فهرست مطالب
مجله امنیت بین الملل
پیاپی 43 (آبان 1401)
- ویژه نامه انتخابات رژیم صهیونیستی (2022)
- تاریخ انتشار: 1401/11/24
- تعداد عناوین: 9
-
صفحه 4
-
صفحات 15-41
نظام انتخاباتی رژیم صهیونیستی را در دو چهارچوب میتوان ترسیم نمود؛ یکی چهارچوب نوشته و قانونی آن است که با پشتوانه دادگاه عالی، بر انتخابات حاکم است و دوم، نظام نانوشته رقابتهای انتخاباتی است که نتیجه برآیند قدرت و جریانهای سیاسی رژیم صهیونیستی در چهارچوب قانون انتخابات است. قوانین انتخاباتی رژیم صهیونیستی خود موجب شکلگیری سازوکارهای خاصی در محاسبات رایدهندگان و پویشهای انتخاباتی میشود. احزاب بزرگ در عین تبلیغ خود و جلوگیری از غلبه رقبا، سعی میکنند مانع رشد احزاب کوچک همراستا نشوند زیرا تکثر احزاب همراستا میتواند حاشیه امنتری در جذب آرای خاکستری علیه ایتلاف احزاب رقیب ایجاد کند. بنابراین، یکی از تلاشهای اصلی حزبهای بزرگ، حمایت غیررسمی از احزاب کوچکتر همراستاست. در عینحال، احزاب بزرگ سعی میکنند با ایجاد درگیری درونی و کاهش انگیزه رایدهندگان احزاب ایتلاف رقیب، مانع پیوستن آرای احزاب کوچک به حزب مرکزی رقیب شوند. بررسی تاریخ رژیم صهیونیستی نشان میدهد که پیروز انتخابات رژیم صهیونیستی همواره فرد، حزب یا ایتلافی بوده که نماینده رای اکثریت جامعه در نحوه مواجهه با تهدید امنیتی فلسطین بوده است و دیگر مسایل همچون وضعیت اقتصاد، پروندههای فساد مسیولین، اعتراض اقلیتها صرفا نقشی حاشیهای در کارزار انتخابات دارند. میتوان ضعفها و تهدیدات نظام سیاسی و انتخاباتی رژیم اشغالگر را به دو بخش تهدیدات برآمده از داخل ساختار سیاسی و تهدیدات برآمده از عملکرد بازیگران صحنه سیاسی رژیم صهیونیستی تقسیم کرد. فقدان قانون اساسی عمدهترین تهدید داخلی نظام سیاسی و انتخاباتی است. کاهش عمر دولتهای رژیم صهیونیستی ناشی از دوقطبی شدید سیاسی، اساسیترین عامل تهدیدزای پیرامونی ساختار سیاسی این رژیم است. هرکدام از این موارد خود زمینه شکلگیری تهدیدات دیگری شده است. هرچند سیاستهای کلان رژیم صهیونیستی در مسایلی همچون اصل صهیونیسم و یا سیاستهای منطقهای دارای ثباتی نسبی بوده است، بیثباتی دولتها، رژیم صهیونیستی را در اتخاذ و اعمال سیاستهای بلندمدت تضعیف کرده و قدرت برنامهریزی بلندمدت را از نهادهای تصمیمگیر اسراییلی گرفته است. عدم امکان اعمال تغییرات و اصلاحات بلندمدت و کندی در انطباق با تهدیدات نوظهور اجتماعی، اقتصادی و امنیتی، خطری است که رژیم صهیونیستی را در وضعیت کنونی تهدید میکند.
-
صفحات 42-53
تا سال 1973 که حزب راستگرای لیکود تاسیس شد، فضای سیاسی رژیم صهیونیستی در انحصار جریانات چپگرایی چون صهیونیسم کارگری بود. جریان راست به نمایندگی حزب لیکود در سال 1979 برای اولین بار قدرت را بهدست گرفت. این جریان نهایتا در سال 1996، پس از ترور اسحاق رابین چپگرا توسط راستگرایان افراطی، توانست قدرت را در این رژیم قبضه کند. با ترور رابین و گسترش حملات شهادتطلبانه حماس، لیکود گفتمان خود را با موفقیت بازتولید کرد و توانست افکار عمومی رژیم صهیونیستی را به نفع خود مصادره کند. در این نوشتار، با استفاده از نگاه کارل اشمیت، حقوقدان و متفکر سیاسی آلمانی به امر سیاسی سعی خواهد شد تا راهبرد کلان جریان راست بررسی گردد. طبق نظر اشمیت سیاست و قدرت مبتنیبر وجود تهدید دیگری و دشمن است و بدون وجود تهدید دایمی دشمن، نمیتوان سیاست را پیش برد. جریان راست نیز از همین رویکرد برای پیشبرد سیاستش استفاده میکند. راستگرایان صهیونیست با برجسته کردن و تاکید بر تهدید دیگری یعنی فلسطینیان سعی میکنند تا رقیبان خود را از صحنه سیاست رژیم صهیونیستی کنار بزنند. این راهبرد باعث شده است تا جناحهای اولترا ارتدوکس، افراطگرا، محافظهکار و برتریطلب یهودی حزب لیکود را بهعنوان بهترین گزینه ممکن انتخاب کنند. این جناح تندرو که نهتنها شامل بخش عمدهای از یهودیان مذهبی بلکه بخشی از یهودیان سکولار نیز میشود، به هیچوجه مایل نیست که امتیاز برجستهای به فلسطینیان داده شود. این راهبرد کلان راستگرها به همراه موفقیتهای اقتصادی و برجستگیهای فردی بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود باعث شدهاند که حاکمیت جریان راست بر فضای سیاسی رژیم صهیونیستی تداوم یابد.
-
صفحات 54-62
بنیامین نتانیاهو یکی از برجستهترین و مطرحترین چهرههای تاریخ کوتاه رژیم صهیونیستی بهشمار میرود. وی بهعنوان رییس حزب راستگرای لیکود بیش از پانزده سال در دورههای پیدرپی نخست وزیر رژیم صهیونیستی بوده است. حال باید پرسید که چگونه نتانیاهو و حزب لیکود در یک نظام سیاسی پارلمانی میتواند قدرت را به انحصار خود درآورد. درواقع، باید نتانیاهو را نماینده قشر محافظهکار، بنیادگرا و برتریطلب یهود دانست. این قشر با وجود اینکه عقایدشان ریشه در نژادپرستی یهودی دارد اما میخواهند ظاهر آبرومندانهای برای رژیم صهیونیستی، بدون دادن امتیاز خاصی به فلسطینیان حفظ کنند. این قشر قدرت زیادی در خود رژیم صهیونیستی داشته و در بین یهودیان خارج از این رژیم خصوصا در قالب نومحافظهکاران آمریکایی نفوذ فراوانی دارد و از منابع مالی گستردهای بهره میبرد. افکار عمومی رژیم صهیونیستی نیز به میزان قابل توجهی تحت تاثیر قدرت رسانهای این جناح قرار دارد. شاهاک، محقق و منتقد اسراییلی، اعتقاد دارد که حزب لیکود با وجود اینکه یک حزب سکولار هست اما آرمانها و اهدافی مشابه بنیادگرایان یهودی دارد. بخش مهمی از بدنه قدرت در رژیم صهیونیستی از اوایل قرن بیستویکم، ایده صلح و مذاکره با فلسطینیان را برای مهار تهدید مقاومت فلسطین، کنار گذاشته است. این گروه، درواقع، همان قشر برتریطلب و محافظهکار یهودی شامل جناح راستگرایان، افراطگرایان و بنیادگرایان یهودی هستند که در آمریکا نیز مورد حمایت نومحافظهکاران آمریکایی و برخی از سرمایهداران یهودی آمریکایی هستند. آنها دیگر حاضر به دادن هیچ امتیاز و زمینی به فلسطینیان نیستند و راهحل دو دولت را غیرعملی میدانند و میخواهند فلسطینیان را وادار به تسلیم بیقیدوشرط کنند. درهمین راستا، بنیامین نتانیاهو که خود از مدافعین اصلی این راهبرد است، بهترین گزینه برای سردمداری ملت یهودی است. وی در مطالب اعلامی چنین راهبردی را صراحتا اعلام کرده است و مذاکره با فلسطینیان را بینتیجه خوانده است. در همینراستا، نتانیاهو از سیاستها و شعارهای انتخاباتی راستگرایانه، ملیگرایانه و برتریطلبانه استفاده میکند و با استفاده از پروپاگاندای رسانهای از تهدید جبهه مقاومت علیه یهودیان گفتمان خود را مکررا بازتولید میکند. همزمان نتانیاهو بهدنبال قطع کردن بازوهای حمایتی سیاسی و مالی فلسطینیان نیز است. برای همین وی بهدنبال ناامید کردن اهالی فلسطین از حمایت جهان عرب از مقاومت علیه رژیم صهیونیستی است. این رژیم سعی میکند با نمایش اقتدار و قدرت نظامی، فناورانه و اقتصادی خود دول عرب را به عادیسازی روابط بکشاند و فلسطینیان را از مقاومت ناامید کند. اصطلاحا این راهبردی را «صلح ازطریق نمایش قدرت» یا «صلح برای صلح» میخوانند.
-
صفحات 63-70
با توجه به افزایش جمعیت، شهروندان عرب مقیم مرزهای 1948 به یکی از ارکان جامعه رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند. در طول انتخاباتهای اخیر که در سرزمین اشغالی برگزار شده است، احزاب عربی نقش بهسزایی در آنها ایفا کردهاند؛ بهطوری که برخی احزاب صهیونیستی و یهودی، ایتلاف با احزاب عربی را برگ برندهای برای خود میدانند. چنددستگی و بیثباتی تنها مختص احزاب صهیونیستی نیست و احزاب عربی از این قاعده مستثنی نیستند. رهبران این احزاب نیز تحت تاثیر این اختلافات حمایت جامعه عربی را از دست میدهند زیرا رفتار رایدهندگان عرب سرزمین اشغالی تحت تاثیر سیاستهای درون حزبی و پویایی داخلی در میان بازیگران مختلف در احزاب عربی است. احزاب عربی به شکل سنتی بهسمت جریان چپ میل دارند. با اینحال، اعراب به دلیل سالها تبعیض سازمانیافته توسط صهیونیستها و عدم تحقق وعدههای سیاستمداران صهیونیست میل کمتری برای شرکت در انتخاباتها دارند و همانطور که پیشبینی میگردد که در انتخابات اول نوامبر درصد کمی از اعراب پای صندوقهای رای حاضر شدند. آنطور که بهنظر میرسد احزاب عربی در پاسخ به راهبرد و رویکرد نسبت به احزاب یهودی، دارای سه رویکرد متفاوت هستند: منصور عباس و حزب «رعم»، همسازترین و همکاریجویانهترین موضع نسبت به احزاب یهودی را دنبال میکنند و خواستار تداوم شراکت با ایتلافهای آینده نیز هستند. فهرست «هدش _ تعال» نیز به رهبری ایمن عوده و احمد طیبی، مایل به حمایت از نامزدهای نخست وزیری و سطحی از همکاری با احزاب یهودی بهصورت مشروط هستند. در نهایت، «حزب بلد» که خود را ضدصهیونیست و مخالف اشغالگری میداند، پیوستن به ایتلاف و حمایت از کاندیداهای نخست وزیری را رد میکند و همکاری با احزاب یهودی را مشروط به این امر کرده که در راستای پایان دادن به اشغالگری و افزایش حقوق عربها باشد.
-
صفحات 71-82
روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی علیرغم همپوشانی منافع و سطح راهبردی روابط، در مواردی ازجمله انتخابات و چینش احزاب در ساحت سیاسی، دارای اختلاف رویکرد هستند. حمایت آمریکا از اقدامات رژیم صهیونیستی در غرب آسیا مشروط به عواملی است که منافع ملی و رهبری جهانی آمریکا را تهدید نکند. در یک دهه اخیر، شاهد سه نوع برخورد (حمایت با در نظر گرفتن ارزشها، حمایت همهجانبه و حمایت گزینشی) از جانب روسای جمهور آمریکا با طیف حاکم این رژیم بودهایم. در بررسی سیاست بایدن نسبت به رژیم صهیونیستی، ناظر به تعهد وی به ارزشهای این رژیم، نوعی اتحاد راهبردی میان طرفین ایجاد شد که نسبت به ادوار قبل از دوام و پایداری بیشتری برخوردار است. الگوی تعامل بایدن نسبت به اوباما و ترامپ، ضمن حفظ میانهروی و جلب رضایت احزاب، سازمانهای غیردولتی و اشخاص تاثیرگذار، بیانگر نوعی اتحاد سنتی و پایدار است. باید توجه داشت که ایتلاف راهبردی میان ایالات متحده و رژیم صهیونیستی همواره وجود دارد اما شدت یافتن آن به اتحاد راهبردی منجر میشود. از طرفی، اختلاف رویکرد در هر دو طرف موجب شدت و ضعف روابط شده است. در نتیجه، هرقدر طیف سیاسی حاکم بر رژیم صهیونیستی به راستگرایی افراطی نزدیک شود، هزینه ایتلاف و میزان تنشهای طرفین شدت مییابد. قدرت گرفتن احزاب راست افراطی و اشخاص تندرو در سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی، جریانات اصلی سیاست در آمریکا از جمله بسیاری از لابیها و اشخاص یهودی صهیونیستی مستقر در این کشور را نگران کرده و امکان افزایش تنشها و واگراییهای محدود را فراهم کرده است.
-
صفحات 83-92
انتخابات پارلمانی سال 2022 رژیم صهیونیستی در حالی برگزار شد که این رژیم روابط پیچیدهای با مسکو دارد. بسیاری تلاش کردهاند تا از طریق بررسی مواضع دولتهای گذشته و پایش اقدامات روسیه و رژیم صهیونیستی در مسایلی چالشی همچون جنگ اوکراین و سوریه، آینده رابطه دو کشور را پیشبینی کنند. با توجه به پیروزی مجدد بنیامین نتانیاهو بعد از انتخابات اخیر، پرسشی که مطرح میشود آن است که نتیجه این انتخابات چه تاثیری بر روابط آینده این دو کشور خواهد داشت؟ روابط روسیه و رژیم صهیونیستی تا چه حد اساسا متکی به تغییر شخص و دولت حاکم بر این رژیم است؟ آیا روابط دو کشور بیشتر تابع روندهای کلان و فراجناحی بین دو کشور است؟ پیشبینی روابط روسیه و رژیم صهیونیستی پس از انتخابات 2022، بهشدت متکی به پاسخ این پرسشهاست. برای حل ابهامات پیشگفته، اول باید سازوکارهای حاکم بر روابط روسیه و رژیم صهیونیستی، عوامل تقویت یا تضعیف تعاملات بین دو کشور مشخص شود. لازم به ذکر است که این بررسی در چهارچوب سازهانگاری در روابط بینالملل صورت گرفته است. بنابراین، با بهرهمندی از نگاهی سازهانگار به رفتار بینالمللی روسیه و رژیم صهیونیستی، سعی میشود عوامل تضعیف یا تقویت روابط آنان مشخص شود. با استخراج این عوامل، میتوان جایگاه انتخابات و نتایج ناشی از تغییر نخستوزیر بر روابط بین دو کشور را بررسی کرد. در نتیجه بررسیهای مذکور، مشخص میشود که تاریخ روابط رژیم صهیونیستی و روسیه (شامل حکومت شوروی) را میتوان به سه دوره اصلی تقسیم کرد. روابط روسیه و این رژیم، در این سه دوره، بین حالتهای پرتنش (دوره شوروی)، همگرایی (دوره افول و گذر از شوروی) و هماهنگی محتاطانه (دوره جنگ سوریه و جنگ اوکراین) نوسان داشته است. بررسی عوامل تضعیف یا تقویت روابط رژیم صهیونیستی و روسیه نشان میدهد که روابط دو کشور بیشاز هرچیز تابع فرهنگ راهبردی هر کشور بوده است. بهعبارت دیگر، روابط روسیه و این رژیم امری نیست که چندان در گرو تغییر سران این کشورها باشد و بیشتر تابع کلانروندها و بلوکبندیهای جهانی است. درنتیجه، میتوان گفت که سر کار آمدن دولت نتانیاهو، به احتمال زیاد به معنی استمرار سیاستهای کلان رژیم صهیونیستی نسبت به روسیه است و تفاوت چندانی با عملکرد دولت پیشاز وی نخواهد داشت.
-
صفحات 93-106
انتخابات رژیم صهیونیستی در اروپا از اهمیت بالایی برخوردار است. احزاب حاکم بر این رژیم بهطور عام و نخستوزیر منتخب بهطور خاص، برای تامین یا تهدید منافع بروکسل (پایتخت اتحادیه اروپا) در غرب آسیا حایزاهمیت هستند. در این نوشتار، ضمن واکاوی روابط اتحادیه اروپا با احزاب رژیم صهیونیستی به بازخوانی میزان هماهنگی راهبردهای دو طیف احزاب راست و چپ اسراییلی با اتحادیه اروپا پرداخته شده است. در رابطه با نحوه برخورد اتحادیه اروپا با انتخابات رژیم صهیونیستی، دو متغیر سیاست احزاب نسبت به مناقشه فلسطینی اسراییلی و پرونده هستهای ایران نقش برجستهای دارند. اگرچه ابقای احزاب میانه در صحنه حکمرانی رژیم صهیونیستی مورد اقبال بیشتری از جانب دولتهای اروپایی به خصوص دولتهای اروپای غربی قرار خواهد گرفت. اما این امر اروپای مرکزی و شرقی بهخصوص بلوک موسوم به گروه ویشگراد که شامل مجارستان، لهستان، جمهوری چک و اسلواکی تاحدودی متفاوت است زیرا این بلوک بهطور کلی از مواضع این رژیم حمایت میکنند. یکی از دلایل حمایت آنها گامهای موثر نتانیاهو در توسعه روابط اقتصادی با آنهاست. هرچند ارزشهای لیبرال دموکراسی مدنظر اتحادیه اروپا با سیاستهای احزاب راستگرای کنست همخوانی چندانی ندارد اما ناظر به اولویت ایالات متحده بر اروپا برای همکاری با رژیم صهیونیستی در غرب آسیا و ضرورت توسعه دیپلماسی انرژی میان طرفین، ورود طیف احزاب تندرو به صحنه حکمرانی این رژیم تنش چندانی در روابط بروکسل تلآویو ایجاد نخواهد کرد.