شخصیت اسطوره ای نخل در باورها و داستان های جنوب (بوشهر و فارس)
محیط جغرافیایی و اقلیم هر منطقه از عوامل مهم در شکل دهی باورها و افسانه های بومی آن منطقه است. در بینش اسطوره ای و عرفانی، همه موجودات جاندار بوده و قوه ادراک دارند. در آثار داستان نویسان جنوب، عناصر طبیعت به عنوان شخصیت های بازمانده از اساطیر کهن، در فضاسازی و پیشبرد جریان داستان نقش دارند. نخل یکی از این عناصر طبیعی است که نقش عمده ای در برخی از این داستان ها دارد. پژوهش حاضربا رویکردی توصیفی- تحلیلی این آثار را بررسی می کند: رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» از محمدرضا صفدری؛ داستان «پاس عطش» از علی صالحی؛ رمان «ساربان سرگردان» از سیمین دانشور؛ داستان «حنای سوخته» از شهلا پروین روح، داستان «سنگ های شیطان» از منیرو روانی پور و داستان «برگ هیچ درختی» از صمد طاهری.نیز کوشش شده است با برشمردن صفات انسان واره نخل در این داستان ها، شواهدی نزدیک به کارکردهای این صفات، از متون اساطیری ارائه گردد. حاصل این پژوهش،شناخت حالات مختلف انسان وارگی درخت نخل در ادبیات و باورهای مردم جنوب است. نخل در این داستان ها ویژگی های منحصربه فردی دارد که این درخت را بیشتر به آدمیان شبیه می کند تا گیاهان.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.