بررسی و نقد فرضیه پیدایش از «هیچ»
پیدایش از «هیچ» فرضیه ای است که برخی فیزیکدانان مانند تریون و ویلنکین در پاسخ به چرایی پیدایش اصل کیهان مطرح کرده اند. کسانی مانند هاوکینگ و کراوس با صراحت بیشتری ادعا می کنند این فرضیه ما را از فرض یک خدای آفریننده بی نیاز می کند. از آنجا که این سخن یک ادعای فلسفی مهم است پرداختن به آن هم از منظر عقلی و تحلیلی و هم از منظر فیزیکی ضروری است. در این مقاله با تقسیم این ادعا به سه سطح، به شیوه ای نوین نشان خواهیم داد که هیچ یک از تقریرهای این فرضیه تبیین کاملی از پیدایش کیهان ارایه نمی دهد و چراهای بنیادینی را بی پاسخ می گذارد. تقریرهای مختلف این فرضیه گاه دچار ناسازگاری درونی است و در مفاهیمی چون نیستی دچار خلط شده است و گاه با برخی اصول پذیرفته شده در کیهان شناسی مانند اصل میانگی در تعارض بوده و فاقد مزیتهای تبیینی است که در تبیین خداباورانه وجود دارد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.