فرایند تحول شخصیت در رمان هستی
در این پژوهش رمان «هستی» نوشته فرهاد حسن زاده بر اساس نظریه شخصیت اریکسون تحلیل شده است. داستان هستی فرایندی منسجم از تجربه های فردی و اجتماعی نوجوانی را بیان می کند که با گسست از دوران کودکی بحران های روحی و تعارضات اجتماعی را در یکی از بحرانی ترین شرایط اجتماعی از سر می گذراند. نویسنده تلاش کرده است با برجسته سازی کنش های فردی و اجتماعی هستی در موقعیت جنگ، شخصیت داستان را در صیرورت رشد اجتماعی به عنوان بخشی از رشد همه جانبه کودکان نشان دهد. بر اساس فرایند رشد شخصیت، زمینه های بی هویتی فردی برای نوجوان داستان به شکلی برجسته نمایش داده می شود، اما او هویت خود را به مدد الگوی مناسب بازمی یابد.شخصیت اصلی داستان «هستی» نوجوانی است که در جست و جوی هویت خود با همسانی درونی، نیروی بنیادین وفاداری را در کاربست نقش ها، عقیده و حتی رفتارهای متفاوت به دست می آورد. هستی در پایان داستان با قرار گرفتن در«نقش اجتماعی کارآمد» و «وحدت هویت در برابر سر درگمی نقش» به مرحله ای تازه از مجموعه مراحل هشت گانه رشد اریکسونی وارد می شود.
اریکسون ، روانشناسی اجتماعی ، شخصیت ، فرهادحسن زاده ، نوجوان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.