نباید فقر، به معنای از دست دادن حق تحصیلات دانشگاهی باشد
نوشتار حاضر، نتیجه دو گزارش از نقد آموزش و پرورش عمومی امریکا است که بیشتر به دو معضل فقر و خصوصیسازی میپردازد.
دانشآموزان فقیر به تحصیلات دانشگاهی نیازمندند تا در جامعهای که شرایط زندگی در آن برای عامه فقیر در حال سختتر شدن است، تغییراتی ایجاد کنند. اما درآمد، موفقیت در آزمونهای استاندارد را پیشبینی می کند. در حالی که دانشآموزان با میانگین نمرات بالا و نتایج پایین در آزمونهای استاندارد، عملکرد خوبی در دانشگاهها دارند. فقر نباید به معنای نفی حق رفتن به دانشگاه باشد. دانشگاه، باید تغییرات اجتماعی را مدلسازی کند. کمک هزینه باید منحصر به دانشجویان موفق کم درآمد باشد. اما دریافت کنندگان کمک هزینه دانشجویی، اغلب سفید پوست، مونث، و با درآمد متوسط و بالاتر هستند و این، روندی رو به رشد است.
امروز این جمله که: «آموزش و پرورش در بحران است» به یک آگاهی سنتی تبدیل شده است. تهدید واقعی، خصوصیسازی است که تهدیدی وجودی، برای بقای آموزش و پرورش عمومی و خطری برای دموکراسی است. مدارس عمومی؛ در شرف ورشکستگی قرار دارند. چون مدارس ویژه، منابع و دانشآموزان خوبشان را جذب کردهاند. مدارس خصوصی نیز کارنامه ای بالاتر از آنها به دست نمیآورند، مگر با گزینش انتخابی دانشآموزان. شغل معلمی از سوی غیرحرفهایگرایی تهدید میشود. ساختارشکنی، به عنوان یک استراتژی مطرح میشود نه سیاست گمراهانه و غیرانسانی. تعلیم و تربیت، به یک فرایند معین تولید دادههای آماری تبدیل شده است. نویسنده در نهایت پیشنهاد میکند که باید برای جنگیدن با سازوکار یادگیری، و همگونسازی کودکان متحد شویم.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.