کاوش ایماژهای بیانی و هنری در داستان «کبک انجیر و خرگوش و گربه روزه دار»
ادبیات فارسی به شکلی انکارناپذیر، با حکایت های اخلاقی گره خورده است. در این میان، برخی پدیدآورندگان آثار منثور برای رهایی از قید گرایش های شعری، به ابداع روش های بیانی و هنری خلاقه ای روی آورده اند که ساخت بیان آن ها را نه تنها در برابر شعر که در برابر سایر آثار مشابه، متمایز میسازد. کتاب کلیله و دمنه، انشای نصرالله منشی، نمونهای بارز از این گونه هنرورزی ها به شمار می رود. در این کتاب، افزون بر بهره مندی از تمام جذابیت های نثر فنی و مصنوع فارسی، جلوه ای ابتکاری از هنر روایت پردازی نیز به کار گرفته شده که آن را در نوع خود، یگانه ساخته است. چنان که در برخی داستان های این کتاب، با بهرهمندی از صنعت تصویرگری (Imagery)، فضاسازی و ضرب آهنگ قصه به گونه ای پرداخته می شود که با شخصیت و منش قهرمان و یا سایر اشخاص درگیر در داستان، هماهنگ است. جستار حاضر بر آن است که با تحلیل و بررسی داستان «کبک انجیر و خرگوش و گربه روزه دار» (باب هشتم، بوف و زاغ) و مقایسه آن با سایر گزارش های این داستان، این جلوه گری ویژه روایت پردازی را در کلیله و دمنه انشای نصرالله منشی بازنمایی کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.