جوونی، یه فصل تازه است، مثل بهار
عبور از زیر خوشه های اقاقی، صبح خنک، آسمان ابری، باران، برگ هایی که تازه سبز شده اند و تازه با همه چیز آشنا می شوند و با تو هم، حس سیال دردناک و دلپذیر شکفتن و سبزی روشن و براق منتشر در لحظه های تر، حلول آرامش همراه با آغازی دوباره در تمام سلول های روی نیمکره و استواری زندگی و ادامه زندگی با بی اعتنایی به هرچه ویرانگری انسانی. نگاه کن، آرامش و صبر، آرامش و صبر، آرامش و صبر و زندگی که همیشه از سر گرفته می شود و همیشه جاری و پر طراوت است. چه داریم در قبال نشاط منتشر از برگ های تازه؟ هرچه باشد، می توانیم سرزندگی شان را به زندگی مان راه دهیم. هرچه باشد، ما با طبیعت فامیلیم.