ماهیت و کارکردهای استدلال از راه مفهوم مخالف در رویه قضایی بین المللی
دیوان بین المللی دادگستری و سلف آن (دیوان دایمی بین المللی دادگستری) در بسیاری از آرای خود به مناسبت های مختلف (هم راسا و هم در پاسخ به استدلال های طرفین دعوا) به استدلال از راه مفهوم مخالف پرداخته اند. این سوال ها مطرح هستند که معیار و ضابطه وجود و عدم مفهوم مخالف در قوانین موضوعه و گزاره های حقوقی چیست؟ دیوان دایمی و دیوان جدید تا چه حد و چگونه به استدلال از راه مفهوم مخالف توسل جسته اند؟ چه اهمیتی به این استدلال نسبت داده شده است؟ و در این میان آیا در ایجاد یک چارچوب حقوقی قابل پیش بینی و توسعه منسجم حقوق بین الملل سهیم بوده اند؟ تحلیل آرا و نظرات در خصوص مفهوم مخالف به طور خاص کمک می کند تا ماهیت آن را بهتر شناخته، ارزیابی بهتری از محتوا و کارکردهای آن داشت. ازاین رو مقاله حاضر با تتبع در رویه قضایی بین المللی به این نتیجه می رسد که دیوان دایمی و جدید از این شکل استدلال برای توجیه تصمیم های خود (متقاعدکردن طرفین دعوا برای پذیرش یک تصمیم حقوقی)، در فرایند تفسیر معاهدات برای رسیدن به مراد واقعی طرفین اسناد و به تعبیری کشف روح قانون و به عنوان وسیله فرعی در تعیین محتوای قواعد که باید در قضایای خاص اعمال شود (استنباط و کشف حکم حقوقی) استفاده می کنند. همچنین ملاک و مناط تشخیص مفهوم در قوانین بین المللی، معمولا از قراین خارجی به دست می آید، اما در جایی که قرینه خارجی وجود نداشته باشد، علاوه بر رعایت اصول و قواعد مسلم حقوقی، از راه ذوق سلیم و موازین لغوی به دست دمی آید.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.