فیلسوف پدیدار شناس
دکتر داوری اردکانی به حق «فیلسوف روزگار ما» است. فیلسوف بودن در این روزگار، مشروط به این است که «پدیدارشناس» باشیم؛ به تعبیری، شرط فیلسوف بودن پدیدارشناس بودن است. پدیدارشناس بودن بدین معناست که مسائل را آن طور که هستند، درک کنیم؛ به عبارت دیگر پدیدارشناسی طرح مسائل از افق ذات است. پدیدارکردن یا ذات مسائل را آشکار کردن مستلزم پدیدارکردن زمان و روزگاری است که آن مسائل در آنها شکل گرفته اند. در این فضا «پدیدارشناس» به کسی گفته می شود که بتواند ذات زمانه و روزگار را پدیدار کند و در افق چنین پدیداری است که ذات مسائل هویدا می شود.
زمانه ای که ما در آن زیست می کنیم «روزگار بحران» است. بنابراین شرط فیلسوف بودن این است که بتوانیم مسائل را در نسبت با بحران که ماهیت روزگار ماست، مطرح کنیم. اندیشمندان دیگر هم می کوشند به نوعی به طرح مسائل بپردازند که البته این تلاش ها در نوع خود مغتنم است اما «فیلسوف پدیدار شناس» مسائل را در ربط با ذات روزگاری که در آن زندگی می کند، طرح می کند. علوم دیگر مسائل را به شکل انتزاعی مطرح و برای هر یک از آنها پاسخی تدارک می بینند، اما فیلسوف است که می تواند مسائل را در ارتباط با ذات زمان بحران بررسی و به تامل بگذارد و این ویژگی خاص فلسفه است و اگر فلسفه چنین نباشد، فلسفه نیست و فقط درس و تعلیم و پژوهش است.
ما در زمانه بحران زندگی می کنیم، پس طرح مسائل کردن یعنی ذات بحرانی مسائل را پدیدارکردن. بحران یعنی ما در عالم مخاطره زندگی می کنیم و مخاطره یعنی «بود» و «نبود». بنابراین طرح مسائل در ظرف بود و نبود است که می تواند مسائل را به نحو حقیقی و ذاتی مطرح کند.استاد دکتر داوری از این موقعیت برخوردار است؛ بدین معنا که به طور مستقیم با اصلی ترین مسائلی که در زمان بحرانی ما مطرح است، مواجه می شود و این مواجهه از این بابت اهمیت دارد که اگر راه حلی ارائه کند، راه حلی واقعی و نه گذری و موقتی است. این ویژگی استاد دکتر داوری در میان دیگرسجایا و ویژگی های او برای امروز ما می تواند راهگشا باشد و نیاز امروز ما «فیلسوفانی پدیدارشناس» است که به دل مسائل می زنند و نسبت مان را با آن مسائل تعریف و تبیین می کنند.