نور در آیین زرتشت و عرفان مولوی
دین زرتشت از کهن ترین ادیانی است که حاوی مبانی و مایه های اصیل عرفانی بوده و بر ادیان شرقی و غربی تاثیر شگرف داشته است. بی شک در عرفان و تصوف بیش از هر رشته دیگری، میراث زرتشتی حفظ و نگهداری شده و با تفسیرهای جدید و مناسب با دین اسلام ارایه گردیده است. با توجه به اهمیت نور در عرفان زرتشتی باید به این نکته پرداخت که مولوی نیز به عنوان یک عارف نامی مانند سایر عرفای پیش از خود و تحت تاثیر عرفان زرتشت به نماد نور توجه داشته و در معانی و مفاهیم متعالی آن تامل کرده است. در دین زرتشت آتش و نور، نشانه و رمز وجودی خداوند، انوار تابنده از آن ذات اقدس، معرفت و عرفان، شناخت حکمت و راه رسیدن به ذات حق باری تعالی هستند. معرفت و عرفان او نیز موضوعات بنیادین عرفانی از قبیل حقیقت وجود، حقیقت انبیا و اولیا، مساله رویت حق، مساله وحدت وجود و مقام فنا و بقا را که از پیچیده ترین موضوعات عرفانی است، از طریق نماد نور شرح و بسط داده است. البته باید متذکر شد که نماد نور در آثار مولانا نسبت به پیشینیانش از بسامد بالایی برخوردار است، و صور خیال و ایماژهای جذاب و جالبی دارد. مولانا براساس تجربه عرفانی خود، واژه ی نور را برای توصیف حقیقت وجود حق به کار می برد، که در این مقاله به بررسی آن پرداخته میشود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.