به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

امیر اسماعیل نژاد مقدم

  • عباسعلی کریم پور، منصوره میرزایی، زهرا رحمانی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، عباس نوری، فرشته طالب پور*
    سابقه و هدف

    بنزوپیرن (BaP) یک آلاینده محیطی با اثرات ژنوتوکسیسیتی و سرطان زایی می باشد. آتورواستاتین (ATV)، به عنوان یک داروی پایین آورنده چربی خون، دارای خواص آنتی اکسیدانی، ضد التهابی و ضد آپوپتوزی است. این مطالعه به بررسی اثرات آتورواستاتین بر آسیب مزمن کبدی و کلیوی ناشی از بنزوپیرن پرداخت.

    مواد و روش ها:

     در این مطالعه تجربی موش های صحرایی بالغ ماده نژاد ویستار به صورت تصادفی به هفت گروه (8=n) تقسیم شدند، که شامل گروه کنترل، گروه روغن زیتون، گروه ATV با دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم، گروه های BaP، بنزوپیرن با دو دوز 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم، گروه های BaP +ATV، بنزوپیرن (10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم) به همراه آتورواستاتین بود. دوره تجویز داروها به مدت 10 روز متوالی و گاواژ بود. یک ماه بعد از تجویز دارو بافت کبد و کلیه حیوانات جهت ارزیابی هیستوپاتولوژیکی بررسی شدند.

    یافته ها: 

    تغییرات هیستوپاتولوژیک در بافت های کبد و کلیه از قبیل ارتشاح سلول های التهابی، نشت پلاسما، کاهش اسیدوفیلی سلول های کبدی و سلول های توبولار کلیه در گروه های دریافت کننده بنزوپیرن کاملا مشهود بود. دوز 20 میلی گرم بر کیلوگرم آسیب جدی تری در مقایسه با دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم ایجاد کرد. تیمار حیوانات با آتورواستاتین تغییرات ساختاری در بافت های کبد و کلیه را محافظت کرد.

    استنتاج

    یافته های مطالعه نشان داد اثرات تخریبی بنزوپیرن تا یک ماه بعد از تجویز بنزوپیرن باقی می ماند. اثرات محافظتی آتورواستاتین در برابر سمیت کبدی و کلیوی ناشی از بنزوپیرن در دراز مدت تایید شد.

    کلید واژگان: بنزوپیرن, آتورواستاتین, سمیت کبدی, سمیت کلیوی, موش صحرایی
    Abbasali Karimpour, Mansoureh Mirzaei, Zahra Rahmani, Amir Esmaeinejad Mogaddam, Abbas Noori, Fereshteh Talebpour Amiri*
    Background and purpose

    Benzo[a]pyrene (BaP) is an environmental pollutant that has genotoxic and carcinogenic effects. Atorvastatin (ATV), as a lipid-lowering drug, has antioxidant, anti-inflammatory and anti-apoptotic properties. This study investigated the effects of ATV on chronic liver and kidney damage induced by BaP.

    Materials and methods

    In this experimental study, adult female rats were randomly divided into seven groups (n= 8 per group), including control group, olive oil group, ATV group (10 mg/kg), BaP groups (10 and 20 mg/kg), and ATV + BaP groups (10 and 20 mg). The drugs were administered by oral gavage for ten consecutive days. Histopathologic evaluation of the liver and kidney tissues was done one month after drug administration.

    Results

    Histopathologic changes in both liver and kidney tissues such as inflammatory cell infiltration, plasma leakage, reduced acidophilia of hepatocytes, and renal tubular cells were seen in the groups receiving BaP. Findings showed that BaP at 20 mg/kg caused more serious harm than that at 10 mg/kg. ATV treatment protected structural changes in liver and kidney tissues.

    Conclusion

    Current study showed that destructive effects of benzopyrene remain until one month after administration. The protective effects of atorvastatin against benzopyrene-induced hepatotoxicity were confirmed over time.

    Keywords: Benzo[a]pyrene, atorvastatin, hepatotoxicity, nephrotoxicity, rat
  • فروزان جعفری، فرشته طالب پور امیری، امیر اسماعیل نژاد مقدم *، مهریار زرگری، حورالعین عرب
    سابقه و هدف
    آرسنیک (Ar) بعنوان یک عامل استرس اکسیداتیو در دوره بارداری و شیردهی می تواند موجب ناهنجاری در نوزاد گردد. از سوی دیگر شواهد حاکی از خاصیت آنتی اکسیدانتی روی (Zn) می باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر محافظتی Zn بر سمیت کبدی ناشی از Ar در طی دوره جنینی و شیردهی نوزاد رت انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 24 سر رت ماده از بین 35 موش که پس از جفت گیری بارداری آنها تایید شد، بطور تصادفی در 4 گروه 6 تایی شامل گروه I- کنترل (بدون مداخله)، II- روی (Zn) (mg/kg 20)، III- آرسنیک (Ar) (mg/kg 5) و IV- آرسنیک+روی (Ar+Zn) تقسیم شدند. تجویز Zn و Ar روزانه و به طریقه گاواژ در کل طول مطالعه بود. در پایان مطالعه، کبد نوزادان خارج و جهت سنجش فاکتورهای بیوشیمیایی مالون دی آلدئید (MDA) و گلوتاتیون (GSH) و نیزمطالعه هیستوپاتولوژیکی که در یک بازه زمانی واحد جنینی و نوزادی در معرض هر دو ماده مذکور قرار گرفته بودند، استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین MDA و GSH در گروه Ar بترتیب 7/2±41/56 و 1/36±7/05 و نیز در گروه Ar+Zn بترتیب 1/84±26/26 و 1/34±13/79 برآورد سد(0/05p<). همچنین نتایج هیستوپاتولوژیکی با توجه به سیستم نمره دهی بافتی، در گروه Ar+Zn نسبت به Ar معنی دار بود(0/01p<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که Zn بعنوان یک آنتی اکسیدانت می تواند اثرات سمی و تراتوژنیکی حاصل از تماس با Ar در طی دوره بارداری و شیردهی را کاهش دهد.
    کلید واژگان: آرسنیک, روی, سمیت کبدی, بارداری, شیردهی
    F. Jafari, F. Talebpour Amiri, A. Esmaeilnejad Moghaddam *, M. Zargari, H. Arab
    Background And Objective
    Arsenic (Ar) by induced oxidative stress in gestation and lactation period can cause teratogenicity properties in the neonate. On the other hand, the evidence suggests the antioxidant effect of zinc (Zn). So, the aim of present study was to evaluate protective effect of Zn against Ar-induced hepatotoxicity during gestation and lactation in rat neonate.
    Methods
    In this experimental study, 24 adult wistar rats of the 35 mice that their pregnancy was confirmed, randomly divided into four groups including:I) Control group; II) Ar group, (20 mg/kg/day); III) Zn group; (5 mg/kg/day) and IV) Ar group. Ar and Zn administration was daily with intragasticaly method. At the end of the experimental period (42 days: 21 of gestation and 21 of lactation) after anesthesia hepatic samples were taken for biochemical assessment of malondialdehyde (MDA), glutathione (GSH) and histopathological assessment.
    FINDINGS: The MDA and GSH mean±SD in Ar group was 41.56±7.2 and 7.05±1.36, respectively. Also, in Ar group assessed 26.26±1.84 and 13.79±1.34, respectively. This difference was significant between groups (P
    Conclusion
    Our findings showed that administration of Zn as antioxidant can decreased the toxically and teratogenic effect of Ar during gestation and lactation.
    Keywords: Arsenic, Zinc, Hepatotoxicity, Gestation, Lactation
  • عباسعلی کریم پور، فرشته طالب پور امیری*، المیرا غفاری، اکرم علیزاده، زهرا جمال پور، مهری میرحسینی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، ایوب برزگرنژاد
    سابقه و هدف

    درمان آسیب های غضروفی به هر علتی تنها با کاهش موقت درد مفاصل همراه است. با فراهم آمدن امکان تمایز سلولهای بنیادی از منابع مختلف به بافت های بالغ، می توان به ترمیم و درمان اسیب های وارده به بافت های غضروفی سیستم اسکلتی امیدوار بود. در این مطالعه، پتانسیل کندروژنیک اسکافولد CH-β-GP-HEC با سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی ارزیابی شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی سلولهای بنیادی از بافت چربی زیر جلدی ناحیه شکم 15بیماری که تحت عمل جراحی درمان فتق اینگوینال قرار گرفتند جدا شد. تعداد 105× 7-6 سلول برای مدت 21 روز بصورت تک بعدی بر کف پلیت و بصورت سه بعدی بر روی داربست کیتوسان کشت داده شدند. تست MTT برای ارزیابی سمیت داربست بر میزان زنده ماندن سلول انجام شد. تکثیر و تمایز سلول ها پس از رنگ آمیزی تولوئیدن بلو در دو نوع کشت بررسی گردید. جهت تایید تشکیل غضروف، بیان کلاژن نوع 2 بوسیله ایمنوهیستوشیمی ارزیابی شد.

    یافته ها

    در تست MTT متوسط OD بزرگتر از 0/8 برای سلول های کشت داده شده بر روی داربست در مقایسه با کنترل تایید کننده عدم سمیت داربست برای کشت سلول های بنیادی می باشد (0/05p>). تمایز کندروژنیک سلول ها بر روی داربست میزان بیشتری از رسوب گلیکوزآمینوگلیکان را در ماتریکس خارج سلولی در مقایسه با کشت تک لایه نشان داد.همچنین در گروه کشت سه بعدی، سلول ها کروی و با هسته بازوفیل تر مورفولوژی متفاوتری نسبت به کشت تک لایه داشتند. در یافته های ایمنوهیستوشیمی افزایش سنتز کلاژن نوع 2 به عنوان مارکر کندروژنز در کشت سه بعدی در مقایسه با کشت تک لایه دیده شد.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که داربست هیدروژلی CH-β-GP-HEC با ساختار متخلخل محیط مناسبتری را برای رشد سلولهای بنیادی مزانشیمی و تمایز آنها به بافت غضروفی فراهم می کند.

    کلید واژگان: کندروژنز, بافت چربی, سلول بنیادی مزانشیمی, کیتوسان, داربست
    Aa Karimpour, F. Talebpour Amiri, E. Ghaffari, A. Alizadeh, Z. Jamalpour, M. Mirhosseini, A. Esmaielnejad Moghadam, A. Barzegarnejad
    Background And Objective

    Treatment of cartilage damage for any reason is associated with temporary relief of joint pain. Providing the possibility of differentiating various stem cells into adult tissues can contribute to recovery and treatment of damaged cartilage tissue in skeletal system. In this study, chondrogenic potential of chitosan scaffold, CH-β-GP-HEC, with stem cells derived from human adipose tissue.

    Methods

    In this cross-sectional study, adipose tissue-derived stem cells were separated from abdomen of 15 patients who underwent inguinal hernia repair. 6-7×105 cells were cultured in plate one-dimensionally and on chitosan scaffold three-dimensionally for 21 days. MTT assay was run to evaluate the toxic effect of scaffold on cell viability. Proliferation and differentiation of cells were studied in the two types of culture after toluidine blue staining. To confirm the formation of cartilage, expression of collagen type II was assessed by immunohistochemistry.
    FINDING: In MTT assay, the average OD for cells cultured on scaffold is higher than 0.8 compared with control group, which confirms the nontoxicity of scaffold for culturing stem cells (p>0.05). Chondrogenic differentiation of cells on scaffold shows more glycosaminoglycan deposition in the extracellular matrix compared with one-layer culture. Moreover, in group with three-dimensional culture system, cells were spherical and the morphology of nucleus was different from one-layer culture. Regarding immunohistochemistry results, increased synthesis was observed in collagen type II as chondrogenesis markers in three-dimensional culture system compared with one-layer culture.

    Conclusion

    Results of the study revealed that hydrogel scaffold, CH-β-GP-HEC, with porous structure provides a better environment for the growth of mesenchymal stem cells and their differentiation into cartilage tissue.

    Keywords: Chondrogenesis, Adipose Tissue, Mesenchymal stem cells, Chitosan, Scaffold
  • امیر اسماعیل نژاد مقدم *، غزاله گودرزی، هاتف قاسمی حمید آبادی، علیرضا خلعتبری، علیرضا عبدانی پور، هما محسنی کوچ اصفهانی، نورالله رضایی
    هدف
    مایع مغزی- نخاعی (Cerebrospinal fluid، CSF) دارای طیف گسترده ای از مولکول ها، فاکتورهای نوروتروفیک است که برای نورون زایی ضروری می باشد. سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (Bone marrow mesenchymal stem cells، BMSCs)، سلول های چند توانی هستند که قابلیت تمایز به سلول های با فنوتیپ شبه عصبی را تحت القای فاکتورهای رشد مناسب دارند. با توجه به نقش انکارناپذیر اسید رتینوئیک (Retinoic acid، RA) در نوروژنز، هدف از این مطالعه القای تمایز BMSCs به سلول های شبه عصبی در حضور مایع مغزی- نخاعی، رتینوئیک اسید و ترکیب توام CSF و RA می باشد.
    مواد و روش ها
    BMSCsموش صحرایی جداسازی و شناسایی شدند. مایع مغزی- نخاعی از قنات بزرگ جنین های رت نژاد ویستار 19 روزه تهیه شد. سپس BMSCs بمدت 12 روز تحت القاء 5٪ مایع مغزی- نخاعی (گروهCSF )، 10-6 μM اسید رتینوئیک (گروه RA) و ترکیب توام CSF و RA (گروهCSR ) قرار گرفتند. مورفولوژی سلول های تمایز یافته بوسیله میکروسکوپ معکوس ارزیابی شد و رشد آکسون با استفاده از نرم افزار Image J اندازه گیری شد. با استفاده از ایمونوسیتوشیمی بیان نشانگرهای خاص عصبی Nestin) و (MAP-2 مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    نتایج
    مورفولوژی خاص نورونی در سلول های تمایز یافته مشاهده شد. حداکثر طول آکسون در روز دوازدهم القا در گروه CSR دیده شد. نتایج ارزیابی ایمونوسیتوشیمی بیان نشانگر پیش ساز عصبی (نستین) را در تمام گروه های تحت القاء نشان داد. در حالیکه بیان مارکر MAP-2 که بعنوان نشانگر سلول عصبی بالغ شناخته می شود در گروه تحت القای توام مایع مغزی- نخاعی و اسید رتینوئیک دیده شد.
    نتیجه گیری
    این یافته ها پیشنهاد می کند که مایع مغزی-نخاعی به همراه اسید رتینوئیک منجر به تمایز سلول هایی با فنوتیپ عصبی و گلیالی در شرایط In vitroاز BMSCs می گردد.
    کلید واژگان: BMSCs, مایع مغزی, نخاعی, اسید رتینوئیک, سلول های شبه نورونی, تمایز
    Amir Esmseilnejadmoghadam*, Ghazaleh Goudarzi, Hatef Ghasemi Hamidabadi, Alireza Khlatbari, Alireza Abdanipour, Homa Mohseni Kouchesfehani, Nourollah Rezaei
    Cerebrospinal fluid (CSF) has a broad range of molecules and neurotrophic factors which are essential for neurogenesis. Bone marrow mesenchymal stem cells (BMSCs) are multipotent stem cells that can differentiate into the cells with neural-like phenotype under the induction of appropriate growth factors. According to the significant role of Retinoic acid (RA) in neurogenesis, The aim of this study is differentiation of BMSCs into neuron-like cells using CSF, RA and combinative form of CSF and RA.
    Material and
    Methods
    Rat BMSCs were isolated and characterized. The CSF was prepared from cisterna magna of 19 days Wistar rat embryos. Then BMSCs were induced by 5% CSF (CSF group), 10-6 µM Retinoic acid (RA group) and CSF plus RA (CSR group) for 12 days. Morphology of differentiated cells was examined by inverted microscope and axonal outgrowth was measured using the image J software. In addition, the expression of neural-specific markers (Nestin and MAP-2) was examined by Immunocytochemistry.
    Results
    The specific - neuronal morphology was observed in differentiated cells. The maximum axon length was seen in CSR group on 12th day of induction. The results of immunocytochemistry showed that the neuroprogenitor marker (Nestin) was expressed in all treated groups. However, MAP-2, as a mature neural marker, was expressed in CSR group.
    Conclusion
    The findings suggest that CSF accompanied RA lead to differentiation of cells with neuronal and glial phenotypes from BMSCs in vitro.
    Keywords: BMSCs, Cerebrospinal fluid, Retinoic acid, Neuron, Like Cells, Differentiation
  • المیرا غفاری، فرشته طالب پور امیری، عباسعلی کریمپورملکشاه، مهری میر حسینی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، ایوب برزگرنژاد
    سابقه و هدف
    بیماری های غضروف مفصلی در همه ی جوامع شیوع فراوانی دارد و در اکثر موارد غضروف آسیب دیده قادر به ترمیم نمی باشد. روش های درمانی حمایتی با مشکلات زیادی همراه است. بنابراین سلول درمانی به عنوان درمان قطعی مورد نیاز می باشد. یکی از بهترین و در دسترس ترین منابع سلولی، سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی است که با تکنیک های مهندسی بافت به سلول های غضروفی تمایز می یابد. روش کشت سلول در تمایز غضروفی نقش کلیدی دارد. هدف از این مطالعه مقایسه پتانسیل کندروژنز سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی انسانی در دو سیستم کشت تک لایه و ریز توده بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی سلول های بنیادی از بافت چربی زیر جلدی جدا شدند. سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی در دوروش کشت سه بعدی (ریز توده) و تک لایه ای با محیط تمایزی کندروژنیک برای 14 روز کشت داده شدند. مورفولوژی سلول ها با استفاده از میکروسکوپ معکوس مشاهده شد. تمایز کندروژنیک با دو روش هیستولوژیکی و ایمونوسیتوشیمی ارزیابی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد در سیستم کشت ریز توده، میزان سنتز پروتئین کلاژن نوع 2 بیش تر بود. همچنین گلیکوزآمینوگلیکان بیش تری در ماتریکس خارج سلولی ترشح شد.
    استنتاج: با توجه به نتایج این مطالعه می توان گفت که سیستم کشت ریز توده (Micromass) شرایط مناسب تری برای تمایز کندروژنیک نسبت به کشت تک لایه ای (Monolayer) دارد.
    کلید واژگان: تمایز کندروژنز, کشت ریز توده, کشت تک لایه ای, سلول بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی
    Elmira Ghaffari, Fereshteh Talebpour Amiri, Abbasali Karimpour Malekshah, Mehri Mirhosseini, Amir Esmaeelnejad Moghaddam, Ayob Barzegarnejad
    Background and
    Purpose
    Articular cartilage disease is prevalent in all societies and in most cases the damaged cartilage would not repair. Conservative treatments are associated with many problems. So cell therapy is needed as a definite treatment. One of the best and most accessible sources of cells for this purpose is stem cells derived from adipose tissue which can be differentiated into chondrocytes by tissue engineering techniques. Cell culture method has a key role in chondrogenic differentiation. In this study, two different culture methods (monolayer and micromass) were compared.
    Materials And Methods
    In this descriptive study, stem cells were isolated from subcutaneous abdominal adipose tissue. Adipose-derived stem cells (ADSCs) were cultured by micromass and monolayer culture methods in chondrogenic differentiation medium for 14 days. The morphology of cells was observed using an inverted microscope. Chondrogenic differentiation was evaluated by histology and immunocytochemistry methods.
    Results
    The results revealed that micromass culture system increased the protein synthesis of collagen II and deposition of glycosaminoglycan in extracellular matrix.
    Conclusion
    This study suggests that the micromass culture system is a suitable condition for chondrogenic differentiation compared to monolayer cell culture.
    Keywords: Chondrogenesis, differentiation, mesenchymal stem cell, adiposetissue, micromass culture
  • علیرضا راه گذر، هاتف قاسمی حمید آبادی، سعید شکری، اردشیر معیری، امیر اسماعیل نژاد مقدم *
    زمینه و هدف
    ناندرولون دکانوات از مهم ترین داروهای آنابولیک آندروژنیک استروئید(AAS) است. از طرفی هورمون گنادوتروپین جفتی انسان(hCG) موجب تحریک ترشح تستوسترون و افزایش تولید آندروژن می گردد. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی تغییرات ناشی از تاثیرات این هورمون بر اثرات تخریبی دارویی ASSدر بافت ها و سلول های دستگاه تناسلی نر موش صحرایی بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، موش های صحرایی نر به پنج گروه 3 تایی تقسیم شدند. گروه های تیمار شامل موش های صحرایی که به صورت هفتگی10 میلی گرم بر کیلوگرم ناندرولون (Nd) را به صورت داخل عضلانی به مدت 8 هفته دریافت کردند و گروه هورمون(H) به مقدار 500 واحد در هفته، هورمون hCG داخل عضلانی دریافت کردند و گروه ناندرولون هورمون(Nd- H)، که 10 میلی گرم بر کیلوگرم ناندرولون و 500 واحد در هفته هورمون دریافت کردند. گروه شم نیز 10 میلی گرم بر کیلوگرم روغن بادام زمینی دریافت کردند و گروه کنترل بدون هیچ گونه مداخله در نظر گرفته شدند. پس از 8 هفته پارامترهای اسپرم نظیر حرکت، تعداد و مورفولوژی اسپرم زیر میکروسکوپ نوری تعیین شدند. علاوه بر این قابلیت حیات اسپرم به وسیله رنگ آمیزی فوق حیاتی ائوزین نکروزین انجام شد. بیضه، دم اپی دیدیم، پروستات و سمینال وزیکول نیز با ترازوی آزمایشگاهی وزن شدند. تجزیه و تحلیل آماری داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه انجام شد.
    یافته ها
    درصد اسپرم دارای حرکت به رو جلو در گروه های تیمار H وNd–H کمتر از گروه های کنترل و شم بود. میزان اسپرم با شکل طبیعی در گروه های تیمار نسبت به گروه های کنترل و شم کاهش یافته، اما اختلاف معنی داری پیدا نکرده است. هم چنین نتایج مورفولوژی اسپرم حاکی از این است که بیشترین درصد اسپرم هایی با اشکال غیر طبیعیTailless) و (Coilدر گروه تیمار Nd مشاهده شد. علاوه بر این قابلیت حیات اسپرم در گروه تیمار ناندرلون به تنهایی نسبت به سایر گروه ها به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته بود. وزن بیضه تحت تاثیر داروی ناندرولون نسبت به گروه های کنترل و شم کاهش معنی داری نشان داد.
    نتیجه گیری
    هورمون hCG بر اثرات ناخواسته و تخریبی ناندرولون بر روی پارامترهای اسپرم موش صحرایی بالغ تاثیر مثبتی می گذارد و سبب کاهش اثرات سوء ناندرولون می شود.
    کلید واژگان: آنابولیک آندروژنیک استروئید, hCG, ناندرولون, پارامترهای اسپرم, قابلیت حیات
    A. Rahgozar, H. Ghasemi Hamidabadi, S. Shokri, A. Moayeri, A. Esmaeilnejhad Moghaddam *
    Background and Aim
    Nandrolone decanoate is one of the most drug Anabolic-androgenic steroids (AAS). On the other hand, human chorionic gonadotropin (hCG) induce secretion of testosterone and increased androgen production. The main aim of this study investigated the effects of mentioned hormone on destructive effects of drug AAS in cells and tissues of male reproductive system.
    Methods
    In the present laboratory-experimental study, male Wistar rats were divided into 5 groups of three. Treated groups received 10 mg/kg/weekly of Nandrolone (Nd) for eight weeks, hormone group (H) rats received 500 IU weekly (IM or intra muscular) of hCG for 8 weeks, Nandrolone plus hCG group (Nd – H) received Nandrolone solvent or peanut oil as a vehicle or sham (Sh) and Control (CO) without any injection. Sperm parameters such as motility, count and morphology were evaluated after 8 weeks by light microscopic. In addition, percentage of sperm viability was prepared using Eosin-nigrosin. Moreover, testes, Epydidim tail, prostate and seminal vesicle were weighted by laboratory scales. Statistical analysis was carried out by one-way ANOVA.
    Results
    The percentage of progressive motile sperm was decreased in Nd and Nd - H groups in comparison to the control and sham groups. The percentage of normal sperm morphology was not significantly decreased in treated groups compared to the control and sham groups. In addition, the results of sperm morphology indicated that a high percentage of abnormal sperm morphology (Tailless and Coil) was seen in the Nd experimental group. Additionally, the viability percentage was significantly decreased in the Nd group in comparison to the other groups. The testes weight was significantly decreased in the Nd group compared to the control and sham groups.
    Conclusion
    The hCG had positive effects on the destructive effects of Nandrolone on sperm parameters of adult rats and decreased negative effects of Nandrolone.
    Keywords: Anabolic androgenic steroids, hCG, Nandrolone, Sperm parameters, viability
  • سمیه تدینی لهی، مجید ملک زاده شفا رودی، هاتف قاسمی حمیدآبادی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، علیرضا خلیلیان، نورالله رضایی *
    زمینه و هدف
    با توجه به نقش آنتی اکسیدانی ملاتونین و رتینوئیک اسید به نظر می رسد این دو در میزان بلوغ و تکوین رویانی موثرند. این مطالعه به منطور تعیین اثر توام ملاتونین و آل- ترانس رتینوئیک اسید بر بلوغ، لقاح و تکوین رویانی تخمک های نارس موش در شرایط آزمایشگاهی انجام گردید.
    روش بررسی
    مجموعه تخمک- کومولوس (COCs) از تخمدان موش های ماده نژاد NMRI جمع آوری شدند و به طور تصادفی در محیط کشت بلوغ در شش گروه قرار گرفتند. گروه ها شامل کنترل، شم، آزمون1 (ملاتونین در غلظت های 100 نانومولار، 1 و 2 میکرومولار)، آزمون 2 (رتینوئیک اسید در غلظت های1، 2، 4 و 6 میکرومولار)، آزمون 3 (ملاتونین 2 میکرومولار و رتینوئیک اسید 4 میکرومولار) و آزمون 4 (ملاتونین 100 نانومولار و رتینوئیک اسید 4 میکرومولار) بودند. بعد از24 ساعت تخمک های بالغ با اسپرم لقاح داده شدند و تکوین رویانی تا مرحله بلاستوسیست به مدت پنج روز بررسی شد.
    یافته ها
    میزان بلوغ تخمک ها در گروه کنترل 50.6% و در گروه شم 49.4% بود و بین دو گروه اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد. در گروه ملاتونین با غلظت های 100 نانومولار، 1 و 2 میکرومولار به ترتیب 54.3%، 54.8% و 59.9%، در گروه رتینوئیک اسید با غلظت های 6،4،2،1 میکرومولار به ترتیب 51.6%، 51%، 59% و 49.6% و در گروه 3 و 4 توام به ترتیب 60.4% و 54.2% بود. میزان بلوغ تخمک در گروه 2 میکرومولار ملاتونین، گروه 4 میکرومولار رتینوئیک اسید و در گروه 3 توام نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنی داری داشت (P<0.05). میزان تکوین در گروه ملاتونین در غلظت 100نانومولار، گروه رتینوئیک اسید در غلظت 4 میکرومولار و گروه 4 توام نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنی داری داشت (P<0.05). گرچه میزان تکوین در گروه 3 توام نسبت به گروه کنترل بیشتر بود؛ اما نسبت به غلظت 100نانومولار ملاتونین و 4 میکرومولار رتینوئیک اسید که به تنهایی استفاده گردید؛ کمتر بود.
    نتیجه گیری
    اضافه کردن ملاتونین و آل-ترانس رتینوئیک اسید با هم به محیط کشت بلوغ، سبب افزایش بلوغ و بهبود تکوین جنین های حاصل از آنها به صورت وابسته به دوز می شود.
    کلید واژگان: ملاتونین, رتینوئیک اسید, بلوغ رویان, بلوغ تخمک, لقاح آزمایشگاهی, تخمک نارس
    Tadayoni S., Malekzadeh Shafarodi M., Ghasemi Hamidabadi H., Esmailnejad Moghaddam A., Khalilian A., Rezaei N.
    Background And Objective
    With respect to the antioxidant role of melatonin and retinoic acid, it seems to be effective both in the maturation and embryonic development. This study was done to investigate the effect of combination of melatonin and All-Trans retinoic acid (RA) on maturation, fertilization and embryonic development of immature mouse oocytes.
    Methods
    In this experimental study, cumulus - oocyte complex (COCs) were recovered from 4-6 week old female mice NMRI and were divided into 6 maturation medium groups including control, sham, experiment 1(melatonin 100 nM, 1 and 2 µM), experiment 2 (retinoic acid 1, 2, 4, 6 µM), experiment 3 (melatonin 2 µM+RA 4 µM), experiment 4 (Mel 100nM + retinoic acid 4µM). The maturation rate was recorded after 24 hours of culture in a humidified atmosphere of 5% CO2 at 37°C. The matured oocytes were fertilized with sperm. Fertilization and embryonic development rates to the blastocyst stage were recorded.
    Results
    Maturation rate in the control and sham groups were 50.6% and 49.4%, respectively. Maturation rate were 54.3%, 54.8%, 59.9% in melatonin group with concentrations of 100 nM, 1 and 2 µM, respectively. Maturation rate were 51.6%, 51%, 59% and 49.6% in t-RA group with concentrations of 1, 2, 4, 6 μM. Maturation rate were 60.4% and 54.2% in the experiment 3 and 4 groups, respectively. The maturation rates in the melatonin 2 µM, retinoic acid 4 µM and experiment 3 significantly increased in compare to control (P<0.05). The embryonic development rate in the melatonin with 100nM concentration and 4 µM of retinoic acid increased significantly compared to controls (P<0.05). Although, embryonic development rate in experiment 3 was higher than control, but lower in compare to melatonin 100 nM and the retinoic acid 4 µM. The embryonic development rate in experiment 4 significantly increased in compare to control (P<0.05).
    Conclusion
    Combination of melatonin and All-Trans retinoic acid in medium culture increase maturation rate and improved embryonic development in dose dependent manner.
    Keywords: Melatonin, Retinoic acid, In, vitro maturation, Immature oocytes, Embryonic development, Maturation rate, Mouse
  • روح الله ابراهیم پور ملکشاه، مجید ملک زاده شفارودی، هاتف قاسمی حمید آبادی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، نور الله رضایی
    هدف
    هدف این مطالعه بررسی تاثیر لپتین بر میزان بلوغ، لقاح و تکوین رویانی تخمک های نابالغ موش در شرایط آزمایشگاهی بود.
    مواد و روش ها
    تخمک های نا بالغ موش (GV) از موش های ماده NMRI جدا شده و به طور تصادفی درگروه های: کنترل (لپتین 0 نانوگرم بر میلی لیتر)، اول (لپتین 10 نانوگرم بر میلی لیتر)، دوم (لپتین50 نانوگرم بر میلی لیتر) و سوم (لپتین100 نانوگرم بر میلی لیتر (قرارداده شدند. 24 ساعت بعد تخمک های بالغ شده (MII) شناسایی و با اسپرم انکوبه شده لقاح داده شدند. تکوین رویانی هر 24 ساعت با استفاده از میکروسکوپ معکوس مورد بررسی قرارگرفت.
    نتایج
    از مجموع تخمک های GV جدا شده 1/53 درصد در گروه کنترل 2/56 درصد در گروه اول، 4/42 درصددر گروه دوم و3/38 درصد در گروه سوم به مرحله متافاز II رسیدند. میزان GVBD، 27/31 درصد در گروه اول، 63/40 درصددر گروه دوم و39/36 درصد در گروه سوم بود که در مقایسه با گروه کنترل 05/22 درصد تفاوت معنی داری داشت (05/0P<). غلظت فیزیولوژیک لپتین (10 نانوگرم بر میلی لیتر) میزان MII را در مقایسه با غلظت های بالاتر لپتین به صورت معنی داری افزایش داد. درحالی که میزان وقوع GVBD در غلظت های بالای لپتین بیشتر از غلظت فیزیولوژیک لپتین بود.
    نتیجه گیری
    تفاوت معنی داری در میزان تاثیر غلظت های مختلف لپتین بر مراحل مختلف تکوین رویانی بعد از IVF در بین گروه های تیمار در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نگردید.
    کلید واژگان: لپتین, اووسیت های نابالغ, بلوغ, لقاح, تکوین رویانی
    Aim
    The purpose of this study was to investigate the effects of leptin on in vitro maturation، fertilization and embryonic development of immature mouse oocytes.
    Material And Methods
    Immature oocytes were isolated from NMRI female mice and divided randomly into 4 groups: leptin 0 ng/ml (control)، 10 ng/ml، 50 ng/ml، 100 ng/ml. 24 h later matured (MII) oocytes were identified and fertilized with incubated sperm. Embryonic development was investigated every 24 h using inverted microscope.
    Results
    From isolated oocytes 53/1% in control group، 56/2% in first group،42/4% in second group and 38/3% in third group developed to MII. The rate of GVBD was 22/05% in control group، 31/27% in first group، 40/63% in second group and 36/39% in third group. The physiologic concentration of leptin (10 ng/ml) considerably increased the rate of MII when compared to other groups (p<0. 05)، whereas the GVBD rate was higher in group treated with concentrations more than physiologic dose.
    Conclusion
    When different concentration of leptin was applied after IVF، no significant effects were observed between four treatment groups in different stages of embryonic development.
    Keywords: Leptin, immature oocytes, maturation, fertilization, Embryonic development
  • اعظم نوازش، امیر اسماعیل نژاد مقدم*، عباسعلی کریمپور ملکشاه، نور الله رضایی، هاتف قاسمی
    سابقه و هدف
    گزارشاتی مبنی بر تاثیر منفی انجماد شیشه ای بر بقا و کلیواژ جنین ها وجود دارد. هدف از این مطالعه، تاثیر مدت زمان انجماد جنین های دو سلولی موش بر زنده ماندن و کلیواژ آن ها بعد از ذوب می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، بعد از تحریک تخمک گذاری موش های ماده NMRI، جفت شدن با موش های نر و تایید وجود پلاک واژنی، موش های ماده 48-44 ساعت بعد از تزریق HCG، قطع نخاع شدند. جنین های دو سلولی حاصله به روش فلاشینگ جمع آوری شده و به مدت 24 ساعت در انکوباتور C ̊37 با جریان CO2 نگهداری شدند. جنین ها در 6 گروه شامل گروه شاهد، انجماد به مدت 24 ساعت، 72 ساعت، یک هفته، دو هفته و یک ماه تقسیم شدند. بعد از اتمام زمان انجماد، جنین ها به روش استاندارد ذوب شده و زنده ماندن و تقسیم سلولی آن ها مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    درصد جنین های زنده بعد از مدت زمان انجماد نه تنها نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری را نشان داد، بلکه اختلاف بین گروه ها هم مشهود بود (0/05>P). تکامل جنین ها بعد از انجماد در مدت زمان های مختلف نسبت به گروه شاهد (0/0001>P) و در مقایسه های بین گروهی (0/05>P) افت چشم گیری را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    طول مدت نگهداری جنین های دو سلولی منجمد شده موش، تاثیر منفی بر بقاء و تقسیم سلولی آن ها دارد. به نظر می رسد که انجام انجماد جنین های موش در مرحله دو سلولی قابلیت تکامل به مراحل بالاتر را کاهش می دهد. بهترین زمان جهت انتقال به رحم موش ماده، 8 سلولی می باشد تا فرصت ادامه تکامل در سیستم تولید مثل انجام پذیرد.
    کلید واژگان: مدت زمان انجماد, ذوب, تقسیم سلولی, جنین های دو سلولی
    Azam Navazesh, Amir Esmaeilnejad, Moghadam *, Abbas Ali Karimpour, Malekshah, Norollah Rezaei, Hatef Ghasemi
    Background
    Despite the advantages of the vitrified embryos, some negative aspects of the survival and cleavage of such embryos are reported. This study aimed to examine the effect of freezing period on the viability and cleavage of two-cell mouse embryos.
    Materials And Methods
    In this experimental study, following the induction of ovulation in female NMRI mice, mating and confirming the presence of vaginal plug, female mice were sacrificed by cervical dislocation, 48-44 h after hCG injection. The two-cell embryos were collected by flushing and incubated for 24 h in an incubator with CO2 stream, 37˚C. Embryos were divided into the 6 groups: the control group, freezing for 24 hours, 72 hours, one week, two weeks and one month. After the completion of the freezing periods, the embryos were thawed by the standard methods and their viability and cell division were examined.
    Results
    Not only the percentage of embryos survived after freezing period showed a significant difference compared to the control group, but there were also significant differences between the experimental groups (P<0.05). Embryo development after different freezing periods showed a significant decline compared to the control group (P<0.0001) and also between the experimental groups (P<0.05).
    Conclusion
    The freezing period for two-cell mouse embryos has negative effects on the embryo survival and cell division. It seems that freezing in two-cell stage embryos can reduce the ability to evolve to the higher stages. The best time to transfer to the frozen embryos to the uterus of female mice would be in 8-cell stage to provide the opportunity to continue the development of the reproductive system.
    Keywords: Freezing period, Thawing, Cleavage, Two, cell embryos
  • عباسعلی کریم پور ملکشاه، امیر اسماعیل نژاد مقدم، نرگس مسلمی زاده، سپیده پیوندی، ایوب برزگرنژاد*، نادعلی موسی نژاد، غلامعلی جورسرایی
    مقدمه

    شیوع ناباروری و نیز توزیع علل مختلف آن در میان جمعیت زوج های نابارور در نواحی مختلف دنیا متفاوت می باشد. در خصوص بررسی علل مختلف ناباروری مطالعات انجام شده در ایران محدود هستند.

    هدف

    این مطالعه به منظور مشخص کردن علل اصلی ناباروری در بیماران نابارور منطقه مازندران و تعیین نسبت هر یک از علت ها انجام شده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی، پرونده پزشکی 3734 زوج نابارور مراجعه کننده به دو کلینیک اصلی ناباروری استان مازندران، طی سال های 1380 تا 1385 مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه افراد نابارور کسانی در نظر گرفته شدند که پس از یک سال زناشویی بدون پیشگیری بچه دار نشده بودند.

    یافته ها

    از کل جمعیت نابارور مورد مطالعه، 78/7 درصد نازایی اولیه و 21/3 درصد نازایی ثانویه داشتند. میانگین دوره ناباروری پیش از اولین مراجعه به یک کلینیک ناباروری 4 ±5/7 سال بوده است. تعیین علل ناباروری در بیماران نشان داد که 38/9 درصد نازایی ها، بدلیل علل مردانه، 7/34 درصد به علل زنانه و در 14/6 درصد، هر دو زوج درگیر بودند. در 11/8 درصد موارد هم علت ناباروری شناخته نشد.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه، تاخیر زمانی قابل توجه ای در مراجعه زوج های نابارور به یک کلینیک ناباروری دیده می شود. بدین ترتیب بنظر می رسد برنامه آموزش بهداشت باروری و آگاهی دادن در خصوص فاکتورهای خطر از جمله تاخیر در درمان نازایی و راه های پیشگیری از وقوع احتمالی مشکلات باروری، باید مورد توجه بیشتری قرار گیرند.

    کلید واژگان: ناباروری اولیه, ناباروری ثانویه, فاکتورهای مردانه, نارسایی تخمدان, واریکوسل
    Amir Esmailnejad Moghaddam, Narges Moslemizadeh, Sepideh Peivandi, Nadali Musanejad, Gholamali Jursarayee, Ayyub Barzegarnejad*
    Objective

    This study was conducted to determine the clinical patterns and major causes of infertility in mazandaran province in north of Iran.

    Materials And Methods

    The medical records of 3734 consecutive couples attending two infertility clinics in Mazandaran province north of Iran from 2003 to 2008 were recorded. The couples had not had a viable birth after at least 1 year of unprotected intercourse and were investigated fully.

    Results

    Of the entire sample 78.7% had primary infertility and 21.3% had secondary infertility. The mean duration of infertility of couples was 5.7 ± 4 years. The etiology of infertility in couples revealed a male factor in 38.9% a female factor in 34.7% combined factors in 14.6% and an undetermined cause in 11.8%.

    Conclusions

    In this study delayed attendance of infertile couples to the infertility clinic was found. Therefore there is a need to revise public health program on infertility to focus on the education and prevention of infertility and its risk factors.

  • خلیلی سوادکوهی، عباسعلی کریم پور ملکشاه *، احمد علیزاده، امیر اسماعیل نژاد مقدم، عبدالحسین شیروی، مهری میرحسینی
    سابقه و هدف

    طی فرآیند و مراحل اجرای روش های مختلف کمک به باروری، جنین ها طی دوره های زمانی متوالی، در معرض نور آزمایشگاه و نیز نور میکروسکوپ قرار می گیرند. هدف از انجام این تحقیق، مطالعه تاثیر نوربا شدتی تقریبا برابر با نور میکروسکوپ بر تکوین جنین های مرحله قبل از لانه گزینی در شرایط آزمایشگاه می باشد.

    مواد و روش ها

    جنین های 2 سلولی موش های NMRÏ، 48 ساعت بعد از تزریق HÇG از بدن حیوانات حامله خارج شد. پس از شستشو و جمع آوری در قطرات محیط کشت جنینها بطور تصادفی به سه گروه تجربی و یک گروه شاهد قرار گرفتند. در گروه های تجربی، 215 (گروه B)، 222 (گروه Ç) و 229 (گروه Ç) جنین 2 سلولی به ترتیب 5، 15 و 30 دقیقه در شرایط دمایی 37 درجه سانتیگراد، در معرض نور فلورسانس با شدت 800 لوکس قرار گرفته و سپس برای کشت نهایی به انکوباتور ÇÔ2 انتقال می یافتند. جنین های گروه شاهد، 215 جنین (گروه Â) به همراه 3 گروه دیگر، به مدت 30 دقیقه روی هات پلیت با دمای 37 درجه سانتیگراد قرار داشتند ولی، ظرف کشت مربوطه با پوششی از ورقه آلومینیوم پوشیده شده بود تا نوری به آن نتابد. میانگین نسبت جنین هایی که به مرحله بلاستوسیست رسیدند، همچنین، میزان دژنراسیون جنین ها، پس از 72 و 96 ساعت کشت شاخص های کمی مورد بررسی جهت تعیین تاثیر نور بودند.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد که درصد تکوین جنین ها به مرحله بلاستوسیست، در گروه هایی که در معرض نور قرار گرفته بودند به ترتیب، 6/61، 5/52 و 1/65 درصد و در گروه کنترل 61 درصد بود. بهر حال اختلاف معنی داری آماری بین دو گروه آزمایش و کنترل وجود نداشت. همچنین، درصد جنین های دژنره شده در گروه های در معرض نور قرار گرفته با گروه کنترل اختلاف معنی داری نشان نداد.

    استنتاج

    نور فلورسانس سفید با شدت800 لوکس برای مدت زمان کمتر از 30 دقیقه، اثر قابل توجهی بر تکوین جنین های موش نداشته است.

    کلید واژگان: اثر نور, جنین های مرحله قبل از لانه گزینی, جنین موش, بلاستوسیست
    Sepideh Khalili Savadkohi, Abbas Ali Karimpour Malekshah, Ahmad Alizadeh, Amir Esmaeilnezhad Moghadam, Abdolhossein Shiravi, Mehri Mirhosseini

    Background and

    Purpose

    Ïn assisted reproductive (ÂRT) laboratory، during the experimental manipulation، oocytes and early embryos are exposed to day light or artificial light for variable periods. The purpose of this study was to assess the effect of fluorescent light exposure، with intensity almost equal to that produced by microscopes in ÂRT laboratory، on mouse early embryo development.

    Materials And Methods

    The bicellular embryos were obtained from superovulated pregnant female NMRÏ mice after 48 hours HÇG injection. Âfter washing، the embryos were randomly allocated in HËPËS buffered HTF medium into three experimental and one control group. Two hundred and fifteen (group B)، 222 (group Ç) and 229 (group D) bicellular embryos were exposed to fluorescent light of 800 LX for 5، 10 and 30 minutes at 37°Ç، respectively. The embryos of control group (215، group Â)، and also other groups (B، Ç and D) were kept on a heat plate during the time of experiment and protected from the light by covering the dishes with aluminium foil. Ëxpanding and hatching blastocyst rates were recorded after 72 and 96 hours of culture، respectively.

    Results

    The results demonstrated that 61. 6%، 52. 5% and 65. 1% of embryos in the experimental group (group B، Ç، and D respectively) and 61% of embryos in the control group reached to blastocyst stage. There was no statistically significant difference between the experimental and the control group. Âlso the hatching rates and degeneration rates showed no significant differences between the groups. Çonclusion: The fluorescent light of 800 LX for a period of less than 30 minutes had no significant effect on mouse embryo development in vitro.

  • عباسعلی کریم پور *، سمیه بحرالعلومی، آیلر کلته، امیر اسماعیل نژاد مقدم، فرشته طالب پور
    سابقه و اهداف

    مطالعه جنین های مرحله قبل از لانه گزینی بدلیل اهمیت کشت و انتخاب آنها برای انتقال به رحم در درمان ناباروری و نیز در تکثیر حیوانات اهلی، مطالعه ای مهم قلمداد می شود. با مقایسه کمی جنینهای (In vitro) و (In vivo) احتمالا می توان به معیارهای مرفولوژیک دقیق تری جهت انتخاب جنین های با کیفیت بهتر دست یافت.

    مواد و روش ها

    جنین ها از موشهای NMRI پس از تحریک تخمدانی بدست آمدند. جنین های مراحل 1، 2، 4 و 8 سلولی، مرولا و بلاستوسیست به ترتیب در ساعات 18، 36، 52، 60، 72 و 96 بعد از تزریق hCG از بدن حیوانات حامله خارج شده و با جنین های همان مرحله که در In vitro رشد کرده بودند، مقایسه شدند. قطر خارجی و داخلی جنین، قطر پرده شفاف و تعداد بلاستومرهای بلاستوسیست کامل، شاخص های کمی مورد مطالعه در این تحقیق بودند.

    یافته ها

    قطر خارجی،قطر داخلی و قطر پرده شفاف در اووسیت و زیگوت موش به ترتیب 9/99، 4/75 و 9/4 میکرومتر بوده است. این اندازه ها تا مرحله بلاستوسیست اولیه (Early blastocyst) در هر دو گروه In vitro و In vivo بدون تغییر معنی دار بوده است. اما در مرحله بلاستوسیست کامل اندازه جنین نسبت به مراحل قبل بطور معنی داری بزرگتر (P<0.05) و قطر پرده شفاف بطور معنی داری کمتر شده است (P<0.05). این تفاوت در هر دو گروه In vitro و In vivo نسبت به مراحل قبل وجود داشت. همچنین اندازه بلاستوسیست کامل در گروه In vivo (5/116 میکرومتر) بطور معنی داری از بلاستوسیست کامل In vitro (3/104میکرومتر) بزرگتر بوده است (P<0.05). تعداد بلاستومرها در گروه In vivo در مقایسه با گروه In vitro بطور معنی دار بیشتر بوده است (P<0.05). جنین ها در In vitro بطور متوسط در ساعت 110 بعد از تزریق hCG به مرحله بلاستوسیت کامل رسیدند در حالی که این زمان در In vivo حدود ساعت 96 بوده است.

    استنتاج

    بر اساس یافته های این مطالعه می توان گفت که تا قبل از مرحله بلاستوسیست نمی توان با معیار قطر جنین و قطرپرده شفاف کیفیت جنین ها را تعیین کرد ولی در مرحله بلاستوسیست قطر جنین و تعداد بلاستومرها احتمالا می تواند تعیین کننده کیفیت جنین باشد. همچنین سرعت تقسیم جنین و زمان رسیدن به مرحله بلاستوسییت نیزمی تواند مهم باشد.

    کلید واژگان: مرفومتری جنین, جنین اولیه موش, بلاستوسیست, پرده شفاف
    A.A. Karimpour Malekshah, S. Bahrol, Olumi, A. Kalteh, A. Esmailnejad Moghaddam, F. Talebpour

    Background and

    Purpose

    The development of pre-implantation mammalian embryos in vitro is compromised, compared with those grown in vivo. Selecting embryos with a high implantation potential is one of the most important challenges in the field of assisted reproductive technology. The aim of this study was to postulate morphometrical characteristics of good quality embryos, with comparisons between in vivo and in vitro produced mouse embryos.

    Materials And Methods

    Embryos was obtained from NMRI female mice after super ovulation. In vivo developed 2-, 4- and 8-cell embryos; morulla and full blastocyst were isolated from mice on 18, 36, 52, 60, 72 and 96 hours after hCG administration respectively. Ham, s F10 medium was used for in vitro culture of embryos. External and internal diameter of embryos, zona thickness and number of cells in full blastocysts were evaluated and compared between in vivo and in vitro groups.

    Results

    External and internal diameter and zone thickness in oocyte and zygotes were 99.9µm, 75.4µm and 4.9µm respectively. These values did not change prior to the blastocyst stage in both in vivo and in vitro groups; but in full blastocyst stage, the diameter of embryos significantly increased and zone thickness decreased compared to prior stages in both groups (P<0.01). The diameter of full blastocysts of in vivo group (116.5 µm) were significantly larger than those of in vitro group (104.3 µm, P<0.05). Moreover, the full blastocysts of in vivo group had significantly more blastomeres (49), compared to in vitro group (43, P<0.05). Additionally, cultured embryos reached full blastocyst at 110 hours after hCG administration, while in vivo condition the time frame was 96 hours.

    Conclusion

    Based on the above results, embryo size and zona thickness can not predict embryo quality prior to blastocyst stage, however, in this stage; larger embryos and those that have more blastomere may show greater viability.

    Keywords: Morphometry, mouse embryo, blastocyst, zona pellucida
  • عباسعلی کریمپور، غلامعلی جورسرایی، نادعلی موسی نژاد، محمدرضا آقاجانی میر، امیر اسماعیل نژاد مقدم
    سابقه و هدف
    واریکوسل یکی از مهم ترین عوامل خطر مرتبط با ناباروری مردانه شناخته می شود. تاثیر پیش رونده واریکوسل بر قدرت باروری مردان مبتلا مورد اختلاف است. یکی از راه های بررسی این موضوع می تواند مقایسه فراوانی واریکوسل در مردان با ناباروری اولیه و ثانویه باشد. هدف این مطالعه مقایسه فراوانی واریکوسل در مردان با ناباروری اولیه و ثانویه به منظور ارزیابی پیش رونده بودن تاثیر واریکوسل بر قدرت باروری می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی اطلاعات 2235 زوج نابارور با علت مردانه که به دو مرکز درمان ناباروری اصلی استان مازندران مراجعه کرده بودند مورد بررسی قرار گرفت. غیرطبیعی بودن شاخص های اسپرمی بر اساس معیار سازمان بهداشت جهانی (WHO) ملاک تعیین ناباروری با علت مردانه بوده است. اطلاعات مرتبط با فعالیت باروری ثبت شد. معاینه واریکوسل توسط اورولوژیست هر مرکز و با روش معاینه فیزیکی انجام پذیرفت و در نهایت نتایج با استفاده از آزمون آماری مورد بررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    فراوانی ناباروری اولیه و ثانویه در بیماران مورد بررسی به ترتیب 1/82 و 8/17 درصد بود. میانگین سن مردان در گروه با ناباروری اولیه و 2/30 سال و در گروه با ناباروری ثانویه 8/33 سال و در همسرانشان به ترتیب 26 و 1/29 سال بود که در گروه با ناباروری ثانویه هر دو مورد به طور معنی داری سن بیشتری داشت. (p<0.001) فراوانی واریکوسل در مجموع، 6/42 درصد و در مردان با ناباروری اولیه و ثانویه به ترتیب 4/42 و 5/43 درصد بود که اختلاف معنی داری را نشان نمیداد.
    نتیجه گیری
    با توجه به عدم تفاوت فراوانی واریکوسل در مردان با ناباروری ثانویه که میانگین سنی بیشتری داشتند، در مقایسه با مردان مبتلا به ناباروری اولیه می توان گفت که ضایعه واریکوسل تاثیری پیش رونده بر قدرت باروری مردان بالغ ندارد.
    کلید واژگان: واریکوسل, ناباروری مردانه, ناباروری اولیه, ناباروری ثانویه
    Abbas Ali Karimpour Malekshah *, Gholam Ali Joursaraii, Nadali Mousanejad, Mohammad Reza Aghajani Mir, Amir Esmailnejad Moghaddam
    Background
    Varicoceles are vascular lesions of the pampiniform plexus and the most common identifiable abnormality found in men being evaluated for infertility. There are some reports in the literature indicating that varicocele may be a progressive lesion, however, this remains a controversial subject. The purpose of this study was to determine the incidence of varicocele in men with primary versus secondary infertility.
    Materials And Methods
    The records of 2234 consecutive couples with male factor infertility, refering to two infertility centers were studied. The incidence of varicoceles and also some other factors affecting male infertility were assessed in these patients.
    Results
    The frequency of primary and secondary infertility were 82.2% and 17.8%, respectively. The mean age of the men with primary infertility and their wives were 30.2 and 26.0 years, respectively. The men with secondary infertility and their wives were significantly older. (33.8 and 29.1 years, respectively). The incidence of varicoceles was not significantly different among the men with primary versus secondary infertility (42.4 and 43.5%, respectively).
    Conclusion
    The results of this study do not support the progressive adverse effect of varicoceles on men fertility overtime.
  • عباسعلی کریمپور، امیراسماعیل نژادمقدم، سیدسعید موسوی درکا
    سابقه و هدف
    اغلب مطالعاتی که به بررسی تاثیرات سیستم هم کشتی (co-culture)، از جمله هم کشتی سلول های کومولوس بر تکوین جنین پرداخته اند، تاثیر مثبت آن را مورد تایید قرار داده اند. اما در خصوص تاثیر محیط القا شده (conditioned medium) توسط سلول های سوماتیک سیستم هم کشتی، مطالعات انجام پذیرفته کم تر است و همچنین یافته های گزارش شده متناقض هستند. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر محط القا شده توسط سلول های کومولوس انسان بر تکوین جنین های موش است.
    مواد و روش ها
    جنین های مورد مطالعه از موش NMRI با سن 8-6 هفته پس از تحریک تخمدانی به دست آمدند. سلول های کومولوس از مایع فولیکولی زنانی که تحت عمل آسپیراسیون تخمدانی برای اقدامات درمانی نازایی قرار گرفته بودند تهیه شد. سلول های مزبور با روش سانتریفوژ از مایع فولیکولی جدا و با روش پرکل به طور نسبی از سلول های خونی جدا گردیدند و در محیط هامز F10 به مدت 48 ساعت کشت داده شدند تا پوشش سلولی تک لایه ایجاد شود. محیط القا شده از سطح این پوشش جدا و پس از سانتریفوژ و فیلتر شدن مورد استفاده قرار گرفت. دو سری مطالعه طراحی و انجام پذیرفت. در سری اول 317 جنین یک سلولی موش در محیط هم کشتی سلول های کومولوس در Ham،s F10 (GC)، محیط هامز القا شده توسط سلول های هم کشتی (CM) و محیط هامز تنها (HF) به مدت 120 ساعت کشت داده شدند. در سری دوم 391 جنین دو سلولی موش در محیط های یاد شده به مدت 72 ساعت کشت داده شدند. مراحل مختلف تکوین جنین هر 24 ساعت بررسی و ثبت گردید. مقایسه بین میانگین مراحل مورد مطالعه توسط آزمون کای دو انجام پذیرفت.
    یافته ها
    11، 24 و 14 درصد جنین های یک سلولی به ترتیب در محیط های HF، GC و CM مرحله توقف دو سلولی (two cell block) را پشت سرگذاشته، به مرحله 4 سلولی رسیدند. این نسبت در گروه CM نسبت به گروه HF تفاوتی نداشت، اما به طور معنا دار از گروه GC کم تر بود (05/0p<). همچنین میزان جنین هایی که به مرحله بلاستوسیت رسیدند در گروه CM تفاوتی با گروه HF نداشته، ولی به طور معنا دار از گروه GC کم تر بوده است. در سری دوم، آزمایش های میزان جنین های دو سلولی ای که به مرحله بلاستوسیت رسیدند در گروه CM به طور معنا دار از گروه HF بیش تر (05/0p<) و از گروه GC کم تر (05/0p<) بوده است.
    نتیجه گیری
    براساس یافته های تحقیق می توان گفت که محیط القا شده توسط سلول های گرانولوزای انسان دارای اثر مثبت بر تکوین جنین های اولیه موش است، ولی تاثیر آن کم تر از سیستم هم کشتی این سلول ها بوده، نمی تواند جایگزین کاملی برای آن محسوب شود.
    کلید واژگان: سلول کومولوس, سیستم هم کشتی, محیط القا شده جنین موش
  • عباسعلی کریم پور، امیر اسماعیل نژاد مقدم، نرگس مسلمی زاده، نادعلی موسوی نژاد، سپیده پیوندی. مریم جهاندار
    سابقه و هدف
    ناباروری یکی از مشکلات مهم بهداشتی – درمانی جوامع مختلف محسوب می شود. شیوع بالای این بیماری (12-8 درصد) اهمیت آن را دو چندان می کند. نسبت قابل توجهی از ناباروری وابسته به شرایط محیطی و عوامل خطرساز اکتسابی بوده و قابل پیشگیری می باشد. تفاوت شرایط محیطی، لزوم مطالعه فراوانی علل مختلف ناباروری در هر منطقه را مورد تاکید قرار می دهد. این مطالعه به منظور بررسی علل مختلف ناباروری در بیماران مراجعه کننده به درمانگاه ناباروری بیمارستان امام ساری انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی 657 زوج نابارور که طی سالهای 1380 الی 1383 به درمانگاه نازایی بیمارستان امام خمینی ساری مراجعه کرده اند، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به بیماران از پرونده های آنان استخراج و ثبت شده است. این اطلاعات شامل مشخصات دموگرافیک، تاریخچه بلوغ جنسی و بیماری های تاثیر گذار بر قدرت باروری و نتایج معاینات دقیق هر زوج به منظور تعیین علت ناباروری بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی مانند درصد فراوانی و میانگین استفاده شد.
    یافته ها
    در جامعه آماری مورد مطالعه، فراوانی ناباروری اولیه و ثانویه به ترتیب 76.5 و 23.5 درصد بوده است. میانگین دوره ناباروری در هنگام اولین مراجعه به درمانگاه نازایی 5.7 سال و میانگین سنی مردان و زنان به ترتیب 33 و 29 سال بوده است. از لحاظ سبب شناسی 37.6 و 31.1 درصد بیماران به ترتیب به علت فاکتور زنانه و فاکتور مردانه دچار ناباروری بودند. در 17.2 درصد از موارد نیز هر دو جنس در بروز ناباروری دخیل بوده اند. در 14.2 درصد از بیماران، علت شناخته شده ای برای ناباروری پیدا نشد. مهم ترین علت ناباروری در مردان، مایع منی (Semen) غیرطبیعی و در زنان اختلالات تخمدانی بوده است.
    استنتاج
    الگوی سبب شناسی ناباروری با بسیاری از مناطق دیگر که توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) گزارش شده است، نزدیک می باشد. با وجود این، میزان اختلالات تخمدانی، از بسیاری از مطالعات دیگر بالاتر می باشد که نیاز به بررسی بیش تری دارد. همچنین دوره ناباروری طولانی، نشان دهنده ضعف اطلاعات باروری مردم و ضعف سیستم ارجاع می باشد.
    کلید واژگان: ناباروری, علل ناباروری, نازایی اولیه, نازایی ثانویه
    A.A. Karimpour, A. Esmaeelnezhad Moghadam, N. Moslemizadeh, N. Mousanezhad, S. Peyvandi, M. Gahandar
    Background and
    Purpose
    Infertility is a common problem in all connunities. Between 8 to 12 percent of couples around the world have difficulties conceiving a child. Cultural, Socioeconomic and environmental factors play major roles in the etiology of infertility. The objective of this study was to estimate and analyse the causes of infertility in patients attending the infertility clinic.
    Materials And Methods
    The medical records of 657 infertile couples attending Imam infertility clinic, Sari, Iran from October 2002 to October 2004 were reviewed. The evaluation protocol include menstrual obstetric and sexual history, sex hormone profile, tubal patency and semen analysis.
    Results
    The mean duration of infertility of couples was 5.7 years. The mean age of male and female partners were 33 and 29 years respectively. About 23.5% of the couples had secondary infertility. The etiology of infertility revealed a female factor in 37.6%, a male factor in 31.1%, combined factors in 17.2% and undetermined causes in 14.2% of the cases. Anovulation and semen factor were the most common identifiable etiologic factors in female and male partners repectively.
    Conclusion
    The etiology of infertility revealed a simi lar spectrum of causes as found in other studies. However, ovulatory failure was higher comparing to some other studies.
    Keywords: Infertility, Primary infertility, Secondary infertility, infertility causes
  • ابوالقاسم عجمی*، امیر اسماعیل نژاد مقدم، حسن معتمد، افشین خوشبخت
    مقدمه

    با توجه به اینکه وجود ایمنی بر علیه اسپرم به صورت طبیعی در نازایی های ایمونولوژیک دخالت داشته و هم چنین در مطالعات روش های پیشگیری از حاملگی از طریق تحریک سیستم ایمنی (Immunocontracoption) از اسپرم و آنتی ژن های آن برای ایجاد ایمنی و پیشگیری از حاملگی استفاده می شود، اطلاع از تاثیر راه ورود اسپرم، در ایمنی زایی آن حایز اهمیت می باشد.

    روش بررسی

    در یک مطالعه تجربی اسپرم کامل موش به همراه آدجونت کامل فروند از طریق عضلاتی (IM) و زیر پوستی (SC) و اسپرم کامل به همراه زنجیره بتای سم ویبریوکلرا (Cholera Toxin Subunite-β) به عنوان آدجونت از طریق خوراکی(Oral)، مقعدی (IR) واژینال (Ivag)، بینی (IN) و داخل صفاتی (IP) به گروه های 15 تایی موش سوری تجویز گردید. به گروه های شاهد هر کدام از روش های بالا فقط آدجونت مربوط به آن گروه به همراه حجم مساوی آنتی ژن، بافر فسفات نمکی (PBS) تجویز گردید. تجویز در روزهای صفر، 7 و 14 و 28 صورت گرفت و بعد از گذشت 26 روز (بعد از آخرین تجویز) سرم و ترشحات مخاطی واژن از موش های گروه های آزمایش و شاهد تهیه گردید. برای بررسی میزان آنتی بادی تولید شده از روش ایمونوفلوئورسانس غیرمستقیم استفاده شد، رقت آنتی بادی در سرم و ترشحات با استفاده از آنتی بادی کونژوگه باFITC (Fluorescein Isotiocyanate) نوع پلی والان تعیین گردید. آزمون های آماری Fisher exact test, Mann whitney test جهت آنالیز آماری داده ها استفاده شد.

    نتایج

    گروه داخل صفاتی (IP) به دلیل تلفات زیاد از مطالعه خارج گردید و مقایسه آماری بین نتایج سایر گروه های مورد و شاهد نشان می دهد که وجود آنتی بادی در سرم موش های روش IN, SC, IM به ترتیب با 01.0 p= و p=0.04, p= 0.01با یکدیگر اختلاف معنی دار داشته است و در مورد وجود آنتی بادی در ترشحات رحم به جز در یک مورد از گروه آزمایش IM و یک مورد از گروه آزمایش SC بقیه منفی بوده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های تحقیقی می توان نتیجه گرفت که اسپرم کامل از طریق IN, SC, IM می تواند باعث تولید آنتی بادی شود و سایر روش ها برای ایجاد ایمنی بر علیه اسپرم کامل موثر نبوده است.

    کلید واژگان: اسپرم, ایمن سازی, آنتی ژن, ایمونو فلوئورسانس, موش
    AG Ajami*, AE Nejad-Moghaddam, H Moatamed, A Khoshbakht
    Introduction

    Antifertility effects of naturally occuring antisperm antibody (ASA) in infertile couples and studies on experimental immunization of various animals with sperm antigens represent ASA as an immunocontraceptive target. The effects of different factors on sperm immunogenecity and ASA production have been studied and different results have been reported. In this study, whole sperm immunization was evaluated.

    Methods

    In this experimental study, whole mice sperm with different adjuvants i.e. complete Freund’s adjuvant (CFA), incomplete Freund’s adjuvant (ICFA), cholera toxin subunit-β (CTS-β) were administrated to mice by different routes Intramuscular (IM), Subcutaneous (SC), Intranasal (IN), Intra peritoneal (IP), Intrarectal (IR), Intravaginal (IVA) and oral. Control groups were inoculated with phosphate buffer saline (PBS) plus corresponding adjuvant. Immunization was carried out on day 0,7,14,28 and ASA titers were detected by indirect immunofluorescence (IFA) technique. The results were compared between control and experimental groups by Mann Whitney and Fisher exact tests.

    Results

    The number of positive mice for ASA in IM, IN and SC experimental and control groups were significantly different (P=0.01, P=0.01, P=0.04 respectively). However, there were no significant differences between the IR, IVA, and oral experimental and control groups. No differences were observed between ASA in vaginal washing of all groups. Due to high mortality, the IP group was excluded from the study.

    Conclusion

    It can be concluded that whole sperm antigen can induce immune response in female mice by IM, SC and IN routes, but not through IAV, IR and oral administration routes.

    Keywords: Sperm, Immunization, Antisperm antibody, Immunofluorescense
  • عباسعلی کریمپور، امیر اسماعیل نژاد مقدم
    سابقه و هدف
    علی رغم پیشرفت های بسیار در روش لقاح آزمایشگاهی(IVF) و کشت جنین در محیط آزمایشگاه (in vitro)، میزان لانه گزینی جنین های کشت یافته در محیط آزمایشگاه پس از انتقال به حفره رحمی، پایین می باشد. استفاده از سیستم هم کشتی (co- culture) یکی از راه های در دست مطالعه برای بهبود شرایط محیطی، جهت افزایش کیفیت جنین ها در محیط آزمایشگاه می باشد. هدف این تحقیق آن است که از مایع فولیکولی انسان به عنوان محیط پایه برای ایجاد سیستم هم کشتی سلول های کومولوس استفاده کرده و سپس به مقایسه آن با محیط های دیگر بپردازد.
    مواد و روش ها
    جنین های یک سلولی مورد استفاده در پژوهش از موش های سوری به دنبال تحریک تخمدانی توسط هورمون های HMG و hCG به دست آمدند. مایع فولیکولی در جریان بیرون کشیدن فولیکول ها از زنانی که پس از تحریک تخمدانی تحت عمل قرار گرفتند، تهیه شد. سلول های کومولوس با استفاده از هیالورونیداز 1 درصد از جنین های یک سلولی جدا شده و با استفاده از روش پرکل به طور نسبی از سلول های خونی پاک سازی شدند. پس از تهیه تک لایه سلول های کومولوس در محیط هامز F10 و مایع فولیکولی، جنین های یک سلولی در این دو سیستم و نیز محیط هامز F10(بدون سلول های کومولوس) و محیط مایع فولیکولی به مدت 120 ساعت، کشت داده شدند.
    یافته ها
    در محیط هامز(HF) فقط 10 درصد جنین ها مرحله توقف رشدی دو سلولی را پشت سرگذاشته و به مزحله 4 سلولی رسیدند. این نسبت در گروه های مایع فولیکولی (FF)، هم کشتی سلول های کومولوس در هامز F10 (HC) و هم کشتی سلول های کومولوس در مایع فولیکولی (FC) به ترتیب 21،27 و 69 درصد بوده است که هر سه نسبت به طور معنی داری در مقایسه با گروه HF بالاتر بوده اند (05/0< P). نسبت مزبور در گروه FC در مقایسه با دو گروه دیگر نیز بالاتر بوده است(001/0< P).
    همچنین در محیط FC، 35 درصد جنین هایی که مرحله توقف دو سلولی را پشت سر گذاشتند به رشد خود ادامه داده و به مرحله بلاستوسیست رسیدند. این نسبت در گروه های HF، HC و FF به طور معنی داری کم تر و به ترتیب 0، 9/8 و 7/7 درصد بوده است(001/0< P).
    استنتاج
    مایع فولیکولی و سلول های کومولوس در سیستم هم کشتی با تقویت اثر یکدیگر سبب می شوند این سیستم در بهبود شرایط محیط کشت، کارآیی بالاتری را در مقایسه با سیستم هم کشتی سلو ل های کومولوس در محیط هامز F10 نشان دهد.
    کلید واژگان: هم کشتی, سلول کومولوس, سلول گرانولوزا, مایع فولیکولی, کشت جنین
    A.A. Karimpour, A. Esmailnejad Moghaddam
    Background and
    Purpose
    Despite the rapid development of assisted reproduction techniques (ÂRT) in recent years, implantation rates after replacement of embryos into the uterine cavity remains low. Ân important approach to improve embryo quaility and implantation rates has been the use of coculture systems. Hence this study was undertaken to evaluate the influence of cumulus cells monolayer in follicular fluid on mouse early embryo development in vitro. Ône cell embryos were obtained from Swiss white mouse after superovulation with HMG and hÇG. Çumulus cells were prepared from mouse egg-cumulus mass after a short exposure to medium containing hyaluronidase. These cells were seprated from red blood cells using a percoll gradient. Follicular fluid was collected from patients undergoing an ÏVF program during oocyte pick-up. Granulosa cells monolayer were prepared in Follicular fluid (FÇ) and Ham’s F10 medum (HÇ). Mouse one-cell embryos were cultured in FÇ, HÇ, Ham’s F10 (HF) and follicular fluid (FF) for 120 hours. Ônly 10% of embryos passed the 2-cell growth block in HF. Howerer, the proportion of 2-cell block passed emboryos were 21%, 27% and 69% in FF, HÇ and FÇ respectively which are significantly different from HF (P<0.05). The differences between FÇ and two other treatment were also significant (P<0.001). Ïn FÇ, 35% of 4-cell embryos continued to grow to blastocyst stage whereas only 8.9% and 7.7 % of 4-cell embryos in HÇ and FF reached this stage and no embryos developed to blastocyst in HF. The blastocyst rate in FÇ was significantly higher (P<0.001). Ït can be concluded that follicular fluid and cumulus cells in monolayer form may synergistally improved early embryo culture conditions compared with all other treatments.
    Keywords: Follicular fluid, Çoculture, Granulosa cell, Ëarly embryo
  • عباسعلی کریم پور، امیر اسماعیل نژاد مقدم
    سابقه و هدف

    بهبود شرایط محیط کشت جنین به دلیل اهمیتی که در تکنیک های پیشرفته درمان نازایی دارد، مورد توجه وسیع محققان می باشد. فراهم آوردن شرایط لازم برای امکان عبور جنین ها از مرحله حساس ایست رشد می تواند به عنوان یکی از معیارهای مهم ارزیابی کیفیت محیط کشت مورد توجه قرار گیرد. یکی از تکنیک های مهم برای بهینه کردن شرایط محیط کشت استفاده از روش هم کشتی (Coculture) می باشد. در این تحقیق تاثیر هم کشتی سلول های گرانولوزا بر تکوین جنین های یک سلولی موش مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    جنین های یک سلولی از موش های سوری به دنبال تحریک تخمدانی توسط HMG و hCG به دست آمدند. سلول های گرانولوزا با استفاده از هیالورونیداز 1/0 درصد از سلول های تخم جدا شده و با استفاده از روش پرکل به طور نسبی از سلول های خونی پاکسازیشدند. جنین ها در محیط هامز F10 (گروه شاهد) و محیط هامز F10 با هم کشتی سلول های گرانولوزا (گروه مورد) به مدت 120 ساعت کشت داده شدند.

    یافته ها

    4/22% از جنین های کشت داده شده در محیط هم کشتی مرحله ایست رشدی را پشت سرگذاشتند در حالی که این نسبت به طور معنی دار در گروه شاهد کمتر بوده است (8/12%، 05/0‍ p<). همچنین در گروه هم کشتی نسبت بالاتری از جنین هایی که مرحله ایست رشدی را پشت سر گذاشته بودند با ادامه رشد به مرحله بلاستوسیست رسیدند (2/11% در مقابل 4/2%، 05/0 p<). نتیجه گیری و توصیه ها: بر اساس یافته های این تحقیق می توان گفت که سیستم هم کشتی سلول های گرانولوزا شرایط مناسب تری را درمقایسه با محیط کشت هامز F10 برای تکوین جنین ها فراهم می آورد.

    کلید واژگان: هم کشتی, سلول گرانولوزا, محیط آزمایشگاهی
    Background

    Improvements in "embryo in vitro cultures" provide novel possibilities in the treatment of infertility. To evaluate the quality of culture media, successful development of embryos beyond the growth block phase, is a useful criteria. Coculture is a newly developed technique that could optimize the culture media environment. During the present study we have evaluated the effects of coculture of granulosa cells on mouse one-cell embryo development in vitro.

    Materials and methods

    One-cell embryos were obtained through super-ovulation by HMG and HCG. Granulosa cells were collected from cumulus mass using hyaluronidase 0.1% and purified by percol method. Harvested one-cell embryos were cultured in Ham's F10 (control) and granulosa cells coculture (case) for 120 hours.

    Results

    Of harvested embryos in coculture media, 22.4% successfully passed the growth block phase, this figure was significantly lower in the control group (12.8%, p<0.05). Also 11.2% of embryos in the case group and 2.4% of controls developed to blastocyst stage,(p<0.05).

    Conclusion

    Results have revealed that granulosa coculture system could improve culture conditions for early embryos.

    Keywords: Probiotics, mechanism of action
  • الهام علی آبادی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، عباسعلی کریمپور ملکشاه
    سابقه و هدف
    منابع انرژی نقش مهمی را در تکوین جنین های قبل از لانه گزینی بر عهده دارند. یکی از مهمترین منابع تامین کننده انرژی، گلوکز می باشد که تاثیر آن در مراحل مختلف تکوین جنین مورد تحقیق بسیار قرار گرفته است. از آنجایی که فروکتوز و گالاکتوز از ایزومرهای مهم گلوکز می باشند و مطالعات کمی در خصوص تاثیر آنها بر تکوین جنین در محیط آزمایشگاه انجام گرفته است، لذا این مطالعه علاوه بر بررسی مجدد تاثیر گلوکز بر رشد و نمو جنین، تاثیر این دو ایزومر را به عنوان جایگزینی برای گلوکز در محیط کشت مورد بررسی قرار می دهد.
    مواد و روش ها
    موش های سفید سوئیسی بعد از تحریک تخمک گذاری توسط هورمون HMG و HCG و جفت گذاری 48 تا 50 ساعت بعد از آخرین تزریق، کشته شده و جنین های دو سلولی به وسیله فلاشینگ از لوله های رحمی آنها جمع آوری شدند. جنین ها به طور تصادفی به محیط های کشت موردنظر انتقال داده شده و تا مرحله هچینگ(خروج از زونا پلوسیدا) کشت داده شدند. در این تحقیق محیط های کشتT6 حاوی گلوکز(T6+g1)، T6 حاوی گالاکتوز(T6+gal)، T6 حاوی فروکتوز (T6+fr) و T6 بدون هگزوز(T6-h) مورد استفاده قرار گرفتند.
    یافته ها
    درصد جنین های رسیده به مرحله بلاستوسیست در محیط های کشت فوق به ترتیب 25/91، 09/67، 85/92 و 92/70 بود. همچنین به ترتیب 82/40، 21/25، 85/42 و 46/23 درصد از جنین ها بعد از 72 ساعت به مرحله هچینگ رسیدند. درصد جنین های بلاستوسیست و هچینگ در محیط T6+g1 و T6+ fr به طور معنی داری بیشتر از محیط T6+gal و T6-h بود(0001/0<‍P)، اما هیچ اختلاف معنی داری بین جنین های کشت داده شده در محیط T6+gal نسبت به محیط T6-h و نیز T6+fr نسبت به T6+gl مشاهده نشد.
    استنتاج
    براساس یافته های این تحقیق می توان استنتاج نمود که گالاکتوز نمی تواند جانشین مناسبی برای گلوکز در محیط کشت جنین های اولیه باشد، اما فروکتوز می تواند جایگزین گلوکز در محیط کشت شود، بدون این که تکوین جنین ها در مقایسه با گلوکز دچار اختلال شود. با وجود این استفاده از فروکتوز به عنوان جانشین گلوکز به مطالعات بیشتری نیاز دارد.
    کلید واژگان: گالاکتوز, فروکتوز, رشد و تکامل جنینی, بارورسازی آزمایشگاهی
    E., Acirc, Liabadi, A. Moghaddam, A.A. Karimpour
    Background and
    Purpose
    Ënergy sources play an important role in preimplantation development. Ëffect of glucose, an importamt energy source, has been studied in different stages of embryo development. Ënergy sources play important role in embryos development in preimplantation peroid. Glucose is one of the main sources of energy supply, and it’s effect has been studied in different stages of embryo development. Since fructose and galactose are the important isomers of glucose, thus in addition to the effect of glucose, its isomers were compared on the development of mouse embryos.
    Materials And Methods
    4-6 weeks old swiss mice were supravulated by HMG and HÇG hormones. The mice were killed 48- 50h after last injection and 2- cell embryos were collected by flashing. The embryos were cultured randomly to hatching stage using T6 medium with glucose (T6+gl), galactose(T6+ gal), fructose(T6+fr) and without hexose(T6-h).
    Results
    The percentages of embryos reached to blastocyst were 91.25, 67. 09, 92.85 and 70. 92 respectivly. Âlso, 40.82, 25.21, 42.85 and 23.46 percent of embryos were hatched after 72h of culture respectively. The percentages of blastocyst and hatching embryos in T6+gl and T6+fr were significantly greater than those in T6+gal and T6-h (p<0.0001), but there were no obvious differences between embyos cultured in T6+gal and T6–h and those cultured in T6+gl and T6+fr in reaching to blastocyst and hatching stages.Çonclusion : The results indicate that galactose can not be a proper replacement for glucose in primary embryos medium. But fructose can be an alternate for glucose in the medium, without causing any disorder in embryo development compared to glucose. But despite of this phenomenon, use of fructose as an alternate of glucose needs more studies.
    Keywords: Galactose, Fructose, Growth, Ëmbryonic, Fertilization in vitro
  • امیر اسماعیل نژاد مقدم، عباسعلی کریم پور، فرشته طالب پور امیری، فاطمه تارینگو
    سابقه و هدف

    ناباروری که عبارت از بچه دار نشدن زوج پس از یک سال زندگی زناشویی است، یکی از مشکلات مهم بهداشتی- اجتماعی جوامع مختلف محسوب می شود. شیوع نازایی در نواحی مختلف متفاوت گزارش شده است، بگونه ای که مقدار آن در گزارشهای مختلف از 5درصد بیش از 30درصد آمده است. به دلیل اهمیت تعیین میزان ناباروری در برنامه ریزی های بهداشتی و درمانی و نیز عدم انجام چنین کاری در استان، در پژوهش حاضر شیوع آن در مناطق مرکزی استان مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    نمونه گیری به روش خوشه ای- تصادفی از 15 منطقه شهری، شهرهای ساری، قائم شهر و نکا و نیز 50 روستای تابع شهرهای مذکور و با استفاده از روش مصاحبه با زنان در درب منازل توسط دو گروه آموزش دیده از دانشجویان پزشکی و مامائی انجام پذیرفت.

    نتایج

    شیوع ناباروری در این مطالعه 2/13درصد و میزان ناباروری حل نشده 4درصد بوده است. ارتباطی بین شیوع ناباروری و ازدواج فامیلی مشاهده نشد، اما بین شیوع آن و سابقه فامیلی ارتباط معنی داری دیده می شود. همچنین 4/29درصد از افراد در گروه نابارور حداقل یک بار سقط جنین داشته اند، در حالی که این نسبت در گروه بارور بطور معنی داری کم تر و فقط در حدود 3/16درصد بوده است.

    استنتاج

    شیوع بالای ناباروری ضرورت توجه به بهداشت باروری در مراکز و خانه های بهداشتی و نیز راه اندازی مراکز درمان نازائی را مورد تاکید قرار می دهد.

    کلید واژگان: ناباروری, شیوع, ضعف باروری, سقط آنی
    A. Moghaddam, A.A. Karimpoor Malakshah, F. Talebpoor Amiri, F. Taringou

    Background and

    Purpose

    Ïnfertility means, couple not having a child for a year after married life, is one of the most important socio-health problems of different societies. Â lot of variations in it’s prevalence rate has been reported some reports state that the prevalence rate is 0.5% to more than 3%. Therefore, since the determination of infertility rate is important in futhur planning of health and treatment programmes and also since it has never been done in Mazandaran province, this study was conducted to determine the prevalence rate of infertility in central region of the province.

    Materials And Methods

    Sampling was done randomly from 15 regions of sari, Ghaemshahr and Neka cities and also 50 villages affiliated to these cities. The reproduction history was obtained by home interviewers with the women, coducted by two groups of medical and midwifery students.

    Results

    The prevalence of infertility in this study was 13.2% out of which 4% were unresolved infertility. There was no statistical correlation between familial marriage and infertility, but the correlation between familial history and infertility was significant. 29.4% of infertility women had at least one experience of spontaneous abortion, while it was significantly lower in fertile women (16.3%). Çonclusion: The high prevalence of infertility necessitates a programme of assisted reproduction in health service centers and can be used for setting up such centers for the trearment of infertility.

    Keywords: Ïnfertility, Prevalence, Subfertility, Spontaneous abortion
  • امیر اسماعیل نژاد مقدم*، احمد حسینی، مجتبی رضازاده

    مقایسه تاثیر سوپر ناتنت های نواحی مختلف اپیدیدیم، روی تخمکهای تلقیح شده با اسپرمهای ظرفیت یافته (اسپرمهای ناحیه دم اپیدیدیم که 120 دقیقه پری انکوبه شده بودند) انجام گرفت. از 257 تخمک تلقیح شده 193 تخمک (74/51 درصد) در حضور سوپر ناتنت اسپرمهای ناحیه سر اپیدیدیم، بارور شدند؛ در حالی که، در صد باروری در حضورسوپر ناتنت های های نواحی تنه  و دم اپیدیدیم به طور معنی داری کاهش نشانداد: به طوری که از 274 تخمک تلقیح شده در حضور سوپر ناتنت ناحیه تنه، تنها 32 تخمک (11/49 درصد)، و از 362 تخمک تلقیح شده در حضور سوپر ناتنت ناحیه دم، 15 تخمک (4/15 درصد)، بارور شدند. از آنجایی که سوپرتاتنت حاصله از اپیدیدیم، مشتمل بر ترشحات اپیدیدیم، به ویژه ماکرومولکولهایی که برای باروری نقش ممانعت کننده دارند، می باشند. لذا از تجربه دار این طور استنتاج می شود که ممانعت کنندگی سوپر تاتنت از ناحیه ابتدایی به طرف انتهای اپیدیدیم به طور معنی داری افزایش می یابد که احتمالا بیانگر افزایش غلظت ماکرومولکولهای موجود در اپیدیدیم و با افزایش فعالیت ماکرومولکولهای مزبور می باشد. از آنجا که بالا بودن توانایی مهار کنندگی سوپر تاتنت حاصله از اسپرمها با بلوغ اسپرمها رابطه مستقیم دارد. در نتیجه می توان گفت که گروه اسپرمهای بالغ در ناحیه انتهایی به مراتب بیشتر از ناحیه ابتدایی اپیدیدیم می باشد.

    Amir Esmaeil Nejad*, Moghaddam, Ahmad Hosseini, Mojtaba Rezazadeh
    SUMMARY

    This study was conducted to shed light on to the factors contributing to fertilizing ability of the caput epididymal spermatozoa. In this content, it should be stated that seminal plasma am! epididymal fluid of most mammalians contains inhibitory factors connected to spermatozoa surface. To do this, components of different regions of mouse epididymis centrifuged and a given volume of supernatants was added to capacitated (120 min preincubated) sperm. The eggs obtained from mature mice were inseminated in the presence ,1f the supernatants. The eggs were studied after 5 to 6 hour of incubation to observe the presence of pronuclei. Of the inseminated eggs (257)in the presence of  caput supernatants only 25.49% (64) did not fertilize while the rate for the eggs inseminated in the presence of corpus (276) and cauda (362) ones, increased to 88.51 %(244) and 95.85%(347), respectively.On the basis of the results it could be concluded that proportion of immature spermatozoa in the caput epididymal region is considerably greater than those of the other two.Additionally, the smaller capability of cauda epididymal spermatozoa to fertilize eggs, after vasectomy, could be refered to destruction of inhibitory factors, occurance of acrosome reaction due to long stop in the region.

سامانه نویسندگان
  • امیر اسماعیل نژاد مقدم
    امیر اسماعیل نژاد مقدم
    (1374) دکترای حرفه‌ای(پزشکی و پیراپزشکی) علوم تشریح، دانشگاه علوم پزشکی مازندران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال