ایده نظم در تاریخ فلسفه یونان؛ بررسی وجوه معرفتی- هستی شناختی نظم در فلسفه سیاسی افلاطون
یکی از مسائلی که نقطه اتحاد وجوه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی تفکر فلسفی در طول تاریخ و تاثیر گذار و تعیین کننده جهت و جریان کلی سیاست و اجتماع است، موضوع و ایده نظم است. بعبارتی، نظم هم وجه هستی شناسی و معرفت شناسی و هم وجه انسان شناسی در ارتباط با زندگی سیاسی در شهر و جامعه دارد بطوری که تاریخ فلسفه را میتوان بر محوریت این ایده نظم تفسیر و صورتبندی کرد. نظم در تفکر فلسفی یونان یکی از اندیشه های فلسفی است که بسبب تاثیر و جهت دهندگی به سایر اندیشه ها و متفکران در طول تاریخ تفکر فلسفی، نقش و جایگاه مهم و یگانه یی دارد و در این میان اندیشه افلاطون یکی از نقاط عطف آن بشمار میرود. بر این اساس، در نوشتار حاضر تلاش گردیده مفهوم فلسفی نظم از جهات معرفتی، هستی شناسی و انسان شناسی در تاریخ تفکر فلسفی یونان و بصورت خاص افلاطون مورد بررسی قرار گیرد و تاثیر و جهت دهندگی آن در فلسفه سیاسی افلاطون نشان داده شود. از این جهت در این نوشتار با روشی تحلیلی توصیفی در گام اول نگاهی تاریخی به مفهوم نظم در اندیشمندان قبل از افلاطون انداخته شده است و سپس فلسفه افلاطون بطور عام از جهات هستی شناسی و معرفت شناسی و بطور خاص فلسفه سیاسی افلاطون با تاکید بر نظام سیاسی مطلوب، نظام تربیتی و... بر اساس این ایده نظم، مورد بررسی قرار گرفته است. بطور کلی بررسی های انجام شده نشان میدهد تفکر فلسفی معطوف به نظم، اگرچه با نوعی نگاه افسانه یی و طبیعت گرایی آغاز میگردد ولی با تحول تفکر انسان از جهان افسانه یی و نگرش نظم طبیعی، به نظم با سویه ریاضی، جهان شناسانه و متافیزیکی متحول میشود. در ادامه این جریان در تفکر افلاطون، نگرش طبیعی و ریاضی به نظم با نگرش الهی و فضیلت مندانه پیوند می یابد و نظم بعنوان هم زمینه و اساس دیگر فضیلتها و هم هدف نهایی فلسفه، صورتی سیاسی اجتماعی در ارتباط با قانون می یابد.
نظم ، تاریخ فلسفه ، فیثاغوریان ، فلسفه سیاسی ، افلاطون
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.