آرشیو سه‌شنبه ۵‌شهریور ۱۳۸۷، شماره ۱۷۵۵
صفحه آخر
۲۰

برای سلامتی استاد رضا سیدحسینی

پدر معنوی ترجمه ایران

مهدی غبرایی

استاد عزیز ما «رضا سیدحسینی» در عرصه ترجمه ادبی جزء یکی دو تن از بازماندگان نسل غولان است. از آنها که مجموعه شرایط در ایران و جهان دست به دست هم داد تا از هیچ همه چیز بسازند و سری در میان سرها در آورند و این سر چه سرفراز شد که بر قرار بماناد. این شاگرد کوچک بارها از محبت و نوازش شان برخوردار شدم و یک بار خدمت شان عرض کردم که «شما را پدر معنوی خویش بدانم» زیرا اگر عمری باشد، آینده خود را (نه از جهت ارزش کارها) بلکه از لحاظ حیات ظاهر در شما می بینم که پس از سال ها قلمزنی، پشتی خمیده و چشم هایی با عینک ته استکانی از شما در نظر می آید و بفهمی نفهمی قیافه یی شبیه ساراماگو.از میان نسل اول مترجمان، بیش از همه خود را مدیون استادانی چون رضا سیدحسینی می دانم. گذشته از کارهای ارجمند و سترگ ایشان، یعنی مجموعه «فرهنگ آثار» (به سرپرستی ایشان) و تالیف «مکتب های ادبی» (که بارها اصلاح و بر متن آن افزوده شد)، ترجمه های ارزشمندی چون «طاعون» (آلبرکامو)، «امید» (آندره مالرو)، «ضد خاطرات» (آندره مالرو، کاری مشترک با استاد ابوالحسن نجفی)، مدراتوکانتابیله (مارگریت دوراس، در زمانی که کمتر کسی در ایران دوراس و چنین اثری را با این نام غریب، به خصوص هنگام چاپ اول کتاب می شناخت) با ترجمه رشک انگیز که در بازخوانی پس از دیدن فیلم آن، لذتش دو چندان شده و ترجمه «جاده تنباکو» (از ارسکین کالدول)، «در دفاع روشنفکران» (ژان پل سارتر) و... همراه نام استاد است و خاطره یی خوش از او در ذهن به جا می گذارد.در سال های اخیر نیز استاد، در مجامع گوناگون حضور می یابد و هم خود را صرف راهنمایی و تشویق جوان ترها می کند. همه می دانیم که از سال ها پیش ایشان کلاس هایی نیز داشته اند و عده یی را تربیت کرده اند. آرزو داریم کسالت ایشان هرچه زودتر رفع شود و همچنان توان هدایت و راهنمایی نسل بعدی را داشته باشند. با این یادداشت سردستی، نمی توان حق استاد سیدحسینی را به شایستگی ادا کرد، اما چه کند بینوا ندارد بیش. با درود.