آرشیو سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱، شماره ۲۴۱۱
حادثه
۱۲
آخر خط

مگر می شود تمام شهر را دنبال یک 30 ساله گشت؟

سینا قنبرپور

هنوز منتظرم تا مصاحبه همکارم با این دختر یا زن جوان تمام شود. همان کسی که گفتند اعتمادش به مردان فرو ریخته. همان دختری که 17 ساله در برابر خواستگاری که برایش تعریف کرده ساکن سوئد است، کوتاه آمده و همسرش شده و بعد به سوئد رفت و دید که آن مرد معتاد است. هنوز منتظر تمام شدن مصاحبه ایم که مددکار این زن 31 ساله می گوید: «اوایل ما هم فکر می کردیم از تاثیر مواد مخدر به ویژه شیشه چنین خیالپردازی هایی می کند. وقتی ایمیل و رمز ورود آن را داد، دیدیم درست می گوید. برای بعضی از کسانی که برایش ایمیل زده بودند، نامه یی فرستادیم. آنها هم تایید کردند. یکی گفت من جای خواهرش هستم. یکی دیگر هم از کانادا برایمان جواب داد که بگویید چه کاری از دست من برمی آید.»

مشکل این زن جوان این است که علاوه بر کارتن خوابی و اعتیاد به شیشه دچار مشکلات روحی هم شده است. گویا همین که مددکاران آماده شده اند برای او سامانی تدارک ببینند و از طریق دوستانش برای او کاری کنند، او رفته و تا حدود یک سال خبری از او نشده است. اینجا نه سازمانی برای حمایت از این قبیل افراد هست و نه نیرویی برای امدادرسانی به این عده. نمی توانی کار و زندگی ات را رها کنی. تعدادشان کم نیست. یکی درس خوانده، یکی علاوه بر درس خواندن خارج هم رفته، یکی کاملابی سواد است، یکی اصلافارسی بلد نیست. یکی و یکی و یکی... مددکاران مجبورند با او مثل خودش تا کنند. تا وقتی هست هوایش را دارند و مراقبش هستند اما وقتی که نیست نمی توانند هزاران کوچه و خیابان پایتخت را در جست وجوی زن های 30 ساله بگردند تا پیدایش کنند. راهی جز این نیست.

واقعا برای یک زن جوان که مترجم خوبی هم هست، هیچ کاری نمی توان کرد؟

پاسخش تلخ است. مگر برای آنهایی که اینک در جست وجوی کارند کاری کرده اند که حالابرای یک کارتن خوابش کاری بکنند.