تقلیل نظریه های پسامدرن در پژوهش های ادبی معاصر (نگاهی به کتاب داستان کوتاه در ایران: داستان های پسامدرن با تاکید بر فصل شخصیت پردازی پسامدرن: نظریه فوکو)
دلیل توجه به نظریه/ نظریه های پسامدرن هرچه باشد، امروزه چهارچوب نظری بسیاری از پژوهش های انتشاریافته همین نظریه/ نظریه ها هستند. کاربست این نظریه/ نظریه ها نیز معمولا به دو شکل انجام می شود: الف) با ارائه تصویری بسیط و ساده شده از پست مدرنیسم (در این حالت تفاوت میان نظریه های پسامدرن نادیده گرفته می شود) مولفه های اصلی آن مانند عدم قطعیت، و... استخراج و درادامه متن براساس آن مولفه ها تحلیل/ تبیین می شود، ب) فقط یکی از نظریه های پسامدرن مانند شالوده شکنی دریدا انتخاب شده است، نظریه مذکور اساس بررسی متن قرار داده می شود. باوجود انبوه این پژوهش ها، چنین به نظر می رسد که کاربست نظریه/ نظریه های پسامدرن نقش چندانی در انباشت دانش ادبی ما نداشته است. هرچند که برای این عدم موفقیت دلایل گوناگونی می توان ذکر کرد، یکی از اصلی ترین این دلایل کاربست تقلیل گرایانه نظریه های پسامدرن است. نگارنده مقاله حاضر می کوشد با بررسی یکی از اصلی ترین پژوهش های صورت گرفته براساس نظریه/ نظریه های پسامدرن یعنی داستان کوتاه در ایران: داستان های پسامدرن (البته آن هم با تاکید بر فصل نهم آن، یعنی فصل شخصیت پردازی پسامدرن: نظریه فوکو) از چرایی این تقلیل گرایی و نتایج آن سخن گوید. اصلی ترین دلایل کاربست تقلیل گرایانه نظریه های ادبی در کتاب حاضر عبارت اند از: ساختار درس نامه ای کتاب، ناسازگاری نظریه و متن در برخی از فصول، تقلیل نظریه های ادبی، و...
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.