محمدرضا فیاضی بردبار
-
سابقه و هدف
بیماری کروناویروس 2019 (COVID-19) یک بیماری عفونی است که در آن، 5-1درصد موارد ابتلا منجر به مرگ می شود. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی و اثرات سوگ در خانواده متوفیان ناشی از کووید-19 انجام شد.
مواد و روش ها:
این مطالعه مقطعی بر روی 312 نفر از اعضای خانواده متوفیان به علت کووید-19 در فاصله فروردین تا شهریور ماه سال 1399 در شهر مشهد انجام شد. نمونه گیری به صورت غیرتصادفی بود. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه تجربه سوگ (GEQ-34) بارت و اسکات و پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون به صورت آنلاین جمع آوری شد. داده ها با آزمون توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها:
از 7 بعد تجربه سوگ، براساس نمره استاندارد شده، بیش ترین نمره مربوط به بعد بدنامی یا استیگما (54/0±89/3)، سپس بعد تلاش برای توجیه و کنار آمدن با فقدان متوفی (43/0±49/3) و بعد از آن بعد قضاوت شخص یا دیگران در مورد دلیل فوت (37/0±23/3) بود. بیش ترین ارتباط سلامت معنوی بر کاهش آثار سوگ به ترتیب در ابعاد خجالت و شرمندگی (593/0- =r)، احساس گناه (566/0- =r) و احساس ترک شدن (535/0- =r) بود.
استنتاجتجربه سوگ نابهنجار در خانواده متوفیان ناشی از کووید-19 شایع بود و این اختلال می تواند بر سلامت جسمی، اجتماعی و عملکرد فرد تاثیر منفی داشته باشد، بایستی از طریق حمایت اجتماعی و تقویت سلامت معنوی در کاهش آثار سوگ بازماندگان تلاش نمود.
کلید واژگان: ویروس کرونا, سلامت معنوی, واکنش سوگBackground and purposeCoronavirus 2019 (COVID-19) is an infectious disease with a death rate of 1-5%. The aim of this study was to determine the relationship between spiritual health and the effects of grief from the loss of loved one due to COVID-19.
Materials and methodsThis cross-sectional study was performed in 312 family members of the deceased COVID-19 patients in Mashhad, Iran, April-September 2020. Non-randomized sampling was performed and data were collected online using the Grief Experience Questionnaire (GEQ-34) and the Spiritual Well Being Scale. Data were analyzed using descriptive tests and Pearson correlation coefficient.
ResultsAccording to findings, the highest score in dimensions of grief experience was found for the dimension of stigma (3.89±0.54), followed by the attempt to justify and cope with the absence of the deceased person (3.49±0.43), and judgment of the person or others about the cause of death (3.23±0.37). The highest relationship between spiritual health and reducing the effects of grief was seen in the dimensions of embarrassment and shame (r= -0.593), guilt (r= -0.566), and abandonment (r= -0.535).
ConclusionAbnormal grief in the family of deceased COVID-19 patients is common which could have a negative impact on physical, mental, social, and functional health. So, social support and strengthening spiritual health are needed to reduce the effects of grief in bereaved survivors.
Keywords: Coronavirus, spiritual health, grief reaction -
مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی جنبه های فرهنگی اضطراب اجتماعی و سیمای بالینی آن در جمعیت ایرانی انجام شد.
روش کارجامعه آماری این پژوهش شامل مراجعان مراکز مشاوره شهر مشهد بود. تعداد بیست مراجع که توسط روان پزشک تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی دریافت کرده بودند، به شیوه نمونه گیری هدفمند، جهت شرکت در مصاحبه انتخاب شدند. مصاحبه ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته فرمول بندی فرهنگی DSM-5 انجام شد. متن نوشتاری مصاحبه ها به روش تحلیل محتوا و با تکنیک هفت مرحله ای کلیزی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و مفاهیم و مولفه ها استخراج گردید.
یافته هاتحلیل محتوای مصاحبه ها منتج به شناسایی و استخراج یکصد و پنجاه مفهوم و هفده مولفه گردید که عبارتند از: نمود هیجانی، نمود شناختی، نمود رفتاری، جسمانی سازی اضطراب، نارسایی تعاملات و ارتباطات، کاهش کنش وری، تصور مطلوبیت اجتماعی عدم ابراز وجود، تصور مطلوبیت دینی محدودیت رفتاری و گفتاری، عدم ادراک و دریافت حمایت خانواده، عدم ادراک دریافت حمایت از بستگان و دوستان، تاثیر جنسیت (دختر بودن) بر شکل گیری و تداوم اضطراب، علل چندگانه اضطراب گری، کاربست راهبردهای مقابله ای ناموثر، مواجهه ناموثر خانواده و اطرافیان به درمان، مواجهه ناموثر فردی به درمان، تاثیر منابع مذهبی و معنوی و پذیرش و ارتباط مناسب با مشاور و درمانگر.
نتیجه گیریبا وجود شباهت تجربه اضطراب اجتماعی شرکت کنندگان، با الگوهای نظری و نیز وجود همخوانی نشانگان با ملاک های DSM-5 تفاوت هایی محتوایی در قالب باورهای هنجاری، منابع حمایتی، روش های مقابله و مواجهه با منابع درمانی مشاهده گردید.
کلید واژگان: اختلال اضطراب اجتماعی, باور, مصاحبه, نمود فرهنگیIntroductionThis study aimed to investigate the cultural aspects of social anxiety and its clinical features in an Iranian population.
Materials and MethodsThe sample of this study consisted of the clients of Mashhad counseling centers. Twenty clients who had received the Social Anxiety Disorder diagnosis by a psychiatrist, were selected via a purposeful sampling to participate in the interview. The interviews were conducted using the semi-structured DSM-5 cultural formulation interviews. The transcripts of the interviews were analyzed by content analysis method using a seven-step Colaizzi technique and the concepts and categories were extracted.
ResultsThe content analysis of the interviews resulted in the identification and extraction of one hundred and fifty concepts that were classified into seventeen components: emotional feature, cognitive feature, behavioral feature, anxiety somatization, interaction and communication deficit, function reduction, the perceived social desirability of lack of self-assertiveness, the perceived religious desirability of behavioral and speech constraint, lack of perceiving and receiving family support, lack of perceiving and receiving relatives and friends’ support, the impact of gender (being a girl) on the formation and continuation of anxiety, the causes of anxiety, applying ineffective coping strategies, ineffective encounter of family and friends with the treatment, ineffective individual encounter with the treatment, the influence of religious and spiritual resources, and the acceptance and the appropriate communication with the counselor and therapist.
ConclusionDespite the similarity of the participants' social anxiety experiences with the theoretical models as well as the consistency of the syndromes with the DSM-5 criteria, the content differences were observed in the form of normative beliefs, supportive resources, coping strategies, and encounter with the therapeutic resources.
Keywords: Beliefs, Cultural feature, interview, Social anxiety disorder -
سابقه و هدفزنان پره اکلامپسی، مستعد ابتلا به اختلال استرس پس از ضربه زایمان، می باشند. با توجه به جایگاه رفیع سلامت معنوی در حوزه بهداشت و سلامت، و همچنین اهمیت زیاد اختلالات بعد روان و در راس آن ها استرس، اضطراب و افسردگی در روند درمان، مطالعه حاضر با هدف مقایسه سلامت معنوی و استرس ادراک شده، در زنان پره اکلامپسی مبتلا و غیر مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه زایمان، انجام پذیرفت.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی-تحلیلی، بر روی 278 زن چند زا با سن بارداری 40-36 هفته، مبتلا به پره اکلامپسی و بستری در بیمارستان های دولتی شهر مشهد، در سال 1396 پرداخته شد. گردآوری داده ها با پرسشنامه های اختلال استرس پس از ضربه زایمان (PPQ) ، اختلال استرس پس از ضربه (PCL) ، داس 21 و سلامت معنوی پولوتزین و الیسون انجام گردید. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16، وآزمون های آماری تی مستقل، من ویتنی و اسپیرمن بررسی شدند و سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شد.یافته هادر بین بیماران 68 نفر (26 درصد) ، مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه زایمان بودند که بین اختلال استرس پس از ضربه زایمان، با سلامت معنوی (030/0= p) ، افسردگی (001/0= p) ، استرس (000/0= p) و اضطراب (000/0= p) ، در دو گروه مبتلا و غیر مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه زایمان، ارتباط آماری معنی دار بوده است. استنتاج: سلامت معنوی پایین، افسردگی، اضطراب و استرس پس از زایمان، زنان مبتلا به پره اکلامپسی را، بیش تر مستعد ابتلا به اختلال استرس پس از ضربه زایمان می کند.کلید واژگان: اختلال استرس پس از ضربه, پره اکلامپسی, سلامت معنوی, استرسBackground and purpose: Women who develop preeclampsia are prone to post-traumatic stress disorder (PTSD). The major role of spiritual health is well understood in health contexts. On the other hand, the effects of stress, anxiety, and depression are known to influence the treatment process in women with preeclampsia experiences. So, this study aimed at comparing spiritual health and perceived stress levels in women with preeclampsia, affected and unaffected by PTSD.Materials and methodsThis descriptive-analytic study was done in 278 multipara women with preeclampsia at 36-40 weeks gestation admitted to public hospitals in Mashhad, Iran 2017. The Perinatal Posttraumatic Stress Questionnaire (PPQ), the Post Traumatic Disorder Checklist (PCL), Depression Anxiety and Stress Scales (DASS 21), and the Spiritual Well-Being Scale were administered. Data were analyzed using SPSS V16 applying independent T-test, Mann Whitney, and Spearman's rank correlation coefficient.ResultsAmong the patients 68 (26%) developed postpartum PTSD. Significant relationships were found between the two groups of affected and unaffected by postpartum PTSD in spiritual well-being (P= 0.030), depression (P= 0.001), stress (P= 0.000), and anxiety (P=0.000).ConclusionLow levels of spiritual health and high levels of depression, anxiety, and stress in postpartum women are amongst the main causes of developing PTSD in women with history of preeclampsia.Keywords: post-traumatic stress disorder, preeclampsia, spiritual health, stress
-
مقدمهاختلال نارسایی توجه/فزون کنشی یک اختلال مزمن عصب تحولی است. افراد مبتلا به این اختلال مشکلات مهمی را درحوزه های مختلف زندگی تجربه می کنند. دهه گذشته شاهد رشد فزاینده پژوهش ها در خصوص چالش های دانشجویان مبتلا به این اختلال بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری مبتنی بر کنش وری اجرایی بر نشانه های اختلال نارسایی-توجه/فزون کنشی دانشجویان مبتلا به این اختلال بود.روشاین پژوهش با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل سال تحصیلی 92-1391 انجام شد. از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد که قبلا تشخیص ADHD دریافت کرده بودند دعوت شد. تشخیص اولیه از طریق پرسشنامه و تشخیص نهایی با مصاحبه روانپزشکی صورت گرفت. 32 نفر از دانشجویان مبتلا به ADHD انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر کنش وری اجرایی برای گروه آزمایش ارائه شد و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. هر دو گروه قبل و بعد از مداخله پرسشنامه ی مقیاس درجه بندی ADHD بزرگسالان بارکلی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری مورد تحلیل واقع شد.یافته هانتایج نشان داد که گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل، پس از مداخله، کاهش معناداری را در نشانه های ADHD مانند نارسایی توجه، فزون کنشی و تکانش گری و کندی زمان شناختی نشان دادند.نتیجه گیریگروه درمانی شناختی - رفتاری مبتنی بر کنش وری اجرایی در کاهش نشانه های اختلال دانشجویان مبتلا به ADHD تاثیر داشته باشد.
کلید واژگان: درمان شناختی, رفتاری, کنش وری اجرایی, اختلال نارسایی توجه, فزون کنشیIntroductionAttention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is a chronic neurodevelopmental disorder. Individuals with ADHD experience important problems in various life areas. During the last decade, increasing number of research has addressed challenges of students with ADHD. The purpose of the current study was to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral group therapy based on executive functioning on symptoms in students with ADHD.MethodThis research was conducted in the academic year 2011-2012. The research design included pre- and post-test measurement with control group. The study sample comprised Ferdowsi University of Mashhad students, who were previously screened for and diagnosed with ADHD through administering BAARS followed by a psychiatric interview (n = 32). Participants were randomly divided into a control and an experimental group. The experimental group received an EF based cognitive–behavioral group therapy. The control group did not receive any intervention. All participants completed pre-test measures at post-test. Data were analyzed using ANCOVA and MANCOV methods.ResultsThe experimental group, unlike the control group, showed significant reductions in ADHD symptoms, including attention deficit, hyperactivity, impulsivity, and sluggish cognitive tempo.ConclusionCognitive-behavioral group therapy based on executive functioning were effective on clinical symptoms in student with ADHD.Keywords: Cognitive Behavior Therapy, Executive Functioning, Attention Deficit Hyperactivity Disorder -
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری مبتنی بر کنش های اجرایی، بر بهبود کنش وری اجرایی دانشجویان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی (ADHD) بود. این پژوهش در سال تحصیلی 1392-1391 انجام و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. بدین منظور از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد که قبلا تشخیص ADHD گرفته بودند یا از نشانه های این اختلال رنج می بردند، دعوت شد. تشخیص اولیه از طریق مقیاس درجه بندی ADHD بزرگسالان بارکلی و تشخیص قطعی با مصاحبه ی روانپزشکی صورت گرفت. 32 نفر از دانشجویان مبتلا به ADHD انتخاب شدند و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر کنش های اجرایی برای گروه آزمایش ارائه شد و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفت. هر دو گروه قبل و بعد از مداخله، پرسشنامه هایBAARS و نارسایی کنش های اجرایی بارکلی (BDEFS) را تکمیل کردند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، پس از مداخله، بهبود معناداری را در کنش های اجرایی مدیریت زمان، برنامه ریزی و سازمان دهی، خود انگیزشی و خود نظم جویی هیجانی نشان دادند. نتایج پژوهش نشان می دهد که گروه درمانی شناختی - رفتاری مبتنی بر کنش های اجرایی، بر بهبود کنش وری اجرایی دانشجویان مبتلا به ADHD موثر بوده و می تواند به عنوان یک رویکرد نوین به بهبود کنش های اجرایی در این دانشجویان منجر شده، و در کنار سایر درمان ها مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی, درمان شناختی, رفتاری, کنش های اجرایی, دانشجویانThe aim of the current study was to examine the effectiveness of cognitive behavioral group therapy based on executive functions in improving the executive functions in students with Attention Deficit / Hyperactivity Disorder (ADHD). This study was carried out in 2011-2012 academic year using pre-post- test design with a control group. Students of Mashhad’s Ferdowsi University who were previously diagnosed with ADHD or who were showing the symptoms of ADHD at the time of the study were invited to participate in this study. Primary diagnosis was based on the Barkley Adult ADHD Rating Scale—IV (BAARS-IV) and final diagnosis of the disorder was done through psychiatric interview. Finally، 32 students were selected as the subjects of the study and were randomly divided into a control and an experimental group. The experimental group received EF based cognitive-behavioral group therapy. In addition to BAARS-IV all participants completed Barkley Deficits in Executive Functioning Scale (BDEFS) at pre-post-test assessments. Results of MANCOVA & ANCOVA tests showed that participants in the experimental group improved their executive functions including time management، planning، organization، self-motivation، and emotional self-regulation. Results of the study demonstrated that EF based cognitive-behavioral group therapy was effective in improving the executive functions in student with ADHD. Therefore، along with other treatments this treatment can be used as a modern approach for improving the executive functions of students with ADHD.Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD), Cognitive Behavior Therapy, Executive Functions, Student -
سابقه و هدفکارکردهای اجرایی شامل مجموعه ای از مهارت های شناختی اند که مسئول طراحی، شروع و توالی رفتار پیچیده معطوف به هدف و نظارت بر آن هستند. اگرچه اختلال در این کارکردها در فاز حاد اختلال دوقطبی بدیهی است اما منابع موجود، اختلال آن ها را به عنوان یک اشکال زمینه ای اساسی در این بیماران مطرح نموده اند. هدف پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی و احتمال آسیب به لوب پیشانیبین بیماران دوقطبی یک در مرحله بهبود، با افراد فاقد این اختلال بود.مواد و روش هادر این پژوهش (علی- مقایسه ای) مورد- شاهدی، جامعه آماری شامل تمام بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک مراجعه کننده به درمانگاه ویژه بیمارستان ابن سینای شهر مشهد از تیر تا آبان ماه 1390 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 بیمار بر اساس معیار های ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به تشخیص روان پزشک انتخاب شدند. گروه شاهد، 30 نفر از افراد بدون هیچ گونه سابقه ی روان پزشکی بودند. برای دوگروه، آزمون های افسردگی هامیلتون، درجه بندی مقیاس مانیای یونگ و دسته بندی کارت های ویسکانسین اجرا شد. داده ها بانرم افزار SPSS،آزمون های آماری تی مستقل و یو من ویتنی تحلیل گردیدند.یافته هانمرات گروه شاهد نسبت به مورد در تمامی شاخص های آزمون ویسکانسین (خطای کل، خطای در جا ماندگی و تعداد طبقات) به طور معنی دار بالاتر بود(05/0p<).استنتاجکارکردهای اجرایی بیماران دوقطبی در مقایسه با گروه فاقد اختلال حتی در فاز بهبود با گروه شاهد تفاوت معنی دار دارد. با توجه به مناسب بودن تست ویسکانسین جهت ارزیابی کارکردهای لوب پیشانی و نتایج گروه مورد نسبت به شاهد، احتمال آسیب در بیماران مذکور وجود دارد.
کلید واژگان: اختلال دوقطبی, مرحله بهبود, کارکردهای اجراییBackground andPurposeExecutive functions include cognitive skills responsible for the design, initiation and sequencing of complex behaviors. Impairment in these functions is obvious in acute phase of bipolar disorder but available resources demonstrate this impairment as a major problem in bipolar patients. This research was conducted to compare executivefunctions and possibility of having frontallobe damage among bipolar I patients in their recovery phase and people without this disorder.Materials And MethodsThis cross-sectional study included all the patients suffering from bipolar I disorder, attending Ibn-e-Sina Hospital in Mashhad during July to December 2011. Thirty patients diagnosed with bipolar I disorder were chosen according to DSM-IV-TR and psychologist's identification criteria. The control group included 30 ordinary people who did not have any psychological background. To collect the data the Hamilton Rating Scale for Depression, Young Mania Rating Scale, and Wisconsin Card Sorting Test were applied. The data was analyzed using independent T and U-Mann Whitney tests in SPSS.ResultsThere was a significant difference among control and case groups in all indices of Wisconsin's test (total error, perseveration error, number of categories) (P<0.05).ConclusionExecutive functions of bipolar patients showed a significant difference in recovery phase compared to those of the control group. According to suitability of Wisconsin test for evaluating functions of frontallobes and significant results among these two groups, there is a high possibility of frontallobe damage in patients with bipolar disorder.Keywords: Bipolar disorder, executive functions, recovery phase -
مقدمهیکی از مهمترین اهداف سلامت عمومی، کاهش ناتوانایی های وابسته به افزایش سن در سالمندان است. فعالیت بدنی و ورزش از جمله روش هایی است که می تواند برای پیشگیری، به تاخیر انداختن و یا درمان مشکلات ناشی از فرآیند پیری به کار رود که برخی تاثیرات مثبت آن بر روی کیفیت زندگی افراد از جمله سالمندان مشاهده شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر هشت هفته برنامه ورزش در آب بر کیفیت زندگی زنان سالمند بالای 65 سال انجام شد.روش کاراین مطالعه نیمه تجربی در سال 1389 در شهر اصفهان انجام شد. 40 زن بالای 65 سال به طور تصادفی در دو گروه تجربی (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. افراد مورد مطالعه هیچگونه سابقه شرکت در برنامه های ورزشی را نداشتند، ولی توانایی انجام کارهای معمول و روزانه را داشته و فاقد هر گونه بیماری های سیستمیک و محدود کننده بودند. افراد گروه تجربی در یک برنامه ورزش در آب به مدت 8 هفته و 3 جلسه یک ساعته در هفته شرکت داشتند، در حالی که گروه کنترل فقط پیگیری شدند. متغیرهای کیفیت زندگی هر دو گروه در شروع و پایان هشت هفته ورزش در آب با استفاده از پرسشنامه سلامت روانی و جسمانی (فرم کوتاه 36 سوالی) ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی وابسته و کواریانس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هاکلیه متغیرهای کیفیت زندگی، قبل و بعد از هشت هفته ورزش در آب افزایش معناداری داشت (05/0>p). همچنین افراد گروه تجربی بعد از هشت هفته ورزش در آب، بهبود معناداری در کلیه متغیرهای کیفیت زندگی در مقایسه با گروه کنترل داشتند (05/0>p).نتیجه گیریبکارگیری برنامه ورزش در آب به طور منظم و مداوم می تواند سطح کیفیت زندگی را در ابعاد مختلف در زنان سالمند افزایش دهد و راه را برای سالم پیر شدن و برخورداری از سلامتی در این دوران هموار کند.
کلید واژگان: سالمندی, کیفیت زندگی, ورزش در آبIntroductionOne of the main goals of public health is reduction of age-related disabilities in older people. Physical activity and exercising are such techniques that can prevent، delay or treat aging problems. Some of their positive effects on quality of life among the elderly people have been observed، as well. The present study aimed to investigate the effect of eight-week aquatic exercise on quality of life in elder women over 65.MethodsThis quasi-experimental study was conducted in 2010-2011 in Isfahan، Iran. 40 healthy women over the age of 65 were divided randomly into two groups: experimental (n=20) and control group (n=20). None of the subjects had any experience in exercise programs and history of systemic diseases but were physically active and able to perform daily activities. The experimental group participated in an aquatic exercise for six weeks، three times a week of 45 to 60 minutes while the control group was only followed up. The quality of life variables of both groups were measured by using SF-36 standard questionnaire in the beginning and end of eight weeks aquatic exercise. Data were analyzed by using dependent t-test and covariance. P value less than 0. 05 was considered statistically significant.ResultsThe results showed significant increase in quality of life variables in the experimental group before and after eight-week aquatic exercise (P<0/05). Also، there was a significant improvement in variables of life quality in experimental group in comparison with the control group after eight-week aquatic exercise (p<0. 05).ConclusionRegular and continuous exercise program in water can improve life-quality level of aged women from different dimensions، and pave the way for healthy aging and being healthy in this period.Keywords: Aquatic exercise, Elderly, Quality of life -
مقدمهاز آن جا که سندرم قبل از قاعدگی (PMS) جزو اختلالات شایع بوده، بر هیجانات و عملکرد زنان تاثیر منفی زیادی داردو با توجه به میزانمتفاوت شیوع آن در گزارشات و شیوع بالاتر آن در دانشجویان، این مطالعه با هدف بررسی همه گیرشناسی آن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.روش کاردر این مطالعه توصیفی بین 210 دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی مشهد، پرسشنامه ای شامل اطلاعات فردی (سن، وضعیت تاهل، رشته ی تحصیلی و مقطع تحصیلی) و علائم سندرم قبل از قاعدگی را تکمیل نمودند. نتایج با استفاده از آزمون های آماری کای دو و تی تست مورد تجزیه و تحلیل و پردازش قرار گرفتند.نتایج101 نفر (1/48%) از دانشجویان طبق تعریف، ملاکهای سندرم قبل از قاعدگی را دارا بودند. میانگین سنی آنها 45/22 سال بود. 9/47% از مجردین و 8/48% از متاهلین نیز مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی بودند. بیشترین و کمترین میزان شیوع سندرم قبل از قاعدگی در مقطع کاردانی (7/66%) و کارشناسی (4/41%) بود که بیشترین میزان شیوع در دانشجویان رشته ی علوم آزمایشگاهی (9/66%) مشاهده شد و در بین دانشجویان پزشکی 9/54% مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی بودند. شایع ترین علامت گزارش شده احساس اضطراب، تنش و دلواپس بودن بود (7/45%). شیوع سندرم قبل از قاعدگی با سن، تاهل و مقطع تحصیلی دانشجویان ارتباط آماری معنی داری نداشت (05/0نتیجه گیریسندرم قبل از قاعدگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد شایع است و فقدان یک ابزار سنجش ملی باعث گزارشات متفاوتی در مورد شیوع این سندرم در ایران می باشد.
کلید واژگان: سندرم قبل از قاعدگی, دانشجویان, همه گیرشناسی, رشته ی تحصیلیIntroductionSince premenstrual syndrome (PMS) is a frequent disorder of women that interferes in their functions and different frequencies of PMS have been reported in literature and higher rates of it in college students, we decided to study its epidemiology in students of Mashhad University of Medical Sciences (MUMS). Methods and Material: In this descriptive study, 210 female students of MUMS filled the demographic (including age, marriage status and level and field of study) and PMS questionnaire. The results were analyzed by chi square and independent T test.ResultOne hundred and one students fulfilled the criteria of PMS (48.1%). Mean age of participants was 22.45 years. PMS were seen in 47.9% of singles and 48.8% of married students. The highest and lowest rates of PMS were seen in associate and bachelor students, respectively (66.7% and 41.4%). Also PMS was seen in laboratory sciences students most frequently. (66.9%) and 54.9% of medical students fulfilled the PMS criteria. The most frequent reported symptoms of PMS were “significant anxiety and tension” (45.7%). Sex, marital status and level of study were not correlated to symptoms of PMS significantly (P>0.05) but there were statistically significant differences of rates of PMS in different fields of study (P=0.006).ConclusionPMS is prevalent among MUMS students. Lack of a national questionnaire seems to cause reports of different prevalence’s of PMS in Iran. -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال پنجاه و دوم شماره 1 (پیاپی 103، بهار 1388)، صص 49 -56مقدمهاختلال بدشکل یبدن یکی از اختلالات شبه جسمانی است که به صورت اشتغال ذهنی با نقص تخیلی یا تحریف مبالغ هآمیز یک عیب خفیف در ظاهر جسمانی تعریف می شود. با توجه به تفاوت شیوع این اختلال در منابع گوناگون و شیوع بالاتر آن در دانشجویان، به مطالع هی الگوی علامتی و فراوانی اشتغال ذهنی با علائم اختلال بدشکل یبدن در دانشجویان ساکن خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی مشهد پرداخته شد.روش کاراین مطالع هی توصیفی در سال 1385 بر 500 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد به روش نمون هگیری چندمرحل های انجام شده است. این افراد توسط پرسشنام هی دموگرافیک و پرسشنامه ی اختلال بدشکل یبدن بدون و شاخص های پراکندگی و SPSS ذکر نام تحت بررسی مقطعی قرار گرفتند و یافته ها با استفاده از نر مافزارآزمو نهای آماری مجذور کای و تی مستقل و تحلیل واریانس ارزیابی شدند.نتایج34 %) در / 23 سال بود. از جمعیت مورد مطالعه بر اساس پرسشنام هی ذکر شده، 172 نفر (4 / میانگین سن افراد 45 مورد ظاهر خود نگران بودند که در بین آن ها بیشترین نگرانی مربوط به صورت و به خصوص بینی و پوست بود7% بود و فراوانی دو / 39 %). شیوع اختلال بدشکلی بدن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد 4 / 68 نفر، 8)تمام دانشجویان مبتلا به اختلال. (p=0/ جنس در گرو ه های مبتلا و غیرمبتلا تفاوت آماری معن یداری نداشت (242بدشکل یبدن مجرد بودند.نتیجه گیریاشتغال ذهنی با تصویر بدن در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد شایع بوده و نتایج شیوع اختلال بدشکی بدن نیز از آمارهای موجود در جمعیت عمومی بالاتر بود. الگوی نارضایتی از وضعیت ظاهری بدن در دانشجویان ایرانی با الگوی کشورهای غربی متفاوت بود.
کلید واژگان: تصویر بدن, اختلال بدشکلی بدن, دانشجویان, مشهد, همه گیر شناسیIntroductionBody dysmorphic disorder (BDD) is one of the somatoform disorders characterized by excessively concerned with an imagined or slight defect in appearance. As frequency of BDD is reported differently in literature and BDD is more frequent in students, we decided to evaluate the symptoms pattern and frequency of body image concerns and BDD in students of Mashhad University of Medical Sciences.Materials And MethodsIn this cross sectional study, 500 randomly selected students filled the demographic forms and BDD questionnaire (BDDQ) and results were analyzed by SPSS and statistical chi square, independent t and analysis variance tests.Resultsean age was 23.45 years. Prevalence of body image concerns was 34.4% (172 students) and prevalence of BDD was 7.4%. The most common concerns were about face especially nosed and skin (68 students). Sex differences were not statistically meaningful (p=0.242) and all of BDD students were single.ConclusionsBDD and body image concerns are prevalent among Iranian students. Body image concern patterns of Iranian and western students were different.Keywords: Body dysmorphic disorder, Body image epidemiology, Students, Mashhad, Prevalence -
مقدمهخود بیمار انگاری نوعی اختلال روانی است که با اعتقاد فرد به وجود یک بیماری جدی در خود و نگرانی نسبت به آن شناخته می شود. با توجه به محدودیت قابل توجه پژوهش بر روی آن در ایران، مطالعه ی حاضر به بررسی شیوع علایم اختلال مذکور در دانشجویان رشته های مرتبط با پزشکی و ارتباط این علایم با سن، جنس، رشته ی تحصیلی و مقطع تحصیلی آنان پرداخته است.مواد و روش هامطالعه ی حاضر بر روی 500 دانشجوی ساکن خوابگاه در دانشگاه علوم پزشکی مشهد که با روش نمونه برداری تصادفی ساده انتخاب شدند و بیماری شناخته شده ی روانی و یا مشکلات طبی و فیزیکی بارز و معلولیت نداشتند انجام شد. دانشجویان علاوه بر سئوالات دموگرافیک به پرسش نامه ی خودبیمارانگاری 36 سئوالی ایوانز پاسخ دادند و داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی از جمله درصد فراوانی، تی مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه تحلیل گردیدند.
یافته های پژوهش: در این پژوهش شیوع علائم خودبیمارانگاری در حد مرزی 8/36 درصد و شیوع اختلال آن در دانشجویان مورد مطالعه 16درصد بود. از بین70 دانشجوی مبتلا به اختلال خودبیمارانگاری 57 مورد شدت کم و 13 مورد شدت متوسط داشتند. اختلال به صورت معنی داری در دختران شایع تر بود(000/0=P)، وضعیت تاهل رابطه ی معنی داری با آن نداشت(318/0=P)، اگرچه تمام دانشجویان مبتلا با شدت متوسط، مجرد بودند. هم چنین نتایج تحلیل واریانس بیانگر تفاوت رشته ها و مقاطع تحصیلی مختلف در متغیر خودبیمارانگاری بود.بحث و نتیجه گیریشیوع نسبتا بالای اختلال خودبیمارانگاری در دانشجویان ایرانی نسبت به مطالعات جهانی مشاهده شد. برخلاف اطلاعات موجود، خودبیمارانگاری در این مطالعه در زنان شایع تر بود. فراوانی تمایلات خودبیمارانگارانه در مقطع کاردانی به طور مشخص بیشتر از سایر مقاطع بود که می تواند به آشنایی ناکامل با دانش پزشکی مربوط باشد. با وجود شیوع بالای علائم خودبیمارانگاری در دانشجویان رشته های پزشکی نگرانی از ابتلا به اختلال خودبیمارانگاری در آن ها محدود میباشدکلید واژگان: خودبیمارانگاری, دانشجو, رشته تحصیلیIntroductionHypochondrias is a psychiatric disorder characterized by a strong belief and concerns about having a serious malady. As there is little researches on it in Iran, this study was designed to determine the frequency of these symptoms among the students of medicine considering their age, gender and educational major and degree.Materials and MethodsThis study was performed on 500 randomly selected students in dormitories of Mashhad University of Medical Sciences. Those with a known previous medical or mental disorder or defectiveness were excluded. All the students answered the demographic questions and Evans hypochondrias questionnaires including 36 items. The data was analyzed using appropriate statistical descriptive and analytic tests such as independent t and ANOVA.FindingsIn the present study, the prevalence of hypochondrias among the students was %36.8 at the borderline level and 16% at the disorder level. Out of the 70 cases with hypochondriac disorder, 57 people showed mild while 13 cases had moderate symptoms. This disorder was significantly more prevalent in girls than boys (P=0.000). There was no signs of association with marital status (P=0.318). However, all the students with moderate disorders were single. Results of ANOVA showed the differences of hypochondrias variables due to educational fields and curriculum grades.Discussion &ConclusionThe present study showed a higher prevalence of hypochondrias in Iranian students of medicine compared to those in other countries. In contrast to other studies, the disorder proved to be more prevalent in women in this research. In this study, there was also a higher prevalence of symptoms in people with bachelor degrees than those with other educational levels which can be due to inaccurate medical information. In spite of high prevalence rates of hypochondrias symptoms among the students, full criteria disorders were not prevalent. -
اهدافتلفات وویرانی های سنگین ناشی ازجنگ معمولا منجر به اثرات پایدار بر جسم وروان فرد می گردد. وضعیت بهداشت جانبازان برای پزشکان ایرانی اولویت ویژه ای داردوبه علت ارتباط تنگاتنگ آن با وضعیت فرهنگ جامعه کمتر می توان ازتجربیات محققین سایر کشورها استفاده کرد.،به این منظور تحقیق حاضر با هدف بررسی علایم روانپزشکی در این افراد انجام گرفت.مواد و روش هااین تحقیق یک مطالعه توصیفی – تحلیلی – مقطعی است که برای مقایسه علائم روانپزشکی جانبازان جسمی وشیمیایی شهرستان مشهد انجام شد. جامعه آماری شامل 200 نفر ازجانبازان جسمی وشیمیایی تحت پوشش بنیاد جانبازان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی وR -SCL 90 بود. میانگین علائم روانپزشکی با استفاده از نرم افزار SPSS وآزمون های آماری (T وANOVA) درگروه های مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هادراین مطالعه 190 نفر از200 جانباز مورد مطالعه (95 %) GSI بالای خط برش داشتند یعنی دچار نوعی سایکوپاتولوژی بودند. درجانبازان شیمیایی میانگین نمره کسب شده درکلیه مقیاسها بالاتر از جانبازان جسمی بود جز درمقیاس هراس. درسایر مقیاسها این تفاوت بین دو گروه معنی دار بود (05/0 > P). درجانبازان شیمیایی مقیاس خودبیمارانگاری، روان پریشی وهراس بالاترین میانگین را داشته است ودرجانبازان جسمی خودبیمارانگاری، هراس وپارانوئیا بالاترین میانگین را دارا بودند.نتیجه گیریشیوع 95 % (190) علایم روانی نشان می دهد که، توجه به بهداشت روانی در این افراد اهمیت فراوانی دارد.
کلید واژگان: جانبازان شیمیایی, جانبازان جسمی, R, SCL 90Aims. War is a major effective factor on general health and its morbidity and mortality has constant psychosomatic effects. Martyrs health condition is very important for Iranian physicians and according to cultural factors other countries psychological experiments cannot help so much. In this study, we aimed to assess psychologic signs of martyrs in mashhad in order to improve their health condition. Methods. In this cross-sectional analytic descriptive study, we analyzed psychological signs in chemical and physical combat veterans in 2005 in Mashhad. We studied 200 chemical or physical martyrs under coverage of martyr foundation. Our cases selected randomly and data gathered using SCL-90 and epidemiologic questionnaires. Data analyzed by SPSS 11.5 software and underwent statistical tests such as t and ANOVA. Results. GSI score was above cut off level in 190 cases out of 200 martyrs so 95% suffered from a hind of psychopathy. GSI in chemical martyrs was higher than physical martyrs and the differences were meaningful (p<0.05) except panic index. Hypochondriasis, psychosis and panic indexes had a higher mean score in chemical martyrs and hypochondriasis, panic and paranoid had a higher mean score in physical martyrs. Conclusion. 95% prevalence of psychological disorders in martyrs shows that some of these cases have chronic psychotic disorder. Keywords: -
زمینه و هدفبیماران تحت درمان با اولانزاپین و کلوزاپین به خصوص در ماه های اول درمان افزایش وزن محسوس پیدا می کنند. درگزارشات آمده آمانتادین در کاهش وزن ناشی از اولانزاپین مؤثرمی باشد. در این مطالعه تاثیر آمانتادین بر روی افزایش وزن ناشی از اولانزاپین وکلوزاپین بررسی شده است.روش بررسیدر یک مطالعه کارآزمایی بالینی از نوع قبل و بعد 28 مرد بزرگسال که حداقل Kg 5 اضافه وزن با مصرف اولانزاپین یا کلوزاپین داشتند انتخاب شده تا آمانتادین دریافت کنند. طول مدت مصرف اولانزاپین یا کلوزاپین 30-6 ماه بود. شاخص توده بدن، وزن، وضعیت روانپزشکی در ابتدا و پس از 12 هفته مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج ارزیابی قبل و بعد مقایسه شدند.یافته هاپس از انجام مطالعه میانگین وزن آزمودنی ها و شاخص BMR به ترتیب از 09/3+54/79 و 43/0+81/25 به 84/3+8/77 و 56/0+35/25 رسید که تغییرات معنی دار بود. معیارهای مثبت و منفی تست PANSS ثابت باقی ماندند.نتیجه گیریآمانتادین در تثبیت افزایش وزن ناشی از اولانزاپین و کلوزاپین موثر بوده و به خوبی قابل تحمل می باشدکلید واژگان: آمانتادین, افزایش وزن, اسکیزوفرنی, آنتی سایکوتیک آتی پیکIntroductionThis study sought to determine if amantadin affects weight gain in schizophrenics patients taking olanzapin or clozapin.MethodIn before after clinical trial Twenty-eight adults had gained at least 5kg with olanzapin or clozapin were assigened to receive amantadin in addition to alanzapin or clozapin. The length of time taking alanzopin or dlozapin ranged from 6-30 months. Body mass index. Psychiatric status were assessed at baseline and 12 weeks.ResultsAfter fnishing the stdy, the mean weight of subjects decreased from 79.54 to 77.8 & BMI 25.81 to 25.35 these change were statistically significant. Positive and negative syndrome scale scores remained stable.ConclusionsAmantadin induced weight stabilization in subjects taking olanzopin or clozapin and was well tolerated.
-
هدفاین پژوهش با هدف بررسی میزان اثربخشی داروی سلژیلین که یک مهارکننده مونوآمین اکسیداز نوع B می باشد و خاصیت دوپامینرژیک دارد، در درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با علایم منفی بارز انجام شده است.روشدر یک کارآزمایی بالینی 80 بیمار بستری در بیمارستان حجازی مشهد که بر پایه معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR، تشخیص اسکیزوفرنیا داشته اند و علایم منفی آنها بارز بود]نمره بیشتر از 15 در مقیاس علایم مثبت و منفی PANSS))[، در پژوهش وارد شدند. بیماران به تصادف در سه گروه دریافت کننده پنج میلی گرم سلژیلین، 10 میلی گرم سلژیلین و یا دارونما همراه با داروی آنتی سایکوتیک جای داده شدند. سپس بیماران به مدت شش هفته به کمک PANSS و آزمون عوارض دارویی پی گیری شدند. داده ها به کمک آزمون های آماری تحلیل واریانس و t تحلیل شدند.یافته هاهشت بیمار به دلیل تشدید علایم پسیکوز و چهار بیمار به دلیل عوارض دارویی از بررسی کنار گذاشته شدند. میانگین سنی بیماران مورد بررسی 6/47 سال و میانگین مدت بستری در بیمارستان 9/8 سال بود. گرچه علایم منفی در هر دو گروه دریافت کننده سلژیلین پس از شش هفته بهبود نشان داد، تفاوت معنی داری میان دو گروه پنج میلی گرم و 10 میلی گرم سلژیلین و دارونما دیده نشد.نتیجه گیریدر بیماران بستری در بیمارستان، سلژیلین در بهبود علایم منفی اسکیزوفرنیا بر دارونما برتری ندارد.
کلید واژگان: سلژیلین, علایم منفی, اسکیزوفرنیاObjectivesThis research was carried out with the aim of examining the effects of selegiline, a monoamine oxidase-B inhibitor with dopaminergic features, on the treatment of patients with schizophrenia with prominent negative symptoms.MethodIn a clinical trial, 80 inpatients at the Hejazi Hospital in Meshed, who were diagnosed with schizophrenia based on Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-fourth edition-Text Revision (DSM-IV-TR) criteria, and had prominent negative symptoms (a score of over 15 in Positive and Negative Symptom Scale [PANSS]) entered the study. The patients were randomly divided into three groups: Patients receiving 5mg selegiline, patients receiving 10mg selegiline, and those receiving placebo along with an antipsychotic drug. The patients were then followed-up for six weeks using PANSS and Drug Side Effects Test. Data were analyzed using analysis of variance and t-test.ResultsEight patients were excluded from the study due to an increase in psychotic symptoms and four were excluded because of drug side effects. Mean age of patients was 47.6 and the mean duration of hospitalization was 8.9 years. Even though there was an improvement in negative symptoms in both groups receiving selegiline, the difference between the groups receiving selegiline and the group receiving placebo was not significant.ConclusionSelegiline is not superior to placebo in reducing negative symptoms in hospitalized patients. -
زمینه و هدفاز آنجا که مطالعه جامعی در رابطه با نقش متغیرهای هواشناسی با خودکشی، خشونت و بستری در بیمارستان های روان پزشکی در ایران انجام نشده بود، مطالعه حاضر به منظور بررسی رابطه بین متغیرهای هواشناسی با انواع خشونت در شهر مشهد انجام شده است.مواد و روش هادر یک مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1384 تعداد موارد بستری های روان پزشکی در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد و تعداد موارد ثبت شده قتل، نزاع و خودکشی در پرونده های پزشکی قانونی شهرستان مشهد به صورت روزانه استخراج گردید. با مراجعه به سازمان هواشناسی استان خراسان، اطلاعات روزانه هواشناسی (فشار هوا، رطوبت و دمای هوا) ثبت شده در آن مرکز نیز به دست آمد. سپس روزهای سال براساس هر کدام از متغیرهای مختلف هواشناسی ذکر شده به 4 گروه با طیف مختلف تقسیم شدند. وقوع هر کدام از خشونت های فوق درگروه های مختلف براساس روش های آماری ANOVA و Post Hoc و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته هاارتباط معنی داری بین میانگین روزانه دمای هوا، میزان رطوبت، فشار هوا با تعداد روزانه نزاع و بستری در بیمارستان روان پزشکی ابن سینا در طول سال 1384 در شهر مشهد وجود داشت، به این صورت که میانگین موارد نزاع و بستری با میانگین درجه حرارت روزانه رابطه مستقیم (00/0= P) و با حداقل و حداکثر رطوبت و فشار هوا رابطه معکوس داشت (00/0= P). همچنین این مطالعه نشان داد هیچ کدام از این متغیرهای هواشناسی در میزان بروز قتل و خودکشی در شهر مشهد مؤثر نبوده اند.نتیجه گیریبا توجه به مطالعه انجام شده، بین متغیرهای هواشناسی با میزان نزاع و بستری در بیمارستان روان پزشکی ارتباط وجود دارد، این ارتباط با میزان قتل و خودکشی دیده نشد.
کلید واژگان: متغیرهای هواشناسی, خشونت, بستری روان پزشکی, قتل, خودکشیBackground and AimAs there was no study on the role of meteorological variables on suicide, quarrel and psychiatric hospitalization in Iran, this study have evaluated the relationships between meteorological variables and aggression variations in Mashhad.Materials and MethodsThis is an analytic descriptive study in which the daily hospitalization rates of Ibn-e-Sina psychiatric hospital, daily rates of murder, suicide, and quarrels were obtained from the hospital archive files and Legal Medicine Department of Mashhad in 2005. Meteorological data were taken out of the daily reports of the Meteorology Organization of Khorasan Province. The meteorological variables of each day divided to 4 equal groups; Then data were analyzed by SPSS software and underwent statistical tests such as ANOVA and POST HOC.FindingsThere was a significant statistical relationship between the average daily temperature, moisture, air pressure and the number of quarrels and hospitalizations at Ibn-e-Sina psychiatric hospital during the year 2005 in Mashhad. There were direct correlation between the average number of quarrels and hospitalizations and the average daily temperature (P=0.00) and indirect correlation with minimum and maximum moisture and air pressure (P=0.00). Also, the statistical data indicated that no meteorological variable had any effect on the rates of murder and suicide in the city.ConclusionAccording to this study and investigations, there was a significant relationship between the meteorological variables and the rates of quarrels and hospitalizations at Ibn-e-Sina psychiatric hospital. Yet there was no relationship with the rates of murder and suicide. -
مقدمهدر تعدادی از مطالعات شیوع بیشتر اختلالات روان پزشکی را در دانشجویان پزشکی گزارش نموده اند و برخی از مطالعات نیز بر میزان استرس بالای وارد شده بر دانشجویان پزشکی اشاره دارند. با توجه به اهمیت سلامت جسمانی و روانی پزشکان که مسئولیت تامین سلامت جامعه را بر عهده دارند، بر آن شدیم تا علاوه بر برآورد میزان آسیب شناسی روانی در دانشجویان پزشکی سال آخر مقایسه ای نیز با دانشجویان هم مقطع غیر پزشکی انجام دهیم تا نقش تحصیل در رشته پزشکی بر دانشجویان ارزیابی شود.روش کاراین مطالعه یک تحقیق مقطعی و توصیفی تحلیلی است که برروی 69 نفر از دانشجویان مقطع کارورزی پزشکی و 57 نفر از دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد وPhDدانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1383 انجام شد. ارزیابی توسط پرسشنامه مشخصات فردی (سن، جنس، تاهل، بومی یا غیر بومی بودن و سطح درآمد و...) و ارزیابی روان پزشکی توسط آزمون 25SCL-بوده است. دو گروه به وسیله روش نمونه برداری خوشه ایو آسان انتخاب شده اند. سپس دو گروه از لحاظ ابعاد نه گانه آزمون 25-SCL مورد مقایسه قرار گرفتند و تاثیر متغیر های مستقل نظیر سن و جنس و... نیز در میزان بروز علائم روان پزشکی مورد ارزیابی قرار گرفت.نتایجدر کل 126 نفر در این تحقیق وارد شدند و میان دو گروه دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی از لحاظ ابعاد نه گانه علائم روان پزشکی (بر اساس آزمون 25-SCL) تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). صرف نظر از رشته تحصیلی، روان پریشی و خصومت بین فردی در افراد مذکر به طور معنی داری بالاتر از افراد مؤنث بود و جسمانی سازی نیز در افراد متاهل و افسردگی در افراد مجرد به طور معنی داری بالاتر از گروه مقابل بود. ترس مرضی و عقاید پارانوئید به متغیرهای سن و جنس و تاهل ارتباطی نداشت.نتیجه گیریطبق مطالعه ما تحصیل در رشته پزشکی نمی تواند عاملی برای افزایش آسیب شناسی روانی باشد و فاکتورهایی نظیر جنسیت و تاهل نقش تعیین کننده تری داردکلید واژگان: آسیب شناسی روانی, دانشجویان پزشکی, مشهد, 25, SCLIntroductionSome psychopathologies and high rates of stress have been reported among medical students higher than others in some reseavehes. Based on importance of mental health in physicians and their responsibilities we designed this study to assess the role of field of study in psychopathology of college students. Methods and Materials: In this cross-sectional study, 69 medical interns and 57 MSC & PhD students of Mashhad University of Medical Sciences, were assessed by a questionnaire concerning age, sex, marital status, habitat and income. Psychiatric evaluation was performed by the use of SCL-25 pnestionaire. The two groups were selected by simple cluster method, then they were compared in their 9 subscore of SCL-25 onestionair Relation between the age, sex, and other variables and psychopathology was assessed.ResultsThere was no signification difference between the two groups in 9 sub scores of SCL-25 one stionaire (p>0.05). Psychopathology in general and interpersonal hostility in especial were higher among male students of the two groups. Somatization in married students and depression in single members of both groups was highest. Phobia and paranoid ideas were not related to age, sex, and marietal status.ConclusionBased on this study no endence was Round to rvove the velation between psychopathology and standing Medicine but other factors like sep and marietnl field of academic study does not related psychopathology and such factors as sex and marietal status seem to need move resemches and have move important role.
-
مقدمهارزیابی بیماران مبتلا به مننژیت اسپتیک یک مسئله بحث برانگیز است. واژه مننژیت اسپتیک تحت حاد به بیمارانی اطلاق می شود که شواهد بالینی و آزمایشگاهی التهاب مننژ را برای چند هفته دارند اما کشت های معمول باکتریال آن منفی می باشد.روش کاراین مطالعه توصیفی در سال 1382-83 در بخش عفونی بیمارستان امام رضا(ع) انجام گردید. 42 بیمار مبتلا به مننژیت و مننگوآنسفالیت مورد مطالعه قرار گرفتند. از کلیه بیماران قبل از ورود به مطالعه پونکسیون مایع مغزی نخاعی و یا سی تی اسکن مغز و رادیوگرافی قفسه سینه به عمل آمد. مشخصات فردی نتایج آزمایشگاهی، تظاهرات بالینی در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.نتایج%54.8 بیماران مونث و %45.2 مذکر بودند. سردرد (%95.2)، تهوع و استفراغ (%85.7)، تب (%71.4) و تغییر وضعیت هوشیاری (%26.2) تظاهرات آغازین بیماری در اکثر بیماران بودند. اولین نمونه بذل مایع مغزی- نخاعی (CSF) که در زمان بستری انجام شد، نشان دهنده پلئوسیتوز لنفوسیتی با کمتر از 1000 سلول در میلی متر مکعب، افزایش خفیف تا متوسط پروتئین و هیپوگلیکوراشی بود. درمان آنتی بیوتیکی به طور اولیه در 15 بیمار آغاز شد که شامل درمان ضد سل، سفتریاکسون و آمپی سیلین در به ترتیب %23.8، %7.1 و %4.8 بیماران بود. اتیولوژی بیماری در 18 مورد از این 42 بیمار (%42.9) سل، بروسلوز در 7 مورد (%16.6)، مننژیت ناقص درمان شده در 3 بیمار (%7.1) و مننژیت کارسینوماتوز در 1 مورد (%2.4) بود. اتیولوژی بیماری در 13 بیمار (%30.9) ناشناخته باقی ماند. 3 بیمار (%7.1) با علل مختلف مننژیت (1 مورد مننژیت سلی، 1 مورد کارسینوماتوز، 1 مورد با علت ناشناخته) فوت شدند. پیامد بیماری در اغلب بیماران خوب بود.نتیجه گیریدر کشور ما سل یکی از علل مهم مننژیت مزمن یا تحت حاد به شمار می رود، بنابراین، یافته های غیر طبیعی CSF قابل تطبیق با مننژیت اسپتیک همراه با قند پایین و پروتئین باید مطرح کننده سل در نظر گرفته شده و درمان ضد سل به سرعت آغاز شود.
کلید واژگان: دانشجویان پزشکی, افکار خودکشی, مشکلات روانشناختی -
مقدمهبرخی از اختلالات روانپزشکی نیاز به بستری در بیمارستان دارند. آگاه بودن از اطلاعات همه گیرشناسی بیماران روان پزشکی بستری کمک شایانی در برنامه ریزی برای این گروه از بیماران می نماید. هدف از انجام این پژوهش بررسی اطلاعات همه گیرشناسی بیماران بستری در بیمارستان روان پزشکی خراسان (ابن سینا) می باشد.روش کاراین مطالعه توصیفی – مقطعی در بیماران بستری در بیمارستان ابن سینا در نیم سال اول 1382 صورت گرفت. 863 بیمار در طی 6 ماه 1382 بستری شده بودند. که دسترسی به 810 پرونده امکان پذیر بود. مشخصات فردی، سابقه بیماری خانوادگی تشخیص و نوع بیماری در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات بدست آمده از پرونده ها با استفاده از نرم افزار اکسل و SPSS پردازش شد.نتایجاز 810 بیمار مورد مطالعه، 28% زن و 72% مرد بودند. 65% بیماران در گروه سنی 21-40 سال بودند. 73% بیماران ساکن شهر و بقیه ساکن روستا بودند. 55% بیماران بیکار، 18.5% خانه دار و بقیه شاغل بودند.
22% بیماران سابقه بستری قبلی در بیمارستان روان پزشکی داشتند. 26% آنها مواد مخدر مصرف می کردند که شایع ترین آن تریاک بود. 22% بیماران مورد بستری با تشخیص BMD-I، 12% با تشخیص اسکیزوفرنی، 9.5% با تشخیص PTSD و 7.5% به علت سو مصرف مواد بستری شده بودند. باقیمانده بیماران تشخیص هایی چون اختلال افسردگی اساسی، اسکیزوفرنی فرم، اسکیزوفکتیو، اختلالات شخصیت، عقب ماندگی ذهنی، اختلالات روان پزشکی ناشی از بیماران جسمی یا مصرف مواد داشتند.نتیجه گیریاز آن جا که اکثریت بیماران بستری به علت اختلالات شدید روان پزشکی مثل اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی می باشد. برنامه ریزی درمانی مناسب و برنامه های پیشگیری از عود برای کاهش بستری آنها ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: همه گیر شناسی, اسکیزوفرنی, اختلالات روان پزشکی -
زمینه و هدفاختلال افسردگی اساسی از شایعترین سندرم های روانپزشکی می باشد که در صورت عدم درمان، اختلالات زیادی را در عملکرد فرد به وجود می آورد. درمان رایج این اختلال شامل مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین، ضد افسردگی های سه حلقه ای و مهارکننده منوآمینواکسیداز می باشد. برخی از محققان درمانهای گیاهی را نیز توصیه نموده اند؛ افشرده پرتقال یکی از این مواد است که برای آن اثرات تحریک سیستم عصبی مرکزی و افزاینده خلق گزارش شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی افشرده پرتقال با فلوکستین در درمان اختلال افسردگی اساسی انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه که از نوع کارآزمایی بالینی بود، 150 بیمار افسرده اساسی بالای 15 سال، بر اساس ملاک های تشخیصی DSM-IV در سه گروه 50 نفری تحت درمان با فلوکستین (20 میلیگرم در روز) و افشرده پرتقال (10 و 20 قطره در روز) قرار گرفتند. بیماران با استفاده از مصاحبه بالینی، آزمون افسردگی هامیلتون و پرسشنامه عوارض جانبی دارویی، طی 6 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.یافته ها74 بیمار تا انتها در تحقیق باقی ماندند (19 مرد و 55 زن). میانگین سن آنها 28.40 سال بود. نسبت زن و مرد و میانگین سن در سه گروه مساوی بود. میزان بهبود افسردگی در گروه تحت درمان با فلوکستین بعد از 6 هفته، 8.15 نمره در آزمون افسردگی هامیلتون بود. این میزان در گروه تحت درمان با 10 و 20 قطره افشرده پرتقال به ترتیب 15.80 و 12.00 نمره بود که نشان دهنده تاثیر بهتر 10 قطره افشرده پرتقال (P=0.001) و تاثیر برابر 20 قطره افشرده پرتقال (P>0.05) با 20 میلیگرم فلوکستین روزانه در بیماران می باشد. میزان عوارض جانبی در هر سه گروه مساوی بود (P>0.05).نتیجه گیریافشرده پرتقال بخصوص در دوزهای پایین تاثیر بسیار خوبی بر درمان افسردگی اساسی بالغین در طی حداقل 6 هفته درمان دارد که حتی می تواند بیشتر از تاثیر درمانی، داروی کلاسیک ضدافسردگی (فلوکستین) باشد. عوارض درمان با افشرده پرتقال نیز اختلاف معنی داری با درمانهای استاندارد ندارد؛ بنابراین با وجود محدودیت های تحقیق استفاده از افشرده پرتقال در درمان این نوع اختلال پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: افسردگی اساسی, افشرده پرتقال, فلوکستین, آزمون افسردگی هامیلتونBackground And AimMajor depressive disorder is a common psychiatric disorder. It causes major dysfunction for the patient. Traditional pharmacological agents for treatment of this disorder are SSRls, TCAs, MAOls, NSRls etc. some researching have shown the effectiveness of herbal medicine in the treatment of depression. Citrus Fragrance (the essence of orange) is one of herbal drugs, which has had some reports of stimulant and anti depressant effects.Materials And MethodsIn this clinical trial study, the sample was 150 adult patients with the diagnosis of major depressive disorder based on DSM-IV. They were divided in three groups randomly. The first group received Fluoxetine 20 mg daily. The second group received Citrus Fragrance 10 drops tid from 2% concentrated solution and the third group received 20 drops tid from it. The patients were evaluated by clinical interview, Hamilton's depressive rating scale and Adverse effects inventory before treatments and 3 and 6 weeks after treatment. Data were analyzed by t-test and ANOVA through SPSS software.Results74 patients remained in the treatment till the end of research (19 men and 55 women). The male/female ratio was equal in the three groups. Their average age was 2804 Y. The recovery rate based on Hamilton's scale after 6 weeks was 8.15 in the first group and 15.8 and 12 in the second and third group. The most effective regimen was 10 drops of Citrus Fragrance (P<0.05). The rate of adverse effects was similar in the groups (P>0.05).ConclusionCitrus Fragrance has an effective antidepressant effect especially in the does of 10 drops tid. The severity of its adverse effect is similar with Fluoxetine. -
با توجه به شیوع بالای تعداد افرادی که با بی قراری روان پریشانه (سایکوتیک) به مراکز فوریت های روان پزشکی مراجعه می کنند یافتن درمانی که موثر و با عارضه کمتر باشد، بسیار مطلوب است. نظر به گزارش هایی که در جهان در مورد اثربخشی داروهای ضد روان پریشی نامعمول (آتیپیک) حتی به صورت خوراکی در کنترل بی قراری روان پریشانه وجود دارد، محققین بر آن شدند که اثر رسپیریدون خوراکی (یک داروی ضد روان پریشی نامعمول) را با هالوپریدون تزریقی (داروی ضد روان پریشی معمول)، همراه با لورازپام در کنترل این بیماری بسنجند. بدین منظور، 60 بیمار مراجعه کننده به مرکز فوریت بیمارستان روان پریشی ابن سینا مشهد که با تابلوی بی قراری روان پریشانه آمده بودند و سابقه بیماری جسمی، تشنج، حاملگی، سو مصرف مواد و اختلال مشخص رشدی نداشتند، به طور تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه هالوپریدول تزریقی (5 میلی گرم) به علاوه لورازپام خوراکی (2 میلی گرم) و به گروه دوم رسپیریدون و لورازپام خوراکی هر کدام 2 میلی گرم داده شد. بهبود علائم با توجه به نمره 5 زیر گروه معیار پانس (PANSS) (خصومت، عدم همکاری، رفتار توهمی، کنترل ضعیف تکانه و هیجان زدگی) در بدو مراجعه و دقایق 30 و 60 بعد از دارو سنجیده شد و میزان بهبود هر گروه در موارد فوق با آزمون تی (?=0.05) مقایسه گردید. هر دو گروه در نمره کلی پانس و در هر پنج زیرگروه، به طور معنی دار بهبود نشان دادند(p<0.001). مقایسه نمره کلی بهبود و نمره هر 5 زیرگروه در دو گروه تحت درمان تفاوت معنی داری نشان نداد. 3 نفر از هر دو گروه به دریافت داروی مجدد بعد از یک ساعت نیاز داشتند. متوسط زمانی که بعد از دریافت دارو تا به خواب رفتن بیماران بود، در گروهی که هالوپریدول عضلانی و لورازپام خوراکی گرفتند 60 دقیقه (با انحراف معیار 33 دقیقه) و در گروهی که رسپیریدون و لورازپام خوراکی گرفتند، 55 دقیقه (با انحراف معیار 34 دقیقه) بود. همانگونه که در تحقیقات دیگر نیز آمده است، درمان خوراکی رسپیریدون به همراه لورازپام تاثیر مساوی با هالوپریدول عضلانی و لورازپام خوراکی در کنترل علائم حاد بی قراری روان پریشانه دارد.
کلید واژگان: بی قراری روان پریشانه, داروهای ضد روان پریشی نامعمول, رسپیریدون, PANSSHigh prevalence of acute psychotic agitation in psychiatric emergency centers, necessitates finding an medication with less side effects and more efficacy. Concerning the reports about the efficacy of atypical antipsychotics (Even in oral route) in such cases. We decided to examine the efficacy of these drugs in comparison with older ones (Oral Risperidon plus Lorazepam and Haloperidol (IM) plus Lorazepams. The sample population included 60 acute psychotic agitated patients admitted to emergency room of Ebne-Sina psychiatric center. The exclusion criteria were seizure disorder-pregnancy-substance abuse, developmental disorders and other major medical problems. These patients were randomly divided in two groups. The first group was given Haloperidol (5 mg/IM) plus Lorazepam (2 mg/PO) and in the second group, Risperidon (2 mg/PO) plus Lorazepam (2 mg/PO) were administered remission was assessed based on the total score and scores of subclasses of PANSS including: Hostility, incooperativeness hallucinatory behaviors, impulse dyscontrol and excitement on time zero, 30 and 60 minutes. The results were analyzed using the proper test analyzer. Significant decrease in PANSS scores were observed in each group (P<0.001). There was no significant differences in total score and scores of subclasses between 2 groups. 3 patients of each group needed additional dose 1 hour after the first one. The mean time to induce sleep in Haloperidol group was 60 minutes (SD: 33 m) and in the Risperidon group 55 minutes (SD: 34 m). The present study similar to previous ones showed that the efficacy Risperidon plus Lorazepam (PO) in the control psychotic agitation was equal to that of intramuscular Haloperidol plus oral Lorazepam. -
استرس یکی از ریسک فاکتورهایی است که باعث تشدید و یا ایجاد بسیاری از بیماری های روان پزشکی و حتی غیر روان پزشکی می گردد. یکی از اختلال هائی که استرس در ایجاد آن نقش اساسی دارد بیماری های قلبی است. تعیین میزان این نقش از اهداف محققان است.
صد بیمار قلبی پذیرش شده در بخش اورژانس بیمارستان امام رضا و صد فرد سالم از نظر قلب که از نظر متغیرهای دموگرافیک با بیماران یک سان بودند، به عنوان گروه شاهد در تحقیق گنجانده شدند. برای هر 2 گروه سه پرسشنامه زیر تکمیل شد. 1 اطلاعات شخصی شامل، سن، جنس، وضعیت ازدواج، تحصیل، محل زندگی، سابقه مراجعه به روان پزشک و درمان روان پزشکی 2 پرسش نامه افسردگی بک 3 استرس های یک سال اخیر زندگی فرد براساس جدول تغییرات اخیر زندگی هولمز و راهه 4 نتایج نهایی هر 2 گروه با استفاده از آزمون خی با یکدیگر مقایسه شد. 86 نفر از بیماران قلبی (%86) بیشتر از 200 واحد تغییر زندگی (LCU) را در طی سال اخیر تجریه کرده بودند، در حالی که این میزان در گروه شاهد 2 نفر (%2) بود (01/0>P) بین عوامل دموگرافیک بیماران وگروه شاهد تفاوت معنی داری از نظر سن، تحصیلات، محل زندگی، نوع شغل تعداد فرزندان وجود نداشت. میزان افسردگی بر اساس پرسش نامه در بیماران قلبی به طور معنی داری بیشتر از افراد شاهد بود (01/0>P)کلید واژگان: بیماری های قلبی عروقی, حوادث استرس زا, استرس, هولمز و راه, افسردگی -
ناباروری مشکل شایعی است که حدود 25-15% از زوجین در سنین باروری خود به آن مبتلا هستند. اگر چه نقش مسایل روانشناختی بعنوان عامل ایتولوژیک ناباروری مورد مناقشه است ولی بطور مسلم متغیرهای روانزاد و سبک زندگی نقش مهمی در ایجاد ناباروری دارد و از طرفی دیگر خود ناباروری می تواند موجب واکنشهای روانشناختی متفاوتی مانند افسردگی در فرد گردد. بنابراین محققین بر آن شدند که میزان شیوع اختلالات روانی جنسی و میزان شیوع افسردگی را در زوج های نابارور و ارتباط آن را با ناباروری مورد بررسی قرار دهند. تحقیق به صورت مقطعی در طی یک ماه صورت گرفت که در آن 30 زن نابارور که بطور تصادفی از بین افراد مراجعه کننده به مرکز درمان ناباروری شهر مشهد (بیمارستان منتصریه) انتخاب شدند. این افراد معیار عملکرد کلی جنسی و معیار درجه بندی هامیلتون برای افسردگی و نیز پرسشنامه ای را پر کردند که در آن اطلاعاتی در مورد: سن، شغل و تحصیلات فرد نابارور و همسر وی، مدت ازدواج و مدت درمان ناباروری در طی مصاحبه با روانپزشک جمع آوری شد. طبق نتایج بدست آمده مطابق معیار هامیلتون 7 نفر (3/23%) افسردگی خفیف، 16 نفر (3/53%) افسردگی متوسط و 6 نفر (20%) افسردگی شدید داشتند و تنها یک نفر خلق طبیعی داشت. از سوی دیگر اختلال عملکرد جنسی در زوجین دارای اختلاف سنی بیشتر، شایع تر بود و میزان افسردگی شدید و متوسط با اختلاف سن زن و همسر ارتباط نداشت t=1.7)، (r=-0.306 اما با مدت درمان ناباروری کاملا مرتبط بود. p<0.05)، t=-2.59، (r=-0.44 که این مساله توجه روانشناسی بیشتر در اوایل تشخیص ناباروری را نشان می دهد. بین نمره افسردگی و اختلال عملکرد جنسی رابطه ای وجود نداشت (r=0.28) که نشان می دهد اختلال عملکرد جنسی در آنان مستقل از افسردگی است.
کلید واژگان: ناباروری, زنان نابارور, افسردگی و اختلالات جنسی -
افسردگی یکی از اختلالات روان پزشکی است که بین دانشجویان مشاهده می شود. افسردگی احساس بیمارگونه غم و اندوه است که با درجاتی از رکود واکنش ها همراه است و دانشجویان به علت فشار تحصیل، امتحان و مسائل حاد عاطفی اجتماعی و به طور کلی مسائل رشد و بلوغ عاطفی دچار آن می شوند...
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.