاوت که حجت موفق می شود کاغذی از داخل تونل به چنگ آورد. در داستان دوم با عنوان «سرزمین اتوپیا» گویی همین کاغذ است که راوی داستان آن را روی میز کار خود می یابد. راوی نمی داند که کاغذ چطور از روی میز او سر درآورده اما کاغذ که ظاهرا نقشه گنج است او را به جانب همان تونل داستان اول رهنمون می شود. آنجا کتابی می یابد با عنوان «دوران دویست ساله سترون سازی» از نویسنده ای به نام محمود بن فضل بن سهل بن عبدالحمید بن علی بن فراس. داستان سوم به نام «مکتوب مکشوف» متن همین کتاب است و این کتاب درواقع شرح همان وقایع تاریخی است که مضمون مرکزی مجموعه داستان «عطر تلخ» را تشکیل می دهد؛ یعنی حمله مغول و تاثیرات آن. داستان چهارم کتاب «به سوی آینده» نام دارد. در این داستان باز به زمان حال باز می گردیم و راوی این داستان همان راوی داستان دوم است. داستان چهارم با موقعیتی وهمناک به پایان می رسد، به نحوی که هرآن چه پیش از این برای شخصیت داستان رخ داده در هاله ای رمزآلود قرار می گیرد و گویی اصلا رخ نداده است. آن چه می خوانید قسمتی است از داستان سوم کتاب با عنوان «مکتوب مکشوف» که متن همان کتاب یافت شده است: «من تا صبح فردا وقت دارم که کار این نوشته را تمام کنم. اکنون این من هستم و این چراغ پیه سوز و این مکان رنگ و بوی دود گرفته پاییزی؛ همراه با تلی از کاغذهایی که پیش رویم و بر روی زمین انباشته شده اند. از کاغذهای دویست ساله ممزوج شده با مرکب مکتوب کاتبان نیاکانی ام گرفته تا کاغذهای مکتوب من و کاغذهای تازه سفید دست نخورده آماده کتابت. من محمود بن فضل بن سهل بن عبدالحمید بن عمید بن علی بن فراس؛ اکنون در زیر نور لرزان چراغ پیه سوز دارم واقعیات زمان را به پرنده های خیالم می نوشانم تا بتوانم آن ها را وقتی که سیراب شدند؛ با ادبیاتی که نمی دانم به کدام قرن تعلق دارد؛ بر روی کاغذهای تازه سفید دست نخورده به حبس درآورم که بعدها که نمی دانم چه وقت باشد؛ در ذهن آیندگان محیطی دیگر را برای رهایی خود بیابند. برای حبس پرندگان خیالم هم باید ابتدا محبسی بیافرینم که فراخور حال آن ها باشد. باید عمارتی زیبا از کلام و کتابت برایشان بسازم. خشت اول این عمارت مکتوب را هم از نیایم عمید علی بر پا می دارم؛ که او هم به سان پدرش کاتب بود. اکنون او سایه ای در خیال من است. برخاسته از دست نوشته های بر کاغذ نشسته. همچون سایه های بسیار دیگری از دست نوشته های بسیار دیگر. سایه های درهم تنیده از شکست و پیروزی و از تیره بختی و بهروزی. من تمام دست نوشته های نیاکانم را که اکنون جلوی رویم انباشته شده اند؛ بارها و بارها خوانده و زیرورو کرده ام. مطالب آن ها را با آنچه از خاطرات و دست نوشته ها و نقشه ها که در صندوقچه زیرخاکی خداداد یافته موجود بوده است و آنچه سینه به سینه از نیاکانم شنیده ام؛ همه را همراه با بسیار کتاب ها و روایت های دیگر در کارگاه ذهنم عصاری کرده ام تا از میان آن ها عصاره ای از دوران گذشته و به خصوص دوران دویست ساله اخیر و با ادبیاتی که نمی دانم به کدام قرن تعلق دارد؛ بر روی کاغذ بیاورم».