بررسی کهن الگوی نقاب در آثار سعدی
ادبیات یکی از اصیلترین جلوه گاه ها و عرصه بروز و ظهور لایه های ناخودآگاه و عمیق روان انسان است. «نقاب» در کاربردی مفهومی از اصطلاحات روانشناسی یونگ است که از منظر یونگ در واقع آن چیزی است که شخص نمیباشد؛ نمایشی است از شخصیتی که همانند و مساوی با خود واقعی فرد نیست. آثار سعدی بعنوان بخشی از شاهکارهای ادبیات، ریشه در باورها و اندیشه های کهن دارد و از آبشخورهای ناخودآگاه جمعی بهره گرفته است. هدف این جستار آن است که نشان دهد آثار سعدی از زاویه و دیدگاه نقد کهن الگویی، بستری گسترده از مفاهیم آرکیتایپی و کهنالگوها را دربر میگیرد. در این پژوهش از میان کهنالگوهای مختلف، کهنالگوی نقاب را در آثار سعدی بررسی خواهیم نمود.
روش پژوهش در این مقاله، توصیفی تحلیلی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و به شیوه نقد روانکاوانه براساس اندیشه های کهنالگویی کارل گوستاو یونگ انجام خواهد گرفت.
آثار سعدی با بهره گیری از اسطوره ها، نمادها و کهنالگوها، قابلیت فراوانی در انعکاس لایه های عمیق ناخودآگاه روان بشر دارد. سعدی بسیار پیشتر از روانشناسانی چون یونگ با آگاهی از روان و ضمیر ناخودآگاه انسان، کهنالگوهایی چون نقاب را در اشعار و نوشته های خویش مورد توجه قرار داده است.
براساس نتایج حاصل از این جستار میتوان در آموزه های سعدی در راستای روانشناسی تحلیلی یونگ و ناخودآگاه جمعی، کهنالگوی نقاب را در دو بعد مثبت و منفی در گلستان و بوستان مشاهده نمود. مبانی آموزشهای سعدی راه رسیدن به کمال را در زهد واقعی، پارسایی، دوری از ریا، کبر، فخرفروشی و رعایت موازین اخلاقی میداند. نوع آموزشهای سعدی را میتوان بر پایه کهنالگوی نقاب در جنبه مثبت بویژه آرمانگرایی و مصلحتاندیشی دانست و بعد منفی نقاب را در دوری از کبر، غرور، ریاکاری و... بیان نمود.
سعدی ، یونگ ، کهن الگو ، نقاب ، نقد روانکاوانه
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.