به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

آوا حیدری

  • آوا حیدری*، زهرا جعفرپور چک آب، محمد فرزام، عباس روحانی

    زمینه و هدف :

    عناصر سنگین با ورود از طریق زنجیره غذایی سلامت انسان را به خطر می اندازند. مصرف سبزیجات آلوده به فلزات سنگین خطری برای سلامت انسان محسوب می شود. تحقیق حاضر به تعیین غلظت برخی فلزات سنگین در گیاه خرفه و ارزیابی میزان خطر سلامت آن ها در این گیاه پرداخته است.

    مواد و روش ها

    پس از افزودن سطوح (0، 15و 30 میلی گرم برکیلوگرم) نانو ذرات آهن به خاک آلوده به نیکل و آماده سازی تیمارها، اقدام به کشت گلدانی گیاه خرفه در این تیمارها شد. پس از عصاره گیری نمونه ها، غلظت فلزات سنگین توسط دستگاه ICP-OEC اندازه گیری شد و فاکتورهای تجمع زیستی، انتقال، دریافت روزانه و شاخص های خطرپذیری فلزات سنگین برای انسان محاسبه شد.

    یافته ها

    بیش ترین غلظت نیکل و آهن در ریشه و اندام هوایی خرفه در تیمار 30 میلی گرم بر کیلوگرم نانو ذرات آهن بود. TF نیکل و آهن برای خاک-ریشه <1 اما برای ریشه- ساقه >1 بود. مقدار BAF در خرفه برای عناصر نیکل و آهن <1 بدست آمد. مقادیر HRI برای آهن و نیکل <1 بود که نشان دهنده خطرات کم برای مصرف خرفه در خاک مورد مطالعه است. بنابراین با وجود HRI <1 برای نیکل و آهن در همه تیمارها برای کودکان نسبت به بزرگسالان بالاتر بود، بطور کلی مقادیر HRI برای نیکل بالاتر از آهن بود.

    نتیجه گیری

    ضریب خطرپذیری عناصر مورد مطالعه در گیاه خرفه <1 بود و بیانگر عدم وجود بیماری های غیرسرطانی برای مصرف کنندگان است. به طور کلی نتایج نشان داد HRI عناصر سنگین برای هر دو گروه سنی مورد مطالعه <1 بوده و بیانگر این است که خرفه در این خاک در وضعیت امن قرار دارد.

    کلید واژگان: ارزیابی ریسک, خرفه, ضریب خطر پذیری, نانو ذرات آهن, خاک آلوده به نیکل
    Ava Heidari *, Zahra Jafarpour Chek Ab, Mohamad Farzam, Abbas Rouhani
    Background and Purpose

    Consumption of vegetables contaminated with heavy metals is dangerous for human health. The present research determined some heavy metals in Portulaca oleracea and assessed its health risk.

    Materials and Methods

    P. oleracea was grown in pots using soil polluted with nickel and various amounts of iron nanoparticles (0, 15, and 30 mg/kg). The concentration of heavy metals was determined by ICP-OEC after the samples were extracted. The bioaccumulation and transfer factors in plants, daily intake, and risk indicators of heavy metals for humans were all calculated.

    Results

    The treatment with 30 mg/kg of iron nanoparticles resulted in the maximum concentration of nickel and iron in the roots and aerial sections of P. oleracea. The nickel and iron TF were below one for the soil-root but above one for the root-stem. For nickel and iron, the BAF in the plant was discovered to be less than one. Human consumption of P. oleracea poses minimal dangers, as indicated by HRI values that are less than 1. Compared to iron, nickel showed higher HRI values. Across all treatments, children demonstrated high HRIs for nickel and iron than adults.

    Conclusion

    There are no non-cancerous diseases for consumers, according to the hazard ratio of the investigated components in the P. oleracea, which was 1. Overall, the findings demonstrated that the HRI of heavy elements for both analyzed age groups was less than one.

    Keywords: Risk Assessment, Portulaca oleracea, Risk Factor, Iron nanoparticles, Nickel Contaminated Soil
  • ریحانه خشتابه، مرتضی اکبری*، آوا حیدری، علی اصغر نجف پور

    این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات برخی از فلزات سنگین همچون سرب، آهن، نیکل، مس، آرسنیک و پهنه بندی آلودگی خاک ناشی از آنها در مناطق اطراف معدن سنگ آهن سنگان شهرستان خواف در خراسان رضوی انجام شد. جهت انجام این تحقیق، تعداد 60 نمونه خاک از عمق (0-20) سانتی متری به صورت سیستماتیک و از دو منطقه مجاور معدن و شاهد برداشت شد. غلظت فلزات سنگین با استفاده از دستگاه پلاسمای جفت شده القایی-آزمون طیف سنجی نشر نوری (ICP-AES) اندازه گیری گردید. آزمون نرمال بودن داده ها به صورت استنباطی با استفاده از آزمون پارامتریک t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. برای کمی نمودن میزان آلودگی خاک به فلزات سنگین، از شاخص های ژیوشیمیایی همچون فاکتور آلودگی، شاخص بارآلودگی و فاکتور غنی شدگی استفاده گردید. نقشه پهنه بندی بار آلودگی منطقه مجاور معدن و همچنین نقشه متوسط غنی شدگی عنصر سرب و آرسنیک نیز با استفاده از روش های درون یابی در محیط ArcGIS تهیه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین غلظت عناصر آرسنیک، مس، نیکل، سرب و آهن در منطقه مجاور معدن به ترتیب 7/12، 5/25، 5/34، 6/48، 38860 میلی گرم بر کیلوگرم و در منطقه شاهد به ترتیب 5/8، 9/15، 1/32، 9/16، 29110 میلی گرم بر کیلوگرم بوده است. مقایسه ضریب تغییرات فلزات سنگین نیز نشان داد که بیشترین مقدار این ضریب مربوط به عنصر سرب با 8/42 درصد و سایر فلزات در منطقه مجاور معدن نیز پراکندگی نسبتا بالایی را نسبت به منطقه شاهد داشته اند. در آزمون t مستقل، مشاهده شد که مقدار سطح معنی داری (p-value) در همه عناصر به غیر از عنصر نیکل کمتر از 05/0 بوده که بیانگر اختلاف معنی دار میانگین غلظت ها بین منطقه شاهد و منطقه مجاور معدن می باشد. بر اساس بررسی های صورت گرفته همبستگی بین عنصر سرب با متغیر های نیکل، مس و آرسنیک از نوع معکوس بوده و همبستگی مثبت و بسیار قوی بین آهن با مس و نیکل به ترتیب با مقدار 8/0 و 76/0 و نیکل با مس با مقدار 82/0 وجود دارد. ضریب آلودگی عنصر سرب در منطقه مجاور معدن، مقادیر آلودگی متوسط تا قابل توجه را نشان داد که نسبت به سایر عناصر از آلودگی بیشتری برخوردار می باشد. عنصر سرب و آرسنیک در منطقه مجاور معدن، غنی شدگی متوسط تا نسبتا شدید را نشان دادند. مقایسه نتایج بدست آمده از آنالیز نمونه های خاک در دو منطقه شاهد و مجاور معدن با یکدیگر نشان از افزایش غلظت فلزات سنگین آهن، سرب، آرسنیک و مس در منطقه مجاور معدن کاری بوده است. میانگین غلظت عنصر آرسنیک و آهن احتمال بروز سمیت در آینده را هشدار می دهد. حضور دو عنصر مس و نیکل در خاک منطقه تحت تاثیر عوامل طبیعی و زمین زاد است. درنتیجه می توان به این مهم دست یافت که در صورتی که آلاینده های حاصل از معدن کاری سنگ آهن در مناطق مجاور معدن کنترل نشود و به دنبال آن روند بیابان زایی تکنوژنیک مهار نگردد. علاوه بر بروز مشکلات زیست محیطی متعدد تاثیر شگرفی بر بوم نظام منطقه خواهد گذاشت.

    کلید واژگان: بیابان زایی, شاخص های آلودگی خاک, فعالیت های انسانی, فلزات سنگین
    Reyhaneh Kashtabeh, M. Akbari *, Ava Heidari, Aliasghar Najafpour
    Introduction

    One of the most fundamental global environmental challenges in the past two decades has been the issue of soil pollution and degradation. Soil, as an important environmental element, has played a significant role in food production, human health, and living organisms, but various factors, by both human and naturally have destroyed it. The exploitation of natural resources with activities such as mining and quarrying, as an anthropogenic action (caused by human activities), is one of the most important factors of human intervention in nature and also one of the environmental hazards of soil degradation, which has caused the spread of desertification. Sangan iron mines in Khaf city are the largest mines in the northeast of Iran. According to the geomorphological disturbances caused by the activity of Khaf iron ore mines and the geological composition of the region, there is a potential for causing pollution and destroying the soil around the mine. This research was conducted with the aim of evaluating the impact of mining activity on concentration of some heavy metals such as lead, iron, nickel, copper, and arsenic in the soil around the iron ore mine in Sangan area of Khaf city in Khorasan Razavi province. Realizing the polluted hotspots due to the concentration of heavy metals, as one of the important signs of soil pollution and the spread of desertification, is one of the goals of this research, and the results can be effective in making appropriate management decisions to prevent soil pollution and further destruction.

    Materials and Methods

    In order to conduct this research, 60 soil samples were systematically taken from a depth of 0-20 cm from two areas adjacent to the mine and control. The concentration of aqua regia extracted heavy metals was measured using an inductively coupled plasma-optical emission spectroscopy (ICP-OES). In the first stage, the results were descriptive, and in the second part, after performing tests related to the normality of the data, they were inferential using the parametric independent t-test and Pearson's correlation coefficient in the statistical environment of the SPSS software. In order to quantify the level of soil contamination with heavy metals, geochemical indices including contamination factor, pollution load index, and enrichment factor were used. The pollution load zoning map of the area adjacent to the mine as well as the average enrichment map of lead and arsenic elements were prepared using the inverse distance weighting interpolation method in the ArcGIS environment.

    Results and Discussion

    The results of this research showed that the average concentrations of arsenic, copper, nickel, lead, and iron elements in the area near the mine were 12.71, 25.54, 34.59, 48.64, and 38860 mg/kg and in the control area were 8.57, 15.97, 32.13, 16.96, 29110 mg/kg, respectively. The comparison of the coefficient of variation (dispersion criterion) of heavy metals showed that the highest coefficient of variation among the metals is related to the lead with a value of 42.8%, as well as the coefficient of variation for other metals in the area adjacent to the mine also has a relatively high dispersion compared to the control area. In addition, it was found in all elements except for nickel (p<0.05), which indicates a significant difference in the average concentrations between the control area and the area adjacent to the mine. The correlation between lead element and nickel, copper and arsenic variables was inverse and there was a positive and very strong correlation between iron and copper and nickel with values of 0.8 and 0.76 respectively and nickel and copper with values of 0.82. The pollution coefficient of the lead elements in the area adjacent to the mine showed moderate to significant pollution levels, which is more polluted than other elements. The pollution load in the area near the mine showed that the value of this index was greater than one in the samples closer to the mining areas, which indicates the high contamination of the surface soil with these elements. Lead and arsenic elements in the area adjacent to the mine showed moderate to relatively intense enrichment. From the examination of all the pollution indicators used in this research, as well as the positive and very strong correlation between copper and nickel, the presence of these two elements in the soil of the study area showed no pollution. The comparison of the results obtained from the analysis of soil samples in the two areas of the control and adjacent to the mine showed an increase in the concentration of heavy metals (iron, lead, and arsenic, copper) in the area adjacent to the mining.

    Conclusion

    The results obtained from the analysis of soil samples and pollution indicators in the two control areas adjacent to the Sangan iron ore mine in Khaf city showed that the presence of iron ore industrial and mining sites in the study area and the spread of its wastes and tailings by seasonal and local winds, as well as the activities of humanity and the spread of these pollutants to other areas, can be one of the main reasons for the increase in the concentration of metal pollutants in the soils of this region.

    Keywords: desertification, Human activities, Heavy metals, Soil contamination indicators
  • آوا حیدری*، نگار فلاحی، انسیه صابری، پرنیان هادیان، اسما آذری، یگانه هروی، نگار حسنی، علیرضا خوراکیان
    زمینه و هدف

    کیسه های پلاستیکی رایگان مزایایی عملی برای مصرف کنندگان دارد اما بدلیل اینکه دیرتجزیه پذیر بودن و افزودنی های آن تاثیرات نامطلوبی بر محیط زیست می گذارد. لذا در این مطالعه عوامل موثر بر قصد و رفتار افراد برای استفاده از کیسه های پلاستیکی با نظریه رفتار برنامه ریزی شده و مدلسازی ساختاری مورد بررسی قرار گرفت.

    روش بررسی

    تعداد کل 360 مشتری در 7 هایپرمارکت بزرگ در مناطق مختلف کلان شهر مشهد  به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند. داده های بدست آمده با نرم افزار IBM SPSS Statistic 22 و AMOS 24 تجزیه و تحلیل شدند. مدل توسعه یافته ای بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده با متغیرهای نگرش شناختی، نگرش موثر، انگیزه اقتصادی، فیدبک، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری، قصد و رفتار معرفی شد تا عوامل موثر بر رفتار کاهش استفاده از کیسه های پلاستیکی را تعیین کند.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که بیش از نیمی از پاسخ دهنده گان به پرسشنامه ها، زن بودند و بیش از 30 درصد آنها در رده سنی 25-35 سال قرار داشتند. تاثیر اطلاعات دموگرافی بر قصد کاهش استفاده از کیسه های پلاستیکی در هایپرمارکت ها با آزمون آنوا مورد بررسی قرار گرفت. تنها سن  (p < 0.001  و df = 7 و F= 3.6) و نوع شغل (p < 0.001  و df = 7 و F= 3.5) مشتری تاثیر معنی داری بر قصد دارد. شاخص های کلی برازش مدل ساختاری عبارتند از  کای اسکویر برابر با 3/254 با درجه آزادی 106 ، نسبت کای اسکویر به درجه آزادی برابر با 4/2 ،    IFIبرابر با 9/0 ، CFI برابر با 9/0، NFI برابر با 89/0 و RMSEA برابر 062/0 است که بر طبق استاندارد برازش مدل مناسب است. یافته های مدل معادلات ساختاری با برازش مناسب می تواند روابط بین متغیرها را توصیف کند: نگرش شناختی تاثیر معنادار آماری بر نگرش موثر دارد.  همچنین نگرش شناختی و هنجار از لحاظ آماری دارای رابطه معناداری هستند.  بعلاوه نگرش شناختی به طور آماری (p < 0.001)  بر کنترل رفتاری  تاثیر منفی دارد. بین انگیزه اقتصادی و هنجار رابطه مثبت(ضریب 18/0) و معناداری (p < 0.001) وجود دارد. همچنین، بین فیدبک و هنجار رابطه منفی (ضریب 43/0) و معناداری (p < 0.001) وجود دارد. در همین راستا، بین فیدبک و کنترل رفتاری رابطه مثبت (ضریب 45/0) و معناداری (p < 0.001) وجود دارد . نگرش شناختی تاثیر مثبت (ضریب 16/0) و معناداری (p > 0.05) بر روی قصد برای انجام رفتار دارد. هنجار با ضریب 41/0 تاثیر مثبت و معناداری (p < 0.001) بر روی قصد برای انجام رفتار دارد.

    نتیجه گیری

    پارامترهای اصلی نظریه رفتار برنامه ریزی شده (نگرش، هنجار ذهنی و کنترل رفتاری) به طور معنی داری قصد کاهش استفاده از کیسه های پلاستیکی را توصیف می کنند. افزودن متغیرهای جدید مانند فیدبک و انگیزه اقتصادی به این نظریه، کمک به سایر پیش بینی کننده های رفتار تعیین شود. هنجار از مهمترین متغیرهای است که تاثیر سایر فاکتورها مانند نگرش شناختی، نگرش موثر، انگیزه اقتصادی، فیدبک، و کنترل رفتاری بر قصد کاهش مصرف کیسه های پلاستیکی را میانجی می کنند. اگر چه انگیزه اقتصادی بر کاهش تمایل برای استفاده از کیسه های پلاستیکی مجانی تاثیر دارد، اما شایسته است که رویکرد مداخله ای بر اساس مدل ارایه شده در این مطالعه، برای یافتن راه حل استفاده شود.

    کلید واژگان: : نظریه رفتار برنامه ریزی شده, مدل معادله ساختاری, کیسه پلاستیکی, مشهد
    Ava Heidari *, Negar Fallahi, Ensyeh Saberi, Parnian Hadian, Asma Azari, Yeganeh Hervay, Negar Hasany, Alireza Khorakian
    Background and Aim

    Free plastic bags have practical benefits for consumers but because of their non-biodegradability and additives, they have adverse effects on the environment. Therefore, in this study, the factors affecting people's intention and behavior for using plastic bags with the Theory of Planned Behavior and Structural Equation Modeling were investigated.

    Methodology

    A total of 360 customers in 7 major hypermarkets in different areas of Mashhad responded the questionnaire. Data were analyzed using IBM SPSS Statistic 22 and AMOS 24 software. An extended model based on the Theory of Planned Behavior was introduced with the constructs including cognitive attitude, affective attitude, economic motivation, feedback, subjective norm, behavioral control, intention and behavior to determine the factors influencing the behavior.

    Results

    The results of this study showed that more than half of the respondents to the questionnaires were women and more than 30% of them were in the age group of 25-35 years. The effect of demographic information on the intention to reduce plastic bags in hypermarkets was examined by the Anova test.  Only the age (p 0.05) effect (coefficient of 0.16) on intention to reduce plastic bag. The norm with a coefficient of 0.41 has a positive and significant effect (p <0.001) on the intention.

    Conclusion

    The results showed that the structural equation model with appropriate fit could describe the relationships between variables. The main parameters of the Theory of Planned Behavior (attitude, subjective norms, and behavioral control) significantly describe the intention of using plastic bags. Adding new variables such as feedback and economic incentives to this theory will help determine other predictors of behavior. The norm is one of the most important variables that mediate the influence of other factors such as cognitive attitude, affective attitude, economic motivation, feedback, and behavioral control on intention to using plastic bag. Although the economic incentive has an effect on intention to use free plastic bags, it is appropriate to use the intervention approach based on the model presented in this study to find a solution.

    Keywords: Theory of planned behavior, Structure Equation Modeling, Plastic bag, Mashhad
  • مرسده سادات هژبرالسادات، آوا حیدری*، زهرا کریمیان، محمد فرزام
    زمینه و هدف

    امروزه مشکل آلودگی هوا با اثرگذاری در مقیاس جهانی، نگرانی مهم دنیای متمدن و جدید است که اثرات نامطلوب بسیار زیادی بر سلامت انسان و محیط زیست می گذارد. بنابراین یافتن راه حل های پایدار و دوست دار طبیعت که از افزایش سطح آلودگی ها جلوگیری کرده و به حذف آنان کمک کند، نیاز است. یکی از جدیدترین روش های کاهش آلودگی هوا و جذب ذرات معلق و همچنین بهبود کیفیت هوا، استفاده از دیوارهای سبز در فضاهای شهری است. مطالعه حاضر با هدف بررسی پتانسیل دیوارهای سبز در کاهش آلاینده های هوا انجام شد.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه پژوهشی، 2 دیوار سبز به مدت 3 ماه در چهارراه ترافیکی خیام شهر مشهد قرار گرفتند. پس از گذشت زمان مورد نظر، آزمایش های تحمل سنجی آلودگی هوا که شامل اندازه گیری میزان کلروفیل، اسید آسکوربیک، محتوای آب برگ و pH بود، بر روی تمام گیاهان انجام شده و داده های APTI (شاخص تحمل سنجی آلودگی هوا) به دست آمد.

    یافته ها

    بر اساس داده های به دست آمده، 8 گونه گیاهی با میزان APTI نسبتا بالا، جزء گونه های مقاوم برای کاشت در مناطق آلوده می باشند. با توجه به آنالیزهای آماری، مقدار APTI گیاهان مطالعه شده، با میزان اسید آسکوربیک و کلروفیل گیاهان در ارتباط است.

    نتیجه گیری

    از میان 9 گونه گیاهی مطالعه شده و مقایسه نتایج آن ها با یکدیگر، 8 گونه گیاهی، جزء گونه های نسبتا مقاوم در برابر آلودگی هوا هستند. مقاوم ترین گونه ها، گیاهان کارپوبروتوس و رزماری می باشند که مقاومت بیشتری از خود در برابر آلودگی هوا نشان داده و لذا برای کاشت در مناطقی با آلودگی زیاد هوا مناسب هستند.

    کلید واژگان: آلودگی هوا, دیوار سبز, شاخص تحمل سنجی, گیاهان
    Mersedeh Sadat Hozhabralsadat, Ava Heidari *, Zahra Karimian, Mohamad Farzam
    Background and Aim

    Today, air pollution, with an impact on a global scale, is an important concern of the modern world. It has many adverse effects on human health and the environment. Therefore, it is necessary to find sustainable and environment-friendly solutions that prevent the increase of pollution levels and help eliminate them. One of the newest ways to reduce air pollution and absorb particulate matter, as well as improve air quality, is to use green walls in urban spaces. The present study investigated the potential of green walls in reducing air pollutants.  

    Materials and methodology

    In this research, two green walls were installed at the Khayyam intersection in Mashhad for three months. Finally, the Air Pollution Tolerance Index was determined for all the plants by measuring chlorophyll, ascorbic acid, leaf-related water content, and pH.

    Results:

     All of the plant species planted on the walls were classified as intermediate in the tolerance. Among all the plants, Carpobrotus edulis and Rosmarinus officinalis had higher APTI, which makes them more resistant and suitable for planting in polluted areas. Considering the statistical analysis, the APTI of the plants was correlated with ascorbic acid and leaf-related water content.

    Conclusion

    Our findings suggest the suitability of the above-mentioned plants for plantation in areas with high levels of pollutants.

    Keywords: Air pollution, Green Walls, air pollution tolerance index, Plants
  • سارا خوش یمن، آوا حیدری*، علیرضا حیدری
    زمینه و هدف
    صنعت فولاد، بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان است. سالانه مقادیر زیادی ضایعات آهن تولید می شود که استفاده از آن در صنعت فولاد، امری اقتصادی است. در این مطالعه هدف آن است که پیامدهای زیست محیطی استفاده از آهن های قراضه به عنوان ماده خام برای تولید فولاد با روش ارزیابی چرخه حیات بررسی شود.
    روش بررسی
    برای انجام این ارزیابی، از نرم افزار Simapro و پایگاه دادهEcoinvent  استفاده شد. داده های مربوط به فرایند تولید فولاد (مواد خام، پسماند و محصول) به روش مصاحبه از کارخانه فولاد جمع آوری گردید، سپس اثرات زیست محیطی به کمک روش های ReCiPe، Cumulative Energy Demand (CED)، (IPCC) Intergovernmental Panel on Climate Change و رد پای آب کمی شدند.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده از روش ReCiPe نشان داد که از بین گروه های تاثیر، سمیت برای اکوسیستم خشکی با مقدار kg 1,4-Dichlorobenzene (1,4-DCB) eq/ton   14392 در فولاد و گرمایش جهانی با مقدار kg CO2 eq/ton 5289 فولاد به ترتیب بزرگترین تاثیرات زیست محیطی این فرایند هستند. کمترین پیامد زیست محیطی این فرایند برای گروه های تاثیر سمیت سرطان زایی برای انسان و سمیت برای آب های شیرین به دست آمد. ردپای کربن ناشی از فعالیت این  کارخانه ton CO2 eq/ton 5/24 فولاد است. مهمترین زیر بخش تولید کننده گازهای گلخانه ای مربوط به مصرف الکتریسیته با مقدار kg CO2 eq/ton2900 فولاد است. تقاضای انرژی تجمعی (انرژی حاصل از سوخت فسیلی) یک تن شمش فولادی برابر با MJ 73393 است که سه برابر معادل جهانی آن است. ردپای کلی آب برای یک تن فولاد، m3 19/5 آب است که تقریبا برابر با معادل آن در اروپا است.
    نتیجه گیری
    استفاده از ضایعات آهن قراضه در فرایند تولید فولاد به جای سنگ آهن، باعث کاهش مقدار پتانسیل سمیت در انسان و مصرف منابع معدنی شده است.
    کلید واژگان: ارزیابی چرخه حیات, صنایع تولید فولاد, آهن قراضه, سیما پرو
    S Khoshyomn_A Heidari*_A R Heidari
    Background and Objective
    The steel industry is the world's largest consumer of energy. A large amount of iron waste is produced annually, which its use in the steel industry can be economic. The purpose of this study was to investigate the environmental impacts of the steelmaking from iron scrap as a raw material using a life cycle assessment (LCA) method.
    Materials and Methods
    Simapro software and the ecoinvent database were used to conduct LCA. Data on the steel production process (raw materials, waste, and products) were collected by a questionnaire from a steel plant. Environmental burdens were quantified using ReCiPe, Cumulative Energy Demand (CED), IPCC) Intergovernmental Panel on Climate Change) and water footprints methods.
    Results
    The results of the ReCiPe method showed that the terrestrial ecotoxicity with a value of 14392 kg 1,4-Dichlorobenzene (1,4-DCB) eq/ton of steel and global warming with 5289 kg CO2 eq/ton of steel, had the greatest environmental impact, respectively. The lowest environmental impact of this process was obtained for freshwater ecotoxicity and human carcinogenic toxicity. The carbon footprint resulting from steelmaking is 5.24 ton CO2 eq/ton of steel. The most important sector of the greenhouse gas producer is the consumption of electricity with a rate of 2900 of kg CO2 eq/ton of steel. The cumulative energy demand of one ton of steel ingot was 73393 MJ, which is three times the global equivalent. The total water footprint for one t of steel was 19.5 m3 of water, which is almost near to the equivalent in Europe.
    Conclusion
    the use of iron scrap as raw material in the process of steelmaking instead of iron ore has reduced the amount of human toxicity potential and mineral resource consumption.
    Keywords: Life cycle assessment, Steel plant, Iron scraps, Simapro
  • هادی وطن دوست*، حبیب الله یونسی، زهرا مهربان، آوا حیدری
    زمینه و هدف
    در این مطالعه،جاذب سیلیکاته نانو حفره تحت عنوان MCM-48 با مساحت سطح بالایی تهیه شد و جهت افزایش ظرفیت جذب فلزات سنگین با استفاده از آمینو پروپیل تری متوکسی سیلان اصلاح گردید. جاذب های سیلیکاته از جمله جاذب های موثر در جذب فلزات سنگین هستند.
    روش بررسی
    حذف یون های فلزی کادمیوم و سرب از محلول های آبی توسط MCM-48 و جاذب نانو حفره اصلاح شده NH2-MCM-48 در سیستم ناپیوسته بررسی شد. اثر متغیرهای مقدار جاذب، pH محلول، زمان تماس و غلظت اولیه محلول مورد مطالعه قرار گرفت. داده های آزمایش با استفاده از همدمای لانگمایر و فرندلیخ و با آنالیز رگرسیون غیر خطی، تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    حداکثر ظرفیت جذب نانو حفره اصلاح شده NH2-MCM-48 برای کادمیوم و سرب به ترتیب 62.07 و 108.16 میلی گرم بر گرم به دست آمد. تغییر در میزان هر یک از متغیرها منجر به تغییر در میزان ظرفیت جذب جاذب شد.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که عامل دار کردن نانو حفره MCM-48 با گروه عاملی آمین و تهیه NH2-MCM-48 باعث افزایش چشم گیر ظرفیت جذب یون های فلزی کادمیوم و سرب از محلول های آبی می شود و این ترکیب می تواند به عنوان یک جاذب موثر در جذب یون های فلزی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: NH2-MCM-48, کادمیوم, سرب, جاذب, حذف
    Hadi Vatandoust*, Habibollah Younesi, Zahra Mehraban, Ava Heidari
    Background And Objective
    In this study, nanoporous silica adsorbent of MCM-48 was synthesized. The adsorbent capacity of heavy metal was increased by modification of the surface with 3-aminopropyltrimethoxysilane. Silica adsorbents are very effective in heavy metal adsorption.
    Method
    In the present study, removal of Pb (II) and Cd (II) heavy metal ions from aqueous solution was carried out using MCM-48 and NH2-MCM-48 modified nanoporous adsorbents in a batch system. The effect of adsorbent dosage, solution pH and contact time were studied. The equilibrium data were analyzed using the Langmuir and Freundlich isotherms by nonlinear regression analysis.
    Findings: The maximum adsorption capacities of NH2-MCM-48 for Cd (II) and Pb (II) were found to be 62.07 and 108.16 mg/g, respectively. Changing the level of each variable resulted in change of adsorption capacity of the adsorbents.
    Conclusion
    The results of this study indicated that modification of MCM-48 to synthesize NH2-MCM-48 will increase the adsorbent capacity for Cd (II) and Pb (II) ions and this compound can be used as an effective adsorbent for the adsorption of metal ions.
    Keywords: NH2-MCM-48, Cd (II), Pb (II), Adsorbent, Removal
  • هادی وطن دوست، حبیب الله یونسی*، زهرا مهربان، آوا حیدری
    استفاده از جاذب های سیلیکاته میان- حفره به دلیل کارایی بالا برای حذف فلزات سنگین از آب و فاضلاب مورد توجه واقع شده است. MCM-48 یک جاذب سیلیکاته میان - حفره است که با اصلاح سطح آن به وسیله گروه های عاملی، می توان ظرفیت جذب فلزات سنگین را بهبود بخشید. در این مطالعه با عامل دار کردن میان- حفره MCM-48 با گروه عاملی آمین و سنتز NH2-NH-NH-MCM-48، حذف یون های فلزی سرب و کادمیم از محلول های آبی بررسی شد. مشخصات جاذب سنتز شده با پراش پرتو ایکس و میکروسکوپ الکترونی پیمایشی آنالیز شد. بررسی جذب در مقدار جاذب از 125/0 تا 10 گرم در لیتر، pH اولیه محلول از 2 تا 6 و غلظت اولیه محلول 5 تا 60 میلی گرم در لیتر انجام گرفت. داده های آزمایش با استفاده از همدمای لانگمیر و فروندلیچ و با آنالیز رگرسیون غیر خطی، تجزیه و تحلیل شد. طبق پارامترهای همدمای لانگمیر، حداکثر ظرفیت جذب NH2-NH-NH-MCM-48 برای هر دو یون فلزی کادمیم و سرب نسبت به MCM-48 بالاتر بود و برای یون های فلزی کادمیم و سرب به ترتیب 7/82 و 24/119 میلی گرم بر گرم محاسبه شد. نتایج نشان داد که با اصلاح MCM-48 با گروه عاملی آمین و تهیه NH2-NH-NH-MCM-48 می توان ظرفیت جذب آن را به طور قابل توجهی بهبود بخشید و به عنوان یک جاذب موثر در حذف یون های فلزی سرب و کادمیم از محلول های آبی مورد استفاده قرار داد.
    کلید واژگان: کادمیم, سرب, فلز سنگین, جاذب, MCM-48
    Hadi Vatandoust, Habibollah Younesi *, Zahra Mehraban, Ava Heidari
    Mesoporous silica adsorbents have been gaining increasing importance in the removal of heavy metal ions from water and wastewater. MCM-48 is a mesoporous silica adsorbent whose adsorption capacity of heavy metal ions can be drastically improved when it is modified by functional groups. The present study investigated the removal of lead and cadmium metal ions from aqueous solutions using the modified NH2-NH-NH-MCM-48. The nanoparticles were characterized by Scanning Electron Microscopy (SEM) and X-ray Diffraction (XRD). The adsorption process was optimized by varying adsorbent doses from 0.125 to 10 g/l, the initial solution pH from 2 to 6, and the initial metal ion concentration from 5 to 60 mg/l. The equilibrium data were analyzed using the Langmuir and Freundlich isotherms using a nonlinear regression analysis. According to the parameters of the Langmuir isotherm, NH2-NH-NH-MCM-48 recorded a higher maximum adsorption capacity for both Cd(II) and Pb(II) than MCM-48. The maximum adsorption capacities of NH2-NH-NH-MCM-48 for Cd(II) and Pb(II) were calculated to be 82.7 and 119.24 mg/g, respectively. The results suggest that MCM-48 modified with the amine functional group to synthesize NH2-NH-NH-MCM-48 significantly improves its adsorption capacity so that it can be recommended as an effective adsorbent for the efficient removal of Cd(II) and Pb(II) metal ions from aqueous solutions.
    Keywords: cadmium, Lead, Heavy metal, adsorbent, MCM-48
  • محمدعلی ابراهیمی نیک، آوا حیدری، حبیب الله یونسی

    پیرولیز سریع یک از فناوری های جذاب برای تولید سوخت مایع (نفت زیستی) از زیست توده است که پتانسیل زیادی برای استفاده در صنعت و حمل ونقل دارد. ضایعات ذرت (چوب و کلش) و چوب اکالیپتوس به عنوان دو منبع لیگنوسلولزی، از فراوانی زیادی در سطح جهان برخوردار هستند. در این مطالعه پیرولیز سریع این دو ماده تحت دمای 500 درجه سانتی گراد، جریان گاز حامل 660 لیتر در ساعت، اندازه ذرات 2-1 میلی متر و نرخ تغذیه 80، 90 و 110 گرم در ساعت مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش ها به صورت پیوسته در یک رآکتور بستر سیال انجام شد. میعان بخارات پیرولیزی در 3 مرحله سرمایشی (15، 0 و 40- درجه سانتی گراد) به اضافه مرحله جذب الکترواستاتیک صورت می پذیرفت. نتایج نشان داد که افزایش نرخ تغذیه در هر دو ماده خام ابتدا باعث افزایش تولید نفت زیستی و سپس کاهش آن می شود. بیشترین میزان نفت زیستی به میزان 22/4 درصد از چوب اکالیپتوس در نرخ تغذیه 90 گرم در ساعت به دست آمد. کارایی تولید نفت زیستی از پیرولیز سریع بقایای ذرت به طور متوسط کمتر از چوب اکالیپتوس بود. در تمامی آزمایش ها، نفت به دست آمده از چگالنده الکترواستاتیک قهوه ای پررنگ با ویسکوزیته بسیار بالا بود.

    کلید واژگان: انرژی های تجدیدپذیر, پیرولیز سریع, زیست توده, نرخ تغذیه
    Mohammadali Ebrahimi, Nik, Aghdas Heidari, Habibollah Younesi

    Fast pyrolysis is an attractive technology for biomass conversion، from which bio-oil is the preferred product with a great potential for use in industry and transport. Corn wastes (cob and stover) and eucalyptus wood are widely being produced throughout the world. In this study، fast pyrolysis of these two materials were examined under the temperature of 500 °C; career gas flow rate of 660 l h-1; particle size of 1-2 mm; 80 and 110 g h-1 of feed rate. The experiments were carried out in a continuous fluidized bed reactor. Pyrolysis vapor was condensed in 3 cooling traps (15، 0 and -40 °C) plus an electrostatic one. Eucalyptus wood was pyrolyised to 12. 4، 61. 4، and 26. 2 percent of bio-char، bio-oil and gas، respectively while these figures were as 20. 15، 49. 9، and 29. 95 for corn wastes. In all experiments، the bio-oil obtained from electrostatic trap was a dark brown and highly viscose liquid.

    Keywords: Renewable energy, Biomass, Fast pyrolysis, Feeding rate
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال