به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب سروش دباغ

  • محسن شعبانی*، سروش دباغ
    گیاه خواری یک سنت شرقی است. اعتقاد بر این است که شکل گیری این سنت در غرب، چه در میان فیلسوفان اخلاق و چه در میان مردم عادی تحت تاثیر آموزه های آیین بودا و دین هندو شکل گرفته است. بر اساس این نگاه، خوردن گوشت مستلزم نقض یک قاعده اخلاقی و از این رو اخلاقا نارواست. گوشت خواری به منظور رعایت حقوق حیوانات و اجتناب از انجام رفتاری غیر اخلاقی نسبت به حیوانات ترک می شود. استدلال های مخالف گوشت خواری در این سیاق صبغه ای دیگر محور دارند، با این توضیح که حیوانات را نیز مصادیق مفهوم "دیگری" می دانند. از سویی دیگر ترگ گوشت خواری در میان برخی صوفیان نیز رایج بوده است. عده ای بر این عقیده اند که ترک گوشت خواری در تصوف نیز تحت تاثیر مکاتب هندی بوده است و صوفیان گوشت خواری را اخلاقا ناروا می دانند. مولفین این مقاله بر این باورند که عمل به این سنت در میان عارفان مسلمان تحت تاثیر سایر مکاتب نبوده و مبانی ترک گوشت خواری در میان آنان با پیروان مکاتب هندی و فیلسوفان اخلاق معاصر متفاوت است. ترک گوشت خواری در تصوف بیشتر مبنایی انسان محورانه - و نه دیگر محورانه- داشته و بیشتر کارکردی سلوکی دارد. از این رو گوشت خواری در تصوف، علی الظاهر، یک مسئله اخلاقی نیست. با این حال، گمان می شود که با مد نظر قرار دادن اخلاق فضیلت گرا می توان تبیینی اخلاقی از ترک گوشت خواری در میان صوفیه به دست داد.
    کلید واژگان: تصوف, گیاه خواری, دیگر دوستی, فضیلت گرایی اخلاقی, اخلاق حیوانات}
    Mohsen Shabani *, Soroush Dabbagh
    It is believed that vegetarianism is an oriental tradition and is formed in the Western philosophers of ethics or ordinary people under the influence of Buddhism teachings and Hindu religion. Accordingly, carnivorousness entails violating an ethical rule and consequently is considered to be inadmissible. Carnivorousness is inadmissible due to observing animal rights, so it is abandoned. Anti- carnivorousness argumentations in this register have got “the-other-oriented” background, as animals are regarded as instances of “the-other”. On the other side, abandoning carnivorousness has been common for some Sufis. Some believe that abandoning carnivorousness in some Sufist schools has been under the influence of some Hindu schools and Sufis regard carnivorousness ethically inadmissible. The authors of this paper contend that adhering to such a tradition among the Muslim mystics has not been influenced by other schools of thought and the principles of abandoning carnivorousness by Muslim mystics has been different from the adherents of Hindu schools and contemporary philosophers of Ethics. Abandoning this habit in Sufism is more humanistic rather “the-other-oriented” and its function is more related to the spiritual conduct of people. Thus, it seems that carnivorousness in Sufism is not an ethical issue. However, if the virtuous ethics is taken into account, an ethical elaboration on abandoning carnivorousness by Sufism could be concluded.
    Keywords: Sufism, vegetarianism, altruism, ethical virtuousness, animal behavior}
  • اقبال نواندیش / به به انه هفتادمین سال مرگ اقبال لاهوری
    سروش دباغ
  • پروژه ناتمام است
    سروش دباغ
  • سروش دباغ، ابوالفضل صبرآمیز
    مقاله پیش رو در صدد است با بیان جایگاه مبحث واقع گرایی و ضد واقع گرایی در فرااخلاق، تقریرهای مختلف واقع گرایی اخلاقی را بیان نموده، با بررسی آموزه های اخلاقی کانت، موضع وی را در ذیل این تقسیم بندی تبیین کند. مبحث واقع گرایی و ضد واقع گرایی اخلاقی ارتباط وثیق با مبحث شناخت گرایی و ناشناخت گرایی در فرا اخلاق دارد، به طوری که بحث درباب یکی بدون پرداختن به دیگری عقیم خواهد بود. این مقاله نیز پس از توضیح کوتاهی درباره ی شناخت گرایی و ناشناخت گرایی اخلاقی، به شرح اقسام واقع گرایی و ضد واقع گرایی اخلاقی پرداخته، مهم ترین مکاتب و محورهای افتراق آن ها را بررسی کرده است. در ادامه، با شرحی کوتاه از مهم ترین آموزه های اخلاقی کانت، نشان داده شده که بسته به معنایی که از واقع گرایی مراد می شود، می توان کانت را واقع گرا و یا ضدواقع گرای اخلاقی دانست.
    کلید واژگان: فرااخلاق, واقع گرایی اخلاقی, شناخت گرایی اخلاقی, کانت}
    Dr. Soroush Dabbagh Abolfazl Sabramiz
    In this paper, discussing the position of realism and antirealism in meta-ethics, first we will explain different versions of moral realism. Then we will discuss Kant's moral teachings to determine his attitude concerning these versions. Moral realism and anti-realism has a strong relation to cognitivism and noncognitivism in meta- ethics. So we will discuss shortly moral cognitivism and non-cognitivism and different schools of moral realism and anti- realism and their differences. Finally by reviewing Kant's most important moral teachings, we will show that based on different meanings of realism we can put Kant in realist or anti-realist thinkers.
    Keywords: Meta, ethics, Moral realism, Moral cognitivism, Kant}
  • ابوالفضل صبرآمیز، سروش دباغ
    این مقاله در نظر دارد تقسیم بندی های گوناگون واقع گرایی و ضد واقع گرایی اخلاقی را بررسی کرده و با توجه به آموزه های ویتگنشتاین متاخر، نظر وی را در این باره بیان نماید. به این منظور، پس از شرح کوتاهی از آموزه های ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی، نظرات گوناگون شارحان وی درباره واقع گرا یا ضد واقع گرای اخلاقی بودن ویتگنشتاین بررسی می شود. مبحث واقع گرایی اخلاقی ارتباط وثیقی با مبحث شناخت گرایی و ناشناختگرایی در فرا اخلاق دارد، از همین رو به صورت کوتاه، به بررسی نظر ویتگنشتاین متاخر در این بار نیز پرداخته شده است. در انتها نیز سعی شده نشان داده شود که واقع گرا و یا ضدواقع گرا نامیدن ویتگنشتاین، ناشی از کاربرد نادرست گرامر واقعیت است و نمی توان وی را در این تقسیم بندی جای داد.
    کلید واژگان: واقع گرایی اخلاقی, شناخت گرایی اخلاقی, ویتگنشتاین متاخر, پژوهش های فلسفی, گرامر واقعیت}
    A. Sabramiz, S. Dabagh
    By emphasis on cognitive aspect of moral realism, this article surveys various divisions in moral realism and anti-realism and, regarding later Wittgenstein's courses, it explores his views about this matter. Thus, after a short description of Wittgenstein’s courses in Philosophical Investigations which are related to this topic, ideas of his commentators in this area are studied. Since moral realism has a firm relation with cognitive and non-cognitive discussion in meta-moral, thus later Wittgenstein’s view about this topic is also investigated. At the end, it is shown that calling Wittgenstein a realist or anti-realist is due to the wrong usage of reality grammar and he cannot be categorized as such.
    Keywords: moral realism, moral cognitivism, Wittgenstein, Philosophical Investigations, grammar}
  • جواد جاسبی، سروش دباغ
    حدودا سه دهه است که مباحث اخلاقی به نحو گسترده در رشته مدیریت مورد بحث قرار گرفته است. در اخلاق کسب و کار، سیاست هایی که سازمان های مختلف باید بکار گیرند، به نحوی که مقید به قیود اخلاقی باشند به بحث گذاشته شده است. معمولا سیاست هایی که در حال حاضر به انحا گوناگونی نظیر مالیات سبز توصیه و اجرا می شود ناظر به طرف عرضه است. در این مقاله، مکتب فایده گرایی قاعده محور برای نشان دادن اهمیت جامعه مدنی و بهره گیری از رویکرد تقاضا محور به منظور نهادینه سازی استانداردهای اخلاقی در سازمان ها بکار گرفته شده است. بنا بر آموزه های این مکتب، انجام و ترک افعالی که اگر به صورت قاعده درآیند بیشینه شدن فایده و کمینه شدن درد و رنج بیشترین شهروندان را به همراه خواهند داشت؛ اخلاقا موجه است. با پیش چشم قرار دادن آموزه های فایده، نقش مشتری در اتخاذ سیاست های طرف عرضه نشان داده شده است. در خاتمه، در راستای نقد سیاست های حاکم بر روند اخلاقی سازی کسب و کار مبتنی بر کنترل نظام عرضه کنونی، پیشنهاداتی جهت نهادینه سازی سیاست های طرف عرضه در سازمان ها مطرح شده است.
    کلید واژگان: جامعه مدنی, سیاست های طرف تقاضا, فایده گرایی قاعده محور, اخلاق کسب و کار}
    Javad Jassbi, Souroush Dabagh
    Ethical issues have been extensively discussed in management discipline for around three decades. The ways in which different organizations are expected to determine their policies so that they are ethical, in a broad sense, is disputed in business ethics. In this paper, Rule-Utilitarianistic approach is utilized in order to help the civil society in concretizing ethical standards in organizations. To do so, the significant role of customers is illustrated, as far as supply side’s policies are concerned. In conclusion, in order to concretize supply side’s policies in organizations, some suggestions are put forward.
    Keywords: Civil Society, Supply Side's Policies, Rule, Utilitarianism, Business Ethics}
  • Dr. Soroush Dabbagh
    In this paper, firstly, it is shown that the standard account of the concept ‘practice’ in the Wittgenstein’s philosophy is a therapeutic one. According to this account, the normative standard of the rightness and wrongness of the use of words cannot be put into words. This account can be seen as the negative aspect of the whole idea of normativity. Secondly, I argue that therapy alone is not adequate. In order to give a plausible account of the whole idea of normativity, the positive aspect of the concept ‘practice’ has to be presented. Thirdly, I suggest that distinguishing between the first order and the second order account of the concept ‘practice’ might be a way of explaining the positive aspect. According to the first order account, the constituents of the concept ‘practice’ have to be given. The second order account sketches out the idea that practice goes all the way down. Our confrontation with things in the world is based upon doing rather than theorising at the very basic level. Overt activities ultimately depend on mental activities.
  • سروش دباغ، حسین دباغ
    در فلسفه و کلام اسلامی واژه اعتباری کاربرد پردامنه ای دارد. ظاهرا جز شهاب الدین سهروردی (از متقدمان) و محمدحسین طباطبایی (از متاخران)، کسی فصلی مستقل در تبیین اعتباریات و چگونگی تمایز آن ها با دیگر مفاهیم نگشوده است. در مقاله حاضر، ذیل عنوان اعتباریات، فلسفه اخلاق طباطبایی به بحث گذاشته شده و از سه منظر وجود شناختی، دلالت شناختی و معرفت شناختی بررسی شده است. در نهایت نیز برای درک بهتر موضع طباطبایی، اشتراک و افتراق فلسفه اخلاق وی با فلسفه اخلاق لودیگ ویتگنشتاین طرح شده است.
    کلید واژگان: اعتباریات, اخلاق, هستی شناسی, دلالت شناسی, معرفت شناسی, طباطبایی, ویتگنشتاین}
    Dr. Soroush Dabbagh, Hosein Dabbagh
    Within the islamic philosophy and theology traditions, the very idea of convention is largely discussed. Apparently, except suhrevardi and tabatabaie, nobody has discussed with regard to the concept ‘convention’, on its own. In this paper, tabatabaie’s ethical framework is discussed from the ontological, semantic and epistemological points of view. Finally, in order to shed light on tabatabaie’s view, the similarities and dissimilarities between his and wittgenstein’s ethical position is explored.
  • سروش دباغ، ندا نفری
    حکمرانی خوب از جمله مباحث تازه ایست که در دو دهه اخیر توجه محافل علمی و بین المللی جهان را به خود معطوف نموده است. محققان حکمرانی خوب را با رویکردها(فرایندی، لیبرالیستی و سوسیالیستی)، ابعاد(سیاسی، اقتصادی و انسانی) و اهداف (توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و توسعه پایدار انسانی)گوناگون تعریف نموده اند. اما با توجه به پیچیدگی و میان رشته ای بودن مبحث حکمرانی این ضرورت وجود دارد که با نگاهی کلان به این مقوله پرداخته و به جای ارایه فهرست های گوناگون از ویژگی های حکمرانی خوب به طراحی الگوهایی مبادرت گردد که جنبه های گوناگون این پدیده چندبعدی را تبیین نماید. مطابق این رای، می بایست در ابتدا به تبیین مفهوم خوبی، در حکمرانی خوب پرداخت و معنای خوبی را به گونه ای تحلیل نمود که ضمن حفظ یک دیدگاه کلان در باب حکمرانی خوب، این قابلیت نیز به وجود آید که دولتمردان با توجه به شرایط و سیاق های گوناگون دست به انتخاب زنند. لذا پژوهش حاضر در نظر دارد با طرح این پرسش که «خوبی چیست؟ و ربط و نسبت آن با حکمرانی چگونه است؟»، ضمن مروری بر ادبیات و بیان دیدگاه های گوناگون در باب ویژگی های حکمرانی خوب، وصف خوبی را از دیدگاه اندیشمندان فلسفه اخلاق مورد تحلیل قرار داده و با بکار بستن دستگاه فلسفی شهودگرایی معتدل، چارچوبی را به منظور طراحی الگوهای حکمرانی خوب، پی می افکند.
    کلید واژگان: حکمرانی خوب, شهودگرایی معتدل, خوبی, اوصاف, ویژگی ها}
    Good governance is a fresh subjects regarded by authors and world scientific and international societies during two recent decades. Researches describe and define good governance through various approaches (process, liberalism, and socialism), dimensions (political, economic and social) and goals (economic development, political development and human sustainable development). But extensiveness, complexity and interdisciplinary identity of governance subject involves studying it through a macro and systematic view point. Instead of presenting various menus of characteristics of good governance, there fore, we should design models to describe different aspects of this "multi–face" phenomenon. Since governance is interdisciplinary subject and relates to whole living aspects of human instance, politic, economic, social science and so on, this paper aims to ask this question: "what is goodness and what is relate its with governance?", strives by using the studies of moral philosophy, explains above concept and relate its with governance. This paper along with passing the literature and description the various points of view about good governance characteristics, analysis goodness property from variety perspective and on the basis of moral philosopher points of view and using from the moderate intuitionism school, Provides a fundamental for designing models of good Governance.
  • سروش دباغ، مرتضی عابدینی فرد
    در یکی از فقرات رساله منطقی- فلسفی ویتگنشتاین آمده است: «اخلاق و زیبایی شناسی یکی اند و عین هم»، بدون این که توضیحی در این باب داده شود. در این مقاله کوشیده شده است تا با تبیین مرزهای اندیشیدن و تفکیک میان امور گفتنی و امور نشان دادنی و وام گرفتن مفهوم سوژه متافیزیکی در فضای رساله منطقی- فلسفی، توضیح داده شود که اخلاق و زیبایی شناسی یا به تعبیر دقیق تر، تجربه ی اخلاقی و تجربه ی زیبایی شناختی در منظومه ی ویتگنشتاین متقدم، متضمن نگریستن به عالم از وجه ابدی اند. در انتها محدودیت های این نگاه ویتگنشتاینی مورد بحث قرار گرفته است.
    کلید واژگان: وضع واقع, گفتنی ها, ناگفتنی ها, سوژه ی متافیزیکی, اخلاق, زیبایی شناسی, ویتگنشتاین, وجه ابدی}
    Dr. Soroush Dabbagh, Morteza Abedinifard
    In his early work, Wittgenstein does not refer to aesthetics very much. However, his few statements on aesthetics suggest a certain theory of aesthetics he believed in. A theory which thinks that art-object requires some attitude or way of looking for being seen as art; whereas as far as ordinary objects are concerned, it is not the case. He explains his attitude by introducing the idea of 'sub specie eterni’ and tries to place the concept within his philosophical framework. In this paper, we try to elaborate the concept ‘sub specie eterni’ and its relationship with ethics and aesthetics in the Tractatus and evaluate its logical implications in Wittgenstein’s early work.
  • سروش دباغ، اکبر سلطانی
    در این مقاله، ابتدا رای دیوید راس در مورد اخلاق کانت مطرح شده است. کانت وظیفه گراست و معتقد است احراز روایی و ناروایی اخلاقی ارتباط وثیقی با فرامین عقل عملی و نفس فعل دارد، نه پیامدهای آن. ولی از نظر فیلسوفی مانند راس، مدل کانتی پاسخی برای تعارض های اخلاقی ندارد. علاوه بر این، راس معتقد است که چون اخلاق فایده گرا رویکردی وحدت گرایانه به اخلاق دارد و در این نگاه خوبی، بدی، باید و نبایدها، همه، با لذت در تناسب و تلائم هستند، با شهودهای اخلاقی ما هم خوانی ندارد. پس از آن فلسفه ی اخلاق راس، به عنوان یک اخلاق عام گرا و در عین حال کثرت گرا، با بسط بیش تر بررسی می شود؛ اخلاقی که به اخلاق وظایف در نظر اول مشهور است، چرا که وظایف عامی را به عنوان اصول اخلاقی ای که در همه ی سیاق ها وظیفه اند مطرح می کند. سپس با مقید شدن این اصول در سیاق های گوناگون وظایف واقعی تکون می یابند. در انتها، به این مهم پرداخته خواهد شد که مدل راسی با مشکل وجود شناسانه چگونگی ترکیب اصول مواجه است و راهکارهایی از قبیل بین الاذهانی کردن شهودها، استفاده از مدل شهودگرایی معتدل و رجوع به متخصص اخلاق برای این مشکل مطرح خواهد شد.
    کلید واژگان: فلسفه ی اخلاق راس, تعارض اخلاقی, مشکل ترکیب}
  • حسین شیخ رضایی، سروش دباغ
    بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقی- فلسفی ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعی بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشی عمومی از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقی او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا می توان میان قوانین «عمومی» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلا با منطق بررسی کرد. پس از این، به بررسی وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
    در گام بعد، مقایسه ای میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.
    کلید واژگان: قوانین طبیعت, علیت, استقراء, قراردادگروی, تئوری تصویری معنا}
    Dr. Hossein Sheykh Rezaee, Dr. Soroush Dabbagh
    In his Tractatus Logico-Philosophicus, Wittgenestein has some remarks on the nature of laws of nature. His main concern is to connect genuine laws of nature with logic. To illuminate and explain this connection, we suggest a distinction between two kinds of laws (inspired by Wittgenestein himself). On the one hand, general laws of nature (e.g. law of conservation) restrict applicability of other laws of nature. According to Wittgenstein, although we do not know whether these laws are true or not a priori, we know their logical forms in advance, and this fact is enough to guarantee a connection between these laws and logic (we know logical truths in advance as well). On the other hand, first order laws of nature (e.g. Newton's laws) have limited scope of applicability. Wittgenstein treats these laws as logical patterns with the ability to classify propositions about the world. As long as we take first order laws as nets with this ability, and dismiss their factual content, the connection between them and logic is obvious again. Having made this distinction, we go to consider the situation of two principles: induction and causation. It will be showed that according to Wittgenestein, there is no connection between these two and logic, and therefore these so-called laws are not among genuine ones. The next step is to compare Wittgenestein's account of laws with Poincare's conventionalism. Despite some similarities, it will be argued that the former cannot be taken seriously by a scientist or a philosopher of science who takes experimentation important in science.
  • سروش دباغ
    در این مقاله می کوشیم تا دلیلی له موضع عام گرایانه در وادی اخلاق اقامه گردد. لازمه ی این مدعا این خواهد بود که تلقی خاص گرایانه درباره ی چگونگی رفتار یک خصوصیت اخلاقی مربوط در سیاق های گوناگون ناموجه است.
    بر خلاف عام گراها، خاص گراها ایده ی کل گرایی را پذیرفته اند مبنی بر این که چگونگی مشارکت یک خصوصیت اخلاقی در سیاق های مختلف، کاملا وابسته به سیاق است.
    برای نقد این موضع در ابتدا باید توضیح داده شود که به چه معنایی خاص گرا و عام گرا هر دو واقع گرایند. پس از آن با وام گرفتن مفاهیمی هم چون "توان علی" و "قابلیت" از فلسفه ی علم، نشان داده خواهد شد که واقع گرایی در دو وادی علم و اخلاق مستلزم ذره گرایی و عام گرایی است.
  • سروش دباغ، میثم سفیدخوش
    کانت ضمن نقد رویکرد رئالیستی متافیزیک سنتی، که مطابق آن فاعل شناسا و فاعل اخلاقی جوهر قلمداد می شوند، مفهوم سوژه متافیزیکی را جایگزین این جوهر می سازد. سوژه متافیزیکی به دلیل سوژه بودنش می تواند توجیه گر بستر کلی شناخت و قانون اخلاقی باشد، بی آنکه نیازی باشد تا خود، موضوع هر گونه علم و اثباتی قرار گیرد. ویتگنشتاین متقدم به خوبی واقف به کاربرد چنین سوژه ای برای یک نظریه دلالت شناختی است و لذا در تراکتاتوس صریحا از آن یاری می گیرد، به طوری که به نظر می رسد سوژه متافیزیکی نزد وی طنین کانتی دارد. با این حال، تفاوت آشکار رویکرد ایده آلیستی کانت به سوژه متافیزیکی با رویکرد غیر ایده آلیستی ویتگنشتاین موجب شده تا ویتگنشتاین از آن استفاده ای حداقلی کند، ولی همین حد از استفاده هم موجب ظهور ناسازه ای در نظریه تراکتاتوس شده است که شاید بتوان آن را از دلایل شکست پروژه تراکتاتوس دانست. این مقاله در راستای تبیین و نشان دادن این ناسازگاری گام برمی دارد. بدین منظور، بخش نخست مقاله به تبیین جایگاه سوژه متافیزیکی نزد ویتگنشتاین اختصاص دارد و بخش دوم، با تمرکز بر دامنه سوژه متافیزیکی در فلسفه کانت، رویکرد ایده آلیستی وی را بدان تبیین می کند. در آخرین بخش به مقایسه کاربرد این سوژه نزد کانت و ویتگنشتاین پرداخته و می کوشد تا مدعای مذکور را موجه کند.
    کلید واژگان: سوژه متافیزیکی, نظریه تصویری معناداری, هم ریختی, ایده آلیسم استعلایی, عقل محض, اندیشه}
    Soroush Dabbagh, Maysam Sefidkhosh
    Having criticized the realstic account of subject, Kant introduced the notion of metaphysical subject in his philosophical framework. In Kant’s view, metaphysical subject could make a room for both knowledge and moral law, generally speaking. Wittgenstein utilized metaphysical subject in his semantic theory in Tractatus which sounds Kantian. However, the difference between Kantian idealistic account and Wittgensteinian non-idealistic account towards metaphysical subject leads to the point that it is used in the Tractatus in the minimal sense. However, even this minimal usage of metaphysical subject produces a paradox in Tractatus. The paradox which could show the implausibility of the Tratctatus’ philosophical project. This paper tries to elaborate the paradox and show its logical implications.
    Keywords: Metaphysical Subject, Isomorphism, Picture Theory of Meaning, Thought, Pure Realism, Transcendental Idealism}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال