اشکان هراتی
-
افزایش تمکین داوطلبانه مودیان، یکی از مهمترین اهداف سازمان های مالیاتی است. تمکین مالیاتی تحت تاثیر متغیرهای متعددی است. در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آگاهی مودیان از محل هزینه کرد درآمدهای مالیاتی توسط دولت و همچنین امکان تخصیص توسط مودیان در خصوص محل هزینه کرد بخشی از مالیات پرداختی خود بر تمکین مالیاتی پرداخته شده است. در مجموع 450 مودی از طریق نمونه گیری طبقه بندی شده و اتفاقی در دسترس از ادارات کل امور مالیاتی استان های کشور انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده-ها، پرسشنامه بود که با استفاده از رهیافت رگرسیون لاجیت ترتیبی مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج، متغیرهای آگاهی مودیان از محل هزینه کرد درآمدهای مالیاتی توسط دولت و امکان تخصیص توسط مودیان در خصوص محل خرج کرد بخشی از مالیات پرداختی، درآمد سالانه مودی و سطح تحصیلات تاثیر مثبت و معناداری بر تمکین دارند. در واکنش به افزایش آگاهی مودیان از محل هزینه کرد درآمدهای مالیاتی، احتمال اینکه مودی بالاترین سطح تمکین را انتخاب نماید، افزایش می یابد. علاوه براین، با فراهم شدن امکان تخصیص توسط مودیان در خصوص محل خرج کرد بخشی از مالیات پرداختی، احتمال انتخاب بالاترین سطح تمکین افزایش خواهد یافت. در خصوص متغیرهای درآمد سالانه مودی و تحصیلات، افزایش درآمد و سطح تحصیلات بالاتر موجب افزایش احتمال قرارگیری در بالاترین سطح تمکین می شود.کلید واژگان: حاکمیت مالیاتی, نظریه انتخاب عمومی مالیات, تمکین مالیاتی, تخصیص درآمدهای مالیاتیOne of the major goals of tax administration is to enhance the voluntary compliance of taxpayers. Tax compliance behavior is influenced by various factors. This article investigates the influence of taxpayers' awareness of how the government allocates tax revenues (budget spending) and the effect of allowing taxpayers to choose how to allocate a portion of their paid taxes, on tax compliance behavior. For this research, 450 taxpayers were selected from different provinces across the country using random sampling method. A questionnaire was used to collect data, which was then analyzed by the ordered logistic regression approach. The results showed the variables of taxpayers' awareness of the allocation of tax revenues by the government, the ability of taxpayers to allocate a portion of their taxes, the taxpayer's annual income, and the level of education have a positive and significant effect on the level of tax compliance. Moreover, when taxpayers are more aware of the government's allocation of tax revenues, they are more likely to choose the highest level of compliance. Similarly, allowing taxpayers to choose how to allocate a portion of their paid taxes also increases the probability of high compliance. Additionally, higher income and educational levels also lead to a greater probability of taxpayers being highly compliant.Keywords: Tax Governance, Public Tax Choice Theory, Tax Compliance, Tax Revenue Allocation
-
امروزه توجه به نظام مالیاتی کارآمد به عنوان یک خرده نظام اقتصادی برای کشور بسیار حایز اهمیت است و سیاست گذاری اثربخش در این حوزه با ابتنای بر یک چارچوب متناسب، از الزامات این نظام می باشد. در این راستا، چارچوب نهادی به لحاظ ویژگی ها و قابلیت های تحلیلی خود از سازگاری بالایی با سیاست گذاری مالیاتی برخوردار است و از این روی این پژوهش به دنبال تدوین یک الگوی سیاست گذاری مطلوب منطبق با این چارچوب است. روش شناسی پژوهش دارای رویکرد ترکیبی (کیفی- کمی) است که در بخش کیفی، تبیین و شناسایی عناصر اولیه با استفاده از روش تحلیل مضمون و نیز بهره گیری از تجارب نظام های مالیاتی پیشرو صورت گرفته و سپس به منظور تعیین قابلیت اطمینان عناصر شناسایی شده، از اعمال تیوری شواهد دمپستر- شافر[1] استفاده شده است. در ادامه با بهره گیری از مفاهیم فازی در کاربرد روش نقشه شناختی فازی[2] و تحلیل نظرات 12 تن از خبرگان حوزه سیاست گذاری مالیاتی، ظرفیت مولفه های مدل تعیین گردیده و در نهایت نقشه های شناختی فازی، با کاربرد مفاهیم نظریه گراف ترسیم و با طرحی مدل نهایی، سطوح مربوط به هر یک از بخش های مدل شناسایی شده است. بر اساس نتایج این تحقیق می توان بازیگران عرصه دستورگذاری، تدوین و قانونی سازی سیاست های مالیاتی را در چارچوب مراجع رسمی و غیر رسمی شناسایی نمود و عوامل موثر بر این فرآیند را در قالب مجموعه عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اداری و ارزشی طبقه بندی کرد. یافته ها نشان دهنده این است که به منظور طراحی و تدوین سیاست های مالیاتی کارآمد در کشور می توان از راهبردهایی همچون مشارکت رسمی، بهبود جریان اطلاعات، مشارکت عمومی و رویکرد پایین به بالا در سیاست گذاری بهره برد.
کلید واژگان: مدل سیاست گذاری مالیاتی, عوامل موثر بر سیاست گذاری مالیاتی, چارچوب نهادی, تئوری شواهد دمپستر- شافر, نقشه شناختی فازیToday, it is very important for the country to pay attention to an efficient tax system as an economic subsystem, and effective policy-making in this area based on an appropriate framework is one of the requirements of this system. The institutional framework in terms of its analytical features and capabilities has a high compatibility with tax policy and therefore this study seeks to develop a favorable policy model in accordance with this framework. The research methodology has a combined (qualitative-quantitative) approach that in the qualitative part, explaining and identifying the basic elements are done by using the method of theme analysis and also by using the experiences of leading tax systems, and in order to determine the reliability of the elements, Applications of Dempster-Schafer evidence theory have been used. Then, using fuzzy concepts in the application of fuzzy cognitive mapping method and analyzing the opinions of 12 experts in the field of tax policy, the capacity of the identified elements of the model was determined and finally fuzzy cognitive maps, using the concepts of graph drawing theory. And with the design of the final model, the levels related to each part of the model are identified. Based on the results of this research, actors in the field of Agenda Setting, formulating and legalizing tax policies can be identified in the framework of formal and informal authorities and the effective factors on this process are categorized in the form of economic, political, social, administrative and Value factors. Findings indicate that in order to design and formulate effective tax policies in the country, strategies such as formal participation, improving information flow, public participation and bottom-up approach to policy-making can be used.
Keywords: Tax Policy Model, Effective Factors on Tax Policy, Institutional Framework, Dempester- Shaffer Evidence Theory, Fuzzy Cognitive Map -
هدف
این پژوهش به منظور شناسایی مسایل و مشکلات سطوح نهادی خط مشی گذاری مالیاتی در کشور و تدوین راهبردهای موثر بر این حوزه، با کاربرد چارچوبی معین به دنبال تبیین یک الگوی نهادی با تاکید بر نقش و ظرفیت هر یک از بازیگران کلیدی، عوامل زمینه ای، الگوهای تعاملی، و قواعد حاکم بر این عرصه است.
طرح پژوهش/ روش شناسی/ رویکردروش پژوهش استقرایی و کیفی است و شواهد نظام مندی را با استفاده از روش تحلیل مضمون منابع بکار گرفته است، ازجمله نتایج مطالعه تطبیقی نظام خط مشی گذاری کشورهای الگو و نظرهای نمونه آماری پژوهش در قالب 14 مصاحبه با خبرگانی از مقامات ارشد خط مشی گذار مالیاتی و متخصصان دانشگاهی.
یافته هامراجع رسمی و غیررسمی کشور هر یک در جایگاه و ظرفیت خود نقش موثری را در نهاد خط مشی گذاری مالیاتی و کنترل عوامل زمینه ای اثرگذار بر این عرصه ایفا می کند. در سطوح مختلف نهاد مزبور کاستی هایی وجود دارد که در مواجه با آنها، ضمن اصلاح کنش های بازیگران می توان از راهبردهایی همچون مشارکت رسمی میان مراجع دولتی در جهت تقویت پاسخگویی و بهبود جریان اطلاعات، و مشارکت عمومی مراجع غیردولتی در جهت ایجاد اعتماد و حمایت از خط مشی ها بهره برد.
ارزش/ اصالت پژوهشاین پژوهش الگوی معینی را به منظور شناسایی سطوح مختلف نهاد خط مشی گذاری مالیاتی کشور ارایه می کند که می تواند در جهت ارایه راهبردهای موثر و تحقق اهداف اقتصادی و اجتماعی نظام مالیاتی کشور مورد استناد و کاربرد ذی نفعان و بازیگران کلیدی این عرصه همچون سازمان امور مالیاتی کشور و وزارت امور اقتصادی و دارایی قرار گیرد.
کلید واژگان: چارچوب نهادی استروم, نهاد خط مشی گذاری مالیاتی, عوامل موثر بر خط مشی گذاری مالیاتی, عرصه کنش, الگوهای تعاملی, مشارکت عمومیPurposeThe aim of this study is first to identify the issues and problems of tax policy making at institutional levels and second, to specify an institutional model based on the role and capacity of the key players, contextual factors, interactive models and determining rules by using a defined framework and formulating strategies effective in this area.
MethodologyThe research applied inductive, qualitative method as well as systems implications through theme analysis procedure. The outcome of a comparative study into the policy making systems of the selected countries together with a statistical sample of 14 interviews with high-ranking authorities of tax policy making and academicians.
FindingsEvery one of the formal and informal authorities plays their effective role in the tax policy making institution and the contextual factors control in this area. There are shortcomings at different levels of the institution. To deal with them, while correcting the action of the players, one can utilize such strategies as formal participation among government authorities in order to strengthen accountability and to improve information movement on the one hand, and also the public participation of non-governmental authorities in order to create trust and support, on the other.
Originality/ ValueThis research presents a specified model for identifying various levels of the country’s tax policy making, which can render effective strategies and realize economic and social goals of the country’s tax system as used by players such as The State Tax Affairs and The Ministry of Economics and Finance.
Keywords: Ostrom’s Institutional Framework, Institutional Tax Policy Making, Tax Policy Making Factors, Action Domain, Interactive Models, Public Participation
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.