تحلیل گفتمان مولانا در غزلیات شمس براساس «فرانقش بینافردی» برمبنای نظریه هلیدی
مقاله حاضر بر آن است تا در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی به تحلیل گفتمان مولانا در غزلیات شمس بر اساس "فرانقش بینافردی" بپردازد. درمطالعه و بررسی متون ، آن چه اهمیت دارد درک پیام و هدف اصلی نویسنده از نگارش آن متن است. در متون ادبی همواره منظور گوینده آن چیزی نیست که در نگاه اول به نظر مخاطب می رسد. بلکه مفاهیم و لایه های معنایی پنهانی در پس کلمات ظاهری آورده می شود که هدف اصلی نویسنده را در بر دارد. دستیابی به دنیای فکری و جهان بینی نویسنده، فضای ذهنی عمیق و متفاوتی برای خواننده ایجاد می کند. این پژوهش به این پرسش ها پاسخ می دهد که دستور نظام مند نقش گرای هلیدی چگونه در تجزیه و تحلیل متون ادبی کارآمد است. در فرانقش بینافردی چگونه به ساختی بزرگ تر از جمله یعنی متن پرداخته می شود و امکان تحلیل متن ایجاد می گردد. فرضیه پژوهش این است که فرانقش بینافردی میزان تعامل گوینده با مخاطب را و فضای بازتری برای تحلیل گفتمان ایجاد می کند. جامعه آماری، غزلیات شمس و روش به کار رفته تحلیلی- توصیفی است. این تحقیق نشان داده است نظریه نظام مند نقش گرای هلیدی در بررسی کیفی و کمی متن، در تجزیه و تحلیل گفتمان کارآمد است. بر اساس فرانقش بینافردی، میزان تعامل گوینده با مخاطب و ویژگی های غزلیات شمس مشخص شده است و امکان تحلیل گفتمان ایجاد گردیده است. ر من فرو فرستی، نیازمندمسوره قصص-آیه 24
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.