آرشیو شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵، شماره ۶۳۲۴
فرهنگ و هنر
۱۳

مایش هایش هنوز بهترینند

مسعود کرامتی

این روزها حسرت خوردن عادتمان شده، خوب آموخته ایم حسرت بخوریم، دلمان به درد بیاید و با همین احوال نالان و رنجور به زندگی مان ادامه دهیم!

داوود رشیدی در سال های دور، جوانی که تازه از فرنگ بازگشته بود به اجرای تئاتر پرداخت و بعد بسرعت مدیریت بخش تئاتر تلویزیون ملی را به عهده گرفت و در هر دو مسئولیت، بسیار درخشان و تاثیرگذار عمل کرد.اجرای نمایش «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت، هنوز از خاطره قدیمی های تئاتر پاک نشده، او و سمندریان در آن سال ها تئاتر روز دنیا را در ایران معرفی کردند و حضورشان تاثیر بسیار عمیقی بر فضای تئاتری

ایران گذاشت. رشیدی در تلویزیون با جذب دانشجویان تئاتری (هنرهای زیبای دانشگاه تهران)، واحد نمایش را تاسیس کرد و به کمک آن دانشجویان تله تئاترهای جذاب و قابل تاملی را ضبط و پخش کردند، نمایش های کودکان آن سال ها شاید به جرات بتوان گفت هنوزبهترینند! حال این بزرگ را از دست داده ایم، تنها حسرت از دست دادن او نیست، حسرت اینکه در طول سال های پس از انقلاب، ازچنین مدیری هیچگاه استفاده درستی نشد! داوود رشیدی با سختی هر چند سال یکبار موفق به اجرای نمایشی می شد که به شهادت آمار تمامی کارهایش از پربیننده ترین و پرفروش ترین اجراها بود. چرا از او در جهت مدیریت تئاتر استفاده نشد؟

چرا هر سال نمی توانست اجرایی داشته باشد؟

چون هم سخت می شود نمایشی را به اجرا رساند و هم، مگر می شود با درآمد تئاتر روزگار گذراند؟ داوود رشیدی به اجبار به این سو رانده شد که تنها در تلویزیون و سینما بازی کند و بسیاری کارها را می پذیرفت که خودش هم از آنها دفاع نمی کرد. اینگونه است که نه فقط برای رفتنش، که برای آنچه بر او گذشت هم باید حسرت خورد... که حسرت خوردن عادتمان شده...