آرشیو دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸، شماره ۴۴۰۲
صفحه اول
۱
سرمقاله

بازگشت با سلاح هسته ای

دکتر محسن شریعتی نیا

قدم گذاشتن نخستین رییس جمهور امریکا بر خاک کره شمالی بی شک در تاریخ سیاست بین الملل ثبت خواهد شد اما احتمالا تاثیرات تعیین کننده ای بر حل و...

فصل نهایی یکی از پیچیده ترین بحران های جهان نخواهد داشت. مقامات کره شمالی و امریکا پیش از فوتو دیپلماسی اخیر، بیش از 200 بار در رده های مختلف با یکدیگر ملاقات و مذاکره کرده اند. از دیگر سو در دهه های اخیر کره شمالی 160 بار دست به اقداماتی زده که از منظر آمریکا تحریک آمیز بوده و محدودیت ها و تحریم هایی علیه این کشور به همراه داشته است.

شاید بتوان تاریخ تکوین بحران هسته ای کره شمالی را تا 1985 زمانی که این کشور نصفه-نیمه پیمان منع اشاعه را پذیرفت، عقب برد. در این تاریخ طولانی طرفین همواره مذاکره و اهرم سازی کرده اند. اکنون در شرایطی قرار دارند که هر دو سلاح های مهمی در دست دارند: سلاح هسته ای و سلاح تحریم. احتمالا هیچ یک از طرفین سلاح را بر زمین نخواهند گذاشت.

در نگاهی تاریخی به این بحران، فروپاشی شوروی بزرگ ترین شوک امنیتی برای کره شمالی بود. این کشور ناگهان چتر امنیتی که بدان عادت کرده بود را بر باد رفته دید. چین دنگ شیائو پینگ تمایلی به ایفای نقش چتر امنیتی نداشت و روسیه یلتسین مخمورتر و ویران تر از آن بود که به این مسائل بیندیشد. کره شمالی برنامه هسته ای را احیا کرد و در عین حال وارد مذاکرات نفس گیر با امریکا شد. بارها توافقاتی صورت گرفت و خوشبین ها را به پایان بحران و بازگشت کره شمالی به جامعه بین المللی امیدوار کرد اما توافق ها به سرعت فروپاشیدند و یکی سراغ توسعه برنامه هسته ای اش رفت و دیگری سراغ تحریم و تهدید.

از ژانویه 2003 که کره شمالی غافلگیرانه از پیمان منع اشاعه خارج شد، اهداف برنامه هسته ای این کشور بر همگان روشن شد. این کشور به سوی موازنه سازی داخلی یا به بیان بهتر تولید بومی چتر امنیتی گام برمی داشت. از خروج از پیمان منع اشاعه تا اولین آزمایش سلاح هسته ای در 2006 زمان چندانی طول نکشید. به موازات این روند، حلقه تحریم ها تنگ تر شد و مذاکرات بی حاصل هم در مواقعی تداوم یافت. با برآمدن کیم جونگ اون مرحله نهایی تبدیل کره شمالی به قدرتی هسته ای با انجام آزمایش های جدید هسته ای و موشکی زیر فشارهای تحریمی

خرد کننده ای که به جامعه و اقتصاد این کشور به شدت آسیب زد با موفقیت به انجام رسید.

اکنون یک طرف نظام سیاسی کره شمالی قرار دارد که شاید تنها دستاوردش بمب هسته ای است، بمبی که هم چتر امنیتی است، هم مهم ترین دستاورد و هم مهم ترین نماد حکمرانی خاندان کیم بر این سرزمین؛ در طرف دیگر ایالات متحده که محدود به ترامپ نیست و حفظ پیمان منع اشاعه، نظم امریکامحور در شرق آسیا و پرستیژ ابرقدرتی برای آن اهمیت دارد.

کره شمالی احتمالا امریکای ترامپ را کشوری می بیند که می تواند امتیازات مهمی از آن بگیرد و سلاح هسته ای را هم از دست ندهد. روشن است که هدف کره شمالی رسیدن به توافقی تعهدآور با ایالات متحده نیست. این کشور می کوشد در دوره پساهسته ای شدن به طور نسبی در جامعه بین المللی نرمالیزه شود و به ویژه با برادران بزرگ تر خود رابطه کم دردسری برقرار کند. ترامپ به پیشبرد این هدف کمک شایانی می کند و همین است که کیم نامه های زیبایی به او می نویسد و دعوتش به دیدار را رد نمی کند.

در طرف مقابل ترامپ فوتو دیپلماسی با کره شمالی را اهرمی در سیاست داخلی ایالات متحده و علیه رقبای بی شمار درون و برون حزبی اش می بیند. او پیش از ملاقات دیروز هم به اوباما تاخت که برای ملاقات با رهبر کره شمالی التماس می کرده، جوابش را نمی دادند و از اینکه کیم با پذیرش دعوتش به ملاقات آبرویش را در رسانه ها حفظ کرده، ستایش کرد. اساسا رژیم منع اشاعه، پرستیژ ابرقدرتی امریکا و مسائلی از این قیبل حداقل برای ترامپ چندان اهمیتی ندارد. رهبر کره شمالی هم می داند او به پیروزی های نمادین برای مصرف در سیاست داخلی امریکا نیاز دارد و این امکان را بدون هزینه و با سخاوت به او می دهد.

بنابراین طرفین با اهدافی بسیار متفاوت با یکدیگر مرتب دیدار می کنند و در انتهای هر دیدار راضی به نظر می رسند. گرچه طرفین به اهداف مقطعی شان می رسند اما احتمالا بحران هسته ای کره شمالی از این مسیر حل نمی شود. شکنندگی های فزاینده در نظم بین الملل لیبرال احتمالا به کره شمالی فرصت می دهد از مسیری جدید نسبتا نرمالیزه شود. فوتو دیپلماسی با ترامپ بخشی از راه حل است اما همه آن نیست. کره شمالی می خواهد به عنوان دولتی دارای تسلیحات هسته ای به جامعه بین المللی برگردد. ترامپ تاکنون جاده صاف کن خوبی بوده است.