به بهانه سالگرد قیام مردمی 9 دی ماه
قدم به قدم با کودتای مخملی در ایران
«... مناسب ترین راه برای تغییر حکومت، حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران است که بهترین راه حل مشکلات آمریکا با ایران به شمار رفته و کم ترین هزینه را در بر دارد... هدف اصلی گزینه انقلاب مخملی، براندازی حکومت ایران و ایجاد حکومتی است که بیشترین همراهی را با منافع آمریکا داشته باشد،... تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برنده ای در دست آمریکاست که از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و می تواند رفتار حکومت ایران را تغییر دهد... انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی در صحنه است و لذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده و پیدایش این رهبران محلی، در آن شرایط خاص است که ممکن است در چند هفته یا چند سال پدید آید...»
این جملات بخشی از گزارشی است که در ژوئن 2009 (خرداد 1388یعنی در آغاز اغتشاشات فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388)، توسط مرکز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم، در پایگاه اطلاع رسانی رسمی اینترنتی آنها قرار گرفت. در این سند رسمی، بخش ها و ابعادی از پروژه موسوم به «کدام راه به سمت ایران؟» ارائه شد که نشان می داد، کودتای مخملی سال 2009 ایران در اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» (مرکز استراتژیک حزب دموکرات آمریکا) طراحی شد.
بر این اساسا، مرکز یاد شده که توسط میلیاردر صهیونیست به نام «حییم سابان» راه اندازی شد، در یک گزارش مفصل 60 صفحه ای، راهکارهای لازم برای کودتای مخملی در ایران و حمایت از مخالفان نظام را قبل از انتخابات طراحی کرده بود.
مرکز سابان در این گزارش، ضمن بررسی گزینه های مختلف آمریکا برای مقابله با ایران، در کنار گزینه های مطرح سیاسی و نظامی، موضوع تغییر حکومت از طریق کودتای مخملی و با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون، تا مرحله فروپاشی و سپس حمله نظامی و اشغال کشور را مناسب ترین گزینه تشخیص داده است.
در این گزارش تکان دهنده معلوم می شود اگر خدای ناکرده فتنه گران در اجرای طرح کودتای مخملی خود موفق می شدند، با اتفاقات کنترل نشده بعدی سرزمین ما بایستی در انتظار یک جنگ تمام عیار و دخالت نظامی خارجی می بود.
گزارش فوق توسط شش تن از استراتژیست های وابسته انستیتو بروکینگز به نام های «کنت ام پولاک»، مدیر سابان؛ «مارتین ایندایک»، سفیر اسبق آمریکا در سرزمین های اشغالی؛ «دانیل ال بای من»؛ «سوزان مالونی»؛ «مایکل. ای. ا.هانلون» و «بروس ریدل» تهیه شده بود.
در همین رابطه، پال رابرتس معاون اسبق وزارت خزانه داری آمریکا در مصاحبه اختصاصی با مجله آمریکایی «فارین پالیسی» گفت: «... همه آشوب های ایجاد شده در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری، توطئه آمریکا برای بی اعتبار و منزوی کردن ایران بود تا این کشور را به زانو درآورد. چرا که به عنوان مثال «کنت تیمرمن» که یک نومحافظه کار است و ریاست بنیاد ملی برای دموکراسی(NED) را بر عهده دارد، روز 11 ژوئن یعنی پیش از برگزاری انتخابات در ایران نوشت: «صحبت از یک انقلاب سبز در ایران است.»
پال رابرتس در مصاحبه اش با مجله فارین پالیسی ادامه داد:
«...به عبارت دیگر قبل از رای گیری چیزی آماده شده بود که باعث می شود به خودجوش بودن اعتراضات شک کنیم. چون تیمرمن در ادامه نوشته بود: NED در طول دهه گذشته میلیون ها دلار را صرف گسترش انقلاب «رنگی» در کشورهایی همچون اوکراین و صربستان کرده و تکنیک های ارتباطی و سازمانی مدرن را به کارگران آموزش داده است. بخشی از این پول در ایران به دست حامیان موسوی رسیده است البته از طریق ارتباط با سازمان های غیردولتی در خارج از ایران که NED بودجه آنها را تامین می کند...»
این ادعا را سخنان «لرد بالتیمور» تحلیلگر ارشد غربی در پایگاه خبری «خانه شفاف سازی اطلاعات» پیرامون نحوه تامین مالی ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران نیز تایید کرد.
برای کودتای مخملی سال 1388 از چند سال قبل تدارکات زیادی دیده شده بود که بعضا برخی اسناد آن از سوی رسانه ها و خبرنگاران مستقل منتشر شد. مثلا طراحی رسانه ای این کودتا به صورت یک گازانبر پیش بینی شده بود تا با تحریک مردم و شخصیت های سیاسی برای حضور در اعتراضات، مسئولین رده بالای نظام را تحت فشار قرار داده تا تن به ابطال انتخابات دهند. برای عملی کردن چنین طرحی، اجلاسی توسط مرکز «سایما» در جولای 2009 یعنی در تیرماه 1388 برگزار شد با عنوان «نقش رسانه های نوین در دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران».
در این نشست، حدود 150 نفر از کارشناسان اطلاعاتی و جاسوسی غرب حضور داشتند تا با پرداختن به مسائلی مثل انقلاب توییتری، آزادی اطلاعات، فیلترینگ سایت و... تاثیر اینترنت در ایران را مورد بررسی قرار داده و دولت ایران را به محدود کردن آزادی اطلاعات و بیان متهم کنند.
سال ها قبل، تی یری میسن، محقق و پژوهشگر فرانسوی و مدیر پایگاه خبری/ تحلیلی «ولترنت» در مقاله ای تحلیلی به کارنامه «جین شارپ» معلم کودتاهای مخملی پرداخت و عملکرد تشکیلات تحت مدیریت وی یعنی موسسه «آلبرت انیشتین» در نقاط مختلف دنیا، از لیتوانی تا صربستان و از ونزوئلا تا اوکراین را بررسی کرده بود. میسن نوشت:
«... طی دهه 80 بود که ناتو به این گونه مبارزات به اصطلاح غیرخشونت آمیز گرایش پیدا کرد که سازمان CIA استفاده از این روش ها را برای سرنگونی دولت های مخالف آغاز کرد و منبع ایدئولوژیکی آن یعنی «جین شارپ» فیلسوف بنیاد «آلبرت انیشتین» همچنان فعال و پر مشغله است... وقتی که آمریکایی ها متوجه شدند بنیاد آلبرت انیشتین تا چه اندازه می تواند مفید باشد، سرهنگ «رابرت هالوی»را نیز وارد این بازی کردند. هالوی، متخصص عملیات سازمان های مخفی و رئیس سابق مدرسه آموزشی وابستگان نظامی سفارت های آمریکا بود... نهایتا باید به این نکته اشاره کنیم که بنیاد آلبرت انیشتین آموزش آشوبگران ایرانی را نیز آغاز کرده است.»
جالب توجه اینکه نویسنده این مقاله تحلیلی، آن را چهار سال پیش از فتنه 88 در رابطه با تلاش آمریکا برای ایجاد انقلاب مخملی در ایران، نوشته بود.
گام دیگر برنامه ریزی کودتای مخملی در ایران، تربیت نیروهای کارآمد برای روز موعود بود؛ وب سایت رادیو زمانه از پایگاه های رسانه ای غرب در تاریخ 3 آذرماه 1385 و در مقاله ای تحت عنوان «انقلاب مخملی در ایران»، از تلاش های یکی از عوامل شناخته شده این جریان نام برد و درباره اش نوشت:
«...رامین احمدی سرپرست سازمان آموزش مبارزه غیر خشونت آمیز استراتژیک ، برای نخستین بار تلاش کرده مجموعه به هم پیوسته ای از ادبیات سیاسی را که نام آن «تئوری مبارزه غیرخشونت آمیز» است به فعالان سیاسی ایرانی معرفی کند. نام غیر رسمی این نوع تئوری و پراتیک «انقلاب مخملی» است...»
مقاله رادیو زمانه این گونه ادامه پیدا می کرد: «...این هفته، روزنامه «نیویورک تایمز» برای نخستین بار فاش کرد که سازمانی غیردولتی به نام «سازمان آموزش مبارزه غیرخشونت آمیز استراتژیک» هر سه ماه یکبار با برگزاری کارگاه های آموزشی در شیخ نشین دوبی ، به ایرانیان علاقه مند اصول مقاومت و مبارزه صلح آمیز را می آموزد...»
رادیو زمانه به نقل از نیویورک تایمز افزود:«...به گزارش یکی از نشریات معتبر به نام «آسیا تایمز آن لاین» گروه های به اصطلاح «حقوق بشری» وابسته به سازمان سیا در دوبی پایتخت امارات متحده عربی، چندین سال است به شکار خبرنگاران و ژورنالیست های ایرانی برای تدارک یک انقلاب مخملی اقدام ورزیده اند.»
در مقاله نیویورک تایمز همچنین آمده بود:«...یکی از گروه های غیردولتی مستقر در دوبی،«مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونت آمیز کاربردی» است. این مرکز از ایرانی ها دعوت می کند تا در کارگاه های آموزشی خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراض های مسالمت آمیز در گرجستان، فیلیپین و دیگر مناطق دنیا شکل گرفته است. این مرکز امیدوار است با برگزاری کلاس هایی درباره نافرمانی مدنی، به شورش های مسالمت آمیز در ایران دامن بزند..».
همچنین «سباستین ابت» و «کاترینا کراتوراک»، نویسندگان و خبرنگاران «آسوشیتدپرس» در ابتدای گزارشی که در این خبرگزاری منتشر شد به دخالت مستقیم آمریکا در آموزش برخی فعالین سیاسی ایرانی جهت سازماندهی برای کودتای مخملی علیه نظام جمهوری اسلامی اشاره کرده و نوشتند:
«پیتر آکرمن بنیانگذار مرکز بین المللی مبارزات بدون خشونت در واشنگتن کسی است که سال 2005 دو کارگاه فوق محرمانه را با همین کاربرد در دبی برای فعالین ایرانی برگزار کرد...»
همچنین در تابستان سال 1387 (یک سال قبل از فتنه 88) اعلام شد، بنیاد ملی برای دموکراسی(NED) وابسته یه سازمان CIA برای تعدادی از روزنامه نگاران و خبرنگاران ایرانی دوره آموزشی برگزار می نماید. در واقع بنیاد ملی برای دموکراسی NED (که رئیسش یعنی کارل گرشمن از سال 1380 پروژه سقوط نظام ایران توسط شبه روشنفکران را کلید زده بود) طرح پروژه های براندازی مخملین را با همکاری برخی کشورهای اتحادیه اروپا را از 10 سپتامبر سال 2008 (حدود 9 ماه قبل از انتخابات 88) با برگزاری کلاس های خبرنگاری و روزنامه نگاری در جمهوری مولداوی به مرحله اجرا درآورد. به نوشته سایت رسمی این سازمان، 150 نفر از کشورهای مختلف دنیا برای حضور در این کلاس ها ثبت نام کردند که 22 نفر، روزنامه نگاران ایرانی بودند.
اما همه این طرح و برنامه ها و صرف بودجه های میلیاردها دلاری، به فضل الهی و با درایت رهبری انقلاب و با به صحنه آمدن مردم انقلابی این مرز و بوم، فروپاشید و به هم ریخت. مردم با بصیرت مسلمان، پس از 8 ماه تحمل و مدارا، در روز 9 دی ماه 1388، به گونه ای عاشورایی و حسینی به میدان آمدند و فتنه ای دیگر علیه اسلام و انقلاب و ایران درهم پیچیدند. سخن آخر و کلام تمام کننده را رهبر معظم انقلاب فرمودند که:
«... مطمئن باشید که روز نهم دی امسال هم در تاریخ ماند.. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی(علیه السلام) را می بیند...»