آرشیو چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۹، شماره ۷۱۲۹
شعر و ادب
۱۹

نه سیاهم نه سپیدم

جواد زهتاب

نه گل سنگ مزارم، نه گل شادی عیدم

نه برآیینه غبارم، نه به خورشید رسیدم

نه به سرسختی کوهم، نه به پوشالی کاهم

نه به بد عهدی بادم،نه به لرزانی بیدم

نه زبانی به ستایش، نه نگاهی به نصیحت

که دل از شاه گرفتم که دل از شیخ بریدم

نه شدم رومی رومی، نه شدم زنگی زنگی

هرچه در آینه باشم نه سیاهم نه سپیدم

نه سزاوار جهنم، نه خریدار بهشتم

برزخی بود سرشتم، نه منزه نه پلیدم

نه سقوطم نه صعودم، نه فرازم نه فرودم

من همینم که سرودم، نه مرادم نه مریدم