جهان ساکن روان و اراده های متجدد حق در تمثیل «آب روان» مثنوی مولانا
در مثنوی، تمثیلی آمده است که در آن مولانا «جسم» را به جوی و «روح» را به آب رونده تشبیه کرده است و با اینکه آب، مدام در حال حرکت است؛ اما به نظر ساکن می رسد و مولانا به ناگزیر توجه خلق را به حرکت و سیر خاشاک بر روی آب جلب می کند و اینکه اگر رفتن آب حیات را به چشم سر نمی بینند، باری، به چشم دل در جوی و سیر نبات تامل کنند. در این تمثیل، اساسی ترین اندیشه های عرفانی مولانا نهفته است؛ از جمله: خلق جدید و اینکه سراسر هستی برخلاف ظاهر ثابت، پیوسته در حال تجدد و دگرگونی است و هر لحظه «مرگ و رجعتی» دارد. این آفرینش مدام از دید عارف، حضور دایمی خداوند و نیازمندی همیشگی جهان هستی به حضرت حق را اثبات می کند و اینکه فیض الهی، لحظه به لحظه در عالم ماده جاری می شود؛اما سرعت این ایجاد و اعدام و اتصال دایم میان عالم بی صورت و جهان صورت، هستی را به ظاهر ساکن جلوه می دهد. نگارنده در این مقاله کوشیده است به موضوع خلق جدید یا همان اراده های متجدد حق از دیدگاه مولانا اشاره و ارتباط این مفهوم اساسی را با مفاهیمی چون حرکت جوهری، تجلی، زمان، عالم غیب، نوجویی و نوطلبی عارف بیان کند و به این نتیجه برسد که نوشدن حال ها و رفتن کهنه ها (خلق جدید)، غم و دلتنگی را از ضمیر عارف می زداید و شادی و درلحظه زیستن را برای او به ارمغان می آورد.
مولانا ، خلق جدید ، تجلی ، مرگ و رجعت ، زمان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.