آرشیو چهارشنبه ۱۵ امرداد ۱۳۹۳، شماره ۳۰۲۵
ورزش
۱۵

برزیل و چیزی که فراموش کردیم

آلزایمر فوتبال باشگاهی

هومن کواکبی

وقتی سوت آغاز جام جهانی برزیل زده شد ما دنبال ادامه این سوت بودیم. همه دنیا یک طرف بود و این طرف ذهنیتی متکی بر آمال و آرزوهایمان. دل مان می خواست صعود کنیم. دل مان می خواست جیغ بکشیم. کشیدیم. ولی صعود نکردیم. تا چند روزی همه، من، تو، ما، شما و البته ایشان به این فکر می کردیم حق ما، من، شما و البته ایشان خورده شده است. دریبل ناکام نکونام انگار بهانه یی بود برای همه بهانه ها و حرف ها. مدتی گذشت. تب جام افتاد. خیلی زود یادمان رفت که اصلابرای چه به جام جهانی رفتیم. کوله پشتی را به دوش انداختیم و راه افتادیم.

چرا؟

چون ذهنیت ما و ایشان و تو در حد همان تصوری بود که از جام جهانی داشتیم. گاه امتداد یک ذهنیت بلوغی خاص می طلبد. لیگ فوتبال ایران وقتی شروع شد که دیگر کمتر کسی به دنبال رابطه دوباره فوتبال و اتفاقات برزیل می گشت. دوباره تیتر روزنامه ها و اخبار داغ را نگاه کنید.

دوباره همه چیز از همان ابتدا شروع شده و توان بازنگری در هیچ یک از باشگاه ها دیده نمی شود. مناقشه نکونام و قلعه نویی، نقل و انتقال هدفمند، ستاره سازی بر مبنای اتفاقات زیر پوست فوتبال، دوره گردی ظاهری و البته آرمانگرا نشان دادن ذهنیت مخاطب. فوتبال باشگاهی ایران حداقل در هفته نخست برگزاری خود نشان داد خاطره یی حتی رقیق از جام جهانی برزیل و آنچه حتی در ویترین آن گذشت ثبت نکرده است چه رسد به اتفاقات زیر پوست این رویداد.

خنده دار است ولی به اعتقاد من مهم ترین اتفاق هفته نخست لیگ برتر فوتبال انتخاب گاندو، تمساح پوزه کوتاه سیستان و بلوچستان به عنوان نماد یک باشگاه ایرانی است. نمی دانم چه ذهنی این باشگاه را به سوی گاندوی در حال انقراض سوق داده ولی یقین دارم وقتی حتی عاجز از دریافت کوچک ترین سیگنال از رقابت بزرگی چون جام جهانی برزیل باشیم. وقتی دوباره به نقطه صفر برمی گردیم و حافظه خود را پاک می کنیم. وقتی جیغ ها و مردان و زنان را فراموش می کنیم.... وقتی آلزایمر مقطعی می گیریم و لیگ خود را با تکرار و تکرار و تکرار شروع می کنیم شاید نیاز به دندانی جرار داشته باشیم.

و جالب است که همین باشگاه جرات حمایت کردن از ماهی های فوت شده بر بستر خشک زاینده رود را ندارد.