پدیدارشناسی هوسرل و نقاشی معاصر
نهضت پدیدارشناسی در فلسفه همچون نخستین شاخه های هنر مدرن به دنبال یافتن راه هایی برای غلبه بر بحران پدید آمده در علوم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود. در این راه این هر دو جریان در پی یافتن قشرهای جدیدی از وجود عینی و ذهنی بوده اند که تا آن زمان از دید چشمان کسانی که صرفا نظاره گر واقعیت تجربی بوده اند، پنهان مانده بود. سعی ایشان بیش تر معطوف به بسط و گسترش دامنه واقعیت تجربی از راه کشف ابعاد جدیدی از امر واقع بود و به هیچ وجه خواهان جایگزینی واقعیت تجربی با واقعیت عالی تری نبوده اند. آنها منتقد سرسخت مذهب اصالت طبیعت و مذهب اصالت تاریخ بوده اند و از آن حیث که این دو نحله نتایج علمی به دست آمده از علوم تجربی را مطلق تلقی می کردند و در عین حال، مدعی شناخت تام و کمال واقعیت بوده اند، ایراد می گرفته اند. وجه مشترک دیگر پدیدارشناسی و نقاشی مدرن در چرخشی است که این هر دو به سمت امر عینی و واقعیت تام انجام می دهند. به نظر ایشان دیگر نباید در پی کشف واقعیت به نحو غیرمستقیم یعنی به واسطه تصاویر و سمبلها بود، بلکه باید آن را آن گونه که آن خود را نشان می دهد، دریافت.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.