تحلیل انتقادی جنبش سقاخانه براساس مفهوم صنعت فرهنگ در اندیشه آدورنو
از قرن بیستم به این سو و با رواج یافتن اندیشه انتقادی در بررسی و نقد هنر، یکی از اصلی ترین انتقادات به نظام ارزش گذاری آثار هنری، تعیین ارزش آن ها بر مبنای میزان فروش و اعتبار هنرمند در بازار جهانی است. رسانه های مختلف هنری ازجمله موسیقی، سینما، نقاشی و غیره به کالایی قابل مصرف بدل شده و تحت تاثیر نظام سرمایه داری و تحولات سیاسی اقتصادی کارکرد متفاوتی به خود گرفته اند. از نخستین جلوه های پدیده کالایی شدن هنر در ایران، ظهور جنبش سقاخانه در دهه چهل شمسی است. تحقیق حاضر در صدد است رابطه آثار تولیدشده را، ذیل جنبش سقاخانه و بازار هنر، واکاوی کند. این پژوهش با تکیه بر مفهوم صنعت فرهنگ در اندیشه آدورنو در پی یافتن عواملی است که موجب شده برخی از آثار هنر سقاخانه به جای ارزش هنری و فرهنگی، ارزش اقتصادی و مبادله ای پیدا کنند. در این راستا، آثار هنری سقاخانه براساس چهار مولفه از آرای آدورنو تحلیل شده اند. طبق یافته های تحقیق حاضر، از دست دادن «اصالت و خودآیینی»، عدم «خودانگیختگی و فردیت»، «تکرارپذیری و بازتولید»، و «مصرف کنندگی مخاطب» از جمله ویژگی هایی هستند که ارزش اقتصادی و مبادله ای برای آثار جنبش سقاخانه رقم زده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که هنرمندان سقاخانه با از دست دادن مهم ترین شاخصه های هنر اصیل، همانند محصولات صنعت فرهنگ به ابزاری برای تبلیغات بدل شدند. این تحقیق با رویکردی کیفی و روش توصیفی تحلیلی است و شیوه گردآوری اطلاعات بر اساس منابع مکتوب (کتابخانه ای آرشیوی) انجام شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.