بررسی مفهوم شهود در هنر از دیدگاه دو فیلسوف بیان گرا؛ کروچه و کالینگوود
این پژوهش در جستوجوی نقش شهود در هنر است که آن را در دیدگاه دو فیلسوف بزرگ بیانگرای قرن هجدهم «کروچه» و «کالینگوود» دنبال میکند. ابتدا با نظریه بیانگری و مفاهیم شهود و تخیل آشنا میشویم و سپس شهود در هنر را ذیل تعاریف کروچه و کالینگوود شرح میدهیم. برآیند این پژوهش این است که طبق نظرات کروچه، هنر همان شهود است و احساس زیاد است که بهشهود وحدت اعطا میکند. در واقع، شهود بیانگر احساسی شدید است و فقط موقعی میتواند ایجاد گردد که احساس شدید منشا و بنیان آن باشد. در حقیقت، چیزی که به هنر لطافت آسمانی میبخشد تصور نیست، بلکه همان احساس شدید است. درصورتیکه دیدگاه کالینگوود، هم بر اساس زیباییشناسی کروچه و دانستههایش از کاستیهای دیدگاه تولستوی بنا شده است. نقش محوری زیباییشناسی کالینگوود بر پایه تخیل است. او دو واژه انطباعات و تصورات را از هیوم اخذ نموده و استفاده میکند. میتوان انطباع را تجربه حسی دانست. مانند صدایی که می شنویم و یا منظرهای که میبینیم، اینها مفاهیمی هستند که محتوای فکری دارند، اما محتوای حسی ندارند. در دیدگاه کالینگوود، بر اساس هر فعل، تخیل، انطباع یا تجربهای حسی وجود دارد که بهواسطه فعالیت ذهنی بهتصوری تبدیل میشوند. بهنظر او، هر تجربه تخیلی، تجربهای حسی است که بر پایه عمل آگاهی بهسطح تخیل آورده میشود. میتوان این نظر کالینگوود را اینگونه معنا کرد که تجربه حسی و احساسی که در اثر هنری وجود دارد، یک تجربه حس شده خام یا همان انطباع نیست و میتوان اینگونه آن را تعبیر کرد که تجربهای تغییر یافته با تفکر، تخیل و تصور هنرمند است. در کل میتوان اینگونه نتیجه گرفت که آنچه کروچه در هنر شهود مینامد، کالینگوود آن را در قالب تخیل بیان میکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.