فهرست مطالب

نشریه پژوهش های ادبیات تطبیقی
سال چهارم شماره 4 (پیاپی 10، زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1396/01/09
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سخن سردبیر
  • رویا لطافتی صفحه 0
  • پژوهشی
  • محمد رودگر* صفحات 1-24
    شگردباورپذیری اولین شرط روایت در ادبیات داستانی است. رئالیسم جادویی از آنجا که شیوه ای روایی برای نقل حوادث جادویی، خارق عادت، فراواقعی، غلوآمیز و شگفت است، طبیعی است که برترین شگرد آن، باورپذیری یا منطق روایت باشد. تذکره نگاران صوفی، به ویژه عطار، برای باورپذیر جلوه دادن کرامات و خوارق عادات منقول از مشایخ خویش تلاش‏هایی کرده اند. در این نوشتار، نخست وجوه مختلف به کارگیری این شگرد در متون تذکره ای تصوف، به خصوص حکایات برترین حکایت پرداز تصوف یعنی عطار نیشابوری در تذکرهالاولیا، بررسی می شود. عطار شیوه های خاصی برای باورپذیری حکایات داشت که استخراج و برشمردن برخی از آن ها از دستاوردهای این پژوهش است. در مرحله دوم، مقایسه روش‏های مختلف عطار و مارکز، برترین نویسنده رئالیسم جادویی، در به کار بستن شگرد باورپذیری انجام شده است که به نویسنده و پژوهشگر برای بومی سازی این شگرد در ادبیات داستانی بسیار کمک می کند.
    کلیدواژگان: حکایت، داستان، عطار، مارکز، شگرد باورپذیری
  • هادی نظری منظم*، فرامرز میرزایی، مرضیه رحیمی آذین صفحات 25-55
    دیدگاه های فردی و گروهی در تکوین روابط انسانی نقش بسیار مهمی دارند و بررسی این دیدگاه ها از ابعاد مختلف، در حیطه تصویرشناسی است. تصویرشناسی در حوزه های مختلف علمی نمود دارد؛ اما در ادبیات تطبیقی به رویکرد نسبتا جدیدی اطلاق می شود که به مطالعه تصویر «دیگری برون فرهنگی» در ادبیات ملی یا بررسی تصویر یک «من» در ادبیات «دیگری» می پردازد.
    امین معلوف، نویسنده لبنانی تبار، در رمان سمرقند با محور قرار دادن زندگی خیام و ماجراهای وی با حسن صباح و خواجه نظام الملک، تاریخ ایران را در عصر سلجوقیان و عهد مشروطه بازنمایی کرده است. وی با تخیل سرشار و دانش فراوان تاریخی خویش، رمانی تاریخی نوشته که اغلب به واقعیت نزدیک و گاهی از آن دور است. این امر از یک سو، ناشی از درک خوانده ها و یافته های موجود درباب تاریخ ایران و ایرانی در «افق فرهنگی» معلوف است و از سوی دیگر، ناشی از قالب، محتوا و الزامات رمان و رمان نویسی؛ با این حال، روح تسامح و تساهل بر این اثر غالب است. درمجموع، می توان گفت ارتباط نویسنده با «دیگری ایرانی» غالبا واسطه ای و غیرمستقیم (بینامتنی و بیناذهنی) بوده و خوانش او از این «دیگری» اغلب واقع گرایانه و در مواردی برخاسته از نگاهی غیربومی گراست و گاهی هم به استروتیپ ها و ساده انگاری نزدیک می شود.
    روش پژوهش، تاریخی و جامعه شناختی است. نگارندگان با تکیه بر اسناد و مدارک تاریخی و اجتماعی و تحلیل آن ها، بازنمایی ایران و ایرانیان را در رمان سمرقند مطالعه کرده اند.
    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، تصویرشناسی، ایران، امین معلوف، رمان سمرقند
  • ساره زیرک*، معصومه باشکوه صفحات 56-79
    بنابه تعریف فرمالیستی، عناصر متن باید در خدمت «ادبیت» یعنی بیان غیرمستقیم و غیرهنجاری یا زیباشناختی زبان باشند؛ ازاین رو، زمان نیز باید به این شیوه، کارکرد زیباشناختی بیابد. به منظور تبیین این وجه از کارکرد زمان، در پژوهش حاضر دو رمان رئالیستی، یکی از نویسنده مصری نجیب محفوظ (کوچهمدق) و دیگری از نویسنده ایرانی احمد محمود (همسایه ها)، تحلیل روایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد وجوه روایی زمان در نظریه ژنت صرفا نوعی دستور کاربرد زمان و وجوه روایی آن است و نمی تواند وجه زیباشناختی و دلالت های ثانویه زمان را در راستای کارکرد ادبی آن توضیح دهد. در پژوهش حاضر، این کارکردها در چهار مورد تعین بخش شناسایی شده است: «حادواقعی سازی» (بیش ازحد واقعی جلوه دادن وقایع داستان)، «تعین بخشی به خوانش» (محدود کردن تفسیرهای ذهنی خواننده به مدلول های خاص)، «لنگرسازی» (ایجاد توهم تطبیق فضای داستان بر فضای واقعی و کنونی جامعه) و «تعین بخشی به کنش» (برانگیختن رفتارهای اجتماعی خاص در مخاطب). همچنین، بالاترین وجه زیباشناختی زمان در جاهایی نمود می یابد که زمان نه براساس نشانه های زمانی مستقیم (ذهنی)، بلکه برمبنای زمان غیرمستقیم (ابژکتیو) و با «تنیدگی زمان و مکان» بیان می شود که باعث آمیزش وجوه مختلف حسی- ادراکی و شکل گیری «عواطف همدلانه» می شود. در این وضعیت ها، چنانچه شتاب منفی در ابتدای روایت قرار گرفته باشد، تابع آن در قالب واکنش های هیجانی انفجاری نمود می یابد و برعکس؛ و این نشان می دهد ارزش معنایی در متن هرگز ازبین نمی رود؛ بلکه همواره از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابد.
    کلیدواژگان: روایت، زمان، ادبیت، حادواقعی سازی، لنگرسازی، تعین بخشی به خوانش، تعین بخشی به کنش
  • سمانه ابهری *، سید کاظم موسوی، اسماعیل شفیعی صفحات 80-115
    سینمای پرمخاطب جهان سال هاست که وام دار ادبیات داستانی و به ویژه رمان است و آن گونه که از اسناد موجود برمی آید، نزدیک به 85 درصد آثار مورد توجه در آکادمی اسکار، اقتباس از رمان های مشهور و گاه غیرمشهور بوده است. باوجود توجه سینمای کشورهای مختلف به ادبیات داستانی خویش و بهره برداری حتی اقتصادی از این گنجینه، در تاریخ سینمای ایران این امر به ندرت اتفاق افتاده است. به زعم نگارندگان این مقاله، یکی از مهم ترین دلایل بی توجهی سینمای ایران به ادبیات داستانی، کمبود پژوهش های مربوط به چرایی، چگونگی، فرایند و دستاوردهای اقتباس سینمایی از ادبیات داستانی در دیگر کشورها و ایران است. به همین منظور، در این مقاله کوشش شده است با روشی توصیفی- تطبیقی، اقتباس فیلم ایرانی (نسبتا موفق و شناخته شده سینمایی) «شازده احتجاب» (به کارگردانی بهمن فرمان آرا) از رمانی به همین نام از هوشنگ گلشیری بررسی شود. عناصر روایت در هر دو اثر (مکتوب و سینمایی) در کنار یکدیگر قرار گرفته و مولفه های جذاب شدن یک اثر اقتباسی سینمایی ایرانی استنتاج شده است. از مهم ترین دستاوردهای پژوهش حاضر، علاوه بر شناخت وجوه افتراق و اشتراک دو گونه، می توان به استخراج و معرفی مابه ازاهای خلاقانه تصویری ساخت جریان سیال ذهن فیلم اشاره کرد.
    کلیدواژگان: شازده احتجاب، داستان، فیلم، اقتباس، روایت
  • یعقوب نوروزی *، سیف الدین آب برین صفحات 116-139
    شاهنامه، اثر بی بدیل حکیم فردوسی، از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود و در ادوار مختلف تاریخی مورد توجه شاعران، ادیبان، نویسندگان و پژوهندگان عرصه ادبیات، و نیز در فرهنگ ها و زبان های دیگر ملل، منبع الهام و اثربخشی بوده است. از سرزمین هایی که تاثیر این کتاب سترگ به شکلی گسترده در فرهنگ و ادبیات آن دیده می شود، آسیای صغیر است. تاثیر شاهنامه در این خطه، جز ایران، قابل قیاس با سرزمینی دیگر نیست. شاهنامه های بسیاری به زبان های فارسی و ترکی در این حوزه نگاشته شده و تحت تاثیر شاهنامه، سنت شاهنامه نویسی در دربارهای پادشاهی این دیار رواج یافته و نظیره هایی توسط شاعران ترک عثمانی بر شاهنامه سروده شده است. ترجمه های منظوم و منثور بسیاری نیز از شاهنامه به زبان ترکی صورت گرفته است. شاهنامه بر فرهنگ ترک اثر گذاشت؛ به گونه ای که نمود آن در ادبیات مردمی ترک ها، اسطوره ها، تصاویر نقش بسته از شاهنامه در دربارهای پادشاهان عثمانی و... دیده می شود. همه این عوامل سبب شد تا در این مقاله ابعاد مختلف تاثیر این اثر در زبان و ادب ترکی بررسی شود و بر این اساس، رواج سنت شاهنامه نویسی، ترجمه های شاهنامه، اهمیت شاهنامه در تاریخ نگاری ترکی، عناصر اسطوره ای شاهنامه در ادبیات ترک و تاثیر آن در ادبیات خلق (ادبیات مردمی) مورد بحث قرار گیرد.
    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، فردوسی، شاهنامه، ادبیات ترکی عثمانی
  • محمود بشیری، رضا جمشیدی* صفحات 140-167
    «خاکستری» و «مرگ کسب وکار من است» فیلم هایی ناتورالیستی اند که زندگی شخصیت هایی را بیان می کنند که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در اوضاع وخیم و اسفناکی به سر می برند. رفتار و اعمال شخصیت های این فیلم ها غیرارادی، غریزی و موروثی، و متاثر از شرایط جبری زیست محیطی ای است که بر آن ها تحمیل شده است. با توجه به اینکه ناتورالیسم از ادبیات به سینما راه یافته، در این پژوهش، فیلم های نام برده براساس ویژگی های ادبیات ناتورالیستی نقد و تحلیل شده و تنازع بقا، جبر زیست محیطی، عامل وراثت و سرانجام اسفناک شخصیت های داستانی مورد تاکید قرار گرفته است. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و روش تحقیق نیز توصیفی- تحلیلی است که مبتنی بر قرائت تنگاتنگ داستان فیلم هاست. تنازع میان شخصیت های این فیلم ها و جدال ایشان با محیط بیرونی سرانجامی جز مرگ و استیصال ندارد. درگیری شخصیت های داستانی با همدیگر، جدال شخصیت ها با محیط طبیعی یا ساخته های دست بشر، اوضاع اجتماعی و اقتصادی نامطلوب، بیماری های موروثی یا محیطی و کنش های نمادینی که بر جبر ناشی از وراثت تاکید می کنند، مولفه هایی از ناتورالیسم در این فیلم ها هستند.
    کلیدواژگان: تنازع بقا، جبر زیست محیطی، سرانجام بد، سینما، ناتورالیسم ادبی
  • اسدالله جودکی عزیزی*، سید رسول موسوی صفحات 168-207
    منابع ادبی مهم ترین اسناد مکتوب گذشته اند که غیر از معرفی ظرایف زبان و ادب فارسی، متضمن نکاتی اند که در بازشناسی مواد مطالعاتی دیگر زمینه های پژوهشی، به ویژه هنرهای کاربردی و معماری، بسیار سودمندند. از این جنبه ادبیات و اهمیت آن، در پژوهش های معماری چندان که بایسته است، استفاده نشده؛ بر همین اساس، پاره ای از الگو های معماری گذشته با عناوینی معرفی شده اند که هرگز با نام های اصیل و نخستینشان برابر نیستند. در پژوهش پیش رو، داده های معماری موجود در برخی از منابع ادبی مربوط به سده های چهارم تا دهم هجری، با رویکرد تطبیقی بررسی شدند و به موجب آن، تعداد چشمگیری از پلان ابنیه با کارکرد تشریفاتی (داده معماری) با توصیف کاخ ها و کوشک ها در منابع ادبی (داده ادبی) تطبیق داده و تلاش شد تا الگو و کارکرد گونه ای از معماری تشریفاتی بازشناسی شود. نتایج تحقیق نشان می دهد ویژگی عمومی این گونه معماری، داشتن شکل مربع و نه بخشی است که در سده های نخستین دوران اسلامی در ادبیات معماری با جهان بینی مشخصی که این آثار را مثالی از آسمان های نه گانه دانسته اند، «نه گنبد» خوانده شده است. پیشینه این گونه مشخص معماری، یعنی نه گنبد، به آپادانای هخامنشی بازمی گردد و با عنایت به جهان بینی اسلامی، در سده های متاخر به «هشت بهشت» معروف شده است.
    کلیدواژگان: منابع ادبی، شواهد معماری، نه بخش برون گرا، نه گنبد
|