آرشیو یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۵۷۴۹
جهان
۱۰
دیپلماسی

روزنامه اعتماد بررسی کرد؛ پاسخ ایران به اسراییل، دکترین ناتوی خاورمیانه را عملیاتی کرد؟

احسان پناه بر

با بالا گرفتن تنش در خاورمیانه طی هفته های گذشته، به خصوص رویارویی ایران و اسراییل به دنبال حمله رژیم اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق، منطقه به سمت بحرانی همه گیر حرکت کرد. در این میان، کشورهای عرب خلیج فارس که در سال های گذشته به دنبال نوعی آرامش در منطقه بودند تا بتوانند به اقتصاد در حال رشد خود سرعت سرسام آوری بدهند، به شوک فرو رفتند.

در پی پاسخ موشکی و پهپادی ایران به اهداف اسراییلی در سرزمین های اشغالی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در بیانیه مشترک غیرعادی و صریح خود خواستار حداکثر «خویشتنداری» در خاورمیانه شدند تا منطقه را از «خطرات جنگ و عواقب وخیم آن» در امان نگه دارند. این اظهارات پس از تماس محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و محمد بن زاید آل نهیان، رییس امارات متحده عربی، در حالی ایراد شد که تنش ها پس از حملات موشکی و پهپادی ایران به اسراییل بالا گرفته بود، چرا که اسراییل مدعی شده بود که به ایران یا منافع این کشور حمله خواهد کرد و مقامات ایران نیز هشدار داده بودند که هر اقدام ماجراجویانه از سوی اسراییل با «ضربه شدیدتر، سریع تر و فوری تر» مواجه خواهد شد. در همین رابطه، خبرگزاری دولتی «وام» امارات گزارش داد، رهبران عربستان سعودی و امارات در مورد تحولات خاورمیانه و پیامدهای خطرناک آن بر امنیت و ثبات بحث و گفت وگو کردند. خبرگزاری دولتی عربستان سعودی نیز اعلام کرد که این تماس به ابتکار رییس امارات بود.

امارات در پی انعقاد پیمان ابراهیم، روابط دیپلماتیک رسمی با اسراییل دارد، در حالی که عربستان سعودی، با حمایت و ابتکار امریکا، در حال مذاکره بر سر عادی سازی روابط با این رژیم بوده است، هرچند که این مذاکرات به دلیل جنگ در غزه متوقف شده است. ایالات متحده، متحدان غربی و کشورهای عربی از اسراییل خواسته بودند تا از حمله ادعایی به ایران خودداری کند، چرا که در این صورت پاسخ قاطع ایران می توانست هر آنچه غرب برای نزدیک کردن کشورهای عربی خلیج فارس با اسراییل رشته بود را پنبه کند، بالاخص از سر گیری رایزنی ها برای احیای روابط ریاض و تل آویو. پس می توان گفت یکی از نگرانی اصلی سران سعودی درباره تنش در منطقه، احتمالا تحت تاثیر قرار گرفتن رایزنی های مرتبط با عادی سازی بوده، چرا که در صورت تصاعد تنش در گرداب درگیری تمام عیار فرو خواهد رفت. ولیعهد سعودی همچنین با حاکم قطر تماس تلفنی برقرار کرد و درباره تشدید تنش نظامی گفت وگو کرد.

چرایی هراس ریاض از رویارویی تهران و تل آویو

بالا گرفتن رویارویی بین ایران و اسراییل کل منطقه را نگران کرده است و رهبران عرب حاشیه خلیج فارس ممکن است این لحظه را برای کنار گذاشتن اختلافات برای رویارویی با تهدیدات و چالش های مشترک ببینند. عربستان سعودی و امارات در گذشته بر سر مسائل متعددی از جمله نحوه برخورد ادعایی با ایران، پایان دادن به جنگ نزدیک به یک دهه در یمن و رهبری اقتصادی و سیاسی در منطقه با هم تعارضات و تضادهایی داشته اند. اما آنچه میان این دو بازیگر منطقه مشترک است، سرمایه گذاری کلان در حوزه ای متفاوت و همچنین تلاش برای عادی سازی روابط با تل آویو است. عربستان و امارات همچنین تجربه جنگ در یمن را نیز داشته اند و به نظر می رسد هر دو نسبت به عواقب هرگونه درگیری دیگر در منطقه به شدت بی رغبت هستند، آن هم درگیری و تقابلی که بازیگر قدرتمندی مانند ایران یکی از طرفین آن باشد.

از زمان تحولات سیاسی موسوم به بهار عربی در بیش از یک دهه پیش، جهان عرب دستخوش دگرگونی شده است. مراکز قدرتمند سابق مانند سوریه و عراق در اثر جنگ ها، بحران ها و درگیری ها تضعیف شده اند و درنتیجه برتری قبلی خود را در منطقه از دست داده اند. به جای آنها، امیرنشین ها و پادشاهی های غنی از نفت و گاز در منطقه خلیج فارس و بالاتر از همه عربستان سعودی و امارات متحده عربی به میدان آمده اند و خلا قدرت به جا مانده از قدرت های در حال عقب نشینی در دمشق و بغداد را پر کرده اند. در این میان، جمهوری اسلامی ایران نیز بر نفوذ خود در منطقه افزوده است و دست اتحاد به نیروهای مقاومت مردمی در عراق، یمن و شام داده تا بتواند با امپریالیسم و صهیونیسم جهانی در منطقه به مقابله برخیزد. در عراق، نیروهای حشد الشعبی که قهرمانان مبارزه با داعش بودند، توانستند در اتحادی راهبردی با ایران به مبارزه با اشغالگری ایالات متحده بپیوندند. در یمن نیز نیروهای انصارالله که نزدیک به هشت سال با ائتلاف به رهبری عربستان سعودی درگیر بودند، اکنون به متحد نزدیک ایران در دریای سرخ و خلیج عدن بدل شده اند.

در این میان، به نظر تلاش عربستان سعودی و امارات برای نفوذ در یمن، عراق و سوریه بی نتیجه ماند و تلاش آنها در رقابت ژئوپلیتیک با ایران راه به جایی نبرد. به نظر می رسد این ایران و نیروهای متحد آن هستند که در هر سه منطقه دست بالا را دارند و اکنون می توانند در آشوبی که رژیم اسراییل در منطقه دامن زده است، علیه تل آویو اقدام موثر داشته باشند. پس، امارات متحده عربی و عربستان بیم آن دارند که اگر آتش درگیری در منطقه گسترده تر شود و نیروهای متحد ایران به نفع تهران وارد کارزار علیه اسراییل و غرب شوند، منافع این بازیگران خلیج فارس نیز به شدت به خطر افتد، کما اینکه هم امارات و هم عربستان سال ها درگیر جنگ با انصارالله و سوریه بوده اند.

سودای پادشاهی های خلیج فارس

صندوق سرمایه گذاری عربستان سعودی (PIF)، به ریاست ولیعهد، محمد بن سلمان، به ابزاری قدرتمند در سرمایه گذاری جهانی این کشور تبدیل شده است. در سال 2022، صندوق سرمایه گذاری عربستان سعودی دارایی 776 میلیارد دلاری داشت که نسبت به سال قبل 10 درصد افزایش داشت. در همان دوره، صندوق سرمایه گذاری عربستان سعودی، 25 شرکت تاسیس کرد و سهامی را در شرکت های موجود، از جمله شرکت های سعودی مانند آرامکو، فیس بوک، دیزنی، هواپیمایی بوئینگ و بانک امریکا را به دست آورد. صندوق سرمایه گذاری عربستان سعودی اکنون در میان پنج صندوق ثروتمند جهان قرار دارد. به نظر می رسد ریاض درصدد است تا با جذب سرمایه به رشد این صندوق ادامه دهد، اما کلید مهم برای باز کردن قفل این در، امنیت منطقه است.

امارات متحده عربی نیز در حال گذراندن دوره ای بسیار حساس در درون خود است و روی طنابی بسیار باریک در منطقه در حرکت است. از یک سو، این بازیگر با تل آویو روابط خود را عادی کرده است و درصدد است قراردادهای راهبردی در زمینه های تجاری و نظامی با رژیم اسراییل منعقد کند. از سوی دیگر، اهداف جاه طلبانه این شیخ نشین جنوبی خلیج فارس همکاری در همه زمینه ها را منوط و مشروط به امنیت خود در خلیج فارس می داند که ایران، دشمن اصلی اسراییل در آن منطقه برتری نظامی و راهبردی دارد. این امر سبب شده سران امارات خود را در تنگنایی ببینند که با شروع جنگ در غزه وارد فاز جدیدی شده است و هر گونه تشدید تنش میان تهران و تل آویو می تواند به نوعی امارات را در آن درگیر کند، بنابراین، به نظر می رسد تلاش های دیپلماتیک ابوظبی در ماه های آتی بیشتر معطوف به کاهش تنش در منطقه باشد تا بتواند از گسترش آتشی که دامن آن را بگیرد، در امان باشد.

با این حال، تشدید خشونت های کنونی در خاورمیانه، عمل گرایی سعودی و امارات را به خطر می اندازد. سران دو کشور برای تحقق اهداف بلندپروازانه تنوع اقتصادی خود نیازمند ثبات منطقه ای هستند. جنگ بین حماس و اسراییل چنین جاه طلبی هایی را به خطر انداخته است و رویارویی مستقیم تهران و تل آویو نیز زنگ خطر را برای آن به صدا در آورده است. پس آنها با دقت باید تحولات منطقه را دنبال کرده و تلاش کنند از هر گونه تشدید تنش در منطقه جلوگیری شود.

بازی در دو زمین!

جورجیو کافایرو، مدیر عامل شرکت آمار خلیج فارس ومشاور ریسک ژئوپلیتیک مستقر در واشنگتن، در مقاله ای در پایگاه خبری-تحلیلی میدل ایست آی معتقد است که با تشدید خصومت ها در منطقه، منافع امارات و عربستان سعودی با ایران در برابر اسراییل همسو نیست و ممکن است این دو بازیگر درصدد برآیند به تل آویو نزدیک شوند. این تحلیلگر بر آن است که ابوظبی با احیای روابط کامل دیپلماتیک با ایران تنها دو سال پس از عادی سازی روابط با اسراییل در سال 2020، خواهان حفظ موقعیت نسبتا «بی طرف» در نظم خاورمیانه، با رویکرد فزاینده ژئوپلیتیک چندوجهی و غیرمتعهد، اگر نگوییم چندجانبه، است. او همچنین معتقد است که واکنش نه چندان قدرتمند و موثر عربستان سعودی به تهاجم اسراییل به غزه می تواند نشانه آن باشد که این پادشاهی به دنبال عادی سازی روابط با تل آویو است، اگرچه به طور موقت این ایده را کنار گذاشته است.

نباید فراموش کرد که عربستان و امارات هر دو نسبت به حمله روسیه به اوکراین نیز موضعی بسیار محتاطانه داشتند و بعدها مشخص شد که هر دو بازیگر به دنبال تعمیق روابط به روسیه هستند و بنابراین از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین خودداری کردند. به طور مشابه، اکنون به نظر می رسد در رویارویی تهران و تل آویو، هر دو این بازیگران اهدافی راهبردی را پی بگیرند که در صدر آن جلوگیری افزایش تنش است، اما در صورت تشدید درگیری ها، به نظر ریاض و ابوظبی از نظر راهبردی به سمت تل آویو در حرکت باشند.

هم امارات متحده عربی و هم عربستان سعودی به عنوان بخشی از چشم انداز خود برای آینده پس از نفت، به دنبال این هستند که به عنوان مراکز تجاری و گردشگری که چندین منطقه از جهان را به هم مرتبط می کند. این دو کشور درصدد هستند که هر چه بیشتر اقتصاد خود را از نفت دور کنند و در بازی های راهبردی تر مانند دسترسی بیشتر به دالان های تجاری، نقش به مراتب بزرگ تری در چشم اندازهای بین المللی برای خود رقم زنند. پس هر دو بازیگر در طرح کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا یا دالان آی مک (IMEC)، دالان اقتصادی که هدف آن تقویت توسعه اقتصادی از طریق تقویت اتصال و یکپارچه سازی اقتصادی بین جنوب آسیا، خلیج فارس و اروپا است، شرکت کرده اند. مسیر پیشنهادی دالان اتصال مناطقی میان هند و اروپا است که از کشورهای امارات، عربستان سعودی، اردن، اسراییل و یونان می گذرد.

بنابراین، به نظر می رسد هم ریاض و هم ابوظبی درصددند تا هر طور که شده با تل آویو پیوند خود را محکم تر کنند. این رویکرد، همراه با شراکت تازه با روسیه و چین نشان می دهد که برنامه بازیگران خلیج فارس برای آینده نسخه ای متفاوت از چیزی است که آنها یک دهه پیش برای خود در نظر داشتند.

اما در این میان آنها نگران بازیگر قدرتمند شمالی خود نیز هستند. ایران با ابزارهای منطقه ای خود، به نظر قادر است ژئوپلیتیک منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. این امر را تمامی کشورهای منطقه به خوبی درک کرده اند. به نظر می رسد یکی از دلایلی که رهبران سعودی به احیای روابط با تهران ترغیب شدند، گسترش روزافزون نفوذ تهران در منطقه بوده است. به عنوان مثال، انصارالله، متحد اصلی ایران در شبه جزیره عربستان، گلوگاه راهبردی تنگه باب المندب را در دست دارد و از سوی دیگر، دشمن بالقوه پادشاهی سعودی محسوب می شود. این جنبش که طی 6 ماهه اخیر نشان داده است می تواند قدرت خود را بر آبراه دریای سرخ به بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بقبولاند، می تواند، در صورت لزوم، منافع جاه طلبانه و امنیت قیمتی ابوظبی و ریاض را با چالش جدی روبه رو کند. پس باید گفت که نزدیک شدن ریاض و ابوظبی به تل آویو، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، از سوی آنها، می تواند برای این دو بازیگر با هزینه ای گزاف همراه باشد.

حرکت روی طنابی باریک

امارات متحده عربی و عربستان سعودی این روزها در حال حرکت بر طناب باریک دیپلماتیک میان قدرت های منطقه ای و جهانی هستند. ابوظبی و ریاض دوست جدید اسراییل و رقیب قدیمی ایران هستند، از همین رو به دنبال اجتناب از یک درگیری پرهزینه منطقه ای اند که می تواند جاه طلبی های تجاری و گردشگری شان را به هم بزند. از یک سو، هر دو بازیگر به دنبال آن هستند تا آرام آرام خود را از مناقشات منطقه ای دور کنند و از سوی دیگر، این دور شدن از مناقشات خود می تواند مقدمه ای برای مناقشات آتی باشد. عربستان که به نظر می رسد در دوره بایدن دامن خود را از غرب کنار کشیده است و به سمت شرق در حرکت است، در منطقه اما به دنبال آن است تا رهنمود های ایالات متحده مبنی بر عادی سازی روابط به اسراییل را دنبال کند. پس به نظر، آنچه عربستان در منطقه مدنظر دارد، با رویکرد بین المللی اش همخوانی ندارد. از سوی دیگر، احیای روابطش با تهران و تن دادن به آتش بس با انصارالله را در تضاد با عادی سازی روابط با تل آویو می بیند. عملیات توفان الاقصی درست در زمانی روی داد که هیات های سعودی و اسراییلی در حال تنظیم گفت وگوهایی برای پیشبرد روند عادی سازی روابط بودند. این در حالی است که ایران نسبت به هر گونه تلاش برای عادی سازی با رژیم اسراییل به عربستان هشدار داده بود.

از سوی دیگر، امارات متحده عربی که در دوره دونالد ترامپ با امضای پیمان ابراهیم سعی داشت به تل آویو نزدیک شود، اکنون درصدد است خود را در چرخشی دیپلماتیک، به تهران نزدیک کند. امارات پس از ورود به یک سری درگیری های مخرب در دهه گذشته از یمن تا لیبی، از ماجراجویی نظامی عقب نشینی کرده است. انور قرقاش، مقام ارشد امارات متحده عربی اخیرا در گفت وگو با اندیشکده کشورهای عرب خلیج فارس در واشنگتن گفت: «ما باید از یک درگیری بزرگ که ایالات متحده یا در واقع کشورهای منطقه را درگیر می کند، اجتناب کنیم. علاقه ما این است که به هر قیمتی از آن اجتناب کنیم. ایالات متحده و اسراییل اخیرا فشارهای لفاظانه خود را بر ایران در مورد پیامدهای اقتصادی یا نظامی احتمالی در صورت شکست تلاش ها برای نجات توافق هسته ای 2015 (برجام) افزایش داده اند.» قرقاش، مشاور دیپلماتیک رییس امارات افزود که نه منطقه و نه واشنگتن خواهان درگیری دیگری مانند آنچه در عراق، سوریه یا افغانستان رخ داده است، نیستند.

ابوظبی که روابط خود را با اسراییل برقرار کرد، خود را ملزم دید که نفوذ رو به گسترش ایران و برنامه موشکی و پهپادی و همچنین متحدین منطقه ای تهران را نیز لحاظ کند. از همین رو حساسیت های تهران برای ابوظبی با اهمیت است، این کشور همچنین درصدد است تا از ظرفیت های عظیم ایران در منطقه برای پیشبرد اهداف راهبردی و اقتصادی اش استفاده کند. عبدالخالق عبدالله، تحلیلگر سیاسی امارات متحده عربی در همین زمینه به رویترز گفت که به نظر می رسد زمان تنش زدایی برای امارات فرارسیده است و سران امارات به دنبال تشدید آن نیستند. آنها تنها به دنبال آن هستند که امنیت خود را در منطقه ای که می تواند تنش زا باشد، حفظ کنند.

پشت پرده هم صدایی اعراب

در پاسخ موشکی و پهپادی ایران به اهداف اسراییلی در سرزمین های اشغالی، خبرهایی مبنی بر همکاری برخی کشورهای عرب منطقه با اسراییل برای رهگیری موشک ها و پهپادهای ایران در خبرگزاری های مخابره شد. موضوع این است که آیا همکاری کشورهای عربی با اسراییل برای رهگیری حمله ایران نشان دهنده همکاری راهبردی، بزرگ تر و دایمی تر است یا خیر. به عقیده مارتین آیدینک، سفیر سابق ایالات متحده در اسراییل در نشست شورای روابط خارجی (CFR) درباره حمله ایران: «آنچه رخ داد این است که اعراب، به ویژه اردن و عربستان سعودی از لاک دفاعی خود بیرون آمدند تا در هدفی راهبردی تر شراکت کنند.» این تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که کشورهای عرب منطقه همچنان نسبت به وضعیت دفاعی خود متزلزل و نگران هستند و برنامه موشکی قدرتمند ایران را تهدیدی علیه خود می دانند. پس با همکاری با تل آویو و واشنگتن برای دفع پاسخ ایران، به نوعی به دنبال نشان دادن روابط راهبردی و دفاعی خود به خصوص با ایالات متحده بودند. این تحلیلگر امریکایی بر آن است که این همکاری دست کم در امور دفاعی، راهبرد کشورهای عرب منطقه را پیش از این روابط نزدیکی هم با ایران نداشته اند، نشان می دهد.

ازسوی دیگر، به نظر همکاری عربستان سعودی و اردن در رهگیری پاسخ نظامی ایران علیه اسراییل تاکتیکی نیز بوده است. شلیک بیش از 300 موشک و پهپاد به سمت اهداف اسراییلی در سرزمین های اشغالی حمله بی سابقه ای در منطقه قلمداد می شود. همگان پیش از پاسخ ایران، هرگونه واکنش ایران را آغاز دور تازه و البته گسترده تر تنش ها ارزیابی می کردند.

پس کشورهای منطقه پاسخ قاطع و گسترده ایران را به نوعی تشدید تنش در منطقه و در تضاد با منافع خود می دانستند و سعی در آن داشتند تا با همکاری ایالات متحده و برخی کشورهای غربی و جلوگیری از آسیب های بیشتر به منافع اسراییلی، سران این رژیم را از حمله تلافی جویانه که می توانست اقدام بزرگ تر تهران را در پی داشته باشد، منصرف کنند. شاهد این ماجرا، تماس تلفنی بایدن با نتانیاهو بعد از پاسخ ایران بود که در گفت وگو با نتانیاهو مدعی شده بود که آسیب کمتر از حد انتظار به منافع اسراییلی می تواند برای تل آویو راضی کننده باشد و نباید در پی تلافی بر آید.

از سوی دیگر، جاناتان فریدلند، ستون نویس گاردین مدعی است: «مطمئنا نقش کشورهای حاشیه خلیج فارس در دفاع از اسراییل مدت هاست در حال شکل گیری است. او به نقل از یکی از مقامات انگلیسی گفت که غرب سال هاست که گام هایی را در این زمینه برداشته است و این امر بر این فرض استوار است که کشورهای عربی و اسراییل به شکل بنیادی با هم «دشمن» هستند، ولی تلاش می کنند به منافع هم نیز آسیبی نرسانند و با هم دوستانه برخورد کنند.

مکس بوت، تحلیلگر شورای روابط خارجی نیز در مورد عملیات دفاعی که علیه موشکباران تهران راه اندازی شد، مدعی شد: «این یک پیروزی بزرگ برای این اتحاد دوفاکتو سنتکام و این شبکه جدید پدافند هوایی متشکل از اعراب در منطقه است.» او این اتحاد ادعایی را امری دانست که از حالت تاکتیکی به سمت راهبردی در حرکت است.

جاناتان فریدلند معتقد است که برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به نقش خود در همکاری با تل آویو و ایالات متحده نسبت به سایرین محتاط تر هستند و این امر به دلیل ترس از واکنش داخلی است. او می نویسد که قطر با وجود میزبانی از بزرگ ترین پایگاه نظامی امریکا در خاورمیانه، هیچ دخالتی در دفاع از آسمان سرزمین های اشغالی نداشت، به همین ترتیب، هیچ هواپیمای اف-35 امریکایی از پایگاه هوایی ضفرا در امارات متحده عربی نیز پرواز نکرد. برخی تحلیلگران نظامی و راهبردی معتقدند که کویت ممکن است به هواپیماهای امریکایی اجازه ورود به آسمان را داده باشد، نه برای حمله به موشک های ایران، بلکه برای انجام پروازهای «اطلاعاتی معمول». سیستم هشدار و کنترل هوابرد عربستان سعودی عملیاتی بود و احتمالا اطلاعاتی را ارائه می داد.

مهم تر از همه، اردن هیچ تلاشی برای پنهان کردن رهگیری پهپادهای ایرانی برای دفاع ادعایی از حریم هوایی خود نکرد و باعث نارضایتی تهران از این امر شده است. از مدت ها پیش نیز حمله متحدین ایران از عراق به پایگاه امریکایی نارضایتی دو طرف را به همراه داشته است. تهران از حضور نیروهای امریکایی در منطقه به شدت ناراضی است و آن را در تضاد به صلح و ثبات منطقه می داند. از سوی دیگر، اردن از ترس نیروهای مقاومت منطقه و جنبش های فلسطینی خود را هر چه بیشتر به ایالات متحده و اسراییل نزدیک کرده است.

با این اوصاف، به نظر می رسد ارتش ایالات متحده سال هاست که از اتحاد یکپارچه دفاع هوایی دفاع می کند و کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسراییل را به هم پیوند می دهد. مرحله اول توافق ابراهیم در سال 2020 بود که از طریق آن بحرین و امارات روابط خود را با اسراییل عادی کردند. مرحله دوم در سپتامبر 2021 با جابه جایی اسراییل به سنتکام، فرماندهی رزمی امریکا و خاورمیانه که کشورهای عربی را در بر می گیرد، رخ داد. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا آخرین رویدادها منجر به اتحاد ضد ایرانی پدافند هوایی می شود و اگر چنین است، با چه شرایطی؟ دانا استرول، ارشدترین مقام غیرنظامی پنتاگون در خاورمیانه در ارزیابی خود مدعی است که کشورهای حاشیه خلیج فارس همواره به جای پیوند راهبردی با تهران، آن را تهدیدی علیه خود قلمداد کرده اند. بر این اساس، او مدعی است که این مساله آنها را واداشته است که به سمت تل آویو تمایل نشان دهند.

به نظر می رسد که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و منطقه در صورت طولانی تر شدن جنگ در غزه و به حاشیه رفتن آرمان فلسطین، هر چه بیشتر در دامن اسراییل فروغلتند. در این میان، نقش دیپلماتیک تهران بسیار حیاتی و راهگشا است. تقویت روابط با امارات متحده عربی و عربستان سعودی از راه اعتمادسازی دوجانبه و همچنین مبارزه با ایران هراسی رژیم اسراییل و ایالات متحده در منطقه می تواند راه را بر نفوذ تل آویو و واشنگتن در منطقه خلیج فارس مسدود کند. به علاوه، نقش بر آب کردن طرح ایالات متحده برای عادی سازی روابط ریاض-تل آویو که تحقق آن می تواند ضربه سختی به دهه ها مبارزه مردم فلسطین باشد و نفوذ واشنگتن در منطقه را بیشتر کند، می تواند در راس همکاری های بازیگران منطقه ای همچون تهران و فرامنطقه ای همچون پکن قرار گیرد.