آرشیو شنبه ۱۴ امرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۵۴۷
حادثه
۱۱
تاریخ

چرخش پارادایمی زنان پرده نشین به زنان پیشرو در انقلاب مشروطه

دکتر سیمین حاجی پور ساردویی (مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سیاسی و مطالعات زنان)

تاریخ ایران در سال 1285 مملو از قهرمانی ها، رشادت ها و از خودگذشتگی های ملت و پادشاهی است که هر چند از جنس قاجار بود، اما به سنت پدرسالارانه قاجار عمل نکرد و با امضای فرمان مشروطیت در روز 14 مرداد امکان تشکیل مجلس قانونگذاری و تدوین قانون اساسی را فراهم کرد. گرچه می گویند چون بیمار بود، امضا کرد، اما می توانست مانند پیشینیان خود با اندیشیدن به وراثت پادشاهی در خاندان خود امضا نکند، اما امضا کرد. از سوی دیگر نمی توان گفت مشروطه تنها ثمره تلاش مردان است؛ مردانی چون صوراسرافیل، آیت الله بهبهانی، آیت الله طباطبایی، ستارخان، باقرخان، دهخدا و... که به حق ملت ایران مدیون تلاش ها و ایثارهای این بزرگمردان دوران مشروطیت است، بلکه زنان نیز به صور مختلف در این انقلاب شرکت جستند؛ هر چند از نگاه تاریخ نویسان دور ماندند.

زنان پرده نشین

در دوره قاجار، زیست زنانه در اندرونی و عرصه خصوصی بود. نگرش زنان به زندگی نیز پذیرش سرنوشت و تسلیم در برابر این سبک زندگی بود. این الگوی اجتماعی شدن تا چند دوره بعد ادامه یافت. با وجودی که در آن زمان هیچ گروه اجتماعی نمی توانست از حقوق و منافع خود دفاع کند، اما این امر برای زنان شدیدتر بود و آنها با محدودیت های بیشتری مانند محرومیت در ارتباط و تعامل با دنیای خارج مواجه بودند.

انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطه نقطه عطفی در بیداری زنان ایرانی بوده است. مبارزات رهایی بخش زنان با آغاز تکاپوهای نهضت مشروطه آغاز نشده است، اما فضای انقلابی این دوره باعث شد تا جنبش زنان جوانه بزند و شکوفا شود. بنابراین جنبش زنان در این دوره، یک خرده جنبش و بخشی از جنبش بزرگ ملی ایران با هدف استقلال کشور و اجرای قانون اساسی بود و برعکس ادعای برخی، از نظر خاستگاه ایدئولوژیک نمی توان این جنبش را فرزند جنبش فمینیستی غرب درنظر گرفت، زیرا غرب زدگی مساله اصلی زنان پیشروی ایرانی نبود و اصولا به دلیل تنگناهای ارتباطی خاص آن دوران، اطلاعات و آگاهی زنان از زنان مغرب زمین و امکان پی رنگ درد مشترک وجود نداشت. اصولا مبارزه برای مشروطیت، استقلال از سایه نظام پدرسالاری و بیرون راندن بیگانگان از کشور به منظور برقراری امنیت هیچ گاه جزو «آرمان های فمینیستی» نبوده است، بلکه «مسیری» بود که جنبش زنان در گذر انقلاب مشروطه تلاش کرد، طی کند. فضای ملتهب و متلاطم مشروطه و مشروطه خواهی دستاویزی بود تا بخش بزرگ تری از زنان ایرانی از سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود آگاه شوند و در راه اعتلای آن پا به پای مردان پیکار کنند و با حضور در عرصه های اجتماعی و مبارزات، از نقش منفعل خود در کنج خانه خارج شوند.

زنان پیشرو

فعالیت های زنان در جریان تحولات سیاسی انقلاب مشروطه در عرصه عمومی افزایش یافت. انجمن های خصوصی و سازمان های مخفی، شرکت در بست نشینی های حرم عبدالعظیم و مبارزه مسلحانه ازجمله فعالیت هایی بود که زنان برای پیروزی مشروطه انجام دادند. سپس، دقیقا آن لحظه ناامیدکننده از راه رسید و مشروطه خواهان حاضر به پذیرش جنبش زنان و زنان به عنوان یک «طبقه» نشدند. انبوه زنان بی سواد به اندرونی های سابق خود بازگشتند و جنبش و مشارکت زنان در انقلاب مشروطه پس از تشکیل مجلس ملی از سوی مردان به فراموشی سپرده شد، به گونه ای که در نظام نامه انتخابات مجلس شورای ملی که مدتی پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به تصویب رسید به راحتی در ماده سوم، سران مشروطیت زنان را به همراه دزدان، سارقان، تبعه های خارجی، مردان زیر 25 سال و مفسدان فی الارض از شرکت در انتخابات محروم کردند. زنان خواهان حقوق خود از مجلس انقلابی شدند، اما مجلس زنان را به اندرونی، بچه داری و خانه داری رجوع داد و سیاست را مردانه انگاشت.

به هر روی، انقلاب مشروطیت به زنان حق رای نداد و از عضویت آنها در احزاب سیاسی نیز جلوگیری کرد. در سال 1289، وکیل الرعایا، نماینده همدان در مجلس، جسورانه درخواست زنان مبنی بر حق رای را در قالب طرح «حق رای زنان» به مجلس آورد که جنجالی برپا شد، زیرا تعصبات و محدودیت های فرهنگی مانع از آن می شد که برابری حقوقی زنان با مردان را بپذیرند.

از سوی دیگر، سهم خواهی زنانه از مواهب سیاسی استقرار قانون از سوی زنان مشروطه طلب که با حضور خود به تحقق رویای مشروطیت کمک کرده بودند، موفقیتی کسب نکرد، زیرا بیشتر فعالان زن در آن دوران، زنان شهری با منشا طبقه متوسط بالا یا متوسط بودند. اکثریت این زنان از خانواده هایی بودند که مردان آنها مشارکت فعالی در امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشتند. سبک زندگی شهری و فرهنگی این زنان به شدت از سبک زندگی زنان طبقات پایین و سنتی متفاوت بود، بنابراین این ناهمسویی ها، ایجاد توده ای انتقادی را در حمایت از جنبش دشوار کرد و به این ترتیب، جنبش زنان از منظر سیاسی از قدرت لازم برخوردار نشد. اما مطالعات جامعه شناختی، این دیدگاه تاریخی را گسترش می دهد که چگونه هویت خصوصی و نقش های زنانه که در نگاه اول مبنای طرد از حوزه عمومی بودند همچنان به عنوان اهرم های مهمی برای خروج زنان از اندرونی ها عمل کردند و توانستند معادلات حقوقی، فرهنگی و اجتماعی جدیدی را پایه گذاری کنند.

چرخش پارادایمی زنان

زنان که یک طبقه ایجاد کرده بودند، ناامید نشده بودند. آنها اکنون باید آن طبقه را آگاه می کردند. از این رو، در شکاف میان فضای عمومی و خصوصی، در فضای تعهدات اجتماعی یا مدنی که حضور آنها قابل تحمل بود، فعال شدند و به این فعالیت های عمومی و اجتماعی مشروعیت بخشیدند. در این دوره زنان که خاستگاه دقیق و مشخصی داشتند، با شرکت فعال در عرصه های اجتماعی پایه های فرهنگ سنتی را به لرزش درآوردند و برای ایجاد تحول در قوانین نابرابر دو جنس تلاش بزرگی را آغاز کردند. البته در این مسیر مردان مشروطه خواه روشنفکری مانند میرزاده عشقی، ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا و... نیز از جنبش حقوق زنان حمایت کردند.

از آنجا که زنان متوجه شده بودند تا هنگامی که به توسعه فرهنگی نرسند، امکان دسترسی به حقوق سیاسی نخواهند داشت، حقوق و مطالبات خود را در سه زمینه پیگیر شدند:

1-گشایش مدارس دخترانه

2-انتشار نشریات زنان

3-تاسیس انجمن های زنان

البته ماده ای در متمم قانون اساسی بود که حق تحصیل، آزادی قلم و حق تاسیس جمعیت را بدون توجه به جنسیت آزاد کرده بود و این قانون به زنان بسیار کمک کرد. 3 یا 4 سال بعد از مشروطه اولین روزنامه زنان چاپ شد. در این روزنامه زنان خواستار مدرسه و بهداشت شدند. 12 سال بعد از مشروطه اولین مدرسه دخترانه تاسیس شد. به این ترتیب، کم کم زنان به عنوان قشری پیشرو از جامعه پذیرفته شدند که آگاهانه و مسوولانه در بسیاری از برنامه های کشور مشارکت داشتند.