به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب افسانه شمشکی

  • صفیه منافی جزی، افسانه شمشکی*، وازگن میناسیان
    سابقه و هدف

    یکی از شایع ترین مشکلات تندرستی جمعیت سالمندان سندرم شکنندگی است. پژوهش های اخیر حاکی از آن است که تمرین های چندبخشی ویژه سالمندی می توانند سبب بهبود عملکرد جسمانی سالمندان شوند. هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر یک دوره تمرین های چندبخشی منتخب بر تعادل، انعطاف پذیری و ظرفیت عملکردی سالمندان مبتلا به سندرم شکنندگی بود.

    روش کار

    این پژوهش از نوع تجربی و کاربردی است که با طرح پیش آزمون- پس آزمون روی 20 سالمند مرد مبتلا به سندرم شکنندگی انجام شد. شرکت کنندگان از مرکز توانبخشی سالمندان شهر اصفهان به شکل تصادفی انتخاب و به دو گروه تجربی (10 نفر) و گروه کنترل (10نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در جلسه های تمرین های چندبخشی شرکت کردند و گروه کنترل در زمان پژوهش فعالیت ورزشی خاصی نداشت و فعالیت های روزمره خود را انجام می دادند. ظرفیت عملکردی آزمودنی ها از طریق آزمون های استاندارد عملکردجسمانی، دینامومتر دستی، جعبه انعطاف سنج، آزمون برخاستن و رفتن اندازه گیری شد. تحلیل آماری و مقایسه میانگین گروه ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس انجام شد.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان (سال9 ± 71/7) و در دامنه سنی 85-60 سال بود. پس از اجرای تمرین های چندبخشی تغییرهای مشاهده شده در متغیرهای تعادل ایستا (34/1درصد)، انعطاف پذیری (34/4 درصد) سرعت راه رفتن (17/2- درصد)، قدرت عضلات مچ دستی (23/5 درصد)، خطر افتادن (25/6- درصد)، و ظرفیت عملکردی به میزان (24/6 درصد) بود و بهبودی معناداری نیز مشاهده شد (0/05>P)، اما در متغیر وزن  تفاوت معنا داری بین گروه ها مشاهده نشد (0/05<P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تمرین های چندبخشی سبب بهبود ظرفیت عملکردی، تعادل، انعطاف پذیری، سرعت راه رفتن، قدرت عضلات دست، خطر سقوط و خستگی عمومی در سالمندان شکننده می شود.

    کلید واژگان: سالمندی, سندرم شکنندگی, تمرین های چندبخشی, ظرفیت عملکردی}
    Safiye Manafi, Afsaneh Shemshaki*, Vazgen Minasian
    Background and Aim

    One of the most common health problems in the elderly population is frailty syndrome. Recent studies indicate that multi- component exercises can significantly improve physical performance of elderly people. The main purpose of this study was to investigate the effect of a selected multi- component exercise protocol (VIVIFRAIL) on balance, flexibility and functional capacity of elders with frailty syndrome.

    Methods

    This is an experimental and applied study with a pre- post- tests design that performed on 20 elderly men with frailty syndrome. Participants selected from one of the elderly rehabilitation centers in Isfahan city and were randomly divided into two exercise (n=10) and control (n=10) groups. For the exercise group, 12 sessions of multi- component exercises were prescribed and control group had no physical activity. The Fried's frailty syndrome index, short physical performance battery, manual dynamometer, sit & reach flexibility, and get-up and go tests were used to assessment of subjects. Statistical analysis and comparison of the mean of groups was performed by the analysis of covariance statistic.

    Results

    The mean age of participations was 71.7 ± 9 years. Following the implementation of multi-component exercises, there were significant improvements in the mean score of frailty factors such as static balance (34.1%), flexibility (34.4%), Gait speed (%-17.2), hand grip strength (23.5%), risk of falling (-25.6%), and functional capacity (24.6%) of exercise intervention group. Also, no significant difference was observed in the weight of subjects.

    Conclusion

    The results showed that selected multi-component exercises have improved functional capacity, balance, flexibility, gait speed, hand grip strength, and fall risks in frail elderly persons.

    Keywords: Multicomponent Exercises, Frailty Syndrome, Elderly, Functional Capacity}
  • زینب ردایی*، افسانه شمشکی، علی صمدی

    هدف:

     از عواملی که باعث افزایش تولید رادیکال های آزاد و استرس اکسایشی در قلب می شود، مصرف رژیم پرکالری با نمک زیاد است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات تناوبی سرعتی (SIT) بر برخی وضعیت اکسیدانی/آنتی اکسیدانی در بافت قلب رت های نر ویستار تحت رژیم غذایی پرکالری با نمک زیاد بود.

    روش شناسی: 

    این مطالعه از نوع تجربی بود که در آن 32 سر رت نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به چهار گروه هشت تایی کنترل با رژیم نرمال (ND)، رژیم عذایی نرمال و تمرین (ND/SIT)، رژیم پرکالری با نمک زیاد (HCL/HS) و تمرین+رژیم پرکالری با نمک زیاد (HCL/HS +SIT) تقسیم شدند. تمرین SIT به مدت هشت هفته، 3 روز در هفته، 4-9 تکرار در هر جلسه اجرا شد. پس از  48 ساعت از آخرین جلسه تمرین بافت برداری از قلب انجام گردید و برای سنجش فعالیت آنزیم های سوپراکسیددیسموتاز (SOD) و گلوتاتیون پراکسیداز (GPX)، و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC) و مقادیر مالون دی آلدهید (MDA) استفاده شد.

    یافته ها

    براساس نتایج نشان داد هشت هفته تمرین SIT موجب افزایش معنادار فعالیت آنزیم های SOD و GPX در گروه HCL/HS+SIT و همچنین کاهش معنی دار سطح MDA در بافت قلب شد (001/0=p). اما در میزان TAC پس از انجام هشت هفته تمرین SIT در گروه HCL/HS+SIT تغییر معنی داری ایجاد نشد (148/0=p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش حاضر، به نظر می رسد که تمرین SIT باوجود حجم تمرینی کم، می تواند به تعدیل استرس اکسایشی ناشی از رژیم غذایی پرکالری با نمک زیاد در بافت قلب کمک کند.

    کلید واژگان: استرس اکسایشی, تمرینات تناوبی سرعتی, رژیم پرکالری بانمک زیاد, قلب}
    Zeinab Radaei *, Afsaneh Shemshaki, Ali Samadi
    Aim

    Consumption of high-calorie, high-salt diets is one of the main factors in production of free radicals and consequent oxidative stress in cardiac tissue. The aim of the present study was to evaluate the effect of an eight-week sprint interval training (SIT) on oxidative/antioxidative status of cardiac tissue in male Wistar rats on a high-calorie, high-salt diet.

    Methods

      It was an experimental study in which 32 male Wistar rats were randomly divided into four equal groups: normal diet group (ND), normal diet and exercise (ND/SIT), high-calorie high salt diet group (HCL/HS), and high-calorie high salt diet + exercise group (HCL/HS + SIT). The sprint interval training was performed for eight weeks, three times per week, and 4-9 reps per session. Forty-eight hours after the last training session, rats were sacrificed and the cardiac tissue removed and used for superoxide dismutase (SOD), glutathione peroxidase (GPX) activity, as well as total antioxidant capacity (TAC), and malondialdehyde (MDA) levels assessment.

    Results

    Findings showed that eight weeks of SIT significantly increased the activity of SOD and GPX enzymes in the HCL/HS+SIT group. It also significantly reduced the MDA level in cardiac tissue of Wistar rats (P=0.001). But there was no significant change in TAC level after eight weeks of SIT training in the HCL/HS+SIT group (P=0.148).

    Conclusions

    Based on the findings of the present study, it seems that SIT training, despite its low volume, may help in preventing oxidative stress induced by a high-calorie, high-salt diet in the cardiac tissue of Wistar rats.

    Keywords: Oxidative stress, Sprint Interval Training, High-salt high-calorie diet, cardiac tissue}
  • نجمه رجبی شهرآبادی، افسانه شمشکی*، فهیمه کاظمی
    مقدمه

    زنجبیل گیاهی ضد التهاب است، اما اثرات آن بر فعالیت ورزشی کمتر بررسی شده است. هدف این پژوهش تعیین اثر یک جلسه تمرین شدید همراه با مکمل یاری زنجبیل بر سطوح پلاسمایی پروتیین واکنشگر C (CRP) در زنان تمرین کرده بود.

    مواد و روش ها

     تعداد 32 دختر جوان فعال به چهار گروه کنترل، مکمل، تمرین، مکمل همراه با تمرین (8 نفر در هر گروه) تقسیم شدند و گروه های تمرینی، آزمون فزاینده وامانده ساز بروس را در دو مرحله (قبل و بعد از مکمل یاری) اجرا کردند. آزمودنی های گروه مکمل و مکمل همراه با تمرین به مدت یک هفته، روزانه یک گرم پودر زنجبیل مصرف کردند. نمونه های خونی در دو نوبت قبل و بلافاصله پس از مرحله آزمایشی جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه با با سطح معنی داری P کمتر از 0.05 استفاده شد.

    نتایج

    در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون، بین سطوح پلاسمایی CRP گروه کنترل و تمرین عدم تفاوت معنی دار و بین سطوح پلاسمایی CRP گروه مکمل و مکمل همراه با تمرین آزمون تفاوت معنی داری وجود داشت (0.017=P). از طرفی، بین سطوح پلاسمایی CRP چهار گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (0.001=P)، به طوری که سطوح پلاسمایی CRP در گروه هایی که مکمل مصرف کردند نسبت به گروه هایی که مکمل مصرف نکردند، کاهش معنی داری داشته است.

    نتیجه گیری

    مکمل یاری زنجبیل می تواند سطوح پلاسمایی CRP را پس از یک جلسه تمرین شدید کاهش دهد. بنابراین، مصرف زنجبیل به عنوان یک مکمل ضد التهابی می تواند اثر مفیدی بر بهبود سیستم ایمنی و کاهش CRP در زنان تمرین کرده داشته باشد.

    کلید واژگان: مکمل یاری زنجبیل, التهاب, پروتئین واکنشگر C, فعالیت ورزشی وامانده ساز}
    Najme Rajabi Shahrabadi, Afsaneh Shemshaki*, Fahimeh Kazemi
    Introduction

    Ginger is an anti-inflammatory plant, but its effects on exercise have been less studied. The aim of this study was to determine the effect of an intense training session with ginger supplementation on plasma levels of C-reactive protein (CRP) in trained women.

    Materials and Methods

    A total of 32 young active girls were divided into four groups: control, supplement, exercise, supplement with exercise (8 people in each group) and the exercise groups took the Bruce Exhaustion Test in two stages (before and after Supplement help) performed. Subjects in the supplement and supplement groups consumed one gram of ginger powder daily with exercise for one week. Blood samples were collected twice before and immediately after the experimental stage. Correlated t-test and one-way analysis of variance with a significance level of P<0.05 were used to analyze the data.

    Results

    There was no significant difference between plasma CRP levels of control and training group in the post-test versus pre-test, but there was a significant difference between plasma CRP levels of supplement and supplement with training group (P=0.017). Furthermore, there was a significant difference between the plasma CRP levels of four groups (P=0.001), so that the plasma CRP levels had a significant decrease in supplementation groups than in non-supplementation groups.

    Conclusion

    Ginger supplementation can reduce plasma CRP levels after one session of intensive training. Thus ginger as an anti-inflammatory supplement can have a beneficial effect on the improvement of the immune system and reduce CRP in trained women.

    Keywords: Ginger supplementation, Inflammation, C-reactive protein, Exhaustive exercise}
  • افسانه شمشکی، مهشید حسینی*، مرضیه ثاقب جو، رضا عارفی
    لیپوکالین2 یک آدیپوکاین است که با چاقی، دیابت نوع دوم و مقاومت به انسولین ارتباط نزدیکی دارد. پژوهش حاضر اثر تمرین هوازی بر سطوح پلاسمایی لیپوکالین2، انسولین و مقاومت به انسولین در موش های نر دیابتی را بررسی می کند. تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 12 هفته ای با وزن 180 تا 240 گرم به طور تصادفی به 3 گروه تمرین دیابتی، کنترل دیابتی و کنترل سالم تقسیم شدند. موش های گروه تمرین دیابتی به مدت شش هفته و پنج روز در هفته برای 40 دقیقه با سرعت 20متر در دقیقه و شیب پنج درجه، تمرین استقامتی انجام دادند. تمام موش ها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و پس از 12 ساعت ناشتایی بیهوش و خون گیری شدند. سطوح پلاسمایی لیپوکالین2 و انسولین به روش الایزا اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که شش هفته تمرین هوازی منجر به افزایش معناداری در سطح پلاسمایی لیپوکالین2 )003/0=(P و کاهش معنادار شاخص مقاومت به انسولین ( 007/ 0P=) در گروه تمرین دیابتی شد. در حالی که تغییرات معناداری در سطوح انسولین در گروه تمرین دیابتی نسبت به گروه کنترل دیابتی (587/0=P) دیده نشد. این پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین هوازی ممکن است از طریق افزایش سطح لیپوکالین2 و کاهش مقاومت به انسولین در بهبود اختلالات متابولیکی در بیماری دیابت نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: لیپوکالین2, مقاومت به انسولین, دیابت, چاقی, گلوکز}
    Afsaneh Shemshaki, Mahshid Hosseini*, Marzieh Saghebjoo, Reza Arefi
    Lipocalin -2 is an adipokine which is closely related to obesity, type-2 diabetes and insulin resistance. The present study investigated the effect of aerobic training on plasma levels of Lipocalin-2, insulin and insulin resistance in diabetic male rats. 30 male Wistar rats (12 weeks old, weight: 180-240 gr) were randomly divided into 3 groups of diabetic training, diabetic control and healthy control. The rats of diabetic training group performed endurance training for 6 weeks, 5 days per week, 40 min. per session, speed of 20 m/min. with a slope of 5 degrees. All rats were anesthetized 48 hours after the last training session and after 12 hours of fasting and their blood samples were collected. Plasma levels of Lipocalin-2 and insulin were measured by ELISA method. Data were analyzed by one-way analysis of variance and Tukey post hoc test. The results of one-way ANOVA showed that 6 weeks of aerobic training significantly increased Lipocalin-2 plasma levels (P=0.003) and significantly decreased insulin resistance index (P=0.007) in diabetic training group while there were no significant changes in insulin levels in diabetic training group compared to the diabetic control group (P=0.587). This study showed that 6 weeks of aerobic training may play a role in improving metabolic abnormalities in diabetes through an increase in Lipocalin-2 level and a decrease in insulin resistance.
    Keywords: lipocalin, 2, insulin resistance, diabetes, obesity, glucose}
  • مهشید حسینی *، افسانه شمشکی، مرضیه ثاقب جو، رضا قراری عارفی
    اهداف
    گیاهان دارویی و مشتقات آنها از دیرباز در درمان دیابت و عوارض آن مطرح بوده اند. از طرفی، تمرینات هوازی نیز به عنوان جزء ضروری در درمان بیماران دیابتی نوع 2 در نظر گرفته می شود. هدف این پژوهش، تعیین اثر تمرین هوازی و مصرف عصاره بنه بر سطوح پلاسمایی لیپوکالین 2 و شاخص مقاومت به انسولین در موش های نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، 40 سر موش نر نژاد ویستار در پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابت+تمرین، دیابت+عصاره و دیابت+تمرین+عصاره قرار گرفتند. دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (40میلی گرم بر کیلوگرم) القا شد. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی روی نوارگردان (5 جلسه در هفته، هر جلسه 40 دقیقه با سرعت 20متر در دقیقه و شیب 5درجه) بود. گروه های عصاره در پایان هر جلسه تمرین، عصاره بنه (25میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) دریافت کردند. پس از 6 هفته، سطوح پلاسمایی انسولین، گلوکز و لیپوکالین 2 اندازه گیری شد. داده ها توسط آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS 19 تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین شاخص لیپوکالین 2 در گروه های پنج گانه اختلاف معنی داری نداشت (115/0=p)، اما شاخص مقاومت به انسولین در گروه های پنج گانه اختلاف معنی دار داشت (025/0=p). میانگین شاخص مقاومت به انسولین در گروه های دیابت+تمرین (025/0=p) و دیابت+تمرین+عصاره (017/0=p) در مقایسه با گروه کنترل دیابتی به طور معنی داری پایین تر بود. بین میانگین شاخص مقاومت به انسولین در سایر گروه های دیابتی اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0p>).
    نتیجه گیری
    تمرین هوازی به تنهایی و به همراه مصرف عصاره بنه از طریق کاهش مقاومت به انسولین، اختلال عملکرد ناشی از آثار اکسایشی دیابت را بهبود می بخشد.
    کلید واژگان: تمرین هوازی, لیپوکالین 2, مقاومت به انسولین, دیابت, گیاهان دارویی}
    Hosseini M. *, Shemshaki A., Saghebjoo M., Gharari Arefi R
    Aims
    Herbal medicines and their derivatives were considered for treatment of diabetes and its side effects, for a long time. On the other hand, aerobic training considered as an essential treatment of diabetes. The aim of this study was to determine the effect of aerobic training and Pistacia atlantica extract consuming on plasma levels of Lipocalin-2 and insulin resistance index in Streptozotocin-induced diabetic male rats.
    Materials and Methods
    In this experimental study, 40 male Wistar rats were divided into five groups normal control, diabetic control, diabetic+training, diabetic+extract, and diabetic+training+extract. Diabetes was induced by Streptozotocin (40mg/kg) intrapritoneal injection. 6 weeks of aerobic training on treadmill was the training program (5 sessions per week, each session 40 minutes at a speed of 20 meters per minute and the slope 5 degrees). At the end of each training session, extract groups received Pistacia atlantica extract (25mg/kg), based on the body weight. After six weeks, plasma levels of insulin, glucose and Lipocalin-2 were determined. Statistical analysis was done in SPSS 19 software by one-away ANOVA and LSD as a post hoc test.
    Findings
    No significant difference was observed, among the 5 groups in the Lipocalin-2 level (p=0.115), but the insulin resistance index (HOMA-IR), showed a significant difference among the 5 groups (p=0.025). The mean amount of HOMA-IR index in diabetes+training (p=0.025) and diabetes+training+extract consuming (p=0.017) groups in comparison to diabetic control group was significantly lower. There was no significant difference between HOMA-IR index in other diabetic groups (p>0.05).
    Conclusion
    Aerobic training, alone and combined with Pistacia atlantica extract consumption, by reducing insulin resistance, improves the oxidation disturbance effects of diabetes.
    Keywords: Exercise, Lcn2 Protein Rat, Insulin Resistance, Diabetes Mellitus, Plants Medicinal}
  • نسیبه دولت آبادی فراهانی *، افسانه شمشکی، بهروز بقایی، مهدیه ملانوری شمسی، مهدی هدایتی
    مقدمه
    فشار اکسایشی یکی از عوامل آسیب رسان بر بافت ها محسوب می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر مکمل سازی کوتاه مدت شکلات تلخ قبل از یک جلسه فعالیت فزاینده ی ورزشی بر لیپید پراکسیداسیون عروقی در دختران فعال می باشد.
    مواد و روش ها
    تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی است و 16 نفر بعد از تکمیل فرم رضایت نامه در دو گروه تجربی (مصرف شکلات تلخ) و گروه کنترل (عدم مصرف شکلات تلخ) در تحقیق شرکت کردند. گروه تجربی 3 روز شکلات تلخ - هر روز به میزان 80 گرم - را مصرف کردند و بعد از سه روز، هر دو گروه در فعالیت ورزشی فزاینده شرکت کردند. در سه مرحله ی قبل از فعالیت فزاینده ی ورزشی، بلافاصله بعد از فعالیت و یک ساعت بعد از فعالیت، نمونه خون وریدی جهت اندازه گیری پراکسید هیدورژن (H2O2) و مالون دی آلدئید گرفته شد.
    یافته ها
    سطح H2O2 و مالون دی آلدئید در گروه تجربی و کنترل در مقایسه ای که بین مراحل بعد از فعالیت و زمان ریکاوری با مرحله ی پایه انجام شد (مقایسه ی درون گروهی) تغییر معنی داری نیافت (05/0 =p). با این حال گروه شکلات تلخ در مقایسه با گروه کنترل از مقدار H2O2 کمتری در هر سه مرحله ی قبل از ورزش (تجربی: 45/0 ± 25/1، کنترل:42/0 ± 08/2) (004/0=p)، بلافاصله بعد از ورزش (تجربی: 3/0 ± 68/1، کنترل:52/0 ± 16/2) (05/0 = p) و یک ساعت بعد از آن (3/0 ± 51/1، کنترل: 44/0 ± 18/2) برخوردار بود (006/0 = p).
    نتیجه گیری
    احتمالا مصرف کوتاه مدت شکلات تلخ در کنترل روند افزایشی شاخص های لیپید پراکسیداسیون عروقی در جریان فعالیت های فزاینده ی ورزشی در دختران فعال موثر است.
    کلید واژگان: ورزش, شکلات تلخ, دختران}
    Introduction
    Oxidative stress is considered as one of the factors that can damage tissues. The aim of this study was to investigate the effect of short term dark chocolate supplementation pre-incremental exercise on vascular lipid peroxidation in active young girls.
    Methods
    This is a semi-experimental study. 16 active girls in two groups of experimental (dark chocolate supplementation) and control (avoiding the use of chocolate) participated in this study after completing consent forms. Experimental group consumed dark chocolate (80 grams per day) three days before exercise. After that, the two groups participated in a session of incremental exercise. Venous blood samples were taken in three stages for measurement of H2O2 and MDA concentration; prior to exercise test, immediately and 1 hour after exercise.
    Results
    MDA and H2O2 concentration in both groups had no significant changes after incremental exercise and recovery in comparing to basal state (intra group comparison) (p≥0.05). But experimental group compared to control group had a lower H2O2 level in three stages of basal state (experimental: 1.25±0.45, control: 2.08±0.42) (p=0.004), after exercise (experimental: 1.68±0.30, control: 2.16±0.52) (p=0.05) and recovery (experimental: 1.51±0.30, control: 2.18±0.44) (p=0.006).
    Conclusion
    Short term dark chocolate supplementation maybe effective in controlling the upward trend of the lipid peroxidation during incremental exercise in young active girls.
    Keywords: Exercise, Dark chocolate, Girls}
  • مریم جعفر زاده دهنوی، محمدرضا کوردی، مهدی هدایتی، افسانه شمشکی*
    هدف
    چاقی با بسیاری از بیماری های قلبی عروقی و متابولیکی از جمله مقاومت به انسولین مرتبط است. اخیرا نشان داده شده است که لیپوکالین2(NGAL) به عنوان یک آدیپوکین مترشحه از بافت چربی با چاقی و مقاومت به انسولین رابطه دارد. هدف این پژوهش تعیین اثر یک دوره تمرین متناوب هوازی بر سطوح پلاسماییNGAL، انسولین، گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین ( HOMA-IR)در زنان چاق است. روش شناسی: 18 زن چاق غیرفعال(شاخص توده بدنی ≥30 کیلوگرم بر مترمربع( به طور تصادفی در دو گروه تجربی(9 نفر) و گروه کنترل (9 نفر) تقسیم شدند و به مدت هشت هفته در جلسات تمرین تناوبی هوازی با شدت متوسط( 75-60% ضربان قلب ذخیره ( HRR)، سه جلسه درهفته شرکت کردند. سطوح پلاسمایی NGAL، انسولین و در پیش آزمون (پس از 12 ساعت ناشتایی) و 48 ساعت پس از پایان تمرینات اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA)، تی همبسته و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P انجام گرفت.
    یافته ها
    اجرای هشت هفته تمرین تناوبی هوازی با شدت متوسط برسطوح انسولین پلاسما بین دو گروه و هم چنین مقادیر HOMA-IR تغییر معنی دار ایجاد کرد (05/0> P). اما تغییرات سطوح NGAL و گلوکز پلاسما معنی دار نبود (05/0 > P). هم چنین بین سطح NGAL با مقادیر گلوکز، انسولین و HOMA-IR رابطه معنی داری دیده نشد(05/0 > P).
    بحث و نتیجه گیری
    یافته های پژوهشی نشان داد که این نوع تمرین، مقاومت به انسولین افراد را بهبود می بخشد ولی در مورد تغییرات سطوح NGAL جهت اظهار نظر قطعی به تحقیقات بیشتری نیاز است.
    کلید واژگان: تمرین تناوبی هوازی, NGAL, انسولین-گلوکز, HOMA IR, زنان چاق}
    Afsaneh Shemshaki
     
    Introduction
    Obesity is associated with many cardiovascular and metabolic diseases including insulin resistance. NGAL, as an adipockin secreted from fat tissues, has been recently indicated to be particularly related to obesity and insulin resistance. The purpose of this study was to examine the effect of an interval period of aerobic training on plasma levels of lipocalin-2, insulin ,glucose and Homeostatic model assessment ( (HOMA-IR) in obese women.
    Methodology
    18 sedentary obese women (BMI30 Kg/m2) were randomly assigned into experimental and control groups and were asked to participate in interval aerobic training sessions with moderate intensity (60-75% of Reserve Heart Rate)(HRR) for 8 weeks(three days a week,60 min per session). Plasma levels of lipocalin2, insulin, glucose and (HOMA-IR) Two blood samples were taken ( after 12 hours fasting ) before and 48 hours after final trianing session. Data were analyzed by using (ANCOVA), paired dependent t-test and Pearson correlation at
    the (P <0.05).
    Results
    The result while 8 weeks of interval aerobic training with moderate intensity showed a significant change in insulin (P <0.05) and HOMA-IR (P <0.05), changes in plasma levels NGAL (P>0.05) and glucose (P>0.05) tuned out insignificant. Moreover, there was no significant relationship between the level of lipocalin 2 and values of glucose, insulin and HOMA-IR (P>0.05).
    Conclusion
    the results of this study indicated that this kind of training improved insulin resistance; however, a definite statement about the changes in NGAL levels warrants further research.
    Keywords: interval aerobic training, insulin, glucose, HOMA-IR, obese women}
  • افسانه افسری کلاشمی، افسانه شمشکی، مهدی هدایتی
    هدف
    با توجه به اهمیت متابولیسم آهن و نقش هپسیدین در این فرآیند، پژوهش حاضر تاثیر یک جلسه فعالیت ورزشی زیر بیشینه را بر غلظت هپسیدین پلاسما در مردان دونده بررسی کرد.
    مواد و روش ها
    برای این منظور 8 دونده عضو تیم دو و میدانی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سن 34/1±7/21 سال، قد 88/5±6/175 سانتی متر، وزن 13/11±7/71 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 95/2±2/23 کیلوگرم بر متر مربع به طور هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها با شدت 65 درصد ذخیره ضربان قلب روی نوارگردان به مدت 60 دقیقه دویدند و نمونه های خونی برای سنجش غلظت هپسیدین، اینترلوکین- 6، آهن و فریتین پلاسما در دوره های زمانی پیش، بلافاصله، 3 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی گرفته شد. برای تعیین تفاوت های بین مراحل خون گیری از آزمون ANOVA با اندازه های تکراری و در صورت وجود اختلاف معنی دار از آزمون تعقیبی LSD استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که غلظت هپسیدین پلاسما 24 ساعت پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی دار داشت (05/0P<) که می تواند ناشی از کاهش معنی دار در غلظت اینترلوکین- 6 سه ساعت پس از فعالیت (794/0r=، 05/0P<) باشد، از سوی دیگر؛ میزان تغییرات آهن پلاسما پس از فعالیت ورزشی زیر بیشینه از نظر آماری معنی دار نبود (05/0P>) ولی افزایش معنی داری در غلظت فریتین در بلافاصله، 3 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت نسبت به پیش از فعالیت مشاهده شد (05/0P<).
    نتیجه گیری
    با توجه به عدم همبستگی بین غلظت هپسیدین با میزان آهن پلاسما می توان نتیجه گرفت که یک جلسه فعالیت ورزشی زیر بیشینه تغییرات معنی داری را در غلظت هپسیدین پلاسما بلافاصله پس از فعالیت و به دنبال آن هیچ تغییری در تنظیم سوخت و ساز آهن ایجاد نمی کند که ممکن است به مدت و شدت فعالیت ورزشی وابسته باشد.
    کلید واژگان: هپسیدین, اینترلوکین, 6, فریتین و آهن پلاسما, فعالیت ورزشی زیر بیشینه}
    Afsaneh Afsari Kalashemi, Afsaneh Shemshaki, Mehdi Hedayati
    Objective
    Because of the importance iron metabolism and role of hepcidin in running, the present study investigates the effects of one event of submaximal exercise on plasma hepcidin concentrations in male runners.
    Methods
    For this purpose, we selected eight runners who were athletic team members of Mazandaran University with an average age of 21.7±1.34 years, height of 175.6±5.88 cm, weight of 71.7±11.13 kg and BMI of 23.2±2.95 kg/m2. Subjects ran on the treadmill at 65% heart rate reserves for 60 min and blood samples were taken before, immediately after, and at 3 and 24 h following exercise. Plasma samples were analyzed to determine the concentrations of hepcidin, IL-6, iron and ferritin. The repeated measures ANOVA with post hoc LSD were used to compare the differences between the samples.
    Results
    The results showed significant decrease in plasma hepcidin at 24 h postexercise compared to immediately postexercise (P<0.05), which might be attributed to a significant decrease in plasma concentrations of IL-6 at 3 h postexercise (P<0.05; r=0.794). Although there were no significant differences observed in postexercise plasma iron, a dramatic increase in plasma ferritin was observed immediately, 3 and 24 h postexercise compared to pre-exercise (P<0.05).
    Conclusions
    With regards to the lack of correlation between plasma concentrations of hepcidin and iron (P>0.05), it can be concluded that one event of submaximal exercise does not cause significant differences on plasma hepcidin concentration immediately postexercise and it does not change in regulation of iron metabolism. This observation may be related to exercise duration and intensity.
    Keywords: Hepcidin, IL, 6, Plasma ferritin, iron, Submaximal exercise}
  • Karami R.*, Shemshaki., Ahmadizade S., Basami M., Akbarinia A
    The purpose of this study was to compare the responses of fibrinolytic system to different types of isokinetic muscular contractions in men. Ten healthy male (age 26.1±3.4 years) subjects performed three exercise protocols included Concentric/Concentric (C/C), Eccentric/ Eccentric (E/E) and Concentric/ Eccentric (C/E) contractions (Flexion and Extension) in knee joint for both legs by using a dynamometer system in three separated sessions. In each trial, subjects performed 4 sets of 10 repetitions of knee flexion and extension, at the speed of 60 degree per second. Blood Samples were taken before exercise, immediately and 30 minutes following exercise for measuring tissue plasminogen activator (t-PA) antigen, plasminogen activator inhibitor- 1 (PAI-1) antigen and D-dimer. t-PA antigen in response to three isokinetic contractions is significantly increased and recovery period decreased (P<0.05). Changes in t-PA antigen following C/C and C/E protocols were significantly (P<0.05) than E/E protocol. Regardless of the type of contractions, PAI-1 antigen levels in response to the isokinetic exercise is significantly increased, while, it significantly (p<0,05) decreased following recovery. However, responses to three protocols were not significantly different (P>0.05). D-dimer levels did not change in response to isokinetic exercise (P>0.05), and no significant differences among three protocols were detected. Based on the findings, it could be concluded that isokinetic contraction induces a rise in fibrinolytic system activity and that the C/C and C/E protocols results in more activation of fibrinolytic system compared to E/E protocol.
    Keywords: Concentric Contraction, D, dimer, Eccentric Contraction, Plasminogen Activator Inhibitor, 1, Tissue Plasminogen Activator}
  • شهین شیبانی، افسانه شمشکی، پریچهر حناچی
    زمینه و هدف
    تمرینات ورزشی شدید سبب افزایش حساسیت قلب نسبت به اختلال در این عامل فیزیولوژیکی می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر تمرین رست بر سطوح آپلین پلاسما در زنان دونده نخبه صورت گرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه آپلین پلاسما و فشار خون در سه مرحله قبل، بعد و 24 ساعت بعد از تمرین اندازه گیری شد. 15 نفر از دختران دونده لیگ برتر شهر شیراز برای شرکت در پژوهش انتخاب و به لحاظ عدم وجود بیماری همگن شدند. عوامل ضربان قلب، فشار خون و سطوح آپلین قبل و بلافاصله بعد از تمرین و 24 ساعت پس از آن اندازه گیری و ثبت شد.
    یافته ها
    تمرین رست باعث کاهش سطوح آپلین پلاسما در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون شد، که این کاهش اختلاف معنی داری داشت (001/0=p). همچنین 24 ساعت بعد از اتمام تمرین، سطوح آپلین پلاسما نسبت به پس آزمون، افزایش معنی داری نشان داد (001/0=p)، اما نسبت به پیش آزمون تفاوت معنی داری نداشت (375/0=p). فشار خون سیستولی و ضربان قلب بلافاصله بعد از تمرین افزایش و 24 ساعت پس از آن کاهش معنی داری داشت (001/0=p)، اما در فشار دیاستولی تفاوت معنی داری در پیش آزمون و پس آزمون ها مشاهده نشد (338/0=p).
    نتیجه گیری
    طبق نتایج این مطالعه، تمرین رست موجب افزایش معنی دار ضربان قلب و فشار خون بلافاصله پس از تمرین می شود. بنابراین، می توان گفت احتمالا آپلین و فشار خون در حالت طبیعی بدن در تعادل می باشند و تغییر این پپتید در حین ورزش می تواند عامل هشدار دهنده ای مبنی بر خطرات احتمالی قلبی- عروقی در ورزشکاران با توجه به نقش شناخته شده آپلین باشد.
    کلید واژگان: ورزش, آپلین, فشار خون, دوندگان زن}
    Shaibani Sh, Shemshaki A., Hanachi P
    Background And Objectives
    Intense exercise increases heart susceptibility to the disorder in this physiological factor.The purpose of this study is to study the effect of sprint interval training on plasma levels of apelin, blood pressure and heart rate in elite female runner.
    Methods
    Plasma levels of apelin, Heart rate (HR) & blood pressure (BP), analyzed before, after and 24 hours after exercise. 15 elite female runner, whom were playing in Shiraz track & field league, selected for this study. They all were homogenized according to any kind of disease.
    Results
    Rast exercise made plasma level of Apelin decrease after exercise compared with plasma level before exercise and this decrease was significant (p=0.001). Also, plasma level of apelin increased significantly 24 hrs after finishing exercise (p=0.001), but there were no significant differences before exercise (p=0.375). Systolic blood pressure and heart rate increased immediately after exercise and decreased significantly after 24 hrs (p=0.001). However, significant difference was not observed in diastolic pressure before and after exercise (p=0.338).
    Conclusion
    The finding of this study shows that sprint interval training decreases plasma levels of apelin, so we can say that apelin and blood pressure must be in balance in natural position. With knowing the role of apelin, changes in this peptide during exercise can be an alarm to cardiovascular risk factor, during or after exercise in elite athletes.
    Keywords: Exercise, Apelin, Blood Pressure, Elite Women Runner}
  • زهرا مرادی، افسانه شمشکی، مینو باسامی
    آگاهی ورزشکاران از فواید استفاده از مکمل های ضداکسایشی گوناگون برای تقویت دستگاه ضداکسایشی بدن، موجب مصرف فراوان این مواد توسط آن ها شده است. از طرفی، به دلیل اثرات نامطلوب مکمل های شیمیایی، جایگزین کردن مواد و ترکیبات طبیعی به جای مواد شیمیایی ضروری به نظر می رسد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مصرف مکمل گیاهی زعفران طی یک جلسه فعالیت بی هوازی بر تغییرات سطوح آنزیمی سوپراکسایددیسموتاز (SOD) و کاتالاز (CAT) پلاسمای زنان جوان تمرین کرده انجام شده است. برای این منظور 10 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی (میانگین±انحراف معیار سن، 87/1±27/21 سال و وزن، 60/2±88/54 کیلوگرم) به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از 12 ساعت ناشتایی در آزمایشگاه حاضر شدند و بعد از مصرف کپسول های حاوی زعفران آزمون وینگیت را اجرا کردند. آزمودنی ها مجددا پس از سه روز بی تمرینی آزمونی مشابه جلسه اول اجرا کردند، اما این بار به جای زعفران از دارونما استفاده شد. برای سنجش فعالیت آنزیم های SOD و CAT به روش رنگ سنجی شیمیایی در هر جلسه در سه مرحله (ناشتا، پس از مصرف زعفران یا دارونما و پس از انجام آزمون) از آزمودنی ها نمونه خونی گرفته شد. برای مقایسه تغییرات پارامترها در پاسخ به مکمل و ورزش در دو گروه از آزمون t مستقل و برای مقایسه درون گروهی داده ها از تحلیل واریانس مکرر (یک طرفه) استفاده شد. تحلیل آماری داده ها نشان داد سطوح استراحتی SOD وCAT در جلسه مکمل پس از مصرف زعفران کاهش و پس از انجام فعالیت افزایش معنی داری داشت (05/0P<). این تغییرات، در مقایسه با جلسه کنترل برای SOD در هر دو مرحله معنی دار بود، اما برای CAT کاهش در هر دو مرحله معنی دار نبود. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که احتمالا مصرف مکمل زعفران قبل از انجام فعالیت ورزشی می تواند محرک مناسبی برای بهبود و افزایش کارآیی دستگاه ضد اکسایشی باشد.
    کلید واژگان: مکمل زعفران, سوپراکسید دیسموتاز, کاتالاز, آزمون وینگیت}
  • سکینه نوروزیان، افسانه شمشکی، پریچهر حناچی

    فعالیت ورزشی علی رغم این که با ایجاد فشار اکسایشی موجب افزایش رادیکال های آزاد می شود، با افزایش تولید آنزیم های ضد اکسایشی موجبات کاهش رادیکال های آزاد در بدن را نیز فراهم می آورد. نتایج موجود حاصل از تمرین های بدنی مختلف در افزایش یا کاهش رادیکال های آزاد، سوالی اساسی در مورد این نوع تمرین به حساب می آید. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات حاد دو نوع فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک بر برخی عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی نمونه خون خانم های رشته تربیت بدنی دانشگاه الزهرا طراحی و اجرا شد.

    مواد و روش ها

    بیست و چهار دانشجوی دختر داوطلب شرکت کننده در این پژوهش به صورت تصادفی در 3 گروه: کنترل(بدون اجرای تمرین)، گروه تمرین اکسنتریک(اجرای تست الستد پشت به صفحه نمایشگر تا حد واماندگی) و گروه تمرین کانسنتریک(اجرای تست الستد رو به صفحه نمایشگر تا حد واماندگی) تقسیم شدند. از آزمون شونده ها در دو نوبت(یک ساعت قبل و بلافاصله بعد از آزمون) نمونه های خونی برای سنجش ضد اکسایش غیر آنزیمی(GSH)، شاخص فشار اکسایشی(MDA) و ظرفیت ضد اکسایشی تام(TAC) اخذ گردید. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 13، با استفاده از آزمون t همبسته و در سطح اطمینان 95 درصد(P<0/05) انجام شد.
    یافته های پژوهش: نتایج نشان داد که، میزان TAC، MDA، GSH در پلاسما بعد از فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک نسبت به قبل از فعالیت افزایش معنی دار داشت(P<0.05)، البته این افزایش در میزان TAC پلاسما در کروه تمرین کانسنتریک معنی دار نبود.

    بحث و نتیجه گیری

    به نظر می رسد که فعالیت های شدید اکسنتریک و کانسنتریک محرک مهمی برای ایجاد تغییرات قابل توجه در دستگاه ضد اکسایشی بدن است و این فعالیت ها می توانند بهبود ظرفیت های ضد اکسایشی را موجب شوند.

    کلید واژگان: فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک, عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی, خانم های جوان}
    S. Nowroozian, A. Shamshaki, P. Hanachi
    Introduction

    Physical activity، despite an increased production of free radicals due to stress oxidation، reduces production of free radicals due to product antioxidant enzymes. The aim of this study was to investigate the acute effects of eccentric and concentric exercise on oxidant and antioxidant factors in active young women.

    Materials and Methods

    Twenty four voluntary female students participated in the study، who were randomly assigned to three groups: control (no training)، eccentric training group (ellestad test with reverse slope)، and concentric training group (ellestad test with straight slope). Blood samples were collected 1h before and immediately after exercise for assessment of plasma total antioxidant capacity (TAC)، glutathione (GSH)، and malondialdehyde (MDA). The SPSS software Ver. 13 was used، while one-way variance was applied to determine dependent variables. T-test analysis was performed on values from blood samples to obtain differences between pre-and post training values.

    Findings

    The results showed that after eccentric and concentric exercise، there were a significant increase in plasma TAC، GSH، MDA levels compared with that of what before the exercise، (p<0. 05). However، there was no significant increase in TAC concentric training group. Discussion &

    Conclusion

    In conclusion، we suggest that eccentric and concentric exercise may improve antioxidant levels and the defenses of athletic bodies in facing with free radicals.

  • زینب عسگری، مهدی هدایتی، افسانه شمشکی*
    هدف
    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرینات ایستگاهی منتخب بر عوامل دستگاه ایمنی شامل آنزیم های میلوپراکسیداز (MPO) در زنان تمرین نکرده بود. روش شناسی: برای این منظور 30 نفر دانشجوی زن رشته های غیر تربیت بدنی دانشگاه پیام نور سبزوار به طور تصادفی به دو گروه تجربی (تعداد: 15 نفر، سن: 88/0 ± 7/20 سال، و میانگین شاخص توده بدنی 19/4±3/24 کیلوگرم بر مترمربع) و گروه کنترل (تعداد: 15 نفر، میانگین سن :8/1±7/20 سال و شاخص توده بدنی: 3/3 ± 4/21 کیلوگرم بر مترمربع) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هفته ای سه روز، تمرینات ایستگاهی منتخب را اجرا کردند. هر ایستگاه از 30 تا 60 دقیقه با 30 ثانیه استراحت بین ایستگاه ها اجرا شد. تعداد دورها از سه تکرار در هفته ی اول به شش تکرار در هفته ی آخر افزایش یافت. تمرین شامل سه بخش گرم کردن، حرکات ایستگاهی بی هوازی و سرد کردن بود. گروه کنترل فعالیتی نداشت. از هر دو گروه در دو نوبت (یک ساعت قبل از فعالیت و 24 ساعت پس از انجام فعالیت) نمونه های خونی برای سنجش میزان تغییرات میلوپراکسیداز اخذ گردید. نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کلموگراف اسمیرنوف بررسی شد. برای مقایسه ی تغییرات درون و برون گروهی از آزمون t استفاده شد. از روش الایزای ساندویچی برای سنجش سطوح میلوپراکسیداز سرم استفاده شد.
    نتایج
    یافته ها نشان داد که میزان تغییرات سطوح میلوپراکسیداز سرم (گروه تجربی: قبل از تمرین: 67/14±5/64، بعد از تمرین: 83/28±4/70، گروه کنترل: قبل از تمرین: 88/24±5/63 ، بعد از تمرین: 35/25±7/65 )(392/0p=) در هیچ یک از گروه های تجربی و کنترل معنی دار نبود (05/0P≥). تغییرات بین گروهی (گروه تجربی: 9/5+، گروه کنترل: 3/2+) نیز از نظر آماری معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تمرینات ایستگاهی منتخب این پژوهش نمی تواند تاثیر لازم را برای بهبود و افزایش کارایی دستگاه ایمنی در افراد غیرفعال ایجاد نماید.
    کلید واژگان: تمرین بی هوازی, زنان تمرین نکرده, میلوپراکسیداز}
  • سکینه نوروزیان، افسانه شمشکی، پریچهر حناچی
    مقدمه
    فعالیت ورزشی برخلاف این که با ایجاد فشار اکسایشی موجب افزایش رادیکال های آزاد می شود، با افزایش تولید آنزیم های ضداکسایشی موجب کاهش رادیکال های آزاد در بدن نیز می گردد. یافته های به دست آمده از تمرین های بدنی مختلف در افزایش یا کاهش رادیکال های آزاد، پرسشی اساسی در مورد نوع تمرین به حساب می آید. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات دو نوع فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک بر برخی عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی پلاسمای خون، در خانم های رشته ی تربیت بدنی طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    24 دانشجوی دختر داوطلب شرکت کننده در پژوهش به صورت تصادفی در 3 گروه: کنترل، تمرین اکسنتریک و تمرین کانسنتریک تقسیم شدند. از آزمودنی ها در دو نوبت (یک ساعت قبل و بلافاصله بعد از آزمون)، نمونه های خونی برای سنجش ضد اکسایش غیر آنزیمی ((GSH، شاخص فشار اکسایشی (MDA) و ظرفیت ضد اکسایشی تام (TAC) دریافت گردید. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار spss نسخه ی 13، با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه (تعیین اختلاف بین گروهی) در سطح اطمینان 95٪ (05/0P<) انجام شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد میزان GSH، MDA و TAC پلاسما بعد از فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک نسبت به قبل از فعالیت افزایش معنی داری داشت (05/0P<)، هم چنین میزان MDA و GSH پلاسما پس از فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک نسبت به قبل از فعالیت در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری (05/0P<) را نشان داد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد فعالیت های شدید اکسنتریک و کانسنتریک محرک مهمی برای ایجاد تغییرات قابل توجه در دستگاه ضد اکسایشی بدن است، و این فعالیت ها می توانند موجب بهبود ظرفیت های ضداکسایشی شوند.
    کلید واژگان: فعالیت اکسنتریک و کانسنتریک, عوامل اکسایشی و ضد اکسایشی, زنان فعال}
    Ms Sakineh Norozi, Dr Afsaneh Shemshaki, Dr Parichehr Hanachi
    Introduction
    Physical activities can lead to the release of free radicals through oxidation pressure, and can also result in the decrease of free radicals in the body by producing anti-oxidation enzymes. However the key question is which type of exercise? The aim of this study was to analyze the effects of two kinds of physical activities, Eccentric and Concentric on some oxidation and anti-oxidation factors in the plasma of women involved in physical education.
    Materials And Methods
    Twenty-four female student volunteers were randomly divided into 3 groups, the control group, the eccentric exercise group, and the concentric exercise group. Blood samples were taken from the test group twice (an hour before and again one hour after the training) in order to analyze the non-enzyme oxidation (GSH), oxidation pressure index (MDA) and absolute anti-oxidation capacity (ATC). Data was analysed using SPSS, version 13, through the analysis of variance test with 95% confidence (p<0.05).
    Result
    Results showed that the amount of TAC, MDA, and GSH plasma after eccentric and concentric physical activities showed meaningful increases compared to before the activities. Also the amounts of GSH, MDA plasma after the eccentric and concentric activities had significant increase in comparison to the control group.
    Conclusion
    It seems that severe eccentric and concentric physical activities are important stimulants causing considerable changes in the body’s oxidation system and these activities can improve anti-oxidation capacity.
  • شکوفه سوزنی، پروانه نظرعلی، پریچهر حناچی، افسانه شمشکی
    مقدمه
    تروپونین قلبیT (cTnT) و تروپونین قلبی I (cTnI) پروتئین های موجود در سیستم انقباضی سلول های قلبی و شاخص های بسیار حساس و ویژه از نکروز سلول های قلبی می باشند. هدف این پژوهش مطالعه تاثیر یک جلسه تمرین شدید استقامتی بر برخی از شاخص های آسیب قلبی مثل تروپونین قلبی (cTnT، cTnI)و کراتین کیناز((CKو ایزوآنزیم آن (CK-MB) در ورزشکاران زن برتر رشته سه گانه می باشد.
    روش شناسی: به همین منظور 10 زن برتر رشته سه گانه به صورت هدفدار انتخاب شدند. آزمودنی ها مسابقه واقعی شامل 5 کیلومتردویدن، 20 کیلومتر دوچرخه سواری و 5/2 کیلومتر دو را طی نمودند. نمونه های خونی در3 مرحله قبل، بلافاصله و3 ساعت بعداز فعالیت انجام گرفت. از آنالیز واریانس با اندازه گیری های تکراری و آزمونt همبسته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    افزایش معنی داری در میزان cTnT سرمی مشاهده نشد. افزایش معنی داری در میزان cTnIسرمی (μg/l 025/0) 3 ساعت بعد از فعالیت مشاهده شد(01/0.>P).ا فزایش معنی دار در میزان CK-MB بلافاصله پس از فعالیت مشاهده شد (ng/ml514/3 در برابر ng/ml 526/5) (01/0>P). هر چند این افزایش ناپایدار بود و 3 ساعت بعد از فعالیت به میزان پایه نزدیک شد (ng/ml855/4). رابطه معنی داری بین میزان cTnI و CK-MB با cTnT وجود نداشت. اما بین افزایش cTnIو CK-MB رابطه معنی دار مشاهده شد(669/0=r و034/0=P). افزایش معنی داری نیز در میزان CKبعد از 3 ساعت تمرین در تمام ورزشکاران مشاهده شد (01/0>P). بین افزایش CK و CK-MB بعد از فعالیت رابطه معنی داری وجودداشت(022/0=P و707/0 r =).
    بحث و نتیجه گیری
    افزایش CK احتمالا در پاسخ به آسیب عضله اسکلتی بوجود می آید سطح ناپایدار cTnT نشان داد که چنین فعالیت استقامتی منجر به آسیب ساختار قلبی نمی شود و افزایش ناپایدار CK-MB می تواند در پاسخ به فشارهای فیزیولوژیکی تحمیل شده در نتیجه خستگی قلبی باشد. افزایش معنی دار cTnI می تواند در پاسخ به فشارهای همودینامیکی و فیزیولوژیکی یا خستگی قلبی پس از فعالیت استقامتی باشد.
    کلید واژگان: خستگی قلبی, فعالیت استقامتی, نارسایی قلبی, CK, cTnT}
  • افسانه شمشکی، عباس قنبری نیاکی، حمید رجب، مهدی هدایتی، فاطمه سلامی
    مقدمه
    فعالیت های ورزشی از یک طرف با افزایش فشار اکسایشی، احتمال تشکیل رادیکال های آزاد مضر را افزایش می دهد و از طرفی با القای آنزیم های ضداکسایشی سبب کاهش رادیکال های آزاد می شود. نتیجه ی نهایی انواع تمرین های بدنی در کاهش یا افزایش رادیکال های آزاد سوالی اساسی در مورد آن نوع فعالیت محسوب می گردد. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی وضعیت آنتی اکسیدانی اسکی بازان آلپاین مرد هنگام تمرین شدید طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 12 اسکی باز آلپاینی مرد (5± 20 ساله) به مدت شش هفته در تمرین های شدید اسکی شرکت نمودند. قبل از شروع تمرین ها و بلافاصله پس از اتمام آن ها نمونه ی پلاسما و گلبول های قرمز برای سنجش گلوتاتیون، اسیداوریک و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام گرفته شد.
    یافته ها
    میزان اسیداوریک پلاسما (به ترتیب 4/1±5/6 و 7/1±3/8 میلی گرم در دسی لیتر 05/0P<) و ظرفیت آنتی اکسیدانی آن (2/0±1/2 و 3/0±7/2 میلی مولار، 05/0 P<) قبل و بعد از تمرین شدید شش هفته ای افزایش آماری معنی داری داشت. هم چنین میزان گلوتاتیون در گلبول های قرمز (7/0±4/5 و 9/0±1/6 نانومول بر میلی گرم هموگلوبین، 05/0 P<) نیز افزایش معنی داری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    تعادل میان افزایش فشار اکسایشی و القای مسیرهای ضد اکسایشی در فعالیت ورزشی شدید اسکی آلپاین بعد از شش هفته به نفع افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی تام پلاسما و گلبول های قرمز است، لذا این فعالیت سبب افزایش رادیکال های آزاد نخواهد شد.
    کلید واژگان: اسکی آلپاین, وضعیت آنتی اکسیدانی, تمرین شدید}
    A. Shemshaki, A. Ghanbari Niaki, H. Rajab, M. Hedayati, F. Salami
    Introduction
    The aim of this study was to assess antioxidant status in elite alpine ski racers during six weeks intensive training.
    Materials And Methods
    Subjects included 12 male alpine ski racers (205 years) who underwent 6 weeks of intensive training. For red blood cells glutathione content, plasma uric acid and total anti oxidant determination, blood samples were collected before and just after training.
    Results
    Plasma Uric acid concentration (6.51.4 mg/dL, 8.31.7 mg/dL) and total antioxidant capacity after six weeks intensive training showed statistically significant increases (2.10.2 mM, 2.70.3 mM). Red blood cell glutathione content also increased after period of training (5.40.7 and 6.10.9 nmol/mg Hb).
    Conclusion
    Intensive alpine ski training after six weeks can increase total antioxidant capacity of plasma probably by increasing through uric acid and RBC glutathione content.
    Keywords: Alpine ski, Antioxidant, Intensive training}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال