بیماری روانی: نگرش ها
کورچین1 در روان شناسی بالینی مدرن2 اظهار داشته است که نگرش های مربوط به بیماری روانی, ارتباط مستقیم تری با مشاهده نابهنجاری های شدید داشته اند. در قرون اولیه, تصور می شد که مبتلایان به بیماری روانی مسخر شیاطین هستند و در نتیجه, آنان را زندانی و شکنجه می کردند. در دوران امپراتوری روم, پزشکان, طرفدار دیدگاه علمی تری همراه با درمان انسانی شدند, اما پس از سقوط این امپراتوری, اعتقاد به تسخیر, دوباره جان گرفت و تا عصر روشنگری ادامه یافت. در این دوره, ویر3 یگانه شخصیت قابل اعتنایی بود که با برخورد وحشیانه با دیوانگان مقابله کرد و آنان را بیمار قلمداد نمود. تغییری در این وضع تا انقلاب فرانسه و انقلاب امریکا به وجود نیامد. در 1801, پینل4 قید و بندها را از دست و پای بیماران روانی خود برداشت و آنان را بیمار تلقی کرد. او در رساله ای در باب دیوانگی5 (1962/1801) با تنبیه مخالفت نمود و از درمان آنان به وسیله مواجهه مستقیم, مطالعه علمی, و استفاده از ثبت احوال و تاریخ زندگی بیماران طرفداری کرد. او حتی معتقد بود که ممکن است برخی از بیماری ها منشا روانزاد داشته باشند. متاسفانه, آرای عموم مردم و متخصصان بسیار عقب افتاده تر از این بود. در واقع, گرچه بیمارستان های امریکا و انگلیس در قرن نوزدهم بر درمان اخلاقی تاکید می ورزیدند, برخوردهای نامناسبی که به دست افرادی نظیر دیکس6 و بیرز7 اعمال و برملا شد نشان داد که جامعه هم چنان آمادگی سوءرفتار با بیماران روانی را دارد. پیش از آغاز نیمه اول قرن بیستم, غالبا بیماران روانی هنوز افرادی صرفا دیوانه تلقی می شدند. دیوانگان هم چنان ذهن و قوه تخیل مردم را به خود جذب می کردند و مشاهده افراد به اصطلاح دیوانه در حال نمایش در سیرک ها و نمایش های عجیب و غریب, امری متعارف بود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.