بررسی داستان «گنبد صندلی» نظامی گنجوی بر اساس نظریه ساختارگرای گریماس
در قرن 20 ساختارگرایان به پیروی از پراپ، درصدد ارایه الگوی کلی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریه پرداز روایت، از دامنه محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارایه الگوی کنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طراحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «گنبد صندلی»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریه گریماس مطالعه گردد. این داستان، ششمین داستان از هفت پیکر است و راوی آن، بانوی چین در اقلیم ششم است و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کنشی روایت تحلیل و بررسی می شود. پس از تجزیه و تحلیل متن بر مبنای الگوی گریماس، روشن شد که هیچ بخش از حکایت در پیشبرد جریان روایت بی تاثیر نیست و در آن داستان با وضعیت متعادل آغازین (آغاز سفر)، با درخواست آب خیر از شر، به وضعیتی نامتعادل (کور شدن خیر) مبدل می شود تا اینکه این وضعیت با تاثیر نیروی یاری دهنده دختر کرد و چوپان، سیر صعودی خود را به سوی تعادل پایانی (ازدواج با دختر کرد، ازدواج با دختر شاه و وزیر و نشستن خیر بر مسند پادشاهی) به پایان می رسد.
گریماس ، کنشگری ، پیرفت ، ساختار روایی ، گنبد صندلی ، نظامی گنجوی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.