نقد کهن الگویی سفر قهرمان در داستان ماهی سیاه کوچولو بر اساس نظریه کمپبل و پیرسن
این مقاله به نقد کهن الگویی سفر قهرمان در داستان ماهی سیاه کوچولو، اثر صمد بهرنگی می پردازد. کمپبل، برای کهن الگوی سفر قهرمان سه مرحله در نظر گرفته است: عزیمت، جدایی و بازگشت. او معتقد است که رشد کهن الگوها در روان فرد، مستلزم گذر از این مراحل است. پیرسن، از شارحان نظریه ی کمپبل، اعتقاد دارد که در طی این سه مرحله، دوازده کهن الگو در روان فرد فعال می شوند. در مرحله ی عزیمت، معصوم، یتیم، جنگجو و حامی، در مرحله ی تشرف، جوینده، ویرانگر، عاشق و آفریننده، و در مرحله ی بازگشت، حکمران، ساحر، فرزانه و لوده فعال می شوند. این داستان را می توان شرح فرآیند فردیت ماهی سیاه کوچولو، دانست. او در این روایت، قهرمانی است که با تاثیر پذیرفتن از سخنان حلزون پیر و با بیان نارضایتی خود از گردش های بی هدف و تکراری در جویبار، به امید رسیدن به دریا، پا در راه سفر می گذارد و در طول راه، زمینه ی رشد و تحقق کهن الگوها را در خود فراهم می کند تا سرانجام بتواند به دریا که نمادی از ناخودآگاه اوست برسد و با آنیما دیدار کند. پایان یافتن نمادین داستان، سبب شده است تا مرحله ی بازگشت قهرمان و در نتیجه کهن الگوی «ساحر» در حرکت قهرمان آشکار نشود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.