مطالعه فراهم سازی های یادگیری کودکان در محیط های شهری و روستایی شهرستان های مشهد و شیروان
پیشینه و اهداف:
چشم اندازهای علمی میان رشته ای یادگیری را به مثابه بخشی از فرایند شکل دادن به فیزیولوژی، ریخت شناسی و رفتار فرد در محدوده ی مرزهای ذات زیستی ارگانیسم، برای تطبیق یافتن با محیط تعریف کردند. که برای کودکان جوامع پیش ازمدرن به واسطه بازی، کاوش و مشارکت در زمینه های بامعنای اجتماعی، در طول دوره مدید پیش از بلوغ رخ می داده است. این نوع یادگیری موقعیت مند در جوامع مدرن کم رنگ شده است و جای خود را به نظام رسمی آموزش داده است. در گذشته، کودکان اکثر اوقات فراغت خود را در فضای باز می گذراندند؛ که این زمان صرف فعالیتهایی در فضاهای غیررسمی، بدون مدیریت و به تعبیری بی ساختار می شد. این فضاها در زندگی اجدادی (پیش از برآمدن کشاورزی و یکجانشینی) طبیعت اجدادی و پس از آن محیط محله بود، که جایگاه مهمی برای بازی کودکان در طول تاریخ و در اکناف جهان بوده است. با این حال، کودکان امروز اغلب ساعات فراغت خود را در فضاهای بسته، و بیشتر زمان فضای باز خود را به فعالیتهای زمان بندی شده و ساختارمند می گذرانند. این روال به مشکلات جسمی و عاطفی از جمله بی تناسبی اندام، دیابت نوع 2، چاقی و حس تنهاییدامن زده است. رشد سیم کشی عصبی مغز در نخستین سالهای کودکی از طریق حرکت و تحریک رخ می دهد، که نشان دهنده اهمیت تجربیات، فعالیتها و تعاملات روزمره کودکان برای رشد جسمی، شناختی، اجتماعی و هیجانی آنها است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان فرصتهای یادگیری طبیعی کودکان در محیط هایی با درجات متفاوت شهری شدن است
با استفاده از مفهوم فراهم سازی گیبسون و با استفاده از طبقه بندی فراهم سازی های هفت-کیتا بر مبنای پرسشنامه هایی برای کودکان10 تا 12 ساله ها در محیط هایی شامل مناطق کلانشهری، شهری، روستا-شهری و روستایی در دو شهرستان مشهد و شیروان در سال 1397 بررسی و تحلیل واریانس شد.
تفاوتهای معناداری بین محلات موردبررسی به لحاظ دسترسی به فراهم سازی ها و میزان به فعلیت رسیدن آنها، در توزیع درون مقولات طبقه بندی، و همچنین محل فراهم سازی ها مشاهده شد.
یادگیری طبیعی و روزمره ی کودکان به واسطه ی فراهم سازی های محیطی رخ می دهد. در محیطهای تاریخ گذشته بشر، کودکان آزادی زیادی برای استفاده از عناصر و عوارض طبیعی موجود داشتند، در حالی که تنیده در روابط روزمره ی اجتماعی و کاری محله ی خود بودند؛ حال آنکه در محیطهای شهری شده ی امروز هم آزادی کودکان کاسته شده، و هم آن عناصر و عوارض طبیعی از دسترس دور شده اند (یا به تعبیری با دقت از محیط زندگی روزمره حذف شده اند)، و محیط تعاملات اجتماعی و کاری از محل سکونت آنها فاصله گرفته است. نتایج این مطالعه گواه شدت این سه اتفاق به خصوص در محیطهای کلانشهری بود. این کاهش و فقدان به خصوص برای مواد ورز دادنی، اشیاء دست گرفتنی منفصل، سطوح و عوارض سرخوردنی، بالارفتنی، آویزان شدنی، و عوارض با تغییر ارتفاع مشهود بود. بر اساس یافته ها و تفسیر آنها، دسترسی به فضاهای «به هم ریخته»، دسترسی به عوارض و عناصر متنوع ثابت فضایی، و عناصر و اشیاء منفصل می تواند باعث ارتقاء یادگیری طبیعی کودکان شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.