اثربخشی چندرسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله دانش آموزان پایه ششم ابتدایی
پیشینه و اهداف:
از روش های بسیار مناسب که یکی از اهداف اصلی آن آموزش مهارت حل مسئله است؛ برنامه فلسفه برای کودکان است، علاقه به آموزش مهارت های تفکر به اواخر سال های 1960 برمی گردد، زمانی که پروفسور لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویان او فاقد قدرت داوری و تمیز و استدلال هستند، وی پس از مدتی متوجه شد برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان تقویت شود بسیار دیر شده است. تقویت این توانایی ها می بایست در دوران کودکی این دانشجویان انجام می گرفت. به عبارت دیگر وقتی این دانشجویان در دوران کودکی و نوجوانی بودند، باید یک سری دوره های درسی خاص درزمینه تفکر انتقادی یا حل مسئله یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیر صوری مربوط است را شروع می کردند. بنابراین با تاکید بر پرورش تفکر از دوران کودکی برنامه «فلسفه برای کودکان» را بنیان نهاد. محتوای آموزشی مختلف را می توان با ابزارهای مختلف از کتاب و سخنرانی گرفته تا اینترنت و یا حتی رایانه های دستی به فراگیران ارایه داد. با توجه به اهمیت محتوای فلسفی برای کودکان و با در نظر گرفتن ظرفیت فناوری های جدید همچون چندرسانه ای ها و فرا رسانه ها می توان با بهره گیری از آن ها زمینه یادگیری موثر و مداوم را فراهم آورد. در پژوهش حاضر اثربخشی چندرسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر جوانرود بررسی شد.
روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری، شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان جوانرود در سال 96-1395 بود. برای انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش خوشه ای تصادفی 60 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزار مورداستفاده پرسشنامه حل مسئله هپنر (PSI) بود. ابتدا از گروه های آزمایش و کنترل پیش آزمون گرفته شد و پس از پایان دوره آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد.
یافته های پژوهش نشان داد که اجرای چندرسانه ای فلسفه برای کودک بر حل مسئله و مولفه های آن (اعتماد به حل مسایل، گرایش- اجتناب و کنترل شخصی) در بین دانش آموزان ابتدایی اثرگذار است.
به دیگر پژوهشگران نیز توصیه می شود اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان در بستر فناوری را بر دیگر متغیرهای مهم در تعلیم و تربیت را موردبررسی قرار دهند. همچنین پیشنهاد می گردد پژوهش های مشابهی در دیگر مقاطع تحصیلی نیز انجام شود. مهم ترین محدودیت های پژوهش حاضر محدود بودن جامعه آماری به دانش آموزان پایه ششم مقطع ابتدایی بود، همچنین استفاده صرف از پرسشنامه و عدم استفاده از دیگر روش های گردآوری داده ها مثل مشاهده و مصاحبه از دیگر محدودیت های این پژوهش می باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.