به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب ازاده ابراهیم حبیبی

  • ثریا مهردوست، پریچهر یغمایی*، هانیه جعفری، آزاده ابراهیم حبیبی

    کبد چرب سبب تجمع چربی اضافی در سلول های کبدی می شود. بربرین دارای فعالیت های آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است و سیتاگلیپتین مهار کننده DPP-4 است که عملکرد هورمون های اینکرتین را افزایش می دهد. در این تحقیق، فعالیتهای بیولوژیکی بربرین و سیتاگلیپتین برای درمان کبد چرب در موش های اسپراگ-داولی مدل دیابتی بررسی شد. اثرات درمانی سیتاگلپتین و بربرین بر کبد چرب در موش های دیابتی شده توسط تزریق آلوکسان با تک دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم با گروه بندی زیر صورت گرفت. 1: کنترل (سرم فیزیولوژی به عنوان حلال آلوکسان) ؛ 2: مدل (کبد چرب + آلوکسان) ؛3: سیتاگلیپتین (کبدچرب + آلوکسان و سیتاگلیپتین 10 میلی گرم/کیلوگرم)؛ 4: بربرین (کبدچرب+آلوکسان و 150 میلی گرم/کیلوگرم بربرین)؛ 5: بربرین/سیتاگلیپتین (کبد چرب + آلوکسان و 5 میلی گرم/کیلوگرم سیتاگلیپتین و 75 میلی گرم/کیلوگرم بربرین). پس از اتمام دوره تیمار و بافت کبد جداسازی و توزین شد. میزان تری گلیسرید و کلسترول کبدی سنجش شد. بیان ژن GLUT4 در بافت کبد با روش ریل تایم PCR اندازه گیری شد. سطح بیان ژن GLUT4 در گروه های تیمار در مقایسه با گروه مدل افزایش یافت که فقط در گروه تجویز توام با گروه مدل تفاوت معنی دار دیده شد (05/0  <p). میزان کلسترول کبدی در گروه های تیمار نسبت به گروه مدل کاهش معنی دار داشته است (01/0  <p). تری گلیسرید کبدی در گروه های تیمار کاهش یافت ولی فقط در گروه تجویز توام تفاوت معنی داری با گروه مدل دیده شد (05/0  <p). بربرین و سیتاگلیپتین به ویژه در تجویز توام با بیان افزایشی GLUT4 و کاهش کلسترول و تری گلیسرید کبدی اثر مطلوبی در متابولیسم لیپیدها دارند و می توانند به عنوان یک رژیم درمانی موثر برای هایپرلیپیدمی و کبد چرب در نظر گرفته شوند.

    کلید واژگان: سیتاگلیپتین, DPP4, بربرین, GLUT4, کبد چرب غیرالکلی}
    Soraya Mehrdoost, Parichehreh Yaghmaei *, Hanieh Jafari, Azadeh Ebrahim-Habibi

    Fatty liver disease causes accumulation of excess fat in liver cells. Berberine has antioxidant and anti-inflammatory activities, and Sitagliptin is a DPP-4 inhibitor that increases the function of incretin hormones. In this study biological activities of Berberine and Sitagliptin for the treatment of fatty liver in diabetic Sprague-Dawley rats were investigated. The therapeutic effects of Sitagliptin and Berberine on fatty liver in diabetic rats by Alloxan injection with a single dose of 100 mg/kg were done with the following groups. Groups include 1: control (physiology serum as Alloxan solvent); 2: model (fatty liver + Alloxan); 3: Sitagliptin (fatty liver + Alloxan and Sitagliptin 10 mg/kg); 4: Berberine (fatty liver + Alloxan and Berberine 150mg/kg); 5: Berberine/Sitagliptin (fatty liver + Alloxan and Sitagliptin 5 mg/kg and Berberine 75 mg/kg). After the treatment, the liver tissue separated and weighed. Levels of Liver triglyceride, cholesterol and GLUT4 gene expression in liver tissue measured by real-time PCR method. The level of GLUT4 gene expression levels increased in the treatment groups compared to the model group, but a significant difference was seen only in the co-administration group with the model group (p < 0.05). There was a significant decrease in the amount of liver cholesterol in the treatment groups compared to the model group (p < 0.01). Hepatic triglyceride decreased in the treatment groups, but only in the co-administration group, a significant difference was seen with the model group (p < 0.05). Berberine and Sitagliptin, especially when prescribed together with the increased expression of GLUT4 and the reduction of liver cholesterol and triglycerides, have a favorable effect on lipid metabolism and can be considered as an effective treatment for hyperlipidemia and fatty liver.

    Keywords: Sitagliptin, DDP-4, Glut4glucose Transporter Type 4, Berberine, Non-Alcoholic Fatty Liver, Disease}
  • ماریا امیدی شاهسوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، آزاده ابراهیم حبیبی
    فیبریل های آمیلوییدی تجمعات رشته مانندی هستند که از باز شدن ساختار طبیعی و بدتاخوردگی انواع مختلف پپتیدها و پروتیین ها بوجود می آیند. این تجمعات آمیلوییدی با برخی از بیماری ها نظیر بیماری های تحلیل برنده عصبی و سیستماتیک از قبیل آلزایمر، پارکینسون و دیابت نوع دو در ارتباط می باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات مهاری ترانس چالکون در مهار فرایند فیبریلاسیون انسولین (پروتیین مدل) می باشد. در مرحله اول با استناد به مطالعات انجام شده، شرایط مناسب برای تشکیل فیبریل های آمیلوییدی برای پروتیین مدل مد نظر ما فراهم شد. سپس پپتید انسولین در حضور و عدم حضور ترانس چالکون به مدت 24 ساعت در شرایط تشکیل تجمعات آمیلوییدی انکوبه شد و فیبریل های تشکیل شده با تکنیک های مختلف از جمله مطالعه تغییرات جذب نوری کنگورد با تکنیک اسپکتروسکوپی، تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی گذاره (TEM) و تصویربرداری و آنالیز تجمعات آمیلوییدی با میکروسکوپ فلورسان بررسی شدند در نهایت، با استفاده از روش داکینگ مولکولی توسط نرم افزار AutoDock برهمکنش های احتمالی ترکیب ترانس چالکون با پپتید انسولین تحلیل شد. نتایج حاصل از پژوهش، کاهش قابل ملاحظه تجمعات آمیلوییدی را در نمونه تغییر داده شده نسبت به نمونه شاهد نشان داد.
    کلید واژگان: تجمعات آمیلوئیدی, ترانس چالکون, انسولین, ترکیبات آروماتیک, کنگورد, تیوفلاوینS, داکینگ}
    Maria Omidi Shahsavandi, Parichehr Yaghmaee *, Shahin Ahmadian, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Amyloid fibrils are string-like aggregates that form due to the disruption of natural structure and misfolding of various types of peptides and proteins. These amyloid aggregates are associated with some neurodegenerative and systemic diseases such as Alzheimer's, Parkinson's, and type 2 diabetes. The aim of this study was to investigate the inhibitory effects of Trans-chalcone on insulin fibrillation (as a model protein). In this study, insulin was incubated for 24 hours in the presence and absence of Trans-chalcone under amyloid formation conditions. The formed fibrils were analyzed using various techniques including Congo red absorption spectral changes by spectroscopy, electron microscopy images by TEM, and fluorescent staining of amyloid aggregates by fluorescent microscopy. Then, possible interactions between Trans-chalcone and insulin were analyzed using molecular docking method by AutoDock software. The results showed a significant reduction in amyloid fibril formation in the additive-containing sample compared to the control sample. This study provides evidence that Trans-chalcone has an inhibitory effect on insulin fibrillation and could be a potential therapeutic agent for amyloid-related diseases.
    Keywords: Amyloid aggregates, Trans-chalcone, insulin, Aromatic compounds, Congo Red, Thioflavin S, docking}
  • ثریا مهردوست، پریچهره یغمایی*، هانیه جعفری، آزاده ابراهیم حبیبی
    مقاومت انسولینی کبدی به شدت با NAFLD ارتباط داشته و فاکتور اصلی در بیماریزایی دیابت نوع 2 و سندرم متابولیک است. مقاومت به انسولین سبب لیپولیز در بافت چربی شده و اختلال در تنظیم متابولیسم لیپیدی سبب انباشته شدن چربی در کبد می شود. در این مطالعه اثرات بربرین و سیتاگلیپتین برای بهبود مقاومت به انسولین و پروفایل لیپیدی در موش های اسپراگ-داولی مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی شده است. گروه ها شامل: 1- کنترل (سرم فیزیولوژی به عنوان حلال آلوکسان)؛ 2- مدل (کبد چرب + آلوکسان)؛ 3- سیتاگلیپتین (کبد چرب + آلوکسان و 10 میلی گرم/کیلوگرم سیتاگلیپتین)؛ 4- بربرین (کبدچرب + آلوکسان و 150 میلی گرم/کیلوگرم بربرین)؛ 5- بربرین/سیتاگلیپتین (کبد چرب + آلوکسان و 5 میلی گرم/کیلوگرم سیتاگلیپتین و 75 میلی گرم/کیلوگرم بربرین). پس از اتمام دوره تیمار در شرایط بیهوشی خونگیری از قلب انجام گرفت و میزان پروفایل لیپیدی، گلوکز، انسولین سنجش شد. میزان تری گلیسرید (01/0 p <)، کلسترول (05/0 p <)،  LDL(01/0 p <)، اسید چرب آزاد (05/0 p <)، گلوکز ناشتا (05/0 p <) و انسولین (01/0 p <) در گروه تیمار توام نسبت به گروه مدل کاهش و HDL افزایش یافت که این افزایش معنی دار نبود. بربرین و سیتاگلیپتین بویژه در تجویز توام اثر مطلوبی در متابولیسم لیپیدها و مقاومت به انسولین دارند و می توانند به عنوان یک رژیم درمانی موثر برای هایپرلیپیدمی و کبد چرب در نظر گرفته شوند.
    کلید واژگان: بربرین, سیتاگلیپتین, مقاومت به انسولین, کبد چرب, دیابت نوع 2}
    Soraya Mehrdoost, Parichehreh Yaghmaei *, Hanieh Jafary, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Hepatic insulin resistance is associated with NAFLD and it is a major factor in the pathogenesis of type 2 diabetes and metabolic syndrome. Insulin resistance causes lipolysis in adipose tissue and disturbance in the regulation of lipid metabolism causes fat accumulation in the liver. In this study, the biological activities of Berberine and Sitagliptin to improve insulin resistance and lipid profile in Sprague-Dawley rats with type 2 diabetes was investigated. groups include 1: control (physiological serum as an alloxan solvent); 2: model (fatty liver + Alloxan); 3: Sitagliptin (fatty liver + Alloxan and Sitagliptin 10 mg/kg); 4: Berberine (fatty liver + Alloxan and Berberine 150mg/kg); 5: Berberine/Sitagliptin (fatty liver + Alloxan and Sitagliptin 5 mg/kg and Berberine 75 mg/kg). At the end of the treatment period, under anesthesia, Blood sampling done from the heart and lipid profile, glucose and insulin measured. The amount of triglyceride (p < 0.01), cholesterol (p < 0.05), LDL (p < 0.01), FFA (p < 0.05), fasting glucose (p < 0.05) and insulin (p < 0.01) in the coadministration group decreased compared to the model group and HDL increased, which was not significant. Berberine and Sitagliptin, especially when administered together, have a favorable effect on lipid metabolism and insulin resistance and can be considered as an effective treatment regimen for hyperlipidemia and fatty liver.
    Keywords: Berberine, Sitagliptin, Insulin resistance, Fatty liver, Type 2 diabetes}
  • بابک حسن خان*، پریچهره یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی
    بیماری کبد چرب غیرالکلی از شایعترین اختلالات کبدی است که با مقاومت به انسولین و استرس های اکسیداتیو ارتباط دارد. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات توام رژیم کم فروکتوز همراه با آلفا لیپوییک اسید بر مقاومت به انسولین و برخی از نشانه های بیماری کبد چرب غیر الکلی ناشی از رژیم پرچرب در موش های صحرایی نر، نژاد اسپراگ - داولی بود. برای این منظور از پنج گروه 8 تایی موش صحرایی استفاده شد. در پایان دوره، سطح پروفایل چربی، گلوکز، مقاومت به انسولین (HOMA-IR) ، آدیپونکتین، TNF-α در سرم و MDA در کبد، همچنین میزان بیان ژن PGC-1α در بافت چربی به روش Real-time PCR بررسی شد . رنگ آمیزی H&E بافت کبد برای بررسی استیاتوز انجام گردید. در گروه پرچرب میزان پروفایل چربی، گلوکز، مقاومت به انسولین و TNF-α نسبت به گروه کنترل بطور معنی دار (P<0/05) افزایش یافت و نشانه های استیاتوز مشاهده شد. رژیم کم فرکتوز موجب کاهش معنی دار (P<0/05) در میزان پروفایل چربی، گلوکز، مقاومت به انسولین، TNF-α و MDA کبدی در گروه فرکتوز نسبت به گروه پرچرب گردید. افزودن آلفا لیپوییک اسید به رژیم کم فرکتوز موجب کاهش بیشتر در سطح این فاکتورها شد و اختلاف آماری معنی دار (P<0/05) بین گروه فرکتوز و فرکتوز-لیپوییک اسید مشاهده گردید. نتایج این تحقیق نشان می دهد، استفاده از یک رژیم غذایی کم فرکتوز همراه با آلفا لیپوییک اسید اثرات بیشتری در بهبود برخی از شاخص های بیماری کبد چرب غیر الکلی نسبت به استفاده هریک از آنها به تنهایی دارد.
    کلید واژگان: گلوکز, بیماری کبد چرب غیرالکلی, رژیم کم فرکتوز, آلفا لیپوئیک اسید}
    Babak Hassankhan *, Parichehreh Yaghmaei, Azadeh Ebrahim- Habibi
    Non-alcoholic fatty liver disease (NAFLD) is a common liver disorder that relevant to insulin resistance and oxidative stress. In this study, a low-fructose diet combined with α-lipoic acid was used to evaluate its effect on insulin resistance and some parameters of NAFLD due to high fat diet in the Sprague-Dawley rats. Male rats were divided into five group (n=8). Lip group orally treated with the HFD plus lipoic acid (60g/kg) and Fru+Lip group orally treated with the HFD plus fructose (1g/kg) combined with lipoic acid (60g/kg) once per day via gavage for six weeks. After six weeks, serum lipid profile, glucose, Adiponectin, insulin resistance (HOMA-IR), TNF-α and also lipid profile and MDA in liver was evaluate. PGC-1α gene expression was examined in adipose tissue by Real-time PCR method. Liver tissue staining with H&E was performed to evaluate hepatic steatosis. In HF group, serum glucose, insulin resistance, serum and liver lipid profile, TNF-α and hepatic MDA significantly increased compared to the NC group (P<0/05) and hepatic steatosis was observed. In Fru group, serum glucose, insulin resistance, serum and liver lipid profile, TNF-α and hepatic MDA significantly decreased compared to the HF group (P<0/05). In addition, in Fru+Lip group, these parametrs significantly decreased compared to the Fru group (P<0/05). The results of this study showed that a low-fructose diet combined with α-lipoic acid has higher improvement effect on some parametrs of NAFLD compared to the low-fructose diet alone.
    Keywords: glucose, Non-alcoholic fatty liver disease, Low-fructose diet, &alpha, -lipoic acid}
  • سارا حجت جلالی، پریچهره یغمایی*، آزاده ابراهیم حبیبی، نسیم حیاتی رودباری

    سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS)، یکی از شایع ترین اختلالات اندوکرینوپاتی در زنان می باشد و از مهم ترین عواملی محسوب می شود که منجر به ناباروری می شود. تیمول دارای اثرات ضد میکروبی و ضد قارچی فراوان می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر تیمول در درمان رت های مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک می باشد. این مطالعه تجربی بر روی رت های ماده از نژاد ویستار صورت گرفت و حیوانات به 3 گروه: کنترل، شاهد (شم)، تجربی تقسیم شده بودند. جهت القای PCOS، استرادیول- والرات به میزان 40 میلی گرم در 4 میلی لیتر بصورت داخل عضلانی در 2 گروه شاهد و تجربی به مدت 25 روز تزریق شد. سپس به مدت 4 هفته، گروه شاهد و گروه تجربی به ترتیب روغن هسته ی انگور، تیمول به میزان 12 میلی گرم/کیلوگرم را به میزان 1 سی سی از طریق گاواژ دریافت کردند. در نهایت حیوانات را توسط اتر بیهوش کرده، تخمدان ها جهت بررسی های هیستولوژیکی خارج گردیدند و سرم خون نیز برای بررسی پارامترهای خونی جدا گردید. یافته های این مطالعه بیانگر آن است که در گروه دریافت کننده ی تیمول، افزایش در تعداد فولیکول های اولیه (01/0 <p)، در حال رشد و جسم زرد (05/0 <p) ،گراف (001/0 <p) و کاهش کیست ها (001/0 <p) نسبت با گروه شاهد مشاهده شد. در بررسی پارامترهای خونی مشخص شد که در گروه دریافت کننده ی تیمول، کاهش هورمون LH (01/0 <p) و افزایش هورمون  FSH (01/0<p)  نسبت با گروه شاهد مشاهده شد. نتایج تحقیق نشان داد که احتمالا ترکیب تیمول می تواند در درمان بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک موثر باشد که هرچند این مورد نیازمند مطالعات بیشتری می باشد.

    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, تیمول, استرادیول- والرات, رت}
    Sara Hojat Jalali, Parichehre Yaghmaee *, Azadeh Ebrahim-Habibi, Nasim Hayati Rodbari

    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most common endocrinopathy disorders in women and is one of the most important factors that lead to infertility. Thymol has many antimicrobial and antifungal effects. The aim of this study is to investigate the effect of thymol in the treatment of rats suffering from polycystic ovary syndrome (PCOS). This experimental study was conducted on female Wistar rats and the animals were divided into three groups: control, control (sham), and experimental. In order to induce PCOS, estradiol-valerate in the amount of 40 mg/4 ml was injected intramuscularly in 2 control and experimental groups for 25 days. Then, for 4 weeks, the control group and the experimental group were given grape seed oil, thymol in the amount of received 12 mg/kg in the amount of 1 cc through gavage. Finally, the animals were anesthetized by ether, the ovaries were removed for histological examination, and the blood serum was separated to examine the blood parameters. The findings of this study indicate that in the group The recipient of thymol increased the number of primary follicles (p < 0.01), developing and corpus luteum (p < 0.05), grafts (p < 0.001) and reduced cysts (p < 0.001) compared to the group. A control was observed. In the examination of blood parameters, it was found that in the group receiving thymol, there was a decrease in LH hormone (p < 0.01) and an increase in FSH hormone (p < 0.01). It was observed with the control group. The results of the research showed that probably the composition of thymol can be effective in the treatment of patients with polycystic ovary syndrome, although this case requires more studies.

    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Thymol, Estradiol-Valerat, Rat}
  • بابک حسن خان، پریچهره یغمایی*، کاظم پریور، آزاده ابراهیم حبیبی

    آیریزین یک مایوکاین است که بیشتر از عضلات پس از فعالیت های ورزشی ترشح می شود و در اختلالات متابولیک میزان ترشح آن تغییر می کند. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر متفورمین بر تغییرات سطح آیریزین پلاسما، تغییرات گلوکز خون و مقاومت به انسولین در رت های نر نژاد اسپراگ - داولی بود که رژیم امولسیون پرچرب حاوی روغن ذرت دریافت می کردند. بیست و چهار سر رت نر، نژاد اسپراگ - داولی به دو گروه کنترل نرمال (n=8) و رژیم پرچرب (n=16) تقسیم و سپس گروه رژیم پر چرب به دو زیر گروه شامل گروه کنترل رژیم پرچرب (n=8) و گروه متفورمین (n=8) تقسیم شدند. گروه کنترل نرمال رژیم استاندارد دریافت نمود. گروه کنترل رژیم پر چرب، رژیم امولسیون پرچرب حاوی روغن ذرت به صورت گاواژ روزانه و به مدت شش هفته و گروه متفورمین، رژیم امولسیون پرچرب همراه با متفورمین (به میزان 250 میلی گرم بر کیلوگرم روزانه) دریافت نمود. در پایان شش هفته میزان گلوکز، انسولین، آیریزین، آدیپونکتین، مقاومت به انسولین HOMA-IR، آنزیم های کبدی، فاکتور نکروز تومور آلفا (TNF-α)، پروفایل چربی در سرم، پروفایل چربی و پراکسیداسیون لیپیدی در کبد، همچنین میزان بیان ژن PGC-1α با روش Real-time PCR در بافت چربی مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات بافت شناسی کبد شامل رنگ آمیزی هماتوکسیلین - ایوزین به منظور بررسی تجمع چربی در بافت کبد انجام گردید. میزان گلوکز خون، مقاومت به انسولین، آدیپونکتین، سطح آیریزین سرم همچنین پروفایل چربی سرم و کبد در گروه دریافت کننده رژیم پرچرب نسبت به گروه کنترل نرمال از نظر آماری بطورمعنی دار افزایش یافت (P<0/05). تیمار با متفورمین باعث کاهش معنی دار در سطح این پارامترها نسبت به گروه رژیم پرچرب گردید (P<0/05) بعلاوه افزایش در میزان بیان ژن PGC-1α در بافت چربی در این گروه مشاهده شد. با افزایش میزان مقاومت به انسولین در رت های دریافت کننده رژیم پرچرب، سطح آیریزین سرم نیز افزایش یافت و با کاهش گلوکز و بهبود مقاومت به انسولین توسط متفورمین، سطح آیریزین نیز کاهش پیدا کرد. این نتایج پیشنهاد می کند که ممکن است افزایش سطح آیریزین، یک پاسخ جبرانی در برابر مقاومت به انسولین و اختلال در سوخت و ساز گلوکز باشد. بر این اساس شاید بتوان آیریزین را به عنوان هدفی برای درمان دیابت نوع دو مورد بررسی قرار داد.

    کلید واژگان: آدیپونکتین, فعالیت ورزشی, گلوکز, مایوکاین, مقاومت به انسولین}
    Babak Hassan Khan, Parichehreh Yaghmaei*, Kazem Parivar, Azadeh Ebrahim Habibi

    Irisin is a myokine secreted mostly by muscles after exercise, and its secretion level changes in metabolic disorders. The aim of present study was to investigate the effect of metformin on changes in the levels of plasma irisin, blood glucose and insulin resistance in male Sprague-Dawley rats receiving a high-fat emulsion diet. Twenty-four rats were divided into a normal control group (n = 8) and a high-fat diet group (n = 16). Then, high-fat diet group was divided into two subgroups, including high-fat diet control group (n = 8) and metformin group (n = 8). The normal control group received a standard diet. The high-fat diet control group received a high-fat emulsion diet containing corn oil by gavage on a daily basis for six weeks, and the metformin group received a high-fat emulsion diet with metformin (250 mg/kg/daily). At the end of the six-week period, factors such as glucose, insulin, irisin, Adiponectin, insulin resistance, liver enzymes, tumor necrosis factor α (TNF-α), serum lipid profile, lipid profile and lipid peroxidation in liver were measured and PGC-1α gene expression were examined in adipose tissue by Real-time PCR method. Liver histological tests with hematoxylin-eosin staining were performed to evaluate fat accumulation in liver tissue. Blood glucose level, insulin resistance, adiponectin, serum irisin level and liver lipid profile in the group receiving high-fat diet compared to the normal control group increased significantly (P <0. 05). Treatment with metformin caused a significant decrease in the level of these parameters compared to the high-fat diet group (P <0. 05) and an increase in the expression of PGC-1α gene in adipose tissue was observed in this group. As insulin resistance increased in rats receiving the high-fat diet, serum irisin level also increased, and with improving blood glucose and insulin resistance by metformin, serum irisin level was decreased. These results suggested that the elevated irisin levels may be a compensatory response to insulin resistance and impaired glucose metabolism. Hence, irisin could be considered as a potential target for the treatment of type 2 diabetes.

    Keywords: adiponectin, exercise, glucose, insulin resistance, myokine}
  • حمیدرضا علیپور، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، مریم قبه، آزاده ابراهیم حبیبی
    بیماری آلزایمر یک اختلال تخریبی نورونی است که باعث مرگ نورون و از دست دادن حافظه می شود و موجب تولید رادیکال های آزاد و فاکتورهای التهابی بروز می کند. مطالعات نشان می دهد بورنیل استات  به عنوان یک مونوترپن دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی می باشد. بنابراین در این مطالعه اثرات بورنیل استات با دوزهای20 و 50 میلی گرم/کیلوگرم در موش آلزایمری شده نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفت . برای ایجاد مدل آلزایمری از تزریق دو طرفه  Aβ1-42 درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. در این مطالعه آنزیم های بیوشیمیایی SOD و MDA، تست رفتاری شاتل باکس، بررسی های هیستولوژیکی و رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ایوزین و تیوفیلاوین S جهت بررسی نوروژنز و پلاک های آمیلوییدی و اثرات استرس بی حرکتی کوتاه مدت بر موش های آلزایمری و همچنین اثرات ترکیب ذکر شده در محیط in vitro نیز مورد بررسی قرار گرفت. فاکتورهای بیوشیمیایی، تصاویر بافت شناسی و آزمون رفتاری گروه آلزایمری در مقایسه با گروه های کنترل به طور معناداری متفاوت بود . به طوریکه شاخص های یادگیری و حافظه در گروه آلزایمری شده در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری نشان داد. همچنین دریافت ترکیب بورنیل استات باعث افزایش معنادار نوروژنز و کاهش معنادار تراکم پلاک ها و همچنین تغییرات شاخص های بیوشیمیایی و آزمون رفتاری شد. علاوه بر این، دریافت ترکیب بورنیل استات  توام با استرس بی حرکتی  باعث افزایش سرعت یاد گیری و بهبود حافظه نسبت به گروه آلزایمری شد. قابل ذکر است که ترکیب فوق در محیط in vitro باعث کاهش فیبریل های آمیلوییدی شد. با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه و گزارش های قبلی مبنی بر اثرات ضد التهابی و آنتی اکسیدان بورنیل استات به نظر می رسد این ترکیب می توانند اختلالات و عارضه های ایجاد شده در حافظه را بهبود ببخشند.
    کلید واژگان: پلاک های آمیلوئید, بورنیل استات, Aβ42, حافظه, استرس بی حرکتی}
    Hamid-Reza Alipour, Parichehreh Yaghmaei *, Shahin Ahmadian, Maryam Ghobeh, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Alzheimer's disease is a neurodegenerative disorder that results in neuronal death and memory loss as it progresses. Following the progression of this disease, the production of free radicals and inflammatory factors occurs and it is now increasingly widespread, especially among the elderly. Studies show that Bornyl acetate, as a monoterpene, has antioxidant and anti-inflammatory effects. Therefore, the present study aims at assessing the effects of Bornyl acetate on AD male Wistar rats. Aβ1-42 was injected into the hippocampus of male rats bilaterally to create the Alzheimer's model. The therapeutic as well as the preventive effects of Bornyl acetate at a dosage (50, 20 mg/kg) were also investigated. Moreover, biochemical enzymes, SOD and MDA, shuttle box behavioral test, histological studies and hematoxylin & eosin and thioflavin-S staining were used to evaluate neurogenesis and amyloid plaques and the effects of short-term restraint stress on AD rats as well as the effects of the compound in vitro. Biochemical factors, histological images and behavioral test of the AD group were significantly different from the control groups and AD group showed a significant decline in learning and memory indices compared with the control group. Also, receiving a Bornyl acetate caused a significant increase in neurogenesis and a significant decrease in plaque density as well as significant changes in biochemical indices and behavioral tests. In addition, Bornyl acetate + restraint stress (R) group elevated learning speed and improved memory compared with the AD group. Notably, the above combination reduced amyloid fibrils in vitro. It seems that this compound can improve memory disorders and complications according to the results of the present study and previous reports suggest the anti-inflammatory and antioxidant effects of Bornyl acetate.
    Keywords: bornyl acetate, immobility stress, Aβ42, Memory, Amyloid Plaques}
  • بهاره سیفی نهاوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، مریم قبه، آزاده ابراهیم حبیبی
    بیماری آلزایمر از مهمترین بیماری های تحلیل برنده عصبی است که به دنبال تولید رادیکال های آزاد و فاکتور های التهابی بروز می کند. ژرانیول که یک مونوترپن طبیعی است دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات ژرانیول و ورزش بر حافظه و یادگیری، میزان فعالیت SOD و سطح MDA، میزان نوروژنز و نیز تعداد پلاک های آمیلوییدی در موش های آلزایمری شده نژاد ویستار می باشد. برای ایجاد مدل آلزایمری، از تزریق دو طرفه  Aβ 1-42درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. گروه بندی شامل: کنترل منفی، کنترل مثبت، ورزش، آلزایمری، آلزایمری + ورزش، آلزایمری + ژرانیول، آلزایمری + ژرانیول + ورزش می باشد. نتایج نشان داد که میزان فعالیت SOD و سطح سرمی MDA در گروه های ورزش، درمانی و دریافت کننده ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با سایر گروه ها به ترتیب افزایش و کاهش معناداری پیدا کردند (001/0>P). نتایج تست رفتاری شاتل باکس نیز نشان داد در مدت زمان ورود به محفظه تاریک، بین گروه های درمانی و دریافت کننده ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با گروه های آلزایمری و آلزایمری توام با ورزش در سطح (001/0>P) افزایش معناداری وجود داشت. همچنین میزان نوروژنز درگروه های درمانی و ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با گروه های آلزایمری و آلزایمری توام با ورزش در سطح (001/0>P) افزایش معناداری یافته بود. در تعداد پلاک های آمیلوییدی درگروه های درمانی و ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با سایر گروه ها نیز در سطح (001/0>P) کاهش معناداری مشاهده گردید. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق به نظر می رسد استفاده توام ژرانیول و ورزش می توانند اختلالات ایجاد شده در حافظه،  میزان فعالیت SOD، سطح MDA، میزان نوروژنز و نیز پلاک های آمیلوییدی ایجاد شده در بیماری آلزایمر را به طور چشمگیری بهبود بخشد.
    کلید واژگان: آلزایمر, ژرانیول, ورزش, SOD, MDA, نوروژنز, پلاک های آمیلوئیدی}
    Bahareh Seifi Nahavandi, Parichehr Yaghmaee *, Shahin Ahmadian, Maryam Ghobeh, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Alzheimer’s disease is one of the most important neurodegenerative diseases occurring after the production of free radicals and inflammatory factors. Geraniol, which is a natural monoterpene, contains antioxidant and anti-inflammatory effects. The aim of this study was to investigate the effects of Geraniol and exercise on memory and learning, SOD activity and MDA serum level, neurogenesis and amyloid plaque count in Alzheimer’s Wistar rats. To create the Alzheimer's disease model, Aβ 1-42 was injected bilaterally into the hippocampus of male rats. Grouping included control (-), control (+), exercise, Alzheimer, Alzheimer + exercise, Alzheimer + Geraniol, and Alzheimer + Geraniol + exercise. The results showed that SOD activity and MDA serum level were significantly increased in the Alzheimer + Geraniol, Alzheimer + exercise, and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to other groups (P<0.001). In addition, shuttle box behavioral test demonstrated that the entry time to the dark box was notably increased in Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to Alzheimer and Alzheimer + exercise groups (P<0.001). Moreover, neurogenesis was remarkably increased in Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to Alzheimer and Alzheimer + exercise groups (P<0.001). Besides, the number of amyloid plaques was decreased Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to other groups (P<0.001). Based on the results of this study, it seems that this compound along with exercise is notably capable of improving complications in memory, SOD activity, MDA serum level, and neurogenesis as well as amyloid plaques in Alzheimer’s disease.
    Keywords: Alzheimer’s, Geraniol, Exercise, SOD, MDA, Neurogenesis, Amyloid Plaques}
  • بهاره سیفی نهاوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، آزاده ابراهیم حبیبی، مریم قبه
    زمینه و هدف

    بیماری آلزایمر یکی از مهم ترین بیماری های تحلیل برنده عصبی است که به دنبال تولید رادیکال های آزاد و فاکتور های التهابی بروز می کند. ترپینولن دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات ترپینولن و فعالیت بدنی بر حافظه و یادگیری مدل رت های آلزایمری شده انجام شد.

    روش بررسی

    برای ایجاد مدل آلزایمری از تزریق دوطرفه AB1-42 درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. گروه بندی شامل: کنترل منفی، شم، ورزش، کنترل مثبت، آلزایمری + آب مقطر، آلزایمری + ورزش، آلزایمری + ترپینولن (درمان)، آلزایمری + ترپینولن (پیشگیری) و آلزایمری + ترپینولن + ورزش بود. در این مطالعه فعالیت SOD (Superoxide dismutase)، سطح MDA (Malondialdehyde)، آزمون رفتاری شاتل باکس، میزان نوروژنز و پلاک های آمیلوییدی بررسی گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس بین آزمودنی یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    در گروه کنترل مثبت نسبت به گروه های کنترل آزمون رفتاری، فعالیت SOD و میزان نوروژنز به شکل معناداری کاهش یافته بود؛ اما سطح MDA و میزان پلاک ها افزایش معناداری را نشان داد (05/0>P). دریافت ترپینولن و ورزش موجب افزایش معنادار نوروژنز، کاهش معنادار پلاک ها و تغییرات معنادار در شاخص های بیوشیمیایی و آزمون رفتاری گردید (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر و گزارش های قبلی مبنی بر اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی ترپینولن، به نظر می رسد این ترکیب و ورزش همراه با یکدیگر می توانند اختلالات و عارضه های ایجاد شده در حافظه را بهبود بخشند.

    کلید واژگان: بتا آمیلوئید پپتیدها, بیماری آلزایمر, ترپینولن, موش ها, ورزش}
    Bahareh Seifi Nahavandi, Parichehreh Yaghmaei*, Shahin Ahmadian, Azadeh Ebrahim-Habibi, Maryam Ghobeh
    Background and Objectives

    Alzheimer's disease is one of the most important neurodegenerative diseases that occur following the production of free radicals and inflammatory factors. Terpinolene has antioxidant and anti-inflammatory effects. This study aimed to investigate the effects of terpinolene and physical activity on memory and learning in a model of Alzheimer's rats.

    Methods

    Bilateral injection of AB1-42 was administered to the hippocampus of the male rats to create the model of Alzheimer's disease. The assigned groups included control (-), sham, exercise, control (+), Alzheimer's+distilled water, Alzheimer's+exercise, Alzheimer's+terpinolene (treatment), Alzheimer's+terpinolene (prevention), and Alzheimer's+terpinolene+exercise. Superoxide dismutase (SOD), Malondialdehyde (MDA) level, shuttle box behavioral test, as well as neurogenesis and amyloid plaques were assessed in this study. The data were statistically analyzed using oneway ANOVA.

    Results

    The SOD activity and neurogenesis levels decreased significantly in the control (+) group, compared to control groups of the behavioral test. However, the MDA level and plaque increased significantly (P<0.05). Terpinolene intake and exercise caused a significant increase in neurogenesis, a significant decrease in plaques, and significant changes in biochemical and behavioral parameters (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of this study and previous reports on the antioxidant and anti-inflammatory effects of terpinolene and exercise, it seems that this combination along with exercise can improve memory complications and disorders.

    Keywords: Alzheimer’s disease, Amyloid beta-peptides, Exercise, Rats, Terpinolene}
  • سایه بیداران، پریچهره یغمایی *، علیرضا احمدی، آزاده ابراهیم حبیبی، محمدحسین صنعتی
    هدف
    در مطالعه حاضر به بررسی امکان مفید بودن آستاگزانتین در مدل موشی بیماری MS، آنسفالومیلیت تجربی خود ایمن (EAE) پرداخته شده است.
    مواد و روش ها
    بیماری EAE با استفاده از پپتید MOG35-55 و ادجوانت کامل فروند (CFU) در موش های ماده C57BL/6 القا شد. موش ها در گروه کنترل نرمال، گروه بیمار، گروه پیشگیری دریافت کننده آستاگزانتین 21 روز قبل از القا بیماری و گروه درمانی که پس از ایمونیزاسیون و با شروع علائم بیماری، آستاگزانتین را دریافت کردند، قرار گرفتند. هر گروه شامل 8 راس موش بود. مصرف آستاگزانتین تا 35 روز پس از ایمونیزاسیون ادامه یافت و هر روز به‫مقدار 4/0 درصد وزن پلت مورد مصرف (حدود 400 میلی گرم) آستاگزانتین مصرف می ‫شد. سپس میزان تکثیر سلولی به‫وسیله آزمون MTT، میزان تولید اینترلوکین 6 و اینترلوکین یک بتا سرم خونی به وسیله ELISA سنجیده شد. علاوه بر این بافت های نخاع نیز به‫منظور ارزیابی های ایمونوهیستوپاتولوژی مطالعه شدند.
    نتایج
    بر اساس نتایج به‫دست آمده مصرف آستاگزانتین منجر به بروز پیامدهای بالینی و آسیب شناختی مناسبی شده به‫طوری که منجر به کاهش تولید سایتوکاین های پیش التهابی IL1β ، IL6 شد (0001/0 (p<مطالعات ایمونوهیستوپاتولوژی نیز کاهش ارتشاح لکوسیت ها را در بافت نخاع گروه های تجربی نشان دادند.
    نتیجه گیری
    در مجموع ممکن است که این ره‫یافت دارویی به‫عنوان یک استراتژی سودمند در پیشگیری و درمان بیماری مالتیپل اسکلروز مطرح شد.
    کلید واژگان: آستاگزانتین, آنسفالومیلیت تجربی خود ایمن, سایتوکاین التهابی, مالتیپل اسکلروزیس}
    S Bidaran, P Yaghmaie *, A Ahmadi, A Ebrahim Habibi, MH Sanati
    Aim
    In the present study, we examined the possibility of astaxanthin usage in the MS model of mice, experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE).
    Material and methods
    EAE disease was induced using MOG35-55 peptide and complete Freund adjuvant (CFU) in female C57BL/6 mice. Mice were divided into control, patient group (MS model, EAE), and prevention group, the group received astaxanthin for 21days before immunization, and astaxanthin treatment was initiated when mice showed the first symptoms of EAE. Each group consisted of 8 mice. The consumption of Astraxanthin was continued for 35 days, and each mouse received astaxanthin about 0.4% of the weight of used pellet (about 400 mg). Cell proliferation was measured by MTT, IL1β, but IL6 levels (proinflammatory cytokines) were measured by ELISA. In addition, the spinal cord tissues were also taken for immunohistopathological evaluations.
    Results
    Based on the results, the use of astaxanthin produced appropriate clinical and pathological outcomes, lead to decrement of IL1β, and IL6 proinflammatory cytokines (P<0.0001) production. Immunohistopathologic studies also showed a decrease in leukocyte infiltration in the spinal cord of experimental groups.
    Conclusion
    Overall, this drug approach can be considered as a useful strategy in the prevention and treatment of multiple sclerosis.
    Keywords: Astaxanthin, experimental encephalomyelitis autoimmune, proinflammatory cytokine, multiple sclerosis}
  • حدیث منتظری، سیده ملیحه صفوی*، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهر یغمایی
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلی کیستیک (Polycystic ovary syndrome (PCOS یک بیماری غدد جنسی در زنان و به عنوان یکی از عوامل اصلی نازایی در سنین باروری می باشد. با این وجود درمان این بیماری قطعی نیست و همواره بحث برانگیز است.
    هدف
    در این تحقیق اثرات بتانین به عنوان یک رنگدانه قرمز در چغندر قرمز در رت های با سندرم تخمدان پلی کیستیک القا شده مورد مطالعه قرار گرفت.
    روش بررسی
    سدیم - والرات جهت القا سندرم تخمدان پلی کیستیک به صورت داخل صفاقی به مدت 25 روز به رت های ماده از نژاد ویستار تزریق شد. رت ها به صورت تصادفی در 5 گروه تقسیم شدند که عبارتند از: یک گروه کنترل سالم، گروه شم (سندرم تخمدان پلی کیستیک القا شده) با دریافت روزانهml 5/0 آب مقطر، گروه متفورمین و دو گروه که بعد از تزریق سدیم-والرات، بتانین با دوزهای mg/kg8 و 16 در روز به مدت 30 روز دریافت کردند. گلوکز، پروفایل لیپیدی و هورمون های گنادوتروپین با روش کالریمتریک اندازه گیری شد. مطالعات هیستولوژیک روی برش عرضی بافت تخمدان رنگ آمیزی شده با هماتوکسیلین- ائوزین انجام شد.
    نتایج: در مقایسه با گروه شم بتانین تعداد کیست های تخمدان را کاهش داده و فولیکول های اولیه، در حال رشد، گراف و جسم زرد را افزایش داد. همچنین بتانین میزان گلوکز، کلسترول، LDL و LH پلاسما را در موش های با سندرم تخمدان پلی کیستیک القا شده کاهش و سطح HDL و FSHرا افزایش داد.
    نتیجه گیری
    بتانین در رت های با سندرم تخمدان پلی کیستیک القا شده توانست وضعیت رت ها را از نظر تعداد کیست ها و فولیکول ها بهبود بخشد.
    کلید واژگان: بتانین, چغندر قرمز, سندرم تخمدان پلی کیستیک}
    H Montazeri, M Safavi*, A Ebrahim, Habibi, P Yaghmaei
    Background
    Polycystic ovary syndrome (PCOS) as a common cause of infertility is the endocrine disorder among reproductive-aged women. Nevertheless, the management and treatment of this major problem is not deterministic, and surrounded by many controversies.
    Objective
    In this study the effects of betanin, as red pigment present in red beetroot, in the PCOS induced rats are evaluated.
    Methods
    Sodium valerate was injected intraperitoneally into wistar female rats to induce PCOS for 25 days. The rats were randomly divided into five groups: a normal control group without sodium valerate, Sham (sodium valerate-induced PCOS) group received 0.5 ml distilled water , metformin group and two groups that received betanin at doses of 8 and 16 mg/kg/ day for 30 days after they were administered sodium valerate. The Glucose, lipid profile, gonadotropine hormones were determined using calorimetric assays in PCOS induced rats. Histological examinations were carried out on hematoxylin-eosin stained sections using light microscopy.
    Results
    When compared with sham, betanin caused low ovarian cysts with a high incidence of ovarian primary, antral, graafian follicles and corpus luteum. The plasma glucose, cholesterol, LDL and LH levels were found to be diminished significantly in rats with PCOS whereas plasma HDL and FSH levels were significantly increased.
    Conclusion
    The betanin affected the cysts and follicles of the PCOS induced rats.
    Keywords: Betanin, Beetroot, Polycystic ovary syndrome}
  • فاطمه صبری، پریچهره یغمایی *، آزاده ابراهیم حبیبی، شیوا ایرانی
    سرطان رشد غیرقابل کنترل سلول هاست که سرطان سینه یکی از انواع آن بوده و درمان اصلی آن که شیمی درمانی است با عوارض جانبی همراه است. امروزه استفاده از مواد طبیعی مانند چالکون ها در درمان سرطان گسترده شده است. هدف این بررسی القای آپوپتوز با داروهای ترانس چالکون در سلول های سرطان سینه 4T1 و روی موش های نژاد Balb/c بوده است. سمیت دارو با تستMTT در زمان های 24 و 48 ساعت و غلظت های 20، 30، 40 و50 میکرومول (μM) سنجیده شد. پس از تیمار موش های توموری بررسی هماتوکسیلین- ائوزین انجام گرفت. سپس معناداری نتایج باSPSS وANOVA با سطح معناداری 05/0p< بررسی گردید. نتایج تستMTT ترانس چالکون میزان سمیت 50 درصد دارویی را در زمان 48 ساعت در تمامی غلظت ها نشان داده است. در بررسی هیستولوژیک نیز آپوپتوز مشاهده شد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که داروهای ترانس چالکون می توانند به عنوان روش مناسبی برای درمان سرطان سینه باشند.
    کلید واژگان: ترانس چالکون, سرطان سینه, موش Balb, c}
    F. Sabri, P. Yaghmaee *, A. Ebrahim Habibi, Sh. Irani
    Cancer is an uncontrollable cells growth and breast cancer is a type of it. Its main treatment is chemotherapy with the risk of side effects. Today, the use of natural ingredients, such as chalcones, has been used to treat cancer. The aim of this study was to induce apoptosis with trans-chalcone drugs in breast cancer cells 4T1 and on BALB/c mice. Drug toxicity was measured by MTT assay at 24, 48 h, and at concentrations of 20, 30, 40 and 50 μM (uM). Hematoxylin-azine was evaluated after treatment of tumor mice. Then, significant results were analyzed by SPSS and ANOVA with significance level of P.
    Keywords: Trans-chalcone, Breast cancer, BALB, c mouse}
  • لیلا کارخانه، پریچهره یغمایی*، آزاده ابراهیم حبیبی، کاظم پریور، مجید صادقی زاده
    آترواسکلروز با انباشتگی چربی و پاسخ التهابی در لایه داخلی عروق مشخص می شود و می تواند باعث باریک شدن و یا انسداد کامل شریان شود. تیمول، یک مونوترپن فنولیک با خواص آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است. هدف ازاین مطالعه بررسی اثرات تیمول بر میزان لیپیدهای خون، شاخص های آتروژنیک و پلاک آتروما در موش NMRI تغذیه شده با غذای پرکلسترول (HCD: high cholesterol diet)می باشد.
    45سر موش نر NMRI به 5 گروه تقسیم شدند (9n=): حیوانات گروه کنترل، غذای معمولی دریافت کردند. در حالیکه گروه HCD غذای حاوی کلسترول 2% برای 18 هفته دریافت کردند. حیوانات گروه شم برای 12 هفته HCD و سپس برای 6 هفته غذای معمولی به همراه حلال تیمول (روغن آفتابگردان) دریافت کردند.گروه های تجربی 1 و 2 برای 12 هفته HCD دریافت و سپس غذای معمول را همراه تیمول با دوزهای mg/kg 12 و mg/kg24 برای 6 هفته به ترتیب دریافت کردند. در پایان مطالعه، میزان لیپیدها و شاخص های آتروژنیک سرم اندازه گیری شد. همچنین رگ آئورت از لحاظ میکروسکوپی ارزیابی شد.در مطالعه حاضر تغذیه با HCD منجر به تشکیل پلاک آتروم، افزایش میزانتری گلیسرید، توتال کلسترول، شاخص های آتروژنیک و کاهش معنی دار لیپوپروتئین با چگالی بالا کلسترول (HDL-C) گردید. درمان با هر دو دوز تیمول به طور معنی داری این تغییرات را کاهش داد و باعث بهبود چربی های خون، شاخص های آتروژنیک سرم و پلاک آتروم گردید. نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که تیمول می تواند برای درمان افزایش توتال کلسترول، تری گلیسرید و برای بهبود پلاک آتروم استفاده گردد.
    کلید واژگان: شاخص های آتروژنیک, آترواسکلروز, کلسترول, چربی های سرم, تیمول}
    Karkhaneh L., Yaghmaei P.*, Ebrahim-Habibi A., Parivar K., Sadeghizadeh M
    Atherosclerosis is characterized by the accumulation of fat and inflammatory response in the artery intima and can cause narrowing or complete blockage of the artery. Thymol is a phenolic monoterpene with antioxidant and anti-inflammatory properties. The aim of this study was to evaluate the effects of thymol on blood lipids, atherogenic indices and atheroma plaque of NMRI mice fed a high-cholesterol diet (HCD). 45 NMRI male mice were divided into 5 groups (n=9): Animals of the control group received a normal diet. Whiles in the HCD group received a diet containing 2% cholesterol for 18 weeks. Animals of the sham group received HCD for 12 weeks and then normal diet for 6 weeks with a thymol solvent (oil). The experimental groups 1 and 2 received HCD for 12 weeks and then received a normal diet with thymol at doses of 12 mg/kg and 24 mg/kg for 6 weeks, respectively. At the end of study, concentration of serum lipids and atherogenic indices were measured. Also aorta was measured microscopically. In the present study, consumption of HCD resulted in the formation of atheroma plaque, increased serum triglycerides, total cholesterol concentration, atherogenic indices and significantly decreased high density lipoprotein cholesterol (HDL-C). Treatment with both doses of thymol significantly reduced these changes and improves blood lipids, atherogenic indices was normal and atheroma plaques. The results of this study suggest that thymol can be used for treatment of increased total cholesterol and triglycerides and to improve the atheroma plaque.
    Keywords: Atherogenic index, Atherosclerosis, Cholesterol, Serum lipids, Thymol}
  • فاطمه صبری، پریچهره یغمایی*، آزاده ابراهیم حبیبی، شیوا ایرانی
    سرطان رشد غیرقابل کنترل سلول ها می باشد و سرطان سینه یکی از انواع آن بوده که روش اصلی درمان آن شیمی درمانی است که با عوارض جانبی همراه می باشد. امروزه استفاده از مواد طبیعی مانند چالکون ها در درمان سرطان گسترده شده است. هدف این بررسی القای آپوپتوز با داروهای نیتروچالکون در سلول های سرطان سینه 4T1و روی موش های نژاد Balb/c بوده است. سمیت دارو با روش MTT assay در زمان های 24 و 48 ساعت و غلظت های 20، 30، 40 و 50 میکرومولار سنجیده شد. پس از تیمار موش های توموری، بررسی های بافتی شناسی با رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین انجام گرفت. سپس معناداری نتایج با SPSS و ANOVA با 05/0 > p بررسی گردید. نتایج سنجش MTT در نیتروچالکون، میزان سمیت 50 درصد دارویی را در زمان 24 ساعت در تمامی غلظت ها نشان داده است. در بررسی هیستولوژیک، آپوپتوز نیز مشاهده شد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که داروهای نیتروچالکون می توانند گزینه ی مناسبی برای درمان سرطان سینه باشند.
    کلید واژگان: نیتروچالکون, سرطان سینه, موش Balb, c}
    Fatemeh Sabri, Parichehreh Yaghmaei*, Azadeh Ebrahim Habibi, Shiva Irani
    Cancer is an uncontrollable cell growth. One of kinds of it, is breast cancer whose main therapeutic approach is chemotherapy with side effects. Today, the use of natural ingredients, such as chalcones, has been used to treat cancer. The aim of this study was to induce apoptosis with nitrochalcone drugs in breast cancer cells of 4 t1 and on Balb / c mice. Drug toxicity was measured by MTT assay at 24 and 48 hours and at concentrations of 20, 30, 40, 50 μM. Hematoxylin-azine was evaluated after treatment of tumor mice. Then, significant results were analyzed by SPSS and Anova with p
  • لاله فاتحی قره لر، پریچهر یغمایی*، کاظم پریور، آزاده ابراهیم حبیبی، مسعود ملکی
    سابقه و هدف
    در شمار وسیعی از مطالعه ها ارتباط بین التهاب در نواحی مختلف مغز و اختلالات عصبی مثل اضطراب و افسردگی تایید شده است و عامل التهاب باعث افزایش سایتوکاین ها می شود. از طرف دیگر افزایش سایتوکاین ها در ارتباط با اختلالات عصبی مثل آلزایمر، پارکینسون، اضطراب و افسردگی می باشد. گاما آمینو بوتیریک اسید (گابا) بزرگترین و مهم ترین نوروترانسمیتر مهاری در سیستم عصبی مرکزی پستانداران است هم چنین بسیاری از مطالعه ها نقش گابا را در اختلال های عصبی مثل اضطراب، افسردگی ثابت کرده اند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر آگونیست و آنتاگونیست گابا بر روی میزان سایتوکاین ها و التهاب در زاده ها می باشد.
    مواد وروش ها
    در پژوهش حاضر مادران باردار (موش ها) در اواخر بارداری به مدت 3 روز از روز 16 تا 18 بارداری با آنتاگونیست یا آگونیست گیرندهGABAA در دوزهای: بیکوکولین μg/kg 800و 500، 140،70،20 و موسیمول μg/kg 700و500، 100، 50، 10 تیمار شدند ودر زاده ها پس از رسیدن به دوران بلوغ در هیپوکامپ و قشر پره فرونتال سنجش سایتوکاین ها با استفاده از تکنیک الایزا انجام گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تیمار با دوزهای 500 و 700 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم از موسیمول (آگونیست گابا) و دوزهای 140 و500 میکروگرم به ازای هر کیلو گرم از بیکوکولین (آنتاگونیست گابا) در اواخر بارداری (روزهای 18-16) تاثیری بر روی میزان سایتوکاین ها نداشت.
    نتیجه گیری
    در نتیجه، نتایج حاصل از این مطالعه ها نشان داد که نقص در سنتز گابا بر روی التهاب نقشی ندارد.
    کلید واژگان: گیرنده های گاباA, سایتوکاین, موش}
    Laleh Fatehi Gharehlar, Parichehreh Yaghmaei *, Kazem Parivar, Azadeh Ebrahim, Habibi, Masoud Maleki
    Aim and
    Background
    Many studies have found an association between inflammation and mental disorders such as anxiety and depression in different regions of the brain. Inflammatory factors cause increase in cytokines levels. On the other hand elevated levels of cytokine are associated with several neurological disorders, including anxiety, depression, Alzheimer and Parkinson's diseases. GABA (Gamma Aminobutyric acid) is a major inhibitory neurotransmitter in the mammalian central nervous system. Many studies have proven the role of GABA in mental disorders including anxiety, depression. The present study investigates the effects of GABA agonists and antagonists on the levels of inflammatory factors and cytokines levels in offsprings.
    Materials And Methods
    In the present study, the pregnant female rats in their late pregnancy were treated for 3 days, from 16th to 18th day of gestation, with the antagonist or agonist GABAa receptor with 10, 50, 100, 500 and 700 μg / kg of Muscimol and 20, 70, 140, 500 and 800 μg / kg of Bicuculline. After the treatment, the cytokines levels in the hippocampus and prefrontal cortex were measured in offsprings. The measurement was carried out by ELIZA technique.
    Results
    Our results showed that the treatment on pregnant female rats in their late pregnancy (16th to 18th day of gestation for 3 days(with antagonist (bicuculline) or agonist (muscimol) of GABAa receptor which were 500 and 700 μg / kg for muscimol 140 and 500 μg / kg for bicuculline, had no effect on the levels of cytokines.
    Conclusion
    In conclusion, these studies showed that the blockage of GABA receptor plays no role in the inflammatory factors and cytokines.
    Keywords: GABAA, ?R, Cytokine, rat}
  • زهرا پویامنش، پریچهر یغمایی*، آزاده ابراهیم حبیبی، مهسا محمدآملی
    مقدمه

    مصرف بیش از حد شیرین کننده های مصنوعی با افزایش شاخص توده بدنی و میزان ابتلا به بیماری های قلبی عروقی، تنگی نفس، آرتروز، دیابت نوع دو، سکته مغزی، فشارخون بالا همراه است و اثرات نامطلوب متابولیکی را نشان می دهد. هدف از این تحقیق تاثیر فروکتوز روی چاقی و پارامترهای بیوشیمیایی در موش های نر بالغ نژادNMRI است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه طی دو مرحله انجام شد. در مرحله اول تیمار به مدت 8 هفته (n=6) بود و شامل گروه کنترل 1 که حیوانات آب و غذای معمولی دریافت می کردند، گروه چاق 1 و تجربی 1 که به ترتیب رژیم غذایی چرب (1382کیلوکالری)، رژیم غذایی چرب و همراه با مقدار20% فروکتوز را از طریق گاواژ دریافت می کردند. مرحله دوم تیمار به مدت 12 هفته بود و شامل گروه های کنترل 2، گروه های چاق 2 و تجربی 2 که از هفته هشتم با قطع رژیم چرب به ترتیب غذای معمولی جوندگان و فروکتوز20% را به مدت 4 هفته دریافت می کردند. هر هفته وزن موش ها اندازه گیری شد و میزان فروکتوز سرم به روش الایزا و همچنین پارامترهای بیوشیمیایی مورد سنجش قرار گرفت.

    یافته ها

    اختلاف وزن بدن بین گروه های چاق و تجربی 1 نسبت به گروه کنترل 1 افزایش معنی دار (P≤0.001) داشت. درحالیکه گروه تجربی 1 نسبت به گروه چاق 1 کاهش داشت اما معنی دار نبود. همچنین وزن گروه تجربی 2 در مقایسه با گروه کنترل 2 افزایش معنی داری داشت P≤0.001)). میزان فروکتوز سرم گروه های چاق (P≤0.001) و گروه تجربی 1 (P≤0.05) نسبت به کنترل افزایش معنی دار داشته در حالیکه گروه تجربی 2 (P˃0.05) نسبت به کنترل کاهش نشان داد. همچنین افزایش سطح سرمی قند، کلسترول، تری گلیسرید، LDLو کاهش HDL در گروه های چاق و تجربی نسبت به کنترل مشهود بود.

    نتیجه گیری

    میزان کالری دریافتی مازاد منجر به اضافه وزن می شود در حالی که مصرف فروکتوز 20% احتمالا نمی تواند تاثیری در چاقی داشته باشد.

    کلید واژگان: چاقی, رژیم چرب, فروکتوز, موش نر نژادNMRI}
    Zahra Poyamanesh, Parichehr Yaghmaei, Azadeh Ebrahim Habibi, Mahsa Mohammad Amoli
    Introduction

    excessive use of artificial sweeteners along with increased body mass raises the risk of cardiovascular diseases, asthma, arthritis, type2 diabetes, stroke, high blood pressure and other diseases and leaves adverse metabolic effects. This study investigates the effect of fructose on obesity and its effects on biochemical parameters in adult male mice (NMRI).

    Materials And Methods

    Investigation was carried out in two stages. In the first stage of the treatment which lasted 8 weeks (n=6) the control group received water and rodent food, the obese group had a high-fat diet and the experimental group1received high-fat diet (1382 Kcal) along with 20% of fructose gavage.In the second stage of the treatment which lasted 12weeks, the control group 2, obese group 2 (received rodent food for the last four weeks) and experimental group 2 (received fructose with the same dosage for the last4 weeks) and the study continued for 12 week. The weights were measured every week and the amount of serum fructose and biochemical parameters were measured by sandwich Elisa method.

    Results

    Obese and the experimental group1showed more weight gain as compared to the control 1 and statistically the results were significant (P≤0.001) but experimental 1 showed less weight as compared to the obese 1 but was not significant. Also the experimental group 2 showed higher weight gain as compared to control 2 which was statistically significant (P≤0.001). Fructose levels were higher in all the groups as compared to the control group. The same result was observed for glucose, total cholesterol, TG, LDL with the decrease of HDL.

    Conclusion

    The extra calorie intake is stored in the form of fat leading to weight gain and it is indicated that the receiving of 20% fructose does not play a strong role in gaining weight.

  • مهسا سلطانی نوبخت، پریچهره یغمایی*، آزاده ابراهیم حبیبی
    مقدمه
    آلفا آمیلاز مهم ترین آنزیم تجزیه کننده نشاسته است. فعال کننده های این آنزیم بالقوه می توانند عامل کمکی در هضم باشند و مهارکننده های آن از جذب مواد نشاسته ای جلوگیری و در نتیجه میزان قند خون را کنترل می کنند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ترکیبات آروماتیک بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو بود.
    روش ها
    تاثیر ترکیبات کارواکرول، کومیل فنل، تریپتامین، تریپتوفان، N-استیل- L - تریپتوفان، بیس فنل A و 2- بنزیل اکسی فنل،2و6– دی ایزوپروپیل فنل، 4-کلرو-2- ایزوپروپیل-5- متیل فنل، بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو در حضور سوبسترای مصنوعی (کیت آزمایشگاهی) بررسی شد.
    یافته ها
    در بررسی ترکیبات آروماتیک بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو اکثر آن ها از الگوی رفتاری مشابهی پیروی کردند. همه ترکیبات بهجز تریپتامین اثر مهاری در محدوده 5 – 30 % بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو داشتند، به طوری که کومیل فنل بهترین تاثیر را در مهار آنزیم حدود30 % داشت، و تریپتامین فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو را 20 % افزایش داد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که ترکیبات آروماتیک یک و دو حلقه ای تاثیر مهار اندکی بر آلفا آمیلاز سرم گاو دارند و در ترکیب تریپتامین اثر فعال کنندگی مختصری دیده شد. با توجه به این نتایج از میان ساختارهای بررسی شده ساختارهای ایندولی و فنلی می توانند دارای تاثیر بر آنزیم آلفا آمیلاز باشند و در مرحله بعد بررسی مشتقات این ترکیبات پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: آلفا آمیلاز, ترکیبات آروماتیک, فعال کننده, مهار کننده}
    Mahsa Soltani, Nobakht, Parichehreh Yaghmaei *, Azadeh Ebrahim, Habibi
    Background
    Alpha-amylase is the most important enzyme in the digestion of starch. Activators of this enzyme could be potentially used as digestive aids and its inhibitors block the absorption of starch compounds and result in the control of blood sugar levels. This study aimed at the investigation of aromatic compounds on bovine serum alpha-amylase.
    Methods
    Effect of carvacrol, cumyl phenol, tryptamine, tryptophan, N-acetyl-L-tryptophan, Bis phenol A, 2-benzyloxy phenol, 2,6 diisopropyl phenol and 4-chloro-2-isopropyl-5-methyl phenol was investigated on bovine serum alpha-amylase with use of artificial substrate (laboratory kit).
    Results
    Most of tested aromatic compounds showed a similar pattern. All these compounds had 5-30% inhibitory effect on the tested serum with the exception of tryptamine which showed a 20% increase in the enzyme activity. The best inhibitory effect was obtained from cumyl phenol in the range of 30%.
    Conclusion
    This study showed that aromatic compounds with one and two cycles have moderate inhibitory effect on bovine serum alpha-amylase and tryptamine showed a slight activator effect. With regard to these results, indolic and phenolic structures may be effective on alpha-amylase, and in the next step, investigation of these compounds derivatives is suggested.
    Keywords: Alpha, amylase, Aromatic compounds, Activator, Inhibitor}
  • پریچهر یغمایی، فرزانه عباسی*، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیئه حصارکی
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلی کیستیک (Polycystic Ovary Syndrome=PCOS) یک بیماری نسبتا شایع در زنان در سنین باروری است. بیس فنول ها گروه های شیمیایی هستند که از دو گروه هیدروکسیل عملکردی تشکیل شده اند و بیشتر آن ها بر پایه ی دومتیل متان هستند. در این پژوهش اثر ترکیبات بیس فنول A و بیس فنول AP در سندرم تخمدان پلی کیستیک مورد بررسی قرارگرفته است.
    روش ها
    رت های ماده بالع نژاد ویستار در 6 گروه طبقه بندی شدند. گروه کنترل سالم (رت های سالم که روغن هسته انگور را به عنوان حلال دارو دریافت نمودند). گروه PCOS (القای بیماری توسط تستوسترون پروپیونات) وگرو های تجربی 1٫2٫3٫4 که به ترتیب پس از القای PCOS، بیس فنول A و بیس فنول AP را با دوز های mg/kg 25mg/kg، 50 از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان از قلب خون گیری به عمل آمد و هورمون های LH،FSH اندازه گیری شد. تخمدان ها نیز جهت بررسی های بافت شناسی مطالعه شدند.
    یافته ها
    نتایج این بررسی نشان داد که بیس فنول A و بیس فنول AP، میزان هورمون LH را نسبت به FSH افزایش می دهند. هم چنین این دو ماده با کاهش معنادار تعداد فولیکول در حال رشد و کاهش فولیکول گراف و همین طور افزایش سرعت آترزی فولیکولی و کاهش احتمال ایجاد کیست (از بین بردن فولیکول ها و عدم تبدیل به کیست)، باعث ایجاد اثرات منفی بر روی سندروم تخمدان پلی کیستیک می شوند.
    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, بیس فنول A, بیس فنول AP}
    Parichehreh Yaghmaei, Faazaneh Abbasi *, Azadeh Ebrahim, Habibi, Atieh Hesaraki
    Background
    PCOS (Polycystic Ovary Syndrome = PCOS) is a relatively common disease in women of childbearing age. Bisphenol s are chemical groups that are composed of two functional hydroxyl group and most of them are based on methane. In this study, the effects of phenolic compounds, (bisphenol A and AP) in polycystic ovary syndrome were investigated.
    Methods
    mature Wister rats were classified in six groups. Healthy controls (healthy rats that received Grape seed Oil as solvent), PCOS Group (disease induced by testosterone propionate) experimental groups 1.2.3.4, respectively. after induction of PCOS,they received bisphenol- A and AP in doses of25 mg / kg, 50mg/kg, by gavage. Blood samples were taken and the hormones LH, FSH was measured. Ovaries were also to be studied histologically.
    Results
    The results showed that the amount of LH to FSH ratio increases after induction with bisphenol-A and bisphenols AP,. Furthermore the number of follicles and growing follicles were reduced significantly, and these concequences causing negative effects on polycystic ovary syndrome.
    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Bib phenol A, Bis phenol AP}
  • مریم چینی ساز، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهره یغمایی، کاظم پریور، احمد رضا دهپور
    مقدمه
    ساختار انعطاف پذیرپروتئین باعث می شود که پروتئین ها به سمت تشکیل تجمعات نظم یافته (فیبریل آمیلوئیدی) هدایت شوند. این حالت برای پروتئین های ضروری مانند انسولین که کاربرد دارویی دارند، یک مشکل مهم تلقی می شود. بررسی فرایند فیبریل زایی از طریق القاء و مهار آن با استفاده از ترکیبات خاص مانند مشتقات آروماتیک می تواند اطلاعات مفیدی در جهت پایدارسازی ساختار پروتئین در اختیار قرار دهد.
    روش ها
    جهت القای فیبریل زایی به مدت 24 ساعت انسولین رگولار در بافر فسفات با pH خنثی انکوبه شد. ایجاد آمیلوئید با استفاده از روش های اسپکتروسکوپی جذب کنگورد و میکروسکوپ الکترونی (TEM) بررسی شد. سپس تاثیر تزریق زیرپوستی آمیلوئیدهای به دست آمده در شرایط in vitro در موش سوری بعد از بافت برداری با استفاده از رنگ آمیزی کنگورد و میکروسکوپ پولاریزه مورد مطالعه قرار گرفت. در عین حال از لیگاندهای آروماتیک جهت بررسی تاثیر آنها بر فرایند فیبریلاسیون استفاده شد.
    یافته ها
    انسولین رگولار در pH خنثی و دمای C°37 قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است. از بین لیگاندها، سیلیبینین و کلروپروپامید بیشترین تاثیر مهاری را داشتند. همچنین در اثر تزریق فیبریل های به دست آمده در شرایط in vitro، شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار ایجاد شد.
    نتیجه گیری
    انسولین رگولار استعداد بالایی در تشکیل تجمعات آمیلوئیدی دارد. همچنین ایجاد شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار، فیبریل زایی توسط انسولین رگولار را در شرایط in vitro تایید کرد. جهت مهار این پدیده سیلیبینین دارای بیشترین تاثیر بود و می تواند به عنوان داروی بالقوه در پایداری ساختار پروتئین مطرح باشند.
    کلید واژگان: انسولین رگولار, فیبریل های آمیلوئیدی, ترکیبات آروماتیک, آمیلوئیدوزیز ندولار}
    Maryam Chinisaz, Azadeh Ebrahim, Habibi, Parichehreh Yaghmaei, Kazem Parivar, Ahmad, Reza Dehpour
    Background
    The flexible structure of proteins is one important factor in the formation of ordered aggregates (amyloid fibril). This is a major problem for therapeutic proteins such as insulin. Study on the induction and inhibition of insulin fibrillation process with specific compounds such as aromatic derivatives may provide useful information about means of stabilization of protein structures.
    Methods
    To induce fibrillation, regular insulin was incubated in phosphate buffer (pH=7.4) during 24 hours. Amyloid formation was investigated by using Congo red absorbance and transmission electron microscopy (TEM). Then nodular amyloidosis was observed in mice upon amyloid fibril injection, after which the excised nodule was studied by Congo red staining and polarized light microscopy. Then, some aromatic compounds effect was investigated on the fibrillation process.
    Results
    Regular insulin form mature amyloid fibrils at pH=7.4, 37°C after 24 hours. Silibinin had the highest inhibitory effect on that process. Furthermore, Amyloid fibril injection in mice caused nodular amyloidosis.
    Conclusion
    Regular insulin has a high potential to undergo amyloid aggregation. Nodular amyloidosis confirms fibril formation by insulin under in vitro condition. Silibinin could be considered as a potential compound capable to increase protein structure stability.
    Keywords: Regular insulin, Amyloid fibril, Aromatic compound, Nodular amyloidosis}
  • پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، فرزانه آدینه، معصومه نصراالهی، نسیم حیاتی رود باری
    سابقه و هدف
    دیابت قندی شایع ترین بیماری متابولیسم غیر طبیعی کربوهیدرات است که به علت نقص در ترشح انسولین یا نقص در عملکرد و یا هر دو ایجاد می شود.مشخص شده است که ملاتونین می تواند در متابولیسم قند نقش داشته باشد. بنابراین در این مطالعه اثر ترکیبات واجد حلقه ایندول (پیش ساز ملاتونین) روی رت های غیر دیابتی و دیابتی مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش رت های دیابتی و غیر دیابتی در 4 گروه طبقه بندی شدند. گروه control: رت هایی دیابتی و غیر دیابتی که روزانه آب و غذای معمولی در یافت کردند. گروهsham: رت های دیابتی و غیر دیابتی که روزانه 5/0 میلی لیترروغن هسته ی انگور(بعنوان حلال ترکیبات ایندولی) در یافت کردند. گروه تجربی1 و 2: رت های دیابتی و غیر دیابتی که به ترتیب روزانهmg/kg 4ایندول،و4 mg/kg 5-هیدروکسی ایندول 2-کربوکسیلیک اسید (5-HICA)در 5/0 میلی لیتر روغن هسته انگور دریافت کردند. برای دیابتی کردن ازآلوکسان با یکبار تزریق دوزmg/kg150 به صورت IPاستفاده شد. در این پژوهش میزان قند خون، میانگین مصرف آب و ادرار، سطح انسولین سرم، اندازه گیری شدو بررسی های هیستولوژیکی از پانکراس نیز صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج پس از تیمار 30 روزه نشان داد در گروه تجربی1دیابتی میزان قند خون، مصرف آب و ادرار به صورت معنی داری درp<0.001 کاهش یافت. در حالیکه سطح انسولین این گروه نیز افزایش یافت(p<0.001). در گروه تجربی2 دیابتی اثری کمتری بر میزان انسولین، قند خون و مصرف آب و ادرار داشت. همچنین بر رسی های بافت شناسی نشان دادند که ایندول در گروه تجربی 1دیابتی سبب ترمیم بافت پانکراس شده است.
    نتیجه گیری
    در این بررسی مشخص شد ایندول احتمالا اثرات سودمندی در کاهش قند خون و وافزایش سنتز انسولین و ترمیم پانکراس دارد.
    کلید واژگان: دیابت, ایندول, 5, هیدروکسی 2, کربوکسیلیک اسید, آلوکسان, انسولین}
    Parichehr Yaghmaei, Azadeh Ebrahim- Habibi, Farzaneh Adineh, Masoumeh Nasrollahi, Nasim Hayati-Roodbari
    Background And Aim
    The most common disease of abnormal carbohydrate metabolism، diabetes mellitus is due to defects in insulin secretion or failure in performance or both will develop. It is known that melatonin may be involved in sugar metabolism. Therefore in this study meet the compounds of indole ring (melatonin precursor) on non-diabetic and diabetic rats were studied.
    Material And Methods
    Diabetic and non diabetic rats were divided into 4groups. Control group: diabetic and non diabetic rats that received daily water and normal food. Sham group: diabetic and non diabetic rats that received daily water and normal food with 0. 5 ml grape seed oil. Exp1&2 groups: diabetic and non diabetic rats that received daily 4 mg/kg indole، 4mg/kg5-hydroxy indole 2- carboxylic acid in 0. 5ml oil respectively. Diabetizing with alloxan was performed using 150 mg/kg dose with single IP injection. In this study، blood sugar، average urine and water consumption، blood insulin levels were measured، and pancreas as well as histological studies were performed.
    Results
    After treatment for 30 days in the exp1D showed a blood sugar levels، water consumption and urine significantly at p <0. 001 decreased While insulin levels also increased in this group (p <0. 001). While the exp 2D have less effect on insulin levels، blood sugar and the water consumption and urine. Histology also showed that the indole in the exp1D repair pancreatic tissue.
    Conclusion
    this study it was found indole may have beneficial effects in decrease blood sugar and increase insulin synthesis and repair of the pancreas.
    Keywords: diabetes, indole, 5, hydroxy indole 2, carboxylic acid, alloxan}
  • پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، معصومه نصرالهی، فرزانه آدینه
    مقدمه
    بیماری دیابت یک معضل عمده و تهدید کننده سلامتی انسان می باشد که شیوع آن به طور هشدار دهنده ای در حال افزایش است. در این بیماری قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می یابد. آنزیم گلوتامات دهیدروژناز (Glutamate Dehydrogenase (GDH موجب افزایش ترشح انسولین می شود. لذا مهار کننده های این آنزیم شامل بیتیونول (Bithionol)، سولوکتیدیل (Suloctidil)، و همچنین لوسین (L-Leucine) به عنوان فعال کننده آنزیم GDH می توانند تاثیراتی بر ترشح انسولین داشته باشند. در مطالعه حاضر تاثیر این عوامل بر میزان ترشح انسولین و مقدار قند و لیپیدهای خون مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    رت ها در دو گروه غیردیابتی و دیابتی (تزریق درون صفاقی آلوکسان با دوز mg/kg 150) تقسیم شدند. در هر گروه سه دسته برای دریافت ترکیب مورد نظر قرارگرفتند. بیتیونول با دوزmg/kg 10، سولوکتیدیل و لوسین هر کدام mg/kg 20 به صورت گاواژ به رت ها داده شد. این تیمار 30 روز ادامه یافت و در طول تیمار پارامترهای گلوکز خون به صورت هفتگی و میزان مصرف آب و میزان ادرار به صورت روزانه اندازه گیری شد. میزان هورمون انسولین (توسط کیت انسولین رت ALPCO) و فاکتورهای کلسترول، تری گلیسرید،LDL وHDL (توسط کیت پارس آزمون) پس از دوره تیمار ثبت گردید. در پایان جهت بررسی های هیستولوژیکی از پانکراس موش ها مقاطع بافتی تهیه شد.
    یافته ها
    نتایج نشان دادند ترکیب بیتیونول موجب کاهش معناداری (001/0P<) در میزان گلوکز خون و آب و ادرار و میزان تری گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 1 نسبت به گروه شم گردید. ترکیبات سولوکتیدیل و لوسین در گروه تجربی دیابتی نسبت به گروه شم موجب کاهش میزان آب و ادرار (001/0 P<) و همین طور کاهش میزان LDL (01/0 P<) شدند. همچنین لوسین باعث افزایش (05/0P<) تری گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 3 گردید. نتایج هیستولوژیکی اندکی بهبود را در گروه های تجربی دیابتی نسبت به گروه شم دیابتی نشان دادند.
    نتیجه گیری
    ترکیبات به کار رفته در این پژوهش، نیازمند تحقیقات بیشتری جهت روشن شدن سازوکار عمل آنها می باشد.
    کلید واژگان: دیابت, پانکراس, آنزیم گلوتامات دهیدروژناز, بیتیونول, سولوکتیدیل, لوسین}
  • شیوا خلیل مقدم، آزاده ابراهیم حبیبی، پروین پاسالار، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    آنزیم های گلیکوزیداز در هضم نشاسته وگلیکوژن در نتیجه افزایش قند خون موثرند. مهارکننده های این آنزیم ها خصوصا مهارکننده های آلفا آمیلاز به علت نداشتن عوارض جانبی مهار کننده های آلفا گلوکوزید از اهمیت ویژه ای برخوردارند و به عنوان ابزاری با ارزش در درمان دیابت مطرح هستند. جستجوی ابتدایی برای یافتن چنین ترکیباتی با کمک مدل های in vitro و in vivo صورت می پذیرد. در مورد مهار کننده های آلفا آمیلاز، از آنجا که موش صحرایی به صورت متداول به عنوان مدل فارماکولوژی مورد استفاده قرار می گیرد، در این مطالعه، مدل ساختار آنزیم این حیوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که ساختار کریستالی این آنزیم ها موجود نمی باشد مطالعه مدلسازی مولکولی به منظور مقایسه آنزیم های آمیلاز پانکراسی موش صحرایی و انسان انجام گردید.
    روش ها
    بررسی ترادف آمینواسیدی و مدل سازی ساختار آنزیم موش با استفاده از برنامه Blast،Clustal W و SWISS MODEL انجام شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش مهارکننده های آنزیم، ترکیب شش زیر واحدی قندی که مهار کننده گزارش شده برای آنزیم انسانی است با استفاده از روش جایگیری (داکینگ) در مدل قرار داده شد و برای بررسی بیشتر برهم کنش ترکیب با آنزیم از شبیه سازی دینامیک مولکولی کوتاه مدت استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان دهنده تفاوت جزئی آنزیم موش صحرایی با آنزیم انسان است. در عین حال اسید آمینه های مهم در برهم کنش مهار کننده های قندی و آنزیم تا حدودی شناسایی شده اند.
    نتیجه گیری
    علی رغم اینکه می توان از آنزیم آلفا آمیلاز پانکراس موش صحرایی به عنوان مدل جهت بررسی اولیه و کلی تاثیر ترکیبات مهار کننده استفاده کرد، باید به تفاوت موجود در ساختار آن توجه کرد و بنابراین نتایج به دست آمده از مدل را در موارد حساس تر با احتیاط تفسیر نمود.
    کلید واژگان: آلفا آمیلاز, مدلسازی مولکولی, مهارکننده, موش صحرایی}
  • محمدرضا ملک، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی
    مقدمه
    یکی از مسائل مهم در فرآیند درمان و کنترل دیابت کاهش هایپرگلایسمی بعد از مصرف مواد قندی می باشد که از طریق مهار آنزیم هایی مانند آلفا آمیلاز امکان پذیر است. با توجه به نقش احتمالی باکتری های فلور نرمال در متابولیسم بدن انسان، آنزیم آلفا آمیلاز باکتریایی نیز می تواند از این منظر مورد توجه باشد.
    روش ها
    در این تحقیق با استفاده از برنامه های Clustal W2 و Blast میزان تشابه و همانندی بین توالی های آمینو اسیدی آلفا آمیلازهای 8 باکتری فلور نرمال حفره دهان بررسی شد. سپس با استفاده از برنامه vina Autodock محل جای گیری 5 ترکیب پیشنهادی به عنوان مهارکننده شامل آکاربوز، کنگو رد، بی کوکولین، هسپریدین متیل چالکون و جیبرلیک اسید در ساختار آلفا آمیلازBacillus amyloliquefaciens به عنوان مدل آنزیم باکتریایی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش آزمایشگاهی اثر ترکیبات مذکور بر فعالیت آلفا آمیلاز باکتریایی با روش برنفلد سنجیده شد.
    یافته ها
    در بررسی تطابق توالی های آمینواسیدی آلفا آمیلازهای باکتری های فلور نرمال با آنزیم Bacillus amyloliquefaciens تشابه ای با میانگین 64% و همانندی با میانگین 46% مشاهده شد. همچنین نتایج حاصل از مقایسه محل اتصال یون های فلزی و رزیدوهای کاتالیتیک جایگاه فعال نشان دهنده تشابه فراوان ساختار آلفا آمیلازهای باکتریایی است. نتایج حاصل از جای گیری ترکیبات پیشنهادی به عنوان مهارکننده در ساختار آنزیم باکتریایی تمایل به برهم کنش میان آنها با آنزیم باکتریایی را نشان می دهد. در بخش سنجش های آزمایشگاهی نیز ترکیبات مذکور تا غلظت 20 میکرو مولار اثری کاهشی بر فعالیت آنزیم داشتند.
    نتیجه گیری
    در بخش تجزیه و تحلیل آماری تطابق توالی ها تشابه معنی داری بین ترادف توالی ها وجود دارد که نشان دهنده تشابه فراوان بین ساختار آلفا آمیلازهای باکتریای است. در بخش آزمایشگاهی با توجه به غلظت پایین ترکیبات مورد سنجش احتمال دارد این مواد در غلظت های بالاتر اثر مهاری مطلوب تری داشته باشند.
    کلید واژگان: آلفا آمیلاز, فلور نرمال, مهار کننده}
  • سعیده خلیلی، آرمین مددکار سبحانی، عبدالله هلالی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی
    مقدمه
    لیپاز، آنزیم محلول در آب است که هیدرولیز پیوندهای شیمیایی استری درسوبستراهای لیپیدی نامحلول در آب را انجام می دهد. لیپاز یک زیر شاخه از استرازها می باشد با توجه به ساختار آنزیم، ترکیبات آروماتیک می توانند به عنوان مهارکننده های لیپاز پستانداران مطرح باشند و کاربرد آنها به عنوان داروی بالقوه در درمان چاقی است. در این مطالعه بر آن شدیم تا ترکیبات آروماتیکی جدیدی را برای اثرگذاری روی عمل لیپاز بیابیم تمامی ترکیبات مورد استفاده در این تحقیق دارای حداقل یک حلقه فنلی در ساختار خود می باشند.
    روش ها
    تاثیر ترکیبات آروماتیک شامل استراگول، یدیپامید، وانیلیل نونامید و وانیلیل استون بر فعالیت آنزیم لیپاز پانکراس خوکی در حضور سوبسترای صناعی، پارا نیتروفنیل استات بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدل سازی مولکولی) استفاده شد.
    یافته ها
    در حضور سوبسترای پارانیترو فنیل استات (یک سوبسترای مصنوعی) و ترکیبات فوق وانیلیل نونامید و وانیلیل استون در غلظت پایین تر اثر قابل توجهی دارند در حالی که یدیپامید مجموعا تاثیر فعال کنندگی نشان می دهد و تاثیر استراگول چندان قابل توجه نیست. بنابراین وانیلیل نونامید و وانیلیل استون برای مطالعات بیشتر با استفاده از روش مدل سازی مولکولی انتخاب شدند.
    نتیجه گیری
    این نتایج اثر بالقوه وانیلیل نونامید و وانیلیل استون رادر بین ترکیبات فوق در کاهش فعالیت آنزیم نشان می دهد، همچنین این مطالعه با توجه به نتایج به دست آمده از روش های مدل سازی مولکولی وجود محل هایی مشابه در آنزیم برای اتصال به «مهارکننده ها» را نشان می دهد، به گونه ای که محل اتصال مهارکننده به آنزیم در جایگاه فعال یا مکانی نزدیک به جایگاه فعال می باشد.
    کلید واژگان: ستراگول, یدیپامید, وانیلیل نونامید, وانیلیل استون, لیپاز پانکراسی, مهارکننده}
  • الهه کاشانی امین، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی
    مقدمه
    مهارکننده های آلفا آمیلازهای پستانداران به عنوان داروهایی برای دیابت و چاقی بطور وسیعی مورد استفاده قرار می گیرند. اما گزارش های معدودی در مورد فعال سازی آنزیم، که می تواند در این بیماری ها مضر باشند وجود دارد. در این جا، اثر ترکیبات مشتق از پورین روی آلفا آمیلاز پانکراس خوک (به عنوان مدل آنزیم انسانی) بررسی شده است.
    روش ها
    تاثیر ترکیبات پورینی بر فعالیت آنزیم در حضور سوبسترای طبیعی، نشاسته و یک سوبسترای صناعی، 4- نیتروفنیل آلفا- دی- مالتوهگزائوزاید بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدل سازی مولکولی) استفاده شد.
    یافته ها
    مشتقات متیل گزانتین 20 تا 30 درصد فعالیت آنزیم را افزایش دادند. اثر فعال سازی مستقل از غلظت است و در دامنه 10 تا 100 میکرومولار این ترکیبات دیده می شود. با بررسی های جای گیری، مشخص می شود که احتمالا یک جایگاه تنظیم فعالیت مستقل از نواحی اتصال ثانویه گزارش شده پیشین، در ساختار آنزیم وجود دارد.
    نتیجه گیری
    می توان پیشنهاد کرد که افزایش قند خون دیده شده در نتیجه مصرف کافئین ممکن است تا حدودی مربوط به اثر فعال کنندگی این ترکیب بر آنزیم باشد. وجود یک ناحیه احتمالی تنظیم فعالیت در آنزیم امکان در نظر گرفتن این ناحیه را برای مطالعات بعدی فراهم می کند.
    کلید واژگان: کافئین, تئوبرمین, آلفا آمیلاز, فعال کننده}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال