به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

زهرا حلاجی

  • زهرا حلاجی، علیرضا خاتمی*، رضا رباطی، حسن صیرفی، علیرضا فیروز، وحیده لاجوردی، زهره مظفری، پروین منصوری، پدرام مهریان، منصور نصیری کاشانی
    کهیر از بیماری های شایع و چالش برانگیزی است که تشخیص و درمان آن تنها به رشته ی تخصصی بیماری های پوست محدود نمی شود. پزشکان عمومی، متخصصان آلرژی و ایمونولوژی بالینی نیز به طور شایعی با موارد این بیماری مواجه شده و درگیر تشخیص، درمان و پیشگیری از عود آن می شوند. با توجه به رسالت انجمن متخصصین پوست ایران در ارائه ی راهبردهایی برای اداره ی هرچه بهتر بیماران مبتلا به بیماری های پوستی، این انجمن با تشکیل کارگروهی نسبت به بررسی شواهد و دستورالعمل های موجود مرتبط و به دنبال آن تدوین راهنمای بالینی عملی تشخیص و درمان کهیر در ایران اقدام کرد.
    کلید واژگان: کهیر, تشخیص, درمان, آنتی هیستامین, راهنمای بالینی
    Zahra Hallaji, Alireza Khatami*, Reza Robati, Hassan Seirafi, Alireza Firooz, Vahideh Lajevardi, Zoherh Mozafari, Parvin Mansouri, Pedram Mehryan, Mansour Nassiri, Kashani
    Urticaria is a common and challenging skin disorder. Its diagnosis and treatment is not limited to the field of dermatology. General physicians, and allergologists and clinical immunologists are also commonly involved in the management of urticaria patients. One of the missions of the Iranian Society of Dermatology is to develop strategies to provide the best possible management for patients suffering dermatological conditions. To accomplish this mission, the Society assigned a committee to search and critically appraise the recent research evidence and available guidelines to develop a clinical practice guideline concerning diagnosis and treatment of urticaria.
    Keywords: urticaira, diagnosis, treatment, antihistamines, clinical guideline
  • نفیسه اسماعیلی، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی، محبوبه اقبالیان، عباس کریمی *
    زمینه و هدف

    آلوپسی آره آتا بیماری التهابی مزمن است که با درگیری فولیکول های مو همراه است. هدف از این مطالعه بررسی پاسخ اثرات سولفاسالازین در درمان بیماران آلوپسی آره آتای مقاوم به درمان می باشد.

    روش کار

    بیماران آلوپسی آره آتای مقاوم به درمان دارای شرایط لازم جهت ورود به مطالعه، با اخذ رضایت نامه ی آگاهانه به مدت 6 ماه تحت درمان با سولفاسالازین قرار گرفتند. پس از اتمام دوره ی درمان، رشد مجدد موهای کرکی و انتهایی با معاینه و مقایسه با فوتوگرافی اولیه تعیین شد.

    یافته ها

    شانزده بیمار وارد مطالعه شدند که 5 بیمار مطالعه را تا آخر ادامه دادند. در 3 بیمار هیچ پاسخی به درمان مشاهده نشد. در 1 بیمار بعد از 4 ماه درمان، 60-55% پاسخ به درمان مشاهده شد که از اواخر ماه چهارم عود بیماری مجددا آغاز گردید. در یک بیمار پاسخ 15% رشد دوباره موها مشاهده شد که بر اثر عوارض دارویی، درمان بعد از ماه دوم قطع گردید. دو بیمار دچار عوارض جانبی ناشی از مصرف دارو شدند.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه چون بیماران مقاوم به درمان وارد مطالعه شده بودند، نتایج را به همه بیماران آلوپسی نمی توان تعمیم داد. در بیماران مقاوم به درمان های معمول به طور کلی پاسخ به درمان بسیار ناامید کننده است و پاسخ درمانی ضعیف یا شکست درمان در انواع مقاوم نمی تواند رد کننده تاثیر دارو در انواع خفیف بیماری باشد.

    کلید واژگان: آلوپسی آره آتا, سولفاسالازین, بیماری های خود ایمنی
    Nafiseh Esmaeili, Zahra Halaji, Amirhooshang Ehsani, Mahboubeh Eghbalian, Abbas Karimi
    Background And Aim

    Alopecia Areata is a chronic inflammatory disease which involves hair follicles. The aim of this study was to assess the efficacy of oral sulfasalazine in the treatment of recalcitrant alopecia areata.

    Methods

    Patients with refractory alopecia areata who were eligible for the study, after providing informed consent were treated with oral sulfasalazine for 6 months. After completion of treatment, regrowth of vellus and terminal hairs were determined based on clinical examination and comparing the new photographs with the baseline ones.

    Results

    Sixteen patients were enrolled in the present study but only 5 patients completed it. No response was seen in 3 patients. After 4 months, 55-60% response to treatment was observed in 1 patient, but the disease relapsed at the end of fourth month. In 1 patient, 15% hair regrowth was observed but treatment was discontinued after the second month due to side effects. Side effects were observed in 2 patients.

    Conclusion

    Since only refractory alopecia areata patients had been enrolled to the study, the results could not be generalized to all patients with alopecia areata. Therapeutic response in the patients with alopecia areata is disappointing and any poor treatment response or failure of treatment in refractory cases of the disease cannot rule out the efficacy of the drug in the milder forms of the alopecia areata.

    Keywords: alopecia areata, sulfasalazine, autoimmune disease
  • زهرا حلاجی، مریم اخیانی، وحیده لاجوردی، مائده رعیتی دماوندی
    زمینه و هدف

    پسوریازیس یک بیماری پوستی مزمن پاپولواسکواموس با شیوع تقریبی 2% است. پسوریازیس در دوران کودکی نسبتا شایع است. بیش از 10% موارد این بیماری قبل از 10 سالگی شروع می شود. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه ی تفاوت های بالینی پسوریازیس با شروع در کودکی و بزرگسالی در بیماران ایرانی می باشد.
    روش اجرا: اطلاعات بالینی مربوط به بیماران مراجعه کننده با تشخیص پسوریازیس به بیمارستان تخصصی پوست رازی در سال های 85 و 86 جمع آوری شد. این بیماران به دو گروه تقسیم شدند: بیماران پسوریازیس با شروع در کودکی (سنین کمتر یا مساوی 16 سال) و بیماران پسوریازیس با شروع در بزرگسالی. متغیرهای بالینی شامل تعداد بیماران، سن شروع، سابقه ی خانوادگی، استرس روحی به عنوان عامل مستعدکننده، اولین مکان درگیری، نوع بالینی پسوریازیس و مکان های درگیری مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    از مجموع 162 بیمار مورد مطالعه، 50 بیمار (2/33%) کودک و بقیه در گروه بالغین بودند. 48% کودکان مبتلای مذکر در مقایسه با 9/58% در گروه بالغین بود. سابقه ی خانوادگی پسوریازیس در گروه کودکان 20% و در گروه بالغین 5/12% بود. استرس روحی به عنوان عامل مستعدکننده، تقریبا در هر دو گروه مشابه بود. شایع ترین تظاهر بالینی پسوریازیس در هر دو گروه نوع پلاکی و سر و گردن، شایع ترین مکان درگیری در هر دو گروه بود.

    نتیجه گیری

    یافته های ما مشابه مطالعات قبلی نشان داد درگیری جنس مونث، سابقه ی خانوادگی مثبت و شروع بیماری از پوست سر در پسوریازیس کودکان بیش از بالغین است.

    کلید واژگان: پسوریازیس, پسوریازیس با شروع در کودکی, پسوریازیس با شروع در بزرگسالی, تظاهرات بالینی
    Zahra Hallaji, Maryam Akhyani, Vahide Lajevardi, Mayade Raeiati Damavandi
    Background And Aim

    Psoriasis is a chronic papulosquamous disorder, which affects about 2% of the population. Psoriasis is relatively common in childhood: more than 10% of cases start before the age of 10. Tha aim of this study was to compare the clinical characteristics between pediatric-onset and adult-onset psoriasis in Iranian patients.

    Methods

    In 2006 and 2007, clinical data were collected from all patients with psoriasis diagnosis referred to Razi Hospital. They were categorized into two groups: pediatric-onset psoriasis patients and adult-onset psoriasis patients. Clinical variables such as number of patients, gender, age of onset, family history, and stress as a precipitating factor, the first site of involvement, clinical type and involved sites were compared between the two group.

    Results

    From total of 162 patients, 50 patients (33.2%) were considered as pediatric-onset group. The percentage of males in the pediatric-onset group was 48% compared with 58.9% in the adult-onset group. In the pediatric-onset group positive family history was 20% and in the adult-onset group was 12.5%. Stress as a precipitating factor was nearly the same in both groups. Plaque type psoriasis was the most common clinical presentation and the head and neck was the most common site of involvement in both groups.

    Conclusion

    Our findings, similar to previous studies showed that the involvement of female gender, family history and the onset of psoriasis on the scalp in children were more than adults.

    Keywords: psoriasis, adult onset psoriasis, pediatric onset psoriasis, clinical features
  • امیرهوشنگ احسانی، محبوبه سادات حسینی، زهرا حلاجی، امیررضا حنیف نیا*، معصومه روحانی نسب
    زمینه و هدف

    پوستولوز کف دست و پا بیماری پوستی پوستولی مزمن و محدود به کف دست و پا می باشد که مشخصه ی آن مقاومت به درمان و میزان بالای عود است. درمان های مختلفی با اثربخشی متفاوت در درمان این بیماری به کار رفته است. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی bath PUVA به عنوان یک روش درمانی کم عارضه در کنترل پوستولوز کف دست و پا است.
    روش اجرا: در این مطالعه ی گذشته نگر، بیماران پوستولوز کف دست و پا مراجعه کننده به کلینیک اشعه ی بیمارستان رازی طی سال های 1384 تا 1388 که تحت درمان با bath PUVA local قرار گرفته بودند ازنظر میزان بهبودی بررسی شدند. یافته ها با آزمون های آماری مربع کای و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    95 بیمار با میانگین سنی 17/44 بررسی شدند. از کل بیماران 5/49% مرد و 5/50% زن بودند. میانگین تعداد جلسات درمان 9/20±5/42 جلسه و میانگین (±انحراف معیار) مقدار تجمعی اشعه J/cm2 251.8±203.4 بود که 8/16% پاسخ درمانی بسیارخوب، 8/35% پاسخ درمانی خوب، 5/29% پاسخ درمانی متوسط، 5/9% بیماران پاسخ به درمان ضعیف و در 4/8% بیماران شکست کامل درمان مشاهده شد. مقدار تجمعی اشعه در بیمارانی با پاسخ درمانی بسیار خوب به طور معنی داری بیش از سایر بیماران بود (016/0=P). تعداد جلسات درمانی نیز در این افراد به طور معنی داری بیش از سایر بیماران بود (05/0>P). بیست درصد بیماران به علت عوارض درمان از مطالعه خارج شدند که در همه موارد با قطع درمان عوارض بهبود یافتند و عارضه ی طولانی مدت مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    این نتایج نشان می دهد local bath PUVA در درمان پوستولوز کف دست و پا روش موثر و کم عارضه ای می باشد.

    کلید واژگان: پوستولوز کف دست و پا, bath puva موضعی, درمان
    Amirhoushang Ehsani, Mahboobe Sadathosseini, Zahra Hallaji, Amirreza Hanifnia, Masoume Rohaneinasab
    Background And Aim

    Palmoplantar pustulosis is a chronic dermatosis of palms and soles, which is associated with a high recurrence rate and resistance to treatment. Various treatments with different success rates have been used.The purpose of this study was to evaluate the efficacy of local bath PUVA in the treatment of palmoplantar pustulosis.

    Methods

    In this retrospective study, patients with palmoplantar pustulosis who were treated with local bath PUVA in Phototherapy clinic of Razi Hospital between 2005 and 2009 were evaluated for the therapeutic efficacy of local bath PUVA. Data were analyzed using t and chi-square tests.

    Results

    Ninety-five patients with a mean age of 44.17 years included in this study. 49.5% of patients were males and 50.5% were females. Mean treatment cessions of patients were 42.5 sessions and mean cumulative dose was 251.8 J/cm2. In 16.8% of cases have very good response was observed. Good, moderate and poor responses were observed in 35.8%, 29.5% and 9.5% of cases, respectively. Treatment failure was observed in 8.4% of patients. Mean cumulative dose in patients with very good response was significantly higher than other response groups, (P=0.016). Mean number of treatment sessions was also significantly higher in that group with comparison with other groups, (P<0.05). Twenty percent of patients withdrawed from the study because of complications. However all complications recovered completely and no long term complications was observed.

    Conclusion

    This study demonstrated that local bath PUVA is an effective safe treatment for the treatment of palmoplantar pustulosis.

    Keywords: palmoplantar pustulosis, local bath PUVA, treatment
  • زهرا حلاجی، مریم اخیانی، امیرهوشنگ احسانی*، پدرام نورمحمدپور، فاطمه غلامعلی، محمد باقری، جواد جهرمی

    آلوپسی آره آتا بیانگر ریزش موی غیر اسکارگذار است که تصور می شود نشانگر نوعی پاسخ سیستم ایمنی بدن باشد که به صورت اختصاصی فولیکول های مو را نشانه می رود. سابقه ژنتیکی در ایجاد این بیماری مهم است گرچه برخی شواهد بر مهم بودن آنتی ژن های ملانوسیتی در بروز این عارضه دلالت دارند. بروز درمیان دوقلوهای همسان در 55% موارد دیده می شود که بر مهم بودن عوامل ژنتیک در کنار عوامل محیطی تاکید دارد. شیوع این عارضه در حدود 150 مورد در هر صدهزار نفر تخمین زده می شود که معادل 2/0% جمعیت برآورد می شود. تعامل سیستم ایمنی وابسته به لنفوسیت های T با آنتی ژن های فولیکولار در این عارضه نشان داده شده است. مطالعات دیگری نیز وجود دارند که بر نقش استرس در بروز این عارضه تاکید دارند گرچه اهمیت و وسعت نقش این عامل در بروز آلوپسی آره آتا هنوز مورد اختلاف نظر است. آلوپسی آره آتا در بسیاری موارد با بیماری های خود ایمنی دیگری نیز همراهی دارد.

    Zahra Hallaji, Maryam Akhyani, Amir Hooshang Ehsani, Pedram Noormohammadpour, Fatemeh Gholamali, Mohammad Bagheri, Javad Jahromi

    Alopecia areata, a non-cicatricial form of hair loss, is believed to be an immunologic response that targets hair follicles. Genetic background is important in the pathogenesis of this disorder, although some evidence point to the role of melanocytic antigens. There are some reports on the relationship between alopecia areata and celiac disease. The aim of the present study was to identify antigliadin antibodies in patients with alopecia areata. Fifty patients, aged 2.5-50 years, with alopecia areata presenting to the dermatology clinic of Razi Educational Hospital in Tehran, Iran, and fifty

  • علی عبداللهی، زهرا حلاجی، مریم غیاثی، آزاده افضل زاده
    ویتیلیگو یک بیماری اکتسابی و ایدیوپاتیک است که به صورت پچ های دپیگمانته پوستی تظاهر می کند. دپیگمانتاسیون پوستی در این بیماری به علت از بین رفتن ملانوسیت ها در پوست محل ضایعه است. موها در محل پوست درگیر ممکن است نرمال یا سفید باشند. به سفید شدن موها در این نواحی پولیوزیس گفته می شود. میزان شیوع این بیماری بین 0/38% تا 1% است. تاکنون تئوری های مختلفی در مورد اتیولوژی این بیماری مطرح شده است از قبیل فاکتورهای ژنتیکی، خود ایمنی، عفونت ویروسی، رادیکال های آزاد و اختلال نورونی ولی مکانیسم دقیق از بین رفتن ملانوسیت ها در پوست درگیر در این بیماری هنوز مشخص نیست. ملانوسیت ها علاوه بر پوست در غشاهای مخاطی، چشم (Uveal tract و اپیتلیوم پیگمانته شبکیه چشم)، گوش داخلی و پرده های مننژ نیز وجود دارند.
    Ali Abdollahi, Zahra Hallaji, Maryam Ghiasi, Azade Afzal Zade
    Background
    Vitiligo is a common acquired disorder characterized by depigmented cutaneous patches devoid of melanocytes. The disease carries a risk for ocular abnormalities. Few reports are available about the ocular findings and their possible association with the disease in patients with vitiligo in the literature.
    Methods
    A total of 72 patients with previously documented cutaneous vitiligo were examined for ocular findings and 50 healthy individuals were enrolled as the control group in Razi Hospital in Tehran, Iran during years 2007-2008. Demographic features including age, gender, duration of the disease, presence of any accompanying autoimmune diseases, type of vitiligo and its anatomical distribution were recorded to investigate a possible association between the disease and the ocular findings.
    Results
    Amongst 72 patients with vitiligo, 11 (15.3%) had ocular findings including retinal pigment epithelium hypopigmentation, posterior pole pigment changes, peripheral iris atrophy, atrophy of retinal pigment epithelium and iris hyperpigmentation. Amongst the controls, only two cases (4%) had ocular findings which consisted of iris hyperpigmentation. The relationship between ocular findings and vitiligo was statistically significant (p= 0.04). No other remarkable features, such as age, gender, age at the onset of the disease, type of vitiligo, presence of priorbital lesions or body surface area involvement by the disease, were suggestive of an association or presenting a risk factor for vitiligo.
    Conclusion
    Although the sample size and prevalence of ocular findings were not satisfactory enough to make a definite conclusion, we found a higher occurrence of ocular findings in patients with vitiligo than the control group.
  • معصومه برزگری، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی، پدرام نورمحمدپور، مائده پرهام
    زمینه و هدف
    آرتروپاتی پسوریاتیک یک بیماری خودایمن با منشا وراثتی است که در تعدادی از بیماران مبتلا به پسوریازیس دیده می شود و جزو موارد آرتروپاتی سرونگاتیو طبقهبندی میگردد. هدف از انجام این مطالعه بررسی همراهی بین آرتریت پسوریاتیک با شدت درگیری ناخن بر اساس معیار استاندارد بررسی شدت درگیری ناخن پسوریازیس (NAPSI) در بیماران مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به بیمارستان رازی بوده است.
    روش اجرا: بیماران مبتلا به آرتریت پسوریازیسی بهعنوان گروه مورد و بیماران مبتلا به پسوریازیس بدون درگیری مفصلی بهعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. پس از matching دو گروه، میزان درگیری ناخن و امتیاز NAPSI بیماران در پرسشنامه های ویژهای وارد شده و توسط نرم افزار SPSS نگارش 14 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    تعداد 30 بیمار مبتلا به آرتریت پسوریاتیک و 75 بیمار مبتلا به پسوریازیس فاقد آرتریت به عنوان گروه کنترل وارد مطالعه شدند. در افراد مبتلا به آرتروپاتی ضایعات ناخنی شدیدتر و شایعتر از گروه کنترل بود، بهطوریکه میانگین نمرهی NAPSI در گروه مبتلا به آرتریت 46 و در گروه کنترل 23/9 بود (05/0>P).
    نتیجه گیری
    شدت درگیری ناخن در بیماران پسوریازیس مبتلا به آرتریت بیشتر از بیماران فاقد درگیری مفصلی میباشد.
    کلید واژگان: پسوریازیس, آرتریت پسوریازیسی, آرتروپاتی, NAPSI
    Masoumeh Barzegari, Zahra Hallaji, Amirhoushang Ehsani, Pedram Nourmohammdpour
    Background And Aim
    Psoriasis is a chronic skin disorder involving many parts of the body including skin, nails and joints with severe negative effects on patient’s quality of life. Nail involvement is one of the most difficult involvements of this disease to treat. Psoriatic arthritis categorized in sero-negative spondilo-arthropaties with some deforming characteristics. The aim of the present study was to evaluate the relationship between psoriatic arthritis and nail involvement based on standard psoriatic nail involvement score (NAPSI).
    Methods
    Psoriatic patients visiting dermatology clinic of Razi hospital were selected. Patients with arthritis enrolled as the case group while patients that had no joint involvement participated in control group. After matching, demographic data of both groups as well as NAPSI score and nail involvement characteristics collected through special questionnaires and analyzed with SPSS version 14.
    Results
    A total of 30 patients with psoriatic arthritis and 75 patients without arthritis were enrolled the study. Analysis of collected data demonstrated that nail involvement among patients with psoriatic arthritis (mean NAPSI score=46) was more common and severe than patients without joint involvement (mean NAPSI score=9.23) (P<0.05).
    Conclusion
    It seems that there is a significant difference between psoriatic patients presenting with or without arthritis and presence of arthritis probably can determine occurrence and extension of nail involvement.
  • امیرهوشنگ احسانی، مصطفی میرشمس شهشهانی، زهرا حلاجی، پدرام نورمحمدپور
    زمینه و هدف
    سومین تومور شایع در میان مراجعان به متخصصان پوست کراتوز اکتینیک می باشد. در میان شایع ترین درمان های در دسترس درمان های موضعی شامل -5- فلوئورویوراسیل (FU-پنج) قرار دارند. با توجه به عوارض جانبی ناشی از فلوئورویوراسیل موضعی، هدف این مطالعه مقایسه دو روش استفاده موضعی از فلوئورویوراسیل از نظر پاسخ به درمان و عوارض جانبی است.
    روش اجرا: بیماران مبتلا کراتوزاکتینیک تایید شده از سوی پاتولوژی که با معیارهای ورود به مطالعه مطابقت داشتند انتخاب و به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه فلوئورویوراسیل موضعی را به صورت روزانه وگروه دیگر به صورت یک روز در میان مورد استفاده قرار دادند. دو هفته بعد از پایان دوره درمان یک ماهه، میزان کاهش، در ضایعات و درد ناشی از درمان توسط دو متخصص پوست عضو هیئت علمی مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    38 بیمار، شامل 23 مرد و 15 زن، مورد بررسی قرار گرفتند. در گروهی که یک روز در میان مورد درمان قرار گرفتند میزان عوارض جانبی به صورت معنی داری کم تر بود اما اثر درمانی در دو گروه تقریبا در یک حد قرار داشت.
    نتیجه گیری
    استفاده یک روز در میان از فلوئورویوراسیل یک جایگزین قابل قبول برای استفاده روزانه از آن است بدون این که اثر درمان به صورت معنی داری مورد تغییر قرار دهد.
    کلید واژگان: 5, فلوئورویوراسیل, کراتوز اکتینیک, درمان
    Amir Houshang Ehsani, Mostafa Mirshams Shahshahani, Zahra Hallaji, Pedram Noormohammadpour
    Background And Aim
    Actinic keratoses (AKs) are the third commonest complaint of patients visiting dermatologists. Topical treatment including 5-fluorouracil (5-FU) are among the commonest available therapies. According to local irritation induced by topical 5-FU The aim of current study was to compare efficacy of two different 5-FU based regimens with different application routes.
    Methods
    Patients with AKs confirmed by skin biopsy, matching our exlusion criteria were enrolled. Subjects randomized in two groups, receiving topical 5% 5-FU once daily or alternatedaily respectively. Two weeks after the end of one month period of the study, rate of reduction in number of lesions was documented by blinded academic dermatologists as well as treatment side effects.
    Results
    a total of 38 patients (23 male and 15 female) completed the study. Rate of side effects were lower in alternate-day applying patients (P<0.05) while rate of response to therapy were comparable in both groups (P>0.05).
    Conclusion
    alternate-day route for application of topical 5-FU is an acceptable alternative for classic daily application, to reduce rate of side effects and enhancing patients compliance.
  • زهرا حلاجی، نفیسه اسماعیلی، فاطمه معین الدین *، فاطمه زینالی، لیلا اعلمی، شیدا شمس دواچی
    زمینه و هدف

    از زمان معرفی استروئیدهای سیستمیک، پیش آگهی بیماران مبتلا به پمفیگوس به طور قابل ملاحظه ای بهبود یافت. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر تظاهرات بالینی اولیه بیماری پمفیگوس ولگاریس (پیش از شروع درمان) بر پیش آگهی نهایی این بیماری می باشد.

    روش بررسی

    در یک مطالعه مداخله ای که بر 119 بیمار مبتلا به بیماری پمفیگوس ولگاریس انجام پذیرفت. پس از شروع درمان با رژیم مشترک پردنیزولون و آزاتیوپرین بیماران به مدت حداقل یک سال تحت پی گیری قرار گرفتند. ارتباط فاکتورهای دموگرافیک و شاخص های بیماری با پیش آگهی شامل میزان مرگ و میر، عود ماژور، عود مینور و مدت رمیسیون اولیه بیماری بررسی شد

    یافته ها

    100 نفر از بیماران (1/84%) برای مدت بیش از یکسال پی گیری شده بودند، که در مدت پی گیری موردی از مرگ و میر وجود نداشت. در مدت پی گیری، 28 بیمار (5/23%) دچار عود ماژور و 65(6/54%) بیمار دچار عود مینور شده بودند. فراوانی عود ماژور در بیمارانی که درمان آنها با فاصله شش ماه یا کمتر شروع شده بود در مقایسه با دیگر بیماران کمتر بود 18 نفر (8/17%) در برابر 12 نفر (4/41%). مدت رمیسیون اولیه در اغلب بیماران 77(7/64%) نفر بیش از یک سال بود و این زمان به ترتیب دربیماران با ضایعات پوستی بیش از 10 عدد در هنگام بستری طولانی تر و در بیماران مسن (سن<50 سال) کوتاه تربود.

    نتیجه گیری

    سن بالا، جنس مرد، فاصله زمانی بیش از شش ماه بین تشخیص بیماری تا شروع درمان و ضایعات پوستی بیش از 10 عدد در هنگام بستری با پیش آگهی بدتر بیماران مبتلا به پمفیگوس ولگاریس همراهی دارند.

    کلید واژگان: پمفیگوس ولگاریس, پیش آگهی, استروئید, آزاتیوپرین
    Halaji Z., Esmaili N., Moeineddin F., Zeinali F., Aalami L., Shams- Davatchi Sh

    Since the systemic steroids are introduced in Pemphigus Vulgaris treatment, the prognosis of disease improved significantly. This study was designed to evaluate determining factors in the prognosis of pemphigus vulgaris in Iranian patients. In this study, 119 patients with documented pemphigus vulgaris who had presented to Razi Hospital from 2001 until 2003 were included. These patients had presented for the first time and treated with prednisolone and Azathioprine. Morality rate, minor and major relapses and duration of first remission had been defined as prognostic criteria and correlation between them and other demographic variables and disease characteristics were investigated.

  • عباس نتظاری، محمد شهیدی دادرس، زهرا حلاجی، حسین مرتضوی، پرویز طوسی
    سابقه و هدف
    تدوین برنامه ای جامع برای آموزش تخصصی به منظور استفاده بهینه از منابع، دستیابی به جایگاه برتر علمی و در نهایت پاسخگویی نظام سلامت به نیازهای واقعی جامعه، یکی از رسالت های نظام آموزش تخصصی کشور می باشد. هدف اصلی این مطالعه تدوین برنامه استراتژیک آموزشی پوست برای سال های 1386 تا 1388 بود.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر از نوع مطالعات کیفی است و به روش بحث گروهی متمرکز در سال 1385، به مدت 12 ماه و با همکاری 6 تا 10 نفری از اساتید گروه های آموزشی پوست و سایر ذی نفعان از دانشگاه های علوم پزشکی سراسر کشور در مرکز تحقیقات پوست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام گرفت.
    یافته ها
    نقاط قوت و ضعف همچنین فرصت ها و تهدیدها مشخص شدند. اهداف راهبردی در سه حیطه اهدف آموزشی، اهداف پژوهشی و خدماتی مشخص گردید. اهداف آموزشی برنامه شامل، تربیت نیروی انسانی متخصص و متناسب با نیازهای جامعه در سطوح عمومی، تخصصی و فلوشیپ، ارتقای سطح آموزشی مراکز علمی رشته پوست با استفاده از تمامی امکانات و ایجاد سیستم ارزشیابی استاندارد، ارتقای مستمر سطح دانش و نگرش و مهارت های حرفه ای متخصصین پوست می باشد. اهداف پژوهشی برنامه شامل، توسعه تبادلات علمی بین بخشی و بین المللی جهت ارتقای آموزش، پژوهش و درمان در کشور، توسعه پژوهش های کاربردی مبتنی بر نیازهای واقعی جامعه است. همچنین در حیطه اهداف خدماتی ارایه خدمات متناسب با نیازهای جامعه با روش های پیشرفته و هزینه اثربخش به عنوان هدف راهبردی می باشد.
    نتیجه گیری
    با استفاده از نتایج این مطالعه، اهداف عینی سال اول برنامه مشخص گردید. همچنین ضرورت حمایت همه جانبه سیاستگذاران کلان آموزشی در اجرای برنامه آموزشی و ارتقای روند آن کاملا مشخص گردید.
    کلید واژگان: برنامه ریزی استراتژیک, آموزش, دوره تخصصی, رشته پوست
  • درمان پسوریازیس با Systemic PUVA و Bath PUVA در بیمارستان رازی تهران 82-1378
    نفیسه اسماعیلی، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی *، علی ناصر ترک، رضا محمود رباطی، سیاوش طوسی، فاطمه ظهریان، افسانه معرفت
    زمینه و هدف

    پسوریازیس یکی از شایع ترین بیماری های پوستی التهابی با زمینه ژنتیکی است. برای درمان این بیماری مزمن از روش های متفاوتی استفاده شده است. برای این بیماری، Systemic PUVA و Bath PUVA دو گزینه درمانی است. هدف از این مطالعه بررسی نتایج درمان پسوریازیس با Systemic PUVA و Bath PUVA در بیمارستان رازی تهران است.

    روش اجرا

    این مطالعه به روش گذشته نگر Routine database study صورت گرفت و طی آن پرونده 390 بیمار مبتلا به پسوریازیس بررسی شد که از 1378 تا 1382 به بخش فتوتراپی بیمارستان رازی تهران مراجعه کرده بودند. 149 بیمار با Systemic PUVA و 238 بیمار با Bath PUVA درمان شده بودند.

    یافته ها

    پسوریازیس مزمن به شکل پلا ک (Plaque type)، شایع ترین نوع بیماری بود و در هر دو گروه درمانی، بیماران مرد، بیش تر از زن بودند. در 20.1 درصد بیمارانی که با Systemic PUVA درمان شده بودند و 17.2 درصد آن هایی که با Bath PUVA درمان شده بودند، بهبودی کامل ضایعه ها گزارش شده بود. این بهبودی معهمولا بین جلسه های بیستم تا بیست و نهم درمان رخ داده بود. متوسط دوز کلی UVA برای بهبودی کامل، حدود 233.46 ژول بر سانتی متر مربع در درمان با Systemic PUVA و 108.79 ژول بر سانتی متر مربع در درمان با Bath PUVA بود. در 23.3 درصد بیماران درمان شده با Systemic PUVA که بهبودی کامل داشتند و در 17.07 درصد موارد بهبودی کامل به روش Bath PUVA عود بیماری گزارش شده بود. شایع ترین عارضه در هر دو گروه تحت درمان، اریتم بوده است.

    نتیجه گیری

    Systemic PUVA و Bath PUVA، روش های موثری در درمان پسوریازیس هستند. دوز متوسط اشعه که سبب پاک شدن کامل ضایعه ها می شد به صورت معنی داری در گروهی که Systemic PUVA گرفته بودند، بیش تر بود و عود بیماری هم در این گروه بیش تر دیده شد.

    کلید واژگان: پسوریازیس, Systemic PUVA, Bath PUVA, کم ضرری, اثربخشی
    Treatment of proriasis with systemic and bath PUVA in Razi Hospital, Tehran, 1999-2003
    Nafiseh Esmaili, Zahra Hallaji, Amirhoushang Ehsani*, Ali Naser Tork, RezaMahmood Robati, Siavash Toosi, Fatemeh Zahrian, Afsaneh Maarefat
    Background and aim

    Psoriasis is one of the most common inflammatory skin disorders with a genetic background. Several treatment modalities have been used, including systemic and bath PUVA. The aim of this study was to evaluate the efficacy of systemic and bath PUVA in the treatment of psoriasis in Razi Hospital.

    Materials and methods

    This retrospective database study was done in Razi Hospital and the records of 390 psoriatic patients referred to phototherapy unit in 1999-2003 were studied. One hundred and forty nine patients were treated with systemic and 238 patients with bath PUVA.

    Results

    The most common form of psoriasis was the plaque type and the majority of patients were male. Complete remission of disease was achieved in 20.1% of systemic PUVA and 17.2% of bath PUVA patients, usually after 20-29 sessions of phototherapy. The mean cumulative UVA dose for complete remission was 233.46 and 108.79 J/cm2 in systemic and bath PUVA groups, respectively. Relapse occurred in 33.3% and 17.07% of patients achieving complete remission in systemic and bath PUVA groups, respectively. Erythema was the most common side effect in both groups.

    Conclusion

    Both systemic and bath PUVA are efficacious in the treatment of psoriasis. The total UVA dose needed for complete clearance was higher in systemic PUVA and relapse occurred more frequently in this group.

    Keywords: psoriasis, systemic PUVA, bath PUVA, safety, efficacy
  • تعیین فعالیت آنزیم تیوپورین متیل ترانسفراز و رابطه آن با پاسخ به درمان در مبتلایان به پمفیگوس ولگاریس تحت درمان با آزاتیوپرین
    زهرا حلاجی، پروفسور شیدا شمس، مهین ولیخانی، نرگس قندی، مژگان کاربخش داوری، مهدی هدایتی، علیرضا فیروز*
    زمینه و هدف

    آزاتیوپرین متداول ترین آد جوان مورد استفاده در درمان پمفیگوس ولگاریس است. آنزیم تیوپورین متیل ترنسفراز (TPMT) یکی از آنزیم های اصلی متابولیز کننده این دارو است که سطح فعالیت آن در هر فرد وسیله پلی مورفیسم ژنی شناخته و تعیین می شود و می تواند از نظر تئوری بر اثر بخشی و عوارض آزاتیوپرین تاثیر گذار باشد. هدف این مطالعه تعیین فعالیت آنزیم TPMT و عوامل همراه آن در مبتلایان به پمفیگوس ولگاریس تحت درمان با آزاتیوپرین بود.

    روش اجرا

    در این مطالعه مقطعی، سطح فعالیت آنزیم TPMT در 52 بیمار مبتلا به پمفیگوس ولگاریس مراجعه کننده به بیمارستان رازی اندازه گیری شد که برای درمان، حداقل مدت 12 ماه آزاتیوپرین دریافت کرده بودند. در یک پرسش نامه نشانه های دموگرافیک و نیز نشانه های مربوط به وضعیت پاسخ دهی به آزاتیوپرین و عوارض مرتبط با این دارو با توجه به پرونده بیماران ثبت شد. سطح فعالیت آنزیم در 29 بیمار مبتلا به پمفیگوس ولگاریس که آزاتیوپرین دریافت نکرده بودند نیز اندازه گیری شد.

    یافته ها

    میانگین سطح فعالیت آنزیم TPMT در بیمارانی که به درمان با آزاتیوپرین پاسخ مطلوب یا نامطلوب داشتند تفاوت معنی داری نداشت (P=0.087). طی یک سال بین دوز مجموع پرد نیزولون و سطح فعالیت آنزیم TPMT همبستگی مشاهده نشد. (،(p=0.583، r=0.089 بین سطح فعالیت آنزیم در بیمارانی که آزاتیوپرین دریافت کرده یا نکرده بودند تفاوت معنی داری وجود نداشت (p=0.36).

    نتیجه گیری

    هر چند اندازه گیری آنزیم TPMT در پیش بینی مهار استخوان در بیمارانی که سطح فعالیت پایین یا غیرقابل اندازه گیری دارند ارزشمند است، ولی در مورد پیش بینی اثر بخشی درمان و تعیین دوز آزاتیوپرین بر اساس سطح فعالیت آنزیم نمی توان ادعایی داشت. شاید مطالعه های آینده نگر با گروه بیماران همگون تر بتواند این یافته تئوری را از نظر بالینی به اثبات برساند.

    کلید واژگان: آزاتیوپرین, پمفیگوس, تیوپورین متیل ترانسفراز, اثربخشی
    The relation between Thiopurine Methyl Transferase activity and efficacy and side effects of Azathioprine in patients with Pemphigus Vulgaris
    Z Hallaji *, Sh Shams Davatchi, M Vali Khani, N Ghandi, M Kar Bakhsh Davari, M Hedayati AR Firooz
    Background and aim

    Azathioprine is the most widely used immunosuppressive agent as an adjunct to corticosteroids in the treatment of pemphigus vulgaris (PV). Thiopurine methyl transferase (TPMT) is a key enzyme in azathioprine metabolism and a genetic polymorphism controls its activity in human tissue. TPMT activity can provide a rational basis to determine suitable dose of azathioprine, theoretically. The aim of this study was to evaluate the clinical relevancy of this hypothesis in PV patients.

    Materials and Methods

    In this cross sectional study in Razi Hospital, the activity of TPMT in the red blood cells of 52 PV patients who received azathioprine for at least 12 months and 29 PV patients who did not receive this drug was measured and correlated to the clinical response and side effects observed.

    Results

    The mean of TPMT activity was not significantly different in patients with unfavourable response, comparing to patients with favorable response to azathioprine (P=0.087). No relationship was observed between total dose of corticosteroid and TPMT activity (r=0.089, P=0.583). There was no difference between the mean of TPMT activity in patients receiving azathioprine and those not receiving this drug (P=0.36).

    Conclusion

    A direct relationship was not observed between TPMT activity and clinical efficacy and side effects in PV patients under treatment with azathioprine. Larger prospective studies in more homogenous patients are needed to evaluate the clinical relevance of TPMT polymorphism and to determine accurate azathioprine dosing guidelines based on TPMT activity.

    Keywords: Azathioprine, Pemphigus, Thiopurine methyl transferase, Efficacy
  • مهین ولیخانی*، هایده غنی نژاد، معصومه برزگری، زهرا حلاجی، سیاوش طوسی
    M Vali Khani *, H Ghani Nejad, M Barzegari, Z Hallaji, S Toosi

    This is a report of a 40- year- old woman presented to our outpatient dermatology clinic. She had a 40- day history of sudden development of skin lesions on the exposed. Dermatologic examination revealed relatively limited brown – reddish plaques on the hands, feet, face, one elbow and groin regions. She has been taking carbamazepine (200 mg/ day) for 13 years. Otherwise, no serious problems were found. A clinical diagnosis of drug- induced pellagra was made based on the morphology. After discontinuing carbamazepine, treatment with nicotinamide (500 mg/day) was initiated and the eruption faded away and resolved within 3 weeks. Pellagra is a disease caused by a deficiency of the niacin and may occur with certain drugs.

    Keywords: carbamazepine, Pellagra, Pellagroid reaction
  • مقایسه خصوصیات دموگرافیک در کودکان و بالغین مبتلا به ویتیلیگو
    زهرا حلاجی، مریم اخیانی، معصومه برزگری، امیرهوشنگ احسانی، پدرام مهربان، رضا محمود رباطی، نرگس مهری
    مقدمه
    ویتلیگو یک اختلال دپیگمانتاسیون اکتسابی پوست است که در نتیجه تخریب ملانوسیت ها رخ می دهد. شیوع بیماری حدود %1 می باشد. سن ابتلا غالبا بین 20 تا 30 سالگی بوده و %25 کودکان زیر 10 سال گرفتار می شوند. هدف از این مطالعه ارزیابی تاریخچه خانوادگی، بیماری های مرتبط با این بیماری، تظاهرات بالینی و مقایسه پارامترهای کلینیکی بین بچه ها و بزرگسالان مبتلا به ویتیلیگو است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 170 بیمار مبتلا به ویتیلیگو مورد بررسی قرار گرفتند. 96 بیمار با سن شروع 12 سال یا کمتر و 74 بیمار با سن شروع بیش از 12 سال بررسی شدند. تعیین نوع ویتیلیگو و وسعت درگیری براساس معاینه بالینی تعیین شد. ارزیابی آزمایشگاهی لازم بیماری تیرویید و دیابت نیز صورت گرفت. وجود سابقه فامیلی ویتیلیگو و دیابت، بیماری تیرویید و آلوپسی نیز ارزیابی گردید.
    یافته ها
    توزیع جنسی ویتیلیگو در گروه سنی کودکان (%75 دخترها و %25 پسرها) و گروه سنی بزرگسالان (%78.4 مونث و %21.6 مذکر) اختلاف آماری معنی داری نداشت. سابقه خانوادگی آن بیماری بصورت معناداری در کودکان (%35.4) بیش از بزرگسالان (%21.6) بود (p=0.05) وجود بیماری تیروییدی (%25 در کودکان و %5.4 در بالغین) دیابت (%4.2 در کودکان و عدم وجود آن در بالغین) بیماری آلوپسی آره آتا (%10.4 در بچه ها و %2.7 بالغین) مشاهده شد که از نظر آماری از لحاظ وجود بیماری تیروییدی بین دو گروه اختلاف معنی دار وجود داشت. نوع ویتیلیگو ولگاریس بیشترین شیوع را در هر دو گروه داشت. نوع فوکال و آکروفاسیال هر دو با شیوع برابر در هر یک از گروه ها قرار دارند و نوع سگمنتال %2.1 در بچه ها و در بزرگسالان هیچ موردی مشاهده نشد. فنومن کوبنر در %47.9 بچه ها و %32.4 بالغین وجود داشت که از این لحاظ اختلاف معناداری بین دو گروه مورد نظر وجود داشت. سفیدی مو در بزرگسالان (%78.4) بطور معناداری شایع تر از کودکان (%62.5) است. میانگین وسعت درگیری در کودکان %22.9 و در بزرگسالان %25.14 بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نیست.
    نتیجه گیری و توصیه ها: سابقه خانوادگی ویتیلیگو، وجود بیماری تیرویید و فنومن کوبنر در بچه ها و سفیدی مو در اثر ضایعات ویتیلیگو در بالغین شیوع بیشتری دارد و با توجه به همراهی اثبات شده بیماری تیروییدی و ویتیلیگو در کودکان لازم است کودکان مبتلا به ویتیلیگو از نظر بیماری تیروییدی مورد بررسی قرار گرفته و آنتی بادی های مربوطه درخواست شود.
    کلید واژگان: ویتیلیگو, سن تیروئید, فنومن کوبنر
  • معصومه برزگری، مهین ولیخانی، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی، پدرام مهربان، سیاوش طوسی، حسین قاسم پور
    مقدمه
    پوواتراپی یکی از روش های درمانی موثر است که در طیف وسیعی از بیماری های پوستی نظیر ویتیلیگو، پسوریازیس، درماتیت آتوپیک، ماستوسیتوز، مایکوزیس فانگوئیدس و... بکار می رود. بی شک این روش درمانی در کنار اثرات درمانی دارای عوارض جانبی ناخواسته متعددی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی عوارض حاد پوواتراپی می باشد.
    مواد و روش ها
    بیمارانی که از فروردین سال 1377 به درمانگاه نور درمانی بیمارستان رازی مراجعه کردند مورد مطالعه قرار گرفتند. در این مطالعه 200 بیمار بررسی شدند و متغیرهای مورد مطالعه عبارت بودند از: سن، جنس، نوع پوست، تشخیص بیماری، سابقه فامیلی، نتیجه درمان با استفاده از سایر روش های درمانی علاوه بر پوواتراپی، دوز آغازین اشعه، چگونگی افزایش دوز، دوز توتال و تجمعی اشعه، نحوه استفاده از پوواتراپی و دوزی از اشعه که عوارض در آن ظاهر شده است. اطلاعات ثبت شده توسط نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در جمعیت مورد بررسی متوسط سن بیماران 31.73 سال بود و اغلب افراد مورد مطالعه مونث بودند (%60.5) بیشتر بیماران (%64.5) پوست درجه 3 و 4 داشتند و شایع ترین تشخیص بیماری ویتیلیگو بود (%51.5) متوسط دوز آغازین پووا J/cm2 2.743±3.023 و متوسط دوز کلی پووا 243.521 J.cm2 ومتوسط زمان پوواتراپی 13.65 ± 8.8 ماه بود. در 96.5 درصد از بیماران پوواتراپی به صورت طولانی مدت با دوز کم استفاده شده است و در 70.5 درصد نتیجه درمان بهبود نسبی بوده است. عوارض جانبی ناخواسته عبارت بودند از: اریتم (%32.5) آفتاب سوختگی (%19.5) خارش (%16.5) احساس سوزش (%16.5) تهوع و استفراغ (%14) درماتیت سبوره (%7.5) خشکی پوست (%6.5) سردرد (%3.5) و درد شدید پوستی (%3.5)نتیجه گیری و توصیه ها: شایع ترین عارضه حاد پوواتراپی در این مطالعه اریتم بوده است. در مقایسه با سایر بررسی ها، در این مطالعه عوارض جانبی پوواتراپی کمی بیشتر دیده شده است. در این مطالعه هیچ موردی از عوارض چشمی دیده نشده و در تعداد اندکی افزایش خفیف آنزیم های کبدی و کلیوی بدون نیاز به قطع درمان مشاهده شد. عوارض جانبی بیشتر در نواحی پوشیده (به غیر از نواحی آفتاب سوختگی) بودند.
    کلید واژگان: پوواتراپی, عوارض جانبی, نور درمانی
  • مریم اخیانی، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی، تورج مکرمی، فرزام گروهی
    مقدمه
    ویتیلیگو اختلال پیگمانتاسیون اکتسابی نسبتا شایع است که حدود 1% جمعیت جهان گرفتار آن هستند. از میان درمان های مختلف، موثرترین و رایج ترین شیوه درمان ویتیلیگوی ژنرالیزه، اشعه درمانی سیستمیک است.
    هدف
    تعیین اثر سینرژیستیک کلسی پوتریول موضعی و متوکسالن خوراکی به علاوه اشعه ماورا بنفش PUVA)A)در درمان ویتیلیگوی ژنرالیزه.
    روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی تصادفی، 47 بیمار مبتلا به ویتیلیگوی ژنرالیزه (که سطح درگیری بیماری آن ها کمتر از 40% سطح بدن بود) به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. هر دو گروه تحت درمان با PUVA سیستمیک به صورت سه جلسه در هفته قرار گرفتند. از یک گروه از بیماران خواسته شد که از کرم کلسی پوتریول موضعی (0.005%) یک ساعت بعد از اشعه درمانی (هفته ای سه بار) روزانه یک بار بر روی ضایعات استفاده کنند. بیماران در فواصل هفتگی از لحاظ میزان پاسخ به درمان و عوارض احتمالی بررسی شدند.
    یافته ها
    متوسط پاسخ به درمان به صورت رپیگمانتاسیون در گروه کلسی پوتریول و PUVA، %63.86±24.1 و در گروه PUVA، %60.63±23.29 بود (p>0.05). تعداد جلسات اشعه درمانی و متوسط دوز تجمعی UVA در گروه کلسی پوتریول+ PUVA، به ترتیب 22.66±96.33 جلسه و 118.05±584.07 ژول بر سانتی متر مربع و در گروه PUVA به تنهایی به ترتیب 26.1±116.27 جلسه و 167.97±685.14 ژول بر سانتی متر مربع بود (p<0.05).
    نتیجه گیری
    در بیماران مبتلا به ویتیلیگوی ژنرالیزه، درمان با ترکیب کلسی پوتریول و PUVA خوراکی یک درمان موثر و کم عارضه است و با مصرف داروی فوق تعداد جلسات اشعه درمانی و دوز تجمعی اشعه UVA برای رسیدن به حداکثر پاسخ درمانی کاهش می یابد و باعث تسریع رپیگمانتاسیون می شود.
    کلید واژگان: ویتیلیگو, اشعه درمانی, کلسی پوتریول, متوکسالن
  • میزان پاسخ به درمان با دوز پایین کورتیکواستروئید سیستمیک در بیماران ویتیلیگو بیمارستان رازی، 80-1379
    مصطفی میرشمس شهشهانی، زهرا حلاجی، امیرهوشنگ احسانی، سیاوش طوسی
    مقدمه
    بیماری ویتیلیگو یک اختلال پیگمانتاسیون اکتسابی بوده که در حدود یک درصد جمعیت را درگیر می نماید و خود را بصورت مناطق دپیگمانته نشان می دهد. از آن جایی که یکی از علل احتمالی ایجاد ویتیلیگو اتوایمیونیتی می باشد، کورتیکواستروئید سیستمیک با تضعیف سیستم ایمنی می تواند موجب توقف پیشرفت ضایعات ویتیلیگو و حتی رپیگمانتاسیون شود. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی دوز پایین کورتیکواستروئید سیستمیک در بیماران مبتلا به ویتیلیگوی در حال پیشرفت است.
    مواد و روش ها
    هفتاد و چهار بیمار با ویتیلیگوی در حال گسترش مورد بررسی قرار گرفتند. به بیماران روزانه 0.3mg/kg از قرص پردنیزولون برای دو ماه اول داده شد. برای ماه سوم دوز دارو به نصف مقدار اولیه رسید و همچنین در ماه چهارم و پنجم نیز دوز دارو نصف مقدار ماه قبل بود. اثرات درمانی با استفاده از گرافی قبل و بعد از مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. عوارض جانبی درمان نیز در هر ماه مورد توجه قرار گرفت.
    یافته ها
    توقف در پیشرفت ضایعات و رپیگمانتاسیون بترتیب در 74.3% و 64.1% مشاهده گردید که میانگین رپیگمانتاسیون 26.8% بود. فرم لوکالیزه بیماری، سن پایین تر شروع بیماری، سفید نشدن موهای ناحیه ضایعه و درصد گرفتاری کمتر با پاسخ درمانی بهتری همراه بود. این در حالی بود که هیچ تفاوت معنی داری بین دو گروه جنسی و داشتن سابقه خانوادگی ویتیلیگو در پاسخ به درمان بیماران مشاهده نگردید. بهترین پاسخ درمانی مربوط به ضایعات سر و صورت بود و بدترین پاسخ درمانی مربوط به مخاط بود. عوارض جانبی درمان حداقل بوده و دوره درمانی را تحت تاثیر قرار نداد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: دوز پایین کورتیکواستروئید بدون داشتن عوارض جدی در جلوگیری از پیشرفت بیماری موثر می باشد ولیکن میزان پاسخ به درمان به صورت رپیگمانتاسیون قابل توجه نمی باشد و این روش درمانی برای افرادیکه ضایعات در حال گسترش دارند و قادر به استفاده از استروئید موضعی و فتوتراپی نمی باشند قابل انجام است.
  • حسین مرتضوی، علی خامسی پور، زهرا حلاجی، حسین بخشی، اکرم میرامین محمدی
    مقدمه
    بیماری سالک یا لیشمانیوز پوستی یک بیماری خودبخود یابنده است، اما در مواردی به عللی که دقیقا معلوم نیست سیر بهبودی خودبخود بهبود یابنده دیده نمی شود. این موارد را نوع بهبود نیابنده (non-healing) می نامند و در دسته لیشمانیوز مزمن قرار می دهند.
    هدف
    مقایسه میزان تولید اینترفرون گاما و آزمون لیشمانین در بیماران بهبود نیابنده با موارد بهبود یافته از بیماری حاد لیشمانیوز پوستی.
    روش اجرا: بیمار مبتلا به لیشمانیوز بهبود نیابنده با دوره بیماری بیشتر از دو سال و 8 فرد سالم که از لیشمانیوز پوستی بهبود یافته بودند برای مطالعه انتخاب شدند. میزان اینترفرون گاما تولید شده توسط سلولهای خون محیطی در مجاورت آنتی ژن لیشمانیا به روش الیزا اندازه گیری شد و آزمون پوستی لیشمانین در دو گروه مقایسه گردید.
    یافته ها
    میانگین مقدار اینترفرون گاما در افراد مبتلا به لیشمانیوز بهبود نیابنده 729 پیکوگرم در میلی لیتر و در گروهی که از بیماری بهبود یافته بودند 4229 پیکوگرم در میلی لیتر بود (P<0.01,t test) آزمون لیشمانین در 4 نفر از گروه بهبود نیابنده منفی ودر همه موارد گروه بهبود یافته مثبت بود.
    نتیجه گیری
    میزان پایین اینتروفرون گاما در بیماران بهبود نیابنده نشانگر فقدان واکنش TH1 و میزان بالای اینترفرون گاما در افرای که از لیشمانیوز پوستی حاد بهبود یافته اند نشانگر واکنش Th1 است که بطور معمول در موارد بهبود یابنده دیده می شود. نتایج مربوط به آزمون پوستی لیشمانین در دو گروه قابل تفسیر نمی باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز پوستی, بهبودی, اینترفرون گاما
  • بهروز نبئی، حسین صافی، زهرا حلاجی
    مقدمه
    ناتوانی ناشی از بیماری پسوریازیس موضوع مهمی در بیماری های پوستی است، از این رو ارزیابی تخمین بیماران از کیفیت زندگی شان امری مهم می باشد.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس و مقایسه آن با افراد سالم بوده است.
    روش اجرا: در این مطالعه مقطعی، 55 فرد بیمار مبتلا به پسوریازیس و 55 فرد سالم به عنوان گروه شاهد در بیمارستان رازی تهران مورد مصاحبه قرار گرفتند. کیفیت زندگی بوسیله پرسش نامه های SF - 36 و PDI ارزیابی شد.
    یافته ها
    محاسبه نمرات در هر یک از حیطه های SF - 36 نشان داد که بیماران مبتلا به پسوریازیس بطور معنی داری نمراتی پایین تر از افراد سالم در حیطه ها بجز عملکرد جسمانی داشتند. بیشترین اختلاف در حیطه عملکرد اجتماعی و کمترین اختلاف در حیطه شادابی مشاهده شد. همچنین در بیماران پسوریازیسی بین نمره PDI و هر 8 حیطه SF - 36 همبستگی منفی وجود داشت.
    نتیجه گیری
    بیماران مبتلا به پسوریازیس کیفیت زندگی پایین تری نسبت به جمعیت عادی دارند، بنابر این در مراقبت از بیماران پسوریازیسی باید به تاثیر بیماری بر حیطه های مختلف زندگی توجه داشت.
    کلید واژگان: پسوریازیس, کیفیت زندگی, شادابی
  • بررسی ایمونو فلورسانس مستقیم بر پوست جدا شده با نمک در افتراق بیماری های تاولی ساب اپیدرمال اتوایمون
    زهرا صفایی نراقی، زهرا حلاجی، مریم دانش پژوه، همایون مصلحی، کامران جزایری
    مقدمه
    پمفیگویید تاولی (BP) سر دسته بیماری های تاولی ساب اپیدرمال اتوایمون است. روش ایمونوفلورسانس مستقیم با استفاده از سوبسترای پوست جدا شده با نمک (DIF on salt split skin, DIF - SS) یکی از روش هایی ست که در افتراق این بیماری ها که وجوه اشتراک بسیاری دارند، بکار می رود.
    هدف
    هدف از این مطالعه پی بردن به نتایج DIF-SS در بیماران تاولی ساب اپیدرمال اتوایمون بود.
    بیماران و
    روش ها
    در طول یک سال از میان بیماران تاولی که به بیمارستان رازی ارجاع شده بودند، هفده بیمار که تظاهر بالینی آنها شبیه BP بود و در ایمونوفلورسانس مستقیم رسوب خطی در غشای پایه داشتند، بررسی شدند. بر اساس یافته های بالینی و هیستوپاتولوژیک، یک تشخیص نهایی برای هر یک از بیماران در نظر گرفته شد. آزمایش DIF-SS روی پوست کنار ضایعه بیماران انجام شد. نتایج هیستوپاتولوژی، DIF-SS و تشخیص نهایی برای بیماران ثبت و مقایسه شدند.
    یافته ها
    نمای DIF-SS در یازده بیمار (%65) مختلط (اپیدرمال و درمال)، در 2 بیمار (%12) اپیدرمال و در 4 بیمار (%23) درمال بود. تشخیص نهایی در ده بیمار BP و برای دو بیمار اپیدرمولیز تاولی اکتسابی (EBA) بود. در دو بیمار امکان افتراق بین BP و EBA میسر نشد. در ده بیماری که تشخیص نهایی BP داشتند، نه بیمار (%90) نمای مختلط و یک بیمار (%10) نمای اپیدرمال در DIF-SS نشان دادند.
    نتیجه گیری
    برخلاف نتایج مطالعات قبلی که در آنها در BP نمای اپیدرمال از نمای مختلط شایع تر گزارش شده، در این مطالعه نمای مختلط نه برابر از نمای اپیدرمال فراوان تر بود. شاید تفاوت آنتی ژن هدف در بیماران ما علت اصلی این تفاوت باشد.
    کلید واژگان: پمفیگویید تاولی, پوست جدا شده با نمک, ایمونوفلوسانس مستقیم
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال