تاملاتی در مطالعات تفسیرپژوهی با تاکید بر ماهیت رسانه ای تفسیر
اساسا نوع نگاه حاکم بر تاریخ تفسیر در فضای مطالعات بومی، درگیر ادبیات و اصطلاحاتی نارسا و نامفهوم است. این ادبیات نارسا و سنتی، آسیب های روش شناختی فراوانی به همراه دارد. این آسیب ها در سه محور کلی: «عدم تمایز کاربردهای ثانوی از تفسیر»، «تلقی های انتزاعی از ماهیت تفسیر» و «عدم ایجاد تمایز تفسیر با فقه» قابل تبیین است. بررسی دقیق فرآیند «اقتباس تفاسیر از یکدیگر» در قالب ماهیت «ساختار پیوسته» میراث اسلامی، مفهوم ویژه ای می یابد و این نتیجه را به دنبال دارد که ماهیت تفسیر، در ساختار تمدنی اسلام به مثابه یک رسانه قوی عمل می کرده است و می کند. این رویکرد به «تفسیر قرآن»، هم در نگاه واقع بینانه تر به این پدیده، اثرگذار است و هم بسیاری از ابهامات و چالش ها در فهم ادبیات میراث تفسیری را می زداید. تفسیر در پرتو نگاه مورد تاکید این مقاله، قبل از آن که شاخه ای از علوم اسلامی باشد؛ روشی فراگیر و منحصر به فرد در منظومه تاریخ علوم است. محوریت متن قرآن به عنوان یک متن کانونی و شکل گیری تمام شاخه های علوم اسلامی در طول تاریخ تمدنی اسلام بر محور این متن، ایده قابل توجهی است که موجب می شود از سویی در پرتو این متن محوری و پیوسته، ادعای کم و کاست متن قرآن رنگ بازد و سویی دیگر، تکراری بودن محتوای تفاسیر نسبت به تفاسیر پیش از خود، کمتر از منظر آسیب و نقد نگریسته شود.
تفسیر روایی ، تفسیر قرآن ، حجیت ، رسانه ، روش شناسی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.