استعاره ی مفهومی در غزل سعدی (بر اساس نظریه ی لیکاف و جانسون)
زبان در هیچ زمانی و در هیچ سطحی چه در زبان روزمره و خودکار و چه در زبان ادبی یا زبان علمی، از استعاره خالی نبوده است. آمیختگی استعاره با تجربه چنان است که تصور می شود هرگز نمی توان استعاره ای را مستقل از اساس تجربی آن فهمید یا حتی الامکان به شکل مناسبی بازنمود. نظام مند بودن وابستگی عبارت های استعاری به مفاهیم استعاری به ما این اجازه را می دهد که عبارت های زبانی استعاری را برای فهم و درک ماهیت مفاهیم استعاری فعالیت های خود مورد مطالعه قرار دهیم. به سبب همین نظام مندی امکان فهمیدن جنبه ای از یک مفهوم برحسب جنبه ی دیگر فراهم می شود. این مقاله با قرار دادن روش تحقیق خود بر اساس نظریه ی استعاره ی مفهومی لیکاف و جانسون به بررسی این نوع از استعاره در غزلیات سعدی می پردازد. مقاله ی حاضر با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و سعی دارد با تبیین و تحلیل استعاره های مفهومی در غزلیات مورد نظر، در نهایت از جایگاه استعاره ی مفهومی در شعر این شاعر بزرگ تصویر روشنی به دست دهد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که استعاره های مفهومی سعدی بیشتر در یک مصرع می آیند و مصرع دیگر به عنوان رازگشای آنهاست و معنی را روشن می کند. بیشترین مفاهیم شناختی در غزلیات سعدی به عناصر طبیعی و حوزه های قدرت تعلق دارد. بسامد بالای یک نام نگاشت، یعنی اینکه این مفهوم در ذهن شاعر از تسلط بالایی برخوردار است و سعدی با این مفاهیم یا در تضاد است یا در همراهی با آن است.
استعاره مفهومی ، سعدی ، غزل ، لیکاف و جانسون
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.