به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

امیر الماسی حشیانی

  • سید آرش یزدان بخش، سیمین نجف قلیان، آرش ایزد پناه*، محمد پروهان، عظیم فروزان، امیر الماسی حشیانی
    زمینه و هدف

    خونریزی حاد گوارشی یکی از اورژانس های پزشکی است که در صورت مدیریت صحیح، پیش آگهی خوبی دارد. جهت تثبیت وضعیت همودینامیک این بیماران، ترکیبی از درمان‎های دارویی، بهترین نتایج بالینی ممکن را داشته است در این مطالعه پیامد های کوتاه مدت تجویز همزمان وازوپرسین و ترانکسامیک اسید با تجویز هر یک به تنهایی و بدون تجویز این داروها, مقایسه شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه کار آزمایی بالینی دو سوکور از آبان ماه 1399-1398 در بیمارستان ولیعصر اراک،120 بیمار واجد شرایط با خونریزی حاد گوارشی در چهار گروه مورد بررسی قرار گرفتند. سه گروه علاوه بر اقدامت معمول، وازوپرسین یا ترانکسامیک اسید به تنهایی و یا ترانکسامیک اسید به همراه وازوپرسین دریافت کردند. پیامدهای کوتاه مدت در 24 ساعت پیگیری شد.

    یافته ها

    در این مطالعه، گروه وازوپرسین کاهش بیشتری در هموگلوبین داشتند (05/0≤P)، افزایش اوره خون در دو گروه دریافت کننده وازوپرسین کمتر از گروه های گروه دیگر بود (05/0≤P)، گروه تحت درمان با ترانکسامیک اسید نسبت به گروه تحت درمان با وازوپرسین شرایط بسیار بهتری از نظر هماتوشزی یا قطع هماتمز، نیاز به انتقال خون، خونریزی مجدد، نیاز به آندوسکوپی و جراحی اورژانسی داشتند و افزودن وازوپرسین به ترانگزامیک اسید نیز منجر به بهبود نتایج شد (05/0≤P).

    نتیجه گیری

    استفاده از ترانکسامیک اسید همراه با وازوپرسین در خونریزی دستگاه گوارش، با بهبود عملکرد کلیوی و قطع خونریزی و کاهش خطر خونریزی مجدد، نیاز به تزریق خون و مداخله آندوسکوپیک وجراحی همراه است. نتایج بلند مدت آن نیاز به مطالعه بیشتر دارد.

    کلید واژگان: خونریزی گوارشی, ترانکسامیک اسید, وازوپرسین
    Seyed Arash Yazdanbakhsh, Simin Najafgholian, Arash Izadpanah*, Mohammad Parohan, Azim Forozan, Amir Almasi Heshiani
    Background

    Acute gastrointestinal bleeding is one of the critical emergencies with good prognosis if properly managed. Combination of drug has had the best possible clinical results to stabilize the hemodynamic status of these patients. Therefore, in this study, the short-term consequences of simultaneous administration of vasopressin and tranexamic acid were compared.

    Methods

    In this double-blind clinical trial study that was conducted from November 2018 to November 2019 at Valiasr Hospital in Arak 120 eligible patients with acute gastrointestinal bleeding were included. Patients were divided into four groups of 30. In the first group (TXA) the common treatment with tranexamic acid was first infused at the rate of 10mg/kg as an initial dose over 20 minutes and then received to 1mg/kg per hour as a maintenance dose for up to four hours. The second group (VP group) received common treatment with infusion of 30 units per hour for six hours. The third group (R group) received only conventional treatments and the fourth group (TXA+VP group) received both tranexamic acid and vasopressin along with conventional treatment. The amount of light blood lose and vital signs including blood pressure and heart rate and Hg, BUN , CR , NA, K, BS, PT, PTT, INR were checked.

    Results

    In this study, the vasopressin group had a greater decrease in hemoglobin (p≤0.05), the increase in blood urea was less in the two groups that received vasopressin than the other two groups (p≤0.05). The group of tranexamic acid had much better conditions than the group of vasopressin, in terms of hematochezia or hematemesis interruption, need for blood transfusion, re-bleeding, need for endoscopy and emergency surgery, and adding vasopressin to tranexamic acid also led to improved outcomes (p≤0.05).

    Conclusion

    It seems that the concurrent use of tranexamic acid and vasopressin in upper gastrointestinal bleeding improves renal function and stops bleeding and reduces the risk of re-bleeding, the need for blood transfusion and endoscopic and surgical intervention. Its long-term results need further study.

    Keywords: Gastrointestinal Bleeding, Tranexamic Acid, Vasopressin
  • محسن شمسی *، محبوبه خورسندی، امیر الماسی حشیانی
    مقدمه

     سبک ها و راهبردهای یادگیری دانشجویان در دوره پاندمی کووید-19 با آموزشهای مجازی تحت تاثیر قرار گرفته و نیاز به پژوهش مجدد دارد تا بر اساس آنها محتواهای آموزشی مناسب تر در اختیار دانشجویان قرار گیرد. لذا مطالعه حاضر با هدف برررسی سبک یادگیری و راهبردهای یادگیری مورد استفاده دانشجویان بهداشت عمومی در طی پاندمی کووید 19 انجام گرفت.

    روش

    مطالعه از نوع مقطعی تحلیلی می باشد که به صورت سرشماری بر روی 81 نفر از دانشجویان رشته بهداشت عمومی دانشگاه علوم پزشکی اراک که حداقل یک ترم تحصیلی را گذرانده و  تمایل به شرکت در مطالعه داشتند در سال تحصیلی 401-400 اجرا گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه وضعیت آموزشی دانشجویان، پرسشنامه استاندارد سبک های یادگیری(VARK) و پرسشنامه استاندارد راهبردهای یادگیری 22 سوالی پینتریچ و دی گروت بود. داده ها  با استفاده از آزمونهای کای دو و من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

      میانگین سنی دانشجویان 2/4±59/22 سال و اکثریت دانشجویان دختر (84 درصد) بودند. میانگین ترم تحصیلی دانشجویان 2±6 نیمسال بود. بر اساس نتایج این مطالعه 76% دانشجویان تک سبکی بودند و سبک غالب، سبک شنیداری در 40% پسران و 33% دختران دارای فراوانی بیشتری بود. میانگین نمره راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان 2/13±27/86 بود که  42% در سطح متوسط و 58% در سطح بالا از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی استفاده می کردند. بین میزان استفاده از راهبرهای خوادتنظیمی یادگیری با معدل دوره دبیرستان و سابقه مشروطی دانشجویان ارتباط معنی داری  مشاهده شد (05/0>p).

    نتیجه

    نتایج این مطالعه جهت اشراف بهتر بر طراحی محتواهای آموزشی برای دانشجویان، انطباق شیوه تدریس اساتید با نوع یادگیری دانشجویان و در نهایت برای تدریس اثربخش تر در زمان پسا کرونا و آموزشهای مجازی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: راهبردهای یادگیری, سبک یادگیری, دانشجو, پاندمی کووید 19, بهداشت عمومی
    Mohsen shamsi *, mahboobeh khorsandi, amir almasi
    Introduction

     Students' learning styles and strategies during the COVID-19 pandemic have been impacted by virtual education, necessitating further investigation to provide more suitable educational content based on them. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the learning styles and learning strategies used by public health students during the COVID-19 pandemic.

    Methods

     This is a cross-sectional analytical study conducted in the form of a census on 81 public health students at Arak University of Medical Sciences who had completed at least one academic semester and were willing to participate in the study during the academic year 2021-2022. The data collection tools included the students' educational status questionnaire, the standard learning style questionnaire (VARK), and a 22-question standard learning strategies questionnaire by Pintrich and de Groot. Data were analyzed using Chi-2 and Mann-Whitney tests.

    Results

     The average age of the students was 22.59 ± 4.2 years, and the majority were female (84%). The average academic term of the students was 6 ± 2 semesters. According to the results, 76% of the students had a single style, with the dominant style being the listening style in 40% of boys and 33% of girls. The average score of students' self-regulated learning strategies was 86.27 ± 13.2, with 42% of students using self-regulated learning strategies at the intermediate level and 58% at the high level. A significant relationship was observed between the use of self-regulation learning guides and students' high school grade point average and probationary history (p < 0.05).

    Conclusion

     The findings of this study can inform the design of educational content for students, enable adaptation of professors' teaching styles to students' learning preferences, and enhance teaching effectiveness in the post-coronavirus era.

    Keywords: learning strategies, learning style, student, Covid-19 pandemic, Public Health
  • روح الله نوری، محسن شمسی، محبوبه خورسندی، امیر الماسی حشیانی
    سابقه و هدف

     بررسی رفتار مادران به هنگام وقوع سانحه برای کودک در برنامه ریزی های لازم در راستای توانمندسازی مادران و حفظ سلامت کودکان می تواند موثر باشد. لذا مطالعه حاضر به عنوان یک نیازسنجی آموزشی و با هدف تعیین قدرت پیشگویی سازه های مدل اعتقاد بهداشتی در انجام کمک های اولیه توسط مادران دارای کودک زیر 6 سال در زمان سانحه در شهرستان ازنا انجام پذیرفته است.

    روش کار

     پژوهش حاضر مطالعه مقطعی- تحلیلی بر روی 100 نفر از مادران دارای کودک کمتر از 6 سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر ازنا در سال 1401-1400 می باشد. روش گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته پایا و روا بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی بوده است. اطلاعات جمع آوری شده توسط نرم افزار spss 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

     میانگین و انحراف معیار سن مادران 56/3 ± 41/27 سال، سن کودکان 38/1 ± 9/2 سال مشاهده شد. میانگین نمرات آگاهی مادران 8/25، موانع درک شده 84/61، خود کارآمدی 08/64، عملکرد 74/21، بود. نتایج نشان داد که بین آگاهی، منافع درک شده همبستگی مثبت، بین خودکارآمدی و موانع  درک شده همبستگی منفی وجود داشت. در تحلیل رگرسیونی سن کودک و سازه های موانع درک شده و خودکارآمدی در مجموع 18 درصد (180/0=  R2) از تغییرات رفتار را پیشگویی نمودند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به تاثیرگذاری سازه های منافع درک شده و خودکارآمدی و موانع درک شده باید در توانمندسازی مادران جهت مدیریت صحنه به هنگام وقوع سانحه برای کودک برنامه های آموزشی با تاکید بر این سازه ها اجرا گردد.

    کلید واژگان: سانحه, توانمندسازی, کمک های اولیه, مدل اعتقاد بهداشتی, مادر, کودک
    Roholah Nori, Mohsen Shamsi, Mahboobeh Khorsandi, Amir Almasi-Hashiani
    Background and Aim

     The survey of mother behavior in time of accident and empowerment for management is necessary to achieve health of mothers and children. Therefore for educational need assessment the aim of this study was to determine the Measurement of HBM constructs in the aim first aid to accidents and injuries in mothers with children in Azna city.

    Methods

     This is a cross sectional and analytical study, that was carried on 100 mothers with children aged less than 6 years are referred to health centers in the city of Azna in 2021-2022. Data was collected with a made research questionnaire reliable and valid based on the Health Belief Model. The data collected were analyzed by software spss16.

    Results

     The mean and standard deviation of mothers' age was 27.41 ± 3.56 years, children's age was 2.9 ± 1.38 years. The mean scores of mothers' knowledge were 25.8, perceived barrier 61.84, self - efficacy 64.08, the performance was 21.74. The results showed that there was a positive correlation between knowledge, perceived benefits, and a negative correlation between self - efficacy and perceived barrier. In the regression analysis, the age of the child and the construct of perceived barrier and self-efficacy predicted a total of 18% (R2 = 0.180) of behavior changes.

    Conclusion

     Considering the effectiveness of the constructs of perceived benefits and self - efficacy and perceived barrier, training programs should be focused an implemented to empower mothers to manage the scene when an accident occurs.

    Keywords: Accident, Empowerment, First aid, Health belief model, Mothers, Children
  • سارا همتایی گشتی، محسن شمسی*، محمدعلی صحرائیان، راحله سلطانی، امیر الماسی حشیانی
    مقدمه و هدف

    بیماری ام اس شایعترین بیماری نورولوژیک در جهان و سومین عامل ناتوانی در بین بیماریهای مزمن می باشد. یکی از ارکان کنترل بیماری تبعیت از رژیم دارویی می باشد که دستیابی به این هدف مستلزم به کارگیری ابزاری مناسب در متون علمی است. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی ابزار سنجش تبعیت دارویی در بیماران ام اس بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده انجام شده است. 

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی در سال 1401-1400 با روش نمونه گیری تصادفی بر روی 269 نفر از بیماران ام اس مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی سینا در تهران انجام شد. روایی صوری به صورت کیفی و کمی مورد بررسی قرار گرفت. سپس نسبت و شاخص روایی محتوای ابزار، با قضاوت کیفی یک پانل 10 نفره خبرگان محاسبه گردید، سپس پایایی با تعیین همسانی درونی (ضریب آلفای کرونباخ) بررسی و مورد تایید قرار گرفت.

    نتایج

    میانگین سنی بیماران 63/9±04/35  سال و میانگین سن ابتلای آنان به بیماری 6/9±48/32 سال بود. پس از بررسی نتایج روایی، سوالاتی که شاخص روایی محتوایی آنها کمتر از حد مجاز بود، اصلاح شد و تغییرات لازم در آنها صورت گرفت سپس مراحل روایی آنها تکرار شد تا مقدار مطلوب یعنی نسبت روایی محتوا بیش از 62/0 و شاخص روایی محتوا بیشتر از 79/0حاصل شد. میانگین ضرایب آلفای کرونباخ محاسبه شده برابر با 87/0 بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه شواهد مناسبی در خصوص ابزار مناسب پایا و روا جهت سنجش تبعیت دارویی در بیماران ام اس بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده را فراهم نمود.

    کلید واژگان: نظریه رفتار برنامه ریزی شده, روایی و پایایی, بیماری ام اس, تبعیت دارویی
    Sara Hamtayee Ghashti, Mohsen Shamsi *, MohammadAli Sahraian, Raheleh Soltani, Amir Almasi
    Background and Objective

    Multiple sclerosis is the most common neurological disease in the world and third cause of disability in chronic disease. One of the dimension to treatment of MS is adherence drugs that need development of an instrument.  This study aimed to evaluate the reliability and validity of treatment adherence drugs tool in patient with multiple sclerosis (MS) based on the theory of planned behavior.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study in 2021-2022 that was carried out on 269 patients with MS were referred to Sina Hospital in Tehran city with a random sample.  Through quantitative and qualitative face validity, content validity index, with a 10-member panel of experts examined to judge the quality and reliability by determining the internal agreement (Cronbach's alpha coefficient) and was approved estimates.

    Results

    The mean age of patients was 35.04±9.63 years and mean age of morbidity was 32.48±9.6 years. After reviewing the results validity, content validity index less than limit the questions to be revised and the necessary changes were made in the narrative process is repeated until the desired amount of content validity index of more than 0.62 reliability content was more than 0.79. Test-retest and reliability with more than 0.7 was confirmed. The mean of Cronbach's alpha coefficient was 0.87.

    Conclusion

    The results of this study provided good evidence of valid and reliable tools to assess treatment adherence drugs in patients with MS based on the theory of planned behavior.

    Keywords: Theory of planned behavior, Reliability, Validity, Multiple Sclerosis, Treatment Adherence
  • احمد فرهادیان، محبوبه خورسندی، محسن شمسی*، امیر الماسی حشیانی
    مقدمه و هدف

    آنفلوانزا یک بیماری حاد دستگاه تنفسی با قدرت واگیری زیاد است که آموزش افراد به خصوص سفیران سلامت به عنوان بازوان اجرایی کادر بهداشتی می تواند در پیشگیری از این بیماری در جامعه موثر باشد. لذا هدف از این مطالعه تعیین تاثیرآموزش بهداشت با مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیری کننده از آنفلوانزاA  (H1N1)  در سفیران سلامت شهری شهرستان باخرز می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع نیمه تجربی بر روی 104 نفر از سفیران سلامت باخرز که به روش آسان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل هر کدام 52 نفر اجرا گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه پژوهشگر ساخته مبتنی برمدل اعتقادبهداشتی بود که بر اساس طیف نگرش سنج 5 گزینه ای لیکرت طراحی شده بود. گروه مداخله  در قالب کارگاه آموزشی 5 جلسه ای آموزش دیده و نهایتا داده ها از هر دو گروه دو ماه بعد از مداخله جمع آوری و توسط آزمونهای کای دو و آنالیز کوواریانس (ANCOVA) مقایسه شدند. 

    نتایج

    بعد از آموزش میانگین نمرات سازه های مدل اعتقاد بهداشتی در گروه مداخله افزایش یافت به گونه ای که رفتار های پیشگیری کننده قبل از مداخله از 07/2±73/10 به70/2±86/13 بعد از مداخله افزایش معنی داری یافت (001/0>p).

    نتیجه گیری

    برنامه آموزشی بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی همراه با پیگیری های فعال در خصوص اتخاذ رفتارهای پیشگیری کننده از آنفلوانزاH1N1  در سفیران سلامت موثراست، بنابراین پیشنهاد می گردد که برنامه های مبتنی برمدل اعتقاد بهداشتی جهت آموزش رفتارهای پیشگیری از آنفلوانزا به کارگرفته شود.

    کلید واژگان: مدل اعتقاد بهداشتی, آنفلوانزاA, زیرگونهH1N1, سفیران سلامت
    Ahmad Farhadian, Mahboobeh Khorsandi, Mohsen Shamsi *, Amir Almasi Hashiani
    Background and Objective

    Influenza is an acute respiratory disease with high infectivity. Therefore, educating health delegates as executive arms of health system can be effective in preventing spread of disease in society. Therefore, the aim of this study was to determine the effect of health education with health belief model on influenza A (H1N1) prevention behaviors in health delegates of Bakhrez city.

    Materials and Methods

    This is a quasi-experimental study that was carried out on 104 Bakhrez health delegates who were available and randomly divided into intervention and control groups of 52. The instrument used was a researcher-made questionnaire based on the health belief model that was designed based on 5 Likert scale. The intervention group was trained in a 5 session workshop and finally data from both groups were collected and compared two months after the intervention with chi-square and ANCOVA test.

    Results

    After training, the mean scores of health belief model constructs in the intervention group increased; so, that preventive behaviors before the intervention increased significantly from 10.73±2.07 to 13.86± 2.70 after the intervention (p<0.001).

    Conclusion

    The educational program based on the health belief model along with active follow-up on the adoption of H1N1 influenza prevention behaviors is effective in health ambassadors; so, it is recommended that programs based on the health belief model be used to teach influenza prevention behaviors.

    Keywords: Health Belief Model, Influenza A, H1N1 Subtype, Health Delegates
  • ملیحه فرامرزی، محسن شمسی*، محبوبه خورسندی، امیر الماسی حشیانی

    مقدمه :

     نارسایی کلیه یکی از مهم ترین عوارض دیررس بیماری دیابت است و بیش از نیمی از افرادی که در انتظار پیوند کلیه هستند؛ افراد مبتلا به دیابت می باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای مراقبت از کلیه ها؛ در بیماران دیابتی نوع 2 انجام پذیرفته است.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر به صورت نیمه تجربی بر روی 88 نفر از بیماران دیابتی نوع 2، که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد (هر کدام 44 نفر) تقسیم شدند، اجرا شده است. گردآوری داده های مربوط به رفتارهای مراقبت از کلیه ها با پرسش نامه ی روا و پایا، بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی صورت پذیرفت. قند خون ناشتای بیماران قبل از آموزش برای هر دو گروه سنجیده شد و سپس اعضاء گروه آزمون به مدت یک ماه بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی تحت آموزش قرار گرفتند. پس از سه ماه؛ سنجش رفتارهای مراقبت از کلیه ها و اندازه گیری قند خون ناشتا تکرار شد و اطلاعات با استفاده از آزمون های کای دو، t زوجی، t مستقل و آزمون  ANCOVAتجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    سه ماه بعد از مداخله آموزشی، عملکرد بیماران دیابتی در زمینه ی پیشگیری از عوارض کلیوی در گروه مداخله افزایش معنی دار (0/001>p) و شاخص قند خون ناشتا کاهش اندک داشت.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که با آموزش بیماران دیابتی و نیز انجام پی گیری های فعال و تلاش در رفع موانع درک شده بیماران می توان مهارت های آنان را در زمینه رفتارهای مرتبط با سلامت کلیوی بالا برد و موجب کاهش بروز عوارض در بیماران شد.

    کلید واژگان: مدل اعتقاد بهداشتی, نارسایی کلیوی, بیماری دیابت
    Maliheh Faramarzi, Mohsen Shamsi*, Mahboobeh Khorsandi, Amir Almasi Hashiani
    Introduction

    Kidney failure is one of the mainlate complications of diabetes so that more than half of patients waiting for a kidney transplant are suffering from diabetes as well. This study aimed to determine the effect of education underpinned by the health belief model on kidney care behaviors in type 2 diabetic patients.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was performed on 88 type 2 diabetic patients, who were selected using the cluster sampling method and were randomly divided into experimental and control groups (44 patients per group). The required data were collected using a valid and reliable questionnaire underpinned by the health belief model and fasting blood sugar of patients before training for both groups, and then the experimental group was then trained for one month based on the health belief model and again after three months. Kidney and fasting blood care behaviors were measured, and the collected data were analyzed using chi-squared test, paired sample t-test, independent sample t-test, and ANCOVA.

    Results

    Three months after the educational intervention, the performance of diabetic patients regarding the prevention of renal complications increased significantly in the intervention group (p<0.001), and the fasting blood sugar index decreased slightly.

    Conclusion

    This study showed that  after training diabetic patients and having active follow-ups and efforts to facilitate patients' perceived barriers, their skills in kidney health-related behaviors can be improved to reduce the incidence of complications in patients.

    Keywords: Health Belief Model, Kidney Failure, Diabetes
  • حسام الدین مدیر*، علیرضا کمالی، اسماعیل مشیری، آناهیتا فتحی، امیر الماسی حشیانی
    هدف

    هدف از مطالعه فوق مقایسه اثر افزودن نیوستیگمین به روپیواکایین و سوفنتانیل به روپیواکایین در اسپاینال انستزی برای جراحی هرنیورافی بود.

     روش اجرا:

     دراین مطالعه کارازمایی بالینی دوسوکور تعداد105 بیمارکه کاندید هرنیورافی در بیمارستان ولیعصر اراک بودند وارد مطالعه شده و براساس روش تصادفی سازی بلوکه ای به سه گروه 35 نفره تقسیم شدند. در تمام بیماران از روپیواکایین 5/0 درصد 3 میلی لیتر (15 میلی گرم) جهت اسپاینال استفاده نمودیم. در گروه اول بیماران 50 میکروگرم نیوستیگمین، در گروه دوم بیماران 5 میکروگرم سوفنتانیل و در گروه سوم بیماران 1 میلیلیتر اب مقطر اینتراتکال دریافت نمودند. بلوک حسی و حرکتی و درد در ریکاوری ودرساعتهای 1 و 2 و 4 و 6 و 12 پس از عمل و مقدار مخدر مصرفی ثبت گردید. داده ها توسط نرم افزار spss 20 آنالیز گردید.

    نتایج

    در زمان 105 و120 دقیقه بعد از شروع جراحی درگروه سوفنتانیل ضربان قلب کمتر از گروه نیوستیگمین بود (027/0=P).مدت زمان سپری شده تا شروع بلوک حسی در گروه پلاسبو بیشتر از سایر گروه ها و طول مدت بلوک حسی و حرکتی در گروه پلاسبو از همه کمتر بود(0001/0= P). اما از نظر مدت زمان سپری شده تا شروع بلوک حسی و حرکتی و طول مدت یا دوام بلوک حسی و حرکتی بین دو گروه سوفنتانیل و نیوستیگمین اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد (05/0 P>). درد در گروه پلاسبو به جز ریکاوری از دو گروه دیگر بیشتر بود (0001/0= P). اما بین دوگروه سوفنتانیل و نیوستیگمین اختلاف آماری معنی داری در هیچ یک از زمان ها مشاهده نشد (05/0< P). مقدار مخدر مصرفی در گروه پلاسبو بیشتر بود (0001/0= P).اما اختلاف آماری معنی داری از نظر مقدار مخدر مصرفی بین 2گروه مشاهده نشد.05/0

    کلید واژگان: نئوستیگمین, روپیواکائین, سوفنتانیل, اسپاینال آنستزی, هرنیورافی
  • فروزان حدادی، احسان الله غزنوی راد، امیر الماسی حشیانی، حمید ابطحی
    سابقه و هدف

    ژن های مقاومت ترکیبات آمونیوم چهار ظرفیتی(Quaternary ammonium compounds-qac) در ایجاد مقاومت باکتری های گرم منفی تولیدکننده بتالاکتامازهای وسیع الطیف (ESBL –(Extended-spectrum beta-lactamase به مواد گندزدا نقش مهمی ایفا می کنند. این مطالعه به منظور شناسایی ژن های مقاومت qacE∆1،qacG ،qacE ،qacF در اشریشیا کلی تولیدکننده بتالاکتاماز های وسیع الطیفESBL)) به بنزالکلونیوم کلراید انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی روی 150 نمونه بالینی بیمارستان های منتخب اراک انجام شد. با استفاده از روش های فنوتیپی دیسک دیفیوژن و دیسک های ترکیبی و بررسی ژن های CTXM1،TEM ، SHV،  توسط روش های ژنوتیپی، سویه های ESBL شناسایی شدند. همچنینPCR  برای تعیین ژن های مقاومت qacE∆1،qacG ،qacE ،qacF و الکتروفورز محصولات PCR و حداقل غلظت مهاری(Minimum inhibitory concentration -MIC) بنزالکونیوم کلراید نسبت به اشریشیاکلی تولیدکنندهESBL انجام شد. الگوی آنتی بیوتیکی، اشریشیاکلی(ESBL)، ژن های مقاومت آمونیوم چهارظرفیتی و MIC بنزالکونیوم کلراید بررسی شدند.

    یافته ها

    60 درصد اشریشیاکلی ها، تولیدکننده ESBL بودند. ژن مقاومت qacE∆1 در همه آن ها مشاهده شد و ژن های مقاومتqacG ،qacE ،qacF در هیچکدام از سویه ها دیده نشد. در سویه ها حداقل غلظت مهاری بین 32 تا 64 میلی گرم در لیتر برای بنزالکلونیوم کلراید بدست آمد. مقاومت به کارباپنم ها(33/33درصد) مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که ژن مقاومت qacE∆1 و مقاومت به ماده گندزدا بنزالکونیوم کلراید افرایش یافته است همچنین افزایش مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک های مورد مطالعه در سویه های اشریشیاکلی ESBL مشاهده شد.
     

    کلید واژگان: اشریشیا کلی, بتالاکتاماز, بنزالکلونیوم کلراید, گندزدا
    F Hadadi, E Ghaznavirad, A Almasi, Hashiani, H Abtahi
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    The resistance genes of quaternary ammonium compounds(qac) play an important role in the resistance of gram-negative bacteria producing broad-spectrum beta-lactamases to disinfectants. The aim of this study was detection of qacEΔ1, qacG, qacE, qacF resistance genes in Escherichia coli producing broad-spectrum beta-lactamases to benzalkonium chloride.

    METHODS

    This study cross sectional-descriptive was conducted on 150 clinical samples of selected hospitals in Arak. ESBL strains were identified by using phenotypic methods of disc diffusion and combinatory disc method and evaluating the SHV, TEM, CTXM1 genes by genotyping method. The PCR was performed to determine the resistance genes qacEΔ1, qacG, qacE and qacF.The electrophoresis of PCR products and the MIC of benzalkonium chloride were relative to E. coli producing ESBL. Antibiotic pattern of Escherichia coli (ESBL), quadruple ammonium resistance genes and benzalkonium chloride MIC were also investigated.

    FINDINGS

    This study showed that 60% of Escherichia coli were ESBL producer. The qacEΔ1 genes were observed in all of them and qacE, qacF, qacG genes were not found in any of the strains. The strains had MIC range from 32 to 64 mg/l for benzalkonium chloride. Resistance to carbapenems (33.33%) was observed.

    CONCLUSION

    This study showed that qacEΔ1 resistance gene and resistance to disinfectant benzalkonium chloride increased. Also increased resistance to the antibiotics studied were observed in E. coli ESBL strains.

    Keywords: Escherichia Coli, Beta-Lactamase, Benzalkonium Chloride, Disinfectant
  • رضا عمانی سامانی، امیر الماسی حشیانی، مریم رضوی، سمیرا وصالی، ماهرو رضایی نژاد، سامان معروفی زاده، مهدی سپیدارکیش*
    مقدمه

    تخمین شیوع اختلالات قاعدگی جهت برنامه‌ریزی خدمات بهداشتی-درمانی و شناخت عوامل خطر این اختلالات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

    هدف

    هدف از این مطالعه مروری ساختار یافته شناسایی و تجمیع شیوع اختلالات قاعدگی در ایران است.

    موارد و روش ها

    مطالعات مرتبط با جستجو در شش پایگاه داده و بررسی ارجاعات و رفرنس‌های مقالات مورد نظر شناسایی شدند. عنوان، خلاصه و متن کامل مقالات توسط دو مرورگر به طور مستقل مورد بازبینی قرار گرفت. جهت یکپارچه‌سازی داده‌ها از متاآنالیز با اثر تصادفی استفاده شد.

    نتایج

    پس از بررسی عنوان، چکیده و متن کامل مقالات تعداد 35 مقاله در آنالیز نهایی وارد و تعداد 21344 نمونه از زنان سنین باروری وارد متاآنالیز شد. شیوع کلی دیسمنوره در ایران بر مبنای مدل تصادفی 73/277% با فاصله اطمینان (81/42-65/12) 95% برآورد گردید. شیوع کلی الیگومنوره 13/11% با فاصله اطمینان (19/16-10/04) 95% برآورد گردید. شیوع پلی‌منوره، هیپرمنوره، هیپومنوره، منوراژی، متروراژی و آمنوره ثانویه به ترتیب معادل (12/56-7/33 CI=95%) 94/9%، (16/57%-9/31% CI=95%) 12/94%، (7/30%-3/20% CI=95%) 5/25%، (25/69-12/78 CI=95%) 19/24%، و (10/08-1/99 CI=95%) 6/044%، بدست آمد.

    نتیجه گیری

    اختلالات قاعدگی در میان زنان ایرانی از شیوع بالایی برخوردار است و به عنوان یک مشکل اساسی سلامت باروری زنان که تبعات نامطلوب اقتصادی و اجتماعی بسیار دارد مورد غفلت واقع شده است. تشخیص و درمان این اختلالات به ویژه در کشورهای درحال توسعه مانند ایران باید در نظام مراقبت‌های اولیه بهداشتی و درمانی سلامت تولیدمثل گنجانده شود.

    کلید واژگان: اختلالات قاعدگی, آمنوره, دیسمنوره, منوراژی, الیگومنوره
    Reza Omani Samani Ph.D., Amir Almasi Hashiani Ph.D., Maryam Razavi M.D., Samira Vesali M.Sc., Mahroo Rezaeinejad M.D., Saman Maroufizadeh Ph.D., Mahdi Sepidarkish Ph.D.
    Background

    Understanding the prevalence of menstrual disorders has important implications for both health service planning and risk factor epidemiology.

    Objective

    The aim of this review is to identify and collate studies describing the prevalence of menstrual disorders in Iran.

    Materials and Methods

    Studies with original data related to the prevalence of menstrual disorders were identified via searching six electronic databases and reviewing citations. All abstracts or titles found by the electronic searches were independently scrutinized by two reviewers. The Meta-analysis was performed with a random effects model, considering the remarkable heterogeneity among studies. A total of 35 eligible epidemiological studies were included in this review.

    Results

    Overall, the pooled prevalence of primary dysmenorrhea was 73.27% (95% CI=65.12-81.42). The mean proportion of women with oligomenorrhea was 13.11% (95.5%, 95% CI: 10.04-16.19). We identified 16 studies that reported polymenorrhoea with a random effect of pooled prevalence estimate of 9.94% (95% CI 7.33%-12.56%). The prevalence estimate of hypermenorrhea was 12.94% (95% CI 9.31%-16.57%). Overall prevalence of hypomenorrhea was 5.25% (95% CI 3.20%-7.30%), ranging from 0.9- 12.90%. Pooling six studies that reported estimates for menorrhagia, the overall prevalence was 19.24% (95% CI 12.78-25.69). Overall, 6.04% (95% CI: 1.99-10.08) of the women were shown to have metrorrhagia.

    Conclusion

    This systematic review suggests that the average prevalence of menstrual disorders in Iran is substantial. It has been neglected as a fundamental problem of women's reproductive health. Diagnosis and treatment of these disorders should be included in the primary health care system of reproductive health.

    Keywords: Menstruation disturbances, Amenorrhea, Dysmenorrhea, Menorrhagia, Oligomenorrhea
  • مجید طاهری، محمود عباسی، مهری محمدی، ابوالفضل محمدبیگی، ابوالفضل جوکار، محسن مختاری، امیر الماسی حشیانی *
    مقدمه
    نیاز روزافزون به فنون نوین آموزش الکترونیکی و مجازی در علوم پزشکی به صورتی که بتوان بدون محدودیت زمانی در هر نقطه از امکانات کامل آموزشی استفاده کرد، هر روز بیشتر از قبل احساس می شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر وب بر روی یادگیری شناختی در درس روش تحقیق کارشناسان بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اراک در سال 1393 است.
    روش ها
    پژوهش حاضر مطالعه ای کارآزمایی بالینی و به صورت parallel با طرح پیش آزمون - پس آزمون است که 60 نفر از کارشناسان بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اراک به صورت کاملا تصادفی به دو گروه سنتی و مبتنی بر وب تقسیم شدند. روش مداخله برای گروه نخست شامل یک دوره آموزش به صورت سخنرانی 3 روزه در مورد روش تحقیق و برای گروه دوم شامل یک دوره آموزشی مبتنی بر وب بود. در شروع و پایان هر دوره میزان دانش فراگیران هر دو گروه با انجام پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد و برای تحلیل آماری و آزمون فرضیات پژوهش از شاخص های آمار توصیفی و آزمون t در استنباط داده ها بهره گرفته شد.
    یافته ها
    آموزش الکترونیکی در ایجاد یادگیری شناختی فراگیران موثر بود و بین یادگیری شناختی فراگیران دو گروه مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت (001/0=p). در سطح دانش (001/0=p)، فهمیدن (001/0=p) و کاربستن (001/0=p) فراگیرانی که آموزش الکترونیکی دیده اند و فراگیرانی که آموزش سنتی دیده اند تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین در سطح تحلیل (714/0=p)، ترکیب (628/0=p) و ارزشیابی (181/0=p) فراگیرانی که آموزش الکترونیکی دیده اند و فراگیرانی که آموزش سنتی دیده اند تفاوت معناداری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    استفاده از روش های آموزش مجازی باعث افزایش یادگیری در حیطه شناختی می شود و به کار بردن آموزش الکترونیکی با توجه به پیشرفت علوم، از ضروریات است ولی در کنار آن به منظور افزایش میزان یادگیری در سطوح بالاتر استفاده از روش های سنتی مانند سخنرانی نیز توصیه می شود.
    کلید واژگان: آموزش, آموزش الکترونیکی, آموزش سنتی, روش تحقیق, طبقه بندی حوزه شناختی بلوم, یادگیری
    Majid Taheri, Mahmoud Abbasi, Mehri Mohammadi, Abolfazl Mohammadbeigi, Abolfazl Jokar, Mohsen Mokhtari, Amir Almasi-Hashiani *
    Background and Objectives
    Electronic learning is a pre-constructed and programmed use of electronic system and computer for supporting the process of learning. This study aimed to investigate the effect of electronic education on cognitive learning of health pratitioners and compares this new education with traditional one in research methodology in Arak University of Medical Sciences in 2014.
    Materials and Methods
    This was a quasi-experimental study with a pre-and-post test design. All of health practitioners of Arak University of Medical Sciences (60 people) were chosen as the study sample, and randomly divided into two, conventional and web-based groups. The intervention method for the first group was a 3-days workshop on research methodology and for the second group it consisted of a web-based education course on same subject. The students’ knowledge in both groups was measured at the beginning and end of each course with pre and post tests and the scores was compared through paired T- test.
    Results
    The cognitive learning is measured with 81% significance in pre and post-test processes (p=0.001). We use the descriptive statistics indexes and T-test to understand the data with purpose of statistics analysis and hypothesis test. The result shows that electronic education in cognitive learning is successful. There is significant different between students with electronic education and traditional one. In addition electronic education increases student’s knowledge (p=0.001) and understanding (p=0.001). Ability of analysis and assessment in students who pass electronic learning is very high in comparison with those who don’t pass it.
    Conclusion
    Using web-based education as a training method causes promotion of student’s cognitive learning and paves the way for using this method along with classic training methods in research methodology. A combination of the mentioned factors is effective on e-learning for higher education.
    Keywords: Acid Blue 113, Persulfate, Ultrasonic, Zero, valent iron
  • امیر الماسی حشیانی، مهدی سپیدار کیش، رضا عمانی سامانی *
    هدف
    تغییرات وزن مادر در طول بارداری می تواند با پیامدهای بد مادری و نوزادی همراه باشد. هدف این مطالعه بررسی ارتباط افزایش وزن دوره بارداری ((Gastational weight gain،GWG با زایمان سزارین، وزن کم هنگام تولد و زایمان زودرس در زمان تولد در زنان با شاخص توده بدنی کم تر از 5/18 کیلوگرم بر متر مربع بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، اطلاعات مورد نیاز از 103 بیمارستان از مناطق مختلف استان تهران (1394) که بلوک زایمان داشتند توسط 103 مامای آموزش دیده جمع آوری شد و تعداد 234 زن باردار با شاخص توده بدنی قبل از بارداری کم تر از 5/18 کیلوگرم بر متر مربع که وضعیت GWG آن ها مشخص بود و زایمان تک قلویی داشتند وارد مطالعه شدند. طبقه بندی GWG برای زنان با شاخص توده بدنی کم تر از 5/18 کیلوگرم بر متر مربع بر اساس توصیه انستیتو پزشکی(Institute of medicine، IOM) انجام شد.
    یافته ها
    در این مطالعه شیوع وزن کم هنگام تولد 94/5 درصد، شیوع زایمان سزارین 16/56 درصد و شیوع زایمان زودرس 17/7 درصد به دست آمد. شیوع زایمان سزارین در زنان با GWG بیش تر از مقدار توصیه شده IOM 59/2 برابر زنان با GWG متناسب با مقدار توصیه شده IOM بود. هم چنین شیوع زایمان زودرس در زنان با GWG کم تر از مقدار توصیه شده 01/5 برابر زنان با GWG متناسب با مقدار توصیه شده IOM بود و ارتباط معنی داری بین شیوع وزن کم هنگام تولد با سطوح GWG وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    در زنان با شاخص توده بدنی کم تر از 5/18 کیلوگرم بر متر مربع، GWG کم تر از مقدار توصیه شده IOM خطر زایمان زودرس را افزایش می دهد و در زنان با GWG بیش تر از مقدار توصیه شده IOM خطر سزارین بیش تر می باشد.
    کلید واژگان: افزایشوزن, بارداری, زایمان زودرس, نوزاد کم وزن, سزارین, شاخص توده بدن
    Amir Almasi-Hashiani, Mahdi Sepidarkish, Reza Omani-Samani *
    Introduction
    Gestational weight gain (GWG) can be associated with some adverse maternal and neonatal outcomes. Relatively, in order to investigate the relationship between GWG with cesarean delivery, low birth weight and preterm birth in women with a body mass index (BMI) less than 18.5 kg per square meter, this study was accomplished.
    Materials And Methods
    This was a cross-sectional study. Data were collected by 103 trained midwifes from 103 hospitals, which were equipped to obstetrics and gynecology wards, in Tehran (2015). Meaningly, 234 underweight pregnant women who had singleton births were studied. GWG was categorized by institute of medicine (IOM) recommendation.
    Results
    The prevalence of LBW, cesarean section and preterm birth was 5.94, 56.16 and 7.17%, respectively. The risk of cesarean delivery in women with high GWG was 2.59 times (p=0.018) than those with normal GWG. The risk of preterm birth in women with low GWG was 5.01 times (p=0.019) than those with normal GWG. Considerably, after controlling for confounder variables, no significant association was observed between GWG and low birth weight in underweight women.
    Conclusion
    In underweight women (BMI less than 18.5 kg per square meter), the risk of preterm birth, and the risk of cesarean delivery, respectively, was increased with GWG less and more than the recommended amounts by IOM
    Keywords: Weight Gain, Pregnancy, Premature Birth, Low Birth Weight, Cesarean Section, Body Mass Index
  • مهدی رنجبران، رضا عمانی سامانی*، امیر الماسی حشیانی، پگاه مطوری پور، اشرف معینی
    مقدمه

     سندرم پیش از قاعدگی یک اختلال شایع در بین زنان است که با تغییرات جسمی، خلقی و رفتاری در فاز لوتیال چرخه قاعدگی زنان در سنین باروری (بین منارک تا یایسگی) مشخص می شود.

    هدف

     هدف این مطالعه تعیین شیوع سندرم پیش از قاعدگی در ایران بر اساس یک مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز می باشد.

    مواد و روش ها

     در این مرور ساختار یافته و متاآنالیز، بانک های اطلاعاتی ISI Web of Knowledge، PubMed، Scopus، Google Scholar، و پایگاه های داخلی شاملIranMedex ، SID و Magiran برای مقالات منتشر شده به زبان فارسی و انگلیسی تا شهریور 1395 مورد بازبینی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار Stata نسخه 11 انجام گرفت. از آزمون Q و شاخص2I جهت بررسی عدم تجانس استفاده شد. برای بررسی عوامل موثر بر ناهمگونی نتایج مطالعات در شیوع سندرم پیش از قاعدگی از متارگرسیون استفاده شد.

    نتایج

     تعداد 9147 نمونه از زنان سنین باروری طبق نتایج 24 مطالعه وارد متاآنالیز شده و مورد بررسی قرار گرفت. شیوع کلی سندرم پیش از قاعدگی در ایران بر مبنای مدل تصادفی 8/70% با فاصله اطمینان 95% (7/77-8/63) برآورد گردید. نتایج آنالیز زیر گروه ها نشان داد که شیوع سندرم پیش از قاعدگی در  بین دانش آموزان دبیرستان 4/80% با فاصله اطمینان 95% (9/93-9/66)، در بین دانشجویان 9/68% با فاصله اطمینان 95% (6/78-2/59) و در جمعیت عمومی 9/54% با فاصله اطمینان 95% (2/58-6/51) می باشد. مدل تک متغیر متارگرسیون نشان داد با افزایش سن، شیوع سندرم پیش از قاعدگی کاهش می یابد ولی از نظر آماری معنادار نبود (155/0 =p)

    نتیجه گیری

     یافته های مطالعه حاضر نشان دهنده شیوع بالای سندرم پیش از قاعدگی در بین زنان ایرانی به خصوص دختران دانش آموز دبیرستانی بود. مطالعات اپیدمیولوژیکی بیشتر جهت شناسایی عوامل تاثیر گذار ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: سندرم پیش از قاعدگی, ایران, مرور ساختاریافته, متاآنالیز
    Mehdi Ranjbaran, Reza Omani Samani, Amir Almasi-Hashiani, Pegah Matourypourm.Sc., Ashraf Moini
    Background

    Premenstrual syndrome (PMS) is a common disorder characterized by physical, mental and behavioral changes in the luteal phase of the menstrual cycle in the reproductive age women.

    Objective

    The present study aimed to determine the overall prevalence of PMS in Iran by a systematic review and meta-analysis study.

    Materials And Methods

    In this systematic review and meta-analysis, we searched international databases included ISI Web of Knowledge, PubMed/Medline, Scopus, Google Scholar, and also local databases including Iranmedex, Scientific Information Database, and Magiran for articles in English and Persian language published up to September 2016. We carried out data analysis with Stata version 11. We examined heterogeneity in the results of studies through I2 statistics and Chi-square based Q test. Also, we investigated the effects of potential heterogeneity factors in the prevalence of PMS by meta-regression.

    Results

    We studied a total of 9147 reproductive-age women from 24 articles which entered to meta-analysis. Based on the result of random effect model, we estimated the overall prevalence of PMS 70.8% [95% CI: 63.8-77.7]. The results of subgroup analysis revealed that prevalence of PMS was 80.4% (95% CI; 66.9-93.9) among high school students, 68.9% (95% CI; 59.2-78.6) among university students, and 54.9% (95% CI; 51.6-58.2) in general population. Univariate meta-regression model showed that prevalence of PMS was decreased by increasing the age of subjects but this was not statistically significant (p=0.155).

    Conclusion

    Our finding showed that PMS was prevalent in Iranian reproductive age women especially among high school students. More epidemiological research for determining factors that affect PMS prevalence seems essential.

    Keywords: Premenstrual syndrome, Iran, Systematic review, Meta, analysis
  • سامان معروفی زاده، نرگس باقری لنکرانی، آرزو اسماعیل زاده، امیر الماسی حشیانی، پیام امینی، مهدی سپیدارکیش، رضا عمانی سامانی *
    هدف
    طی چند دهه گذشته، میزان زایمان سزارین به طور قابل ملاحظه ای در سراسر جهان به ویژه در آمریکای لاتین، منطقه کارائیب و ایران افزایش یافته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان زایمان سزارین و بررسی برخی عوامل مرتبط با آن در زنان چندزا در زایشگاه های استان تهران انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی 2189 زن چندزا با زایمان تک قلویی مراجعه کننده به زایشگاه های استان تهران طی 15 تا 30 تیر 1394 انجام شد. داده ها با استفاده از چک لیست محقق ساخته و از طریق مصاحبه با مادران و بررسی پرونده آنان در اتاق زایمان جمع آوری شد. به منظور بررسی عوامل مرتبط با زایمان سزارین از مدل رگرسیون لجستیک تک متغیری و چندمتغیری استفاده گردید.
    یافته ها
    میزان زایمان سزارین در این مطالعه برابر با 8/71 درصد بود. یافته های تحلیل تک متغیری نشان داد که سن بالای مادر، تحصیلات دانشگاهی پدر و مادر، اشتغال مادر، وضعیت اقتصادی بالا، نمایه توده بدنی بالای مادر، وزن و قد کم نوزاد، دور سر بالای نوزاد، پاریتی، سابقه سقط و استفاده از روش های کمک باروری با زایمان سزارین ارتباط دارد (05/0>p). در تحلیل چندمتغیری، سن مادر، تحصیلات مادر، وضعیت اقتصادی، نمایه توده بدنی مادر، وزن نوزاد، دور سر نوزاد و پاریتی بر زایمان سزارین اثر معنی داری داشتند (05/0>p).
    نتیجه گیری
    میزان زایمان سزارین در تهران به طور قابل ملاحظه ای بالا است، نیاز مبرم به اجرای استراتژی های کلان (از قبیل آموزش و ارایه مداخلات روان شناختی برای تغییر نگرش زنان نسبت به زایمان سزارین و بالابردن دانش آنان و بهبود کیفیت خدمات زایمان طبیعی) به منظور کاهش میزان زایمان سزارین وجود دارد. هم چنین، عواملی مانند سن و تحصیلات مادر، وضعیت اقتصادی، نمایه توده بدنی، پاریتی، وزن نوزاد و دور سر نوزاد در افزایش زایمان سزارین نقش دارند.
    کلید واژگان: زایمان سزارین, چندزا, بارداری, شیوع, ایران
    Saman Maroufizadeh, Dr Narges Bagheri Lankarani, Arezoo Esmailzadeh, Amir Almasi-Hashiani, Payam Amini, Mahdi Sepidarkish, Reza Omani Samani *
    Introduction
    Caesarean section (CS) rates have risen substantially worldwide over the past decades particularly in Latin America, the Caribbean and Iran. In this way, the aim of the study was to determine the rate of CS among multiparous, and indentifying the related factors.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was performed on 2189 multiparous who gave singleton birth in Tehran province, Iran from 6-21 July 2015. Data were collected by a researcher-made questionnaire through interview with mothers and review of their medical records. Logistic regression analysis was used to evaluate factor associated with CS.
    Results
    The CS rate was 71.8% in this study. In univariate analysis, higher maternal age, parents’ educational level, economic status, body mass index (BMI), parity, infant weight, baby’s head circumference, history of abortion, and use of assisted reproductive technology were associated with CS. Moreover, multivariate analysis has shown a significant relationship between CS and mother’s age, mother’s education, economic status, BMI, parity, infant weight and baby’s head circumference.
    Conclusion
    The CS rate among multiparous in Tehran is substantially high. Therefore, there are essential requirements for providing immediate strategies (such as education and psychological interventions to increase women’s knowledge about the risks of CS as well as to change women’s attitude toward CS and improving the quality of natural delivery) to reduce CS rate. Furthermore, factors such as mother’s age, economic status, BMI, parity, infant weight and baby’s head circumference were related to CS.
    Keywords: Cesarean ?ection, Multiparous, Pregnancy, Prevalence, Iran
  • مهدی سپیدارکیش، سحرناز نجات، لیلا حق جو، لیلا مونسان، فاطمه شکری، امیر الماسی حشیانی، رضا مجدزاده
    زمینه و هدف
    کم تحرکی با شیوه زندگی سالم مغایرت داشته و در گروه های سنی مختلف به ویژه کودکان و نوجوانان رو به فزونی است. جهت پیاده سازی هر برنامه تندرستی باید درک عمیقی از چرخه زندگی آن برنامه داشت. هدف از این مطالعه شناسایی خصوصیات یک برنامه مداخله ای مدرسه مدار جهت ارتقاء فعالیت جسمانی در نوجوانان هم از دیدگاه کارشناسان و مسئولین امر سلامت دانش آموزی و هم از دیدگاه خود دانش آموزان و والدین آنهاست. همچنین چگونگی اجرا و فرایند ادغام این برنامه در برنامه های سلامت مدارس نیز از دیدگاه صاحبنظران و اساتید دانشگاه بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت کیفی و از طریق مصاحبه و بحث گروهی متمرکز با دانش آموزان و والدین آنها و طیف های متفاوتی از کارشناسان وزارت خانه ها و صاحبنظران برنامه های بهداشتی در سطح کلان انجام پذیرفت.4 بحث گروهی متمرکز با دانش آموزان و والدین آنها، تعداد 24 مصاحبه با کارشناسان وزارت خانه های درگیر در امر سلامت دانش آموزی و تعداد 6 مصاحبه با صاحبنظران برنامه های بهداشتی در سطح کلان انجام شد. یافته ها با روش تحلیل محتوا آنالیز گردید.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه به دو بخش الف) مشکلات موجود و خصوصیات یک برنامه مداخله ای مدرسه مدار جهت ارتقاء فعالیت جسمانی از دیدگاه دانش آموزان، والدین و کارشناسان وزارت خانه ها و ب) چگونگی اجرا و فرایند ادغام این برنامه در سیستم بهداشتی مدارس از دیدگاه سیاستگذاران و اساتید تقسیم گردید. در مجموع در بخش الف 3 گروه و 28 تم و در بخش ب نیز 2 گروه و 22 تم شناسایی شد مشکلات مدیریتی، کمبود منابع مالی و انسانی از مشکلات اصلی نظام فعلی مدارس عنوان شد. یافته های مطالعه بر اهمیت افزایش ساعت زنگ ورزش و هدفمندسازی آن، بکارگیری نیروی متخصص و استعدادیابی در مدارس،برگزاری فوق برنامه در روز پنج شنبه و درگیر کردن والدین در فعالیت های جسمانی فرزندانشان تاکید می نمود. نتایج حاصل از مصاحبه با اساتید و سیاستگذاران امر سلامت دانش آموزی منجر به شناسایی یک چارچوب بیست مرحله ای جهت پیاده سازی برنامه مداخله ای شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه حاکی از کمبود شدید منابع مالی و انسانی در مدارس و عدم وجود یک برنامه منسجم و نظام مند جهت ارتقاء فعالیت جسمانی در مدارس بود. می توان از چارچوب شناسایی شده جهت پیاده سازی سایر مداخلات سلامت در مدارس نظیر بهبود وضعیت تغذیه استفاده نمود.
    کلید واژگان: مطالعه کیفی, برنامه مدرسه محور, ارتقاء فعالیت جسمانی, نوجوانان
    Mahdi Sepidarkish, Saharnaz Nedjat, Leila Haghjou, Leila Mounesan, Fatemeh Shokri, Amir Almasi Hashiani, Reza Majdzadeh
    Background
    Lack of exercise is inconsistent with healthy lifestyle. In recent years, it has increased in different age groups, particularly in children and adolescents. To implement any health program, we should have a deep understanding of the health program. This study aimed to recognize characteristics of a school-based program for promoting physical activity in adolescents from the perspective of experts and health authorities, as well as student and parent’s overviews. Also, implementation and integration of this program was investigated by faculty members and connoisseur's perspectives.
    Methods
    The qualitative study was performed through in-depth interviews and Focus group discussion (FGD) on faculty members, experts of different ministries and students and parents. Overall, 24 experts, and 6 faculty members and connoisseurs participated in the study. Also, four FGD were held with students and parents. The findings were examined using content analysis.
    Results
    The results were divided in two parts: A) Existing problems and characteristics of a school-based intervention program for promoting physical activity from the perspective of students, parents and experts of different Ministry B) implementation and integration of the program by faculty members and connoisseur's perspectives. Totally, we identified 3 categories and 28 themes for the section A, and 2 categories and 22 themes for the section B. The following three domains were extracted for the section A including management problems, shortage of resources, and approaches of increasing physical activity. Two domains for the section B were barriers to intersectorial coordination and characteristics of a school-based program. The results of the interviews with faculty members and health authorities led to identify a twentieth-stage framework for implementing the program.
    Conclusion
    The results indicated a severe lack of human and financial resources, and a coherent and systematic program to promote physical activity in schools. The identified framework can be used for implementing other health interventions.
    Keywords: Qualitative research, adolescents, school-based program, physical activity promotion
  • سامان معروفی زاده، نرگس باقری لنکرانی، امیر الماسی حشیانی، پیام امینی، آرزو اسماعیل زاده، بهناز نوید، مریم محمدی، رضا عمانی سامانی
    مقدمه
    در سال های اخیر، شیوع زایمان سزارین به طور قابل ملاحظه ای در سراسر جهان به ویژه در ایران افزایش یافته است. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین شیوع زایمان سزارین در زنان نخست زا و عوامل مرتبط با آن در زایشگاه های استان تهران بود.
    روش ها
    این مطالعه ی مقطعی بر روی 2120 زن نخست زا با زایمان تک قلویی مراجعه کننده به زایشگاه های استان تهران طی 30-15 تیر 1394 انجام شد. داده ها با استفاده از چک لیست محقق ساخته و از طریق مصاحبه با مادران و بررسی پرونده ی آنان در اتاق زایمان جمع آوری شد. به منظور بررسی عوامل مرتبط با زایمان سزارین، از مدل Logistic regression استفاده گردید.
    یافته ها
    شیوع زایمان سزارین در این مطالعه برابر با 1/72 درصد بود. نتایج تحلیل تک متغیره نشان داد که سن بالای مادر، تحصیلات دانشگاهی پدر و مادر، اشتغال مادر، وضعیت اقتصادی بالا، نمایه ی توده ی بدنی بالای مادر، دور سر بالای نوزاد، پره اکلامپسی و استفاده از روش های کمک باروری با زایمان سزارین ارتباط داشت (050/0 > P). در تحلیل چند متغیره، سن مادر، وضعیت اقتصادی، نمایه ی توده ی بدنی مادر و دور سر نوزاد بر زایمان سزارین اثر معنی داری داشتند (050/0 > P).
    نتیجه گیری
    شیوع زایمان سزارین در تهران بسیار بالا می باشد. عواملی مانند سن مادر، وضعیت اقتصادی، نمایه ی توده ی بدنی و دور سر نوزاد در افزایش زایمان سزارین نقش دارند. همچنین، نیاز مبرم به بهبود آموزش، بالا بردن کیفیت خدمات زایمان طبیعی و ارایه ی مداخلات روان شناختی به منظور کاهش میزان زایمان سزارین و عوارض جانبی آن وجود دارد.
    کلید واژگان: زایمان سزارین, بارداری, ایران
    Saman Maroufizadeh, Narges Bagheri Lankarani, Amir Almasi Hashiani, Payam Amini, Arezoo Esmaeilzadeh, Behnaz Navid, Maryam Mohammadi, Reza Omani Samani
    Background
    In recent years, the prevalence of Cesarean section (CS) has risen significantly worldwide, especially in Iran. The aim of this study was to determine the prevalence of Cesarean section among primipars, and identify related factors in Tehran province.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on 2120 primipars who gave singleton birth in Tehran province from 6 to 21 July 2015. Data were collected by a researcher-made questionnaire through interview with mothers and review of their medical records. To identify factor associated with Cesarean section, logistic regression model was used.
    Findings: The prevalence of Cesarean section was 72.1%. In univariate analysis, higher maternal age, parents’ educational level, economic status, body mass index, fetal head circumference, preeclampsia, and use of assisted reproductive technology were associated with Cesarean section. Moreover, multivariate analysis showed a significant relationship between Cesarean section with mother’s age, economic status, and body mass index and also with fetal head circumference.
    Conclusion
    The prevalence of Cesarean section is very high in Tehran province. Factors such as mother’s age, socioeconomic status, and body mass index, and fetal head circumference were related to Cesarean section. Moreover, there is a critical need to improve the education, quality of natural delivery services, and providing psychological interventions to reduce the Cesarean section rate and its adverse outcomes.
    Keywords: Cesarean section, Pregnancy, Iran
  • رضا رضایی *، امیر الماسی حشیانی، محسن خرم بخت، احمد خسروی
    سابقه و هدف
    کپسولوتومی خلفی با استفاده از لیزر Nd-YAG روش استاندارد در درمان کدورت کپسول خلفی در بالغین می باشد اما در خصوص مزایا و معایب شیوه های مرسوم آن اطلاعاتی در دسترس نیست. هدف از این مطالعه مقایسه کپسولوتومی خلفی با لیزر Nd-YAG با دو روش صلیبی و حلقوی می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 100 چشم از بین بیماران مبتلا به کدورت کپسول خلفی به دنبال جراحی کاتاراکت به صورت تصادفی بلوکی به دو گروه تقسیم شدند. برای گروه اول کپسولوتومی بصورت صلیبی و برای گروه دوم کپسولوتومی حلقوی انجام شد. حدت بینایی، فشار داخل چشمی، جابجایی لنز، یووئیت، سوراخ شدگی ماکولا و جداشدگی شبکیه مورد بررسی قرار گرفت. همچنین میزان انژری مورد استفاده جهت پارگی کپسول نیز ثبت گردید.4N201207037466IRCT:
    یافته ها
    میزان انرژی بکار رفته در کپسولوتومی به روش حلقوی (68/53±345) به صورت معنی داری بیشتراز روش صلیبی (46/78±284/4) بود (0/001=p). نتایج نشان داد که میانگین میزان دید (0/859=p) و فشار داخل چشمی (0/097=p) بین دو گروه اختلاف معنی داری ندارد، در حالیکه این دو متغیر در طول زمان بطور معنی داری افزایش می یابند (0/001=p). همچنین مشخص شد که از نظر درصد هاله در بین 2 گروه اختلاف معنی داری وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه میزان بهبود حدت بینایی و فشار داخل چشمی در بین دو گروه مشابه بود اما میزان انرژی بکار رفته در روش حلقوی بیشتر از روش صلیبی بود بنابراین استفاده از روش صلیبی در مقایسه با روش حلقوی توصیه می شود.
    کلید واژگان: کپسولوتومی خلفی, روش صلیبی, روش حلقوی, میزان حدت بینایی
    R. Rezaei *, A. Almasi Hashani, M. Khorrambakht, A. Khosravi
    Background And Objective
    Nd:YAG laser posterior capsulotomy is a standard method for treatment of posterior capsule opacification (PCO) in adults. However, there is not enough information available regarding the advantages and disadvantages of its conventional techniques. This study aims to compare cruciate and circular techniques of Nd: YAG laser posterior capsulotomy.
    Methods
    In this clinical trial, 100 eyes of patients with posterior capsule opacification after cataract surgery were randomly divided into two groups. Cruciate capsulotomy was performed for the first group and circular capsulotomy was performed for the second group. Visual acuity, intraocular pressure, lens shifting, uveitis, macular hole and retinal detachment were examined. In addition, the energy used for rupturing the capsule was recorded. IRCT: 201207037466N4.
    FINDINGS: The energy used in circular capsulotomy (345±68.53) was significantly more than the energy used in cruciate capsulotomy (284.4±46.78) (p=0.001). Results showed that there is no significant difference between the two groups in terms of average visibility (p=0.859) and intraocular pressure (p=0.097). Nevertheless, these two variables increase significantly through time (p=0.001). Moreover, there is no significant difference between the two groups in terms of percentage of halo.
    Conclusion
    Since improvement in visual acuity and intraocular pressure was similar in the two groups but the energy used in circular capsulotomy was more than cruciate capsulotomy, cruciate technique is the preferred method.
    Keywords: Posterior capsulotomy, Cruciate technique, Circular technique, Visual acuity
  • امیر الماسی حشیانی، مهدی سپیدارکیش، رضا عمانی سامانی*
    مقدمه
    چاقی و اضافه وزن یکی از مشکلات مهم مرتبط با سلامتی در سراسر جهان است. چاقی می تواند در میزان موفقیت بارداری شیمیایی بعد از درمان های کمک باروری تاثیرگذار باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین شاخص توده بدنی با بارداری شیمیایی بعد از سیکل درمانی IVF و یا تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم در زنان نابارور در پژوهشگاه رویان انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه هم گروهی گذشته نگر، تعداد 2983 زن نابارور مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان در سال های 1391 تا 1393 مورد بررسی قرار گرفتند. متغیر مستقل شاخص توده بدنی و پیامد مورد نظر رخداد بارداری شیمیایی در زنان نابارور بود که با استفاده از سطح β-HCG تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری Stata (نسخه 13) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین شاخص توده بدنی زنان نابارور شرکت کننده 31/4±07/26 کیلوگرم بر متر مربع بود و شیوع اضافه وزن و چاقی در زنان نابارور 99/56% به دست آمد. احتمال عدم موفقیت در بارداری شیمیایی در زنانی که چاقی کلاس دو داشتند، 69/2 برابر زنان با شاخص توده بدنی نرمال و احتمال عدم موفقیت در بارداری شیمیایی در زنانی که اضافه وزن داشتند، 28/1 برابر زنان با شاخص توده بدنی نرمال بود.
    نتیجه گیری
    ارتباط معنی داری بین شاخص توده بدنی با میزان بارداری شیمیایی وجود دارد و احتمال موفقیت در بارداری شیمیایی در زنان دارای اضافه وزن و چاق، کمتر از زنان با شاخص توده بدنی نرمال است.
    کلید واژگان: بارداری, درمان های کمک باروری, شاخص توده بدنی, ناباروری
    Amir Almasi Hashiani, Mahdi Sepidarkish, Reza Omani Samani*
    Introduction
    Obesity and overweight is one of the most important health-related problems worldwide. Obesity can affect chemical pregnancy success rate after assistant reproductive therapy. This study was performed with aim to determine the association between body mass index (BMI) and chemical pregnancy after IVF or intracytoplasmic sperm injection for infertile women in Royan Institute.
    Methods
    In this retrospective cohort study, 2983 infertile women who referred to Royan Institute from 2012 to 2014 were evaluated. The independent variable was body mass index and the outcome was the occurrence of chemical pregnancy in infertile women which were determined using β-HCG levels. Data analysis was performed using Stata software (version 13). P
    Results
    The mean of BMI in infertile women was 26.7±4.31 kg/m2 and the prevalence of overweight and obesity in infertile women was 56.99%. The chance of non-success in chemical pregnancy in women with class II obesity was 2.69 times against women with normal BMI and the chance of non-success in chemical pregnancy in overweight women was 1.28 times against women with normal BMI.
    Conclusion
    There is a significant relationship between body mass index and rate of chemical pregnancy and the chance of success in chemical pregnancy in overweight and obese women is less than women with normal BMI.
    Keywords: Assisted Reproductive Techniques, Body mass index, Infertility, Pregnancy
  • رضا رضایی، امیر الماسی حشیانی، عبدالله رشیدی، سید مرتضی واعظ، احمد خسروی
    زمینه و هدف
    ادم ماکولا از مهم ترین علل افت بینایی در بیماران دیابتی است که در صورت عدم درمان مناسب و به موقع منجر به افت دید دایمی و شدید می شود. هدف این مطالعه مقایسه ی اثر درمانی تزریق داخل زجاجیه ای و زیر کپسول تنون تریامسینولون بر کاهش ادم ماکولا و افزایش دید در بیماران مبتلا به دیابتیک رتینوپاتی می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی بود، 82 چشم به صورت تصادفی در گروه تزریق تریامسینولون داخل زجاجیه و
    74 چشم در گروه تزریق زیر کپسول تنون قرار گرفتند. از نظر میزان دید و فشار داخل چشمی، یک هفته، یک ماه و 3 ماه بعد از مداخله نیز پی گیری شدند. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس با داده های متواتر (Repeated ANOVA) و با استفاده از نرم افزار Stata مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    در مقایسه ی خام بین گروه ها اختلاف معنی داری بین میزان دید دو گروه مشاهده نشد اما با کنترل اثر مخدوش کنندگی مقدار دید، در گروه داخل زجاجیه (78/0-) به طور معنی داری کمتر از میزان دید در گروه زیر کپسول تنون (67/0-) بود. همچنین بعد از کنترل سایر متغیر های مخدوش کننده (سن و جنس)، میانگین فشار داخل چشمی در گروه داخل زجاجیه به طور معنی داری بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که میزان دید گروه تزریق تریامسینولون داخل زجاجیه به طور معنی داری کمتر از میزان دید گروه تزریق تریامسینولون زیر کپسول تنون می باشد. همچنین میانگین فشار داخل چشمی نیز در گروه داخل زجاجیه بیشتر بود. لذا روش درمانی تزریق تریامسینولون استوناید در زیر کپسول تنون روش بهتری به نظر می آید.
    کلید واژگان: تریامسینولون, ادم ماکولا, رتینوپاتی دیابتی, زجاجیه, کپسول تنون
    R. Rezaei, A. Almasi, Hashiani, A. Rashidi, Sm Vaez, A. Khosravi
    Background And Objective
    Macular edema is an important cause of visual loss in diabetic patients which can lead to permanent vision loss in untreated cases. This study compares the efficacy of intravitreal injection and the sub-tenon capsule of triamcinolone on the visual acuity in patients with diabetic retinopathy.
    Materials And Methods
    In this randomized clinical trial study, 82 diabetic retinopathy eyes were randomly assigned to intravitreal triamcinolone injection group and 74 eyes to sub tenon capsule injection. In terms of visual acuity and intraocular pressure, patients were followed up after first week, first month, and 3rd month. The collected data were analyzed using ANOVA with repeated data (Repeated ANOVA) and Stata software (version 13).
    Results
    Crude comparison between groups did not exhibit significant differences. However, by controlling the confounding baseline effect, level of visual acuity, logMar[d1] of the visual acuity in the intravitreal injection group (-0.78) was significantly less than the sub-tenon capsule group (-0.67). Also, after controlling for other confounding variables (age and sex), the mean IOP was significantly higher in the intravitreal injection group.
    Conclusion
    [d2] Visual acuity in intravitreal injection group was significantly less than the sub-tenon capsule group and also the mean IOP was higher in the intravitreal injection group. Therefore, sub-tenon capsule of triamcinolone stands out as a superior approach.
    Keywords: Triamcinolone, Macular edema, Diabetic retinopathy
  • امیر الماسی حشیانی، مهدی سپیدارکیش، آرزو اسماعیل زاده، رضوانه چراغی، رضا عمانی سامانی*
    مقدمه
    عوامل مختلفی در رخداد تولد پیش از موعد از قبیل وزن گیری مادر حین حاملگی تاثیرگذار هستند. در این بین نقش وزن به دست آمده مادران در حین بارداری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین وزن قبل از بارداری، شاخص توده بدنی با سن حاملگی در زمان تولد انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی که در تیر ماه سال 1394 در استان تهران انجام شد، تعداد 5170 زایمان مورد بررسی قرار گرفت که 77 مورد از آن ها به دلیل چند قلوزایی از مطالعه کنار گذاشته شدند و 5093 مورد، آنالیز شدند. اطلاعات مربوط به بارداری و زایمان زنان در 103 بیمارستان توسط 103 مامای آموزش دیده با استفاده از پرسشنامه طراحی شده جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Stata (نسخه 13) و روش های آمار توصیفی و روش رگرسیون ساده خطی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بر اساس روش رگرسیون چندگانه، وزن به دست آمده در طول بارداری ارتباط معنی داری با سن حاملگی در زمان زایمان داشت (001/0=p)؛ به طوری که به ازای یک واحد افزایش در وزن به دست آمده در طول بارداری، سن حاملگی در زمان تولد 052/0 هفته (95% حدود اطمینان: 068/0-036/0 هفته) افزایش (001/0=p) و احتمال تولد نوزاد زودرس کاهش می یافت. وزن (818/0=p)، قد (894/0=p) و شاخص توده بدنی (991/0=p) ارتباط معنی داری با سن حاملگی نداشتند.
    نتیجه گیری
    وزن گیری مناسب مادر در زمان بارداری از عوامل موثر در سن حاملگی در زمان تولد است؛ به طوری که وزن گیری مناسب منجر به کاهش تولد زودرس در زنان باردار می شود.
    کلید واژگان: تولد زودرس, زایمان, سن حاملگی, شاخص توده بدنی, وزن گیری
    Amir Almasi, Hashiani, Mahdi Sepidarkish, Arezoo Esmailzadeh, Rezvaneh Cheraghi, Reza Omani Samani *
    Introduction
    Various factors such as maternal weight gain during pregnancy are important in the occurrence of preterm birth. Among these, the role of maternal weight gain during pregnancy is less studied. The present study was performed with aim to determine the relationship between maternal pre-pregnancy weight, body mass index and gestational age at birth.
    Methods
    In this cross-sectional study which was conducted in Tehran in July 2015, a total of 5170 deliveries were examined of which 77 cases were twin pregnancy and excluded from the study and finally, 5093 were analyzed. The data related to pregnancy and delivery in 103 hospitals was collected by 103 trained midwives by using a designed questionnaire. Data analysis was performed by Stata software (version 13), and descriptive statistics methods and linear simple regression. P
    Results
    Multiple linear regression analysis revealed that weight gain during pregnancy was significantly associated with gestational age at birth (P=0.001), so that for every one unit increase in weight gain during pregnancy, gestational age at birth increases 0.052 weeks (95% CI: 0.036-0.068 weeks) (P=0.001) and the chance of preterm labor decreases, but maternal weight (P=0.818), height (P=0.894) and body mass index (P=0.991) were not significantly associated with gestational age.
    Conclusion
    Weight gain during pregnancy is of the important factor in gestational age at birth, so that appropriate weight gain during pregnancy leads to reduced preterm birth in pregnant women.
    Keywords: Body Mass Index, Delivery, Gestational age, Premature Birth, Weight gain
  • رضا عمانی سامانی، مهدی سپیدار کیش، امیر الماسی حشیانی *
    مقدمه

    سندرم تخمدان پلی کیستیک در افرادی که به دنبال روش های درمانی کمک باروری هستند، مشاهده می شود و شیوع چاقی در این زنان 50% می باشد. شاخص توده بدنی می تواند در نتیجه سیکل درمانی IVF تاثیرگذار باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین شاخص توده بدنی با حاملگی شیمیایی بعد از سیکل درمانی IVF و یا تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم در زنان نابارور مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک در پژوهشگاه رویان انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه هم گروهی گذشته نگر تعداد 983 سیکل درمانی IVF/ICSI مربوط به زوجین نابارور مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان در سال های 92-1391 مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 115 نفر آز آن ها مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بوده و وارد مطالعه شدند. شاخص توده بدنی افراد با اندازه گیری قد و وزن تعیین شد و بعد از دریافت سیکل درمانی متناسب، زنان دچار اضافه وزن و چاق با زنان نرمال از نظر حاملگی شیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری Stata(نسخه 13) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از کل بیماران که شامل 983 سیکل درمانی بود 7/11% مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بودند. در این افراد، بعد از کنترل متغیرهای مخدوش کننده و در مقایسه با زنان با شاخص توده بدنی نرمال، احتمال شکست درمان در افراد دارای اضافه وزن 04/1 برابر (حدود اطمینان 95 درصدی: 87/1-58/0، 883/0=p) و در افراد چاق 98/0 برابر (حدود اطمینان 95 درصدی: 86/1-51/0، 961/0=p) بود.

    نتیجه گیری

    در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک، احتمال حاملگی بعد از درمان کمکی برای ناباروری، در افراد نرمال، اضافه وزن و چاق اختلاف آماری معنی داری ندارد.

    کلید واژگان: حاملگی, سندرم تخمدان پلی کیستیک, شاخص توده بدنی, ناباروری
    Reza Omani Samani, Mahdi Sepidarkish, Amir Almasi Hashiani
    Introduction

    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is common in people seeking assisted reproductive techniques and the prevalence of obesity in these women is 50%. Body mass index can be effective in the result of IVF treatment cycle. This study was performed with aim to determine the relationship between body mass index and chemical pregnancy after IVF treatment cycle or intracytoplasmic sperm injection in infertile women with polycystic ovary syndrome at Royan Institute.

    Methods

    In this retrospective cohort study, 983 treatment cycles of IVF/ICSI related to infertile couples referred to Royan institute during 2012-2013 were assessed. A total of 115 cases diagnosed with polycystic ovary syndrome were entered to the study. Body mass index was determined by measuring height and weight. After receiving proper treatment cycle, chemical pregnancy rate were compared between overweight and obese women with normal women. Data analysis was performed using Stata software (version 13). P

    Results

    Among 983 treatment cycles, 11.7% of patients were diagnosed with polycystic ovary syndrome. In these cases, after adjusting for confounding variables and compared to the women with normal body mass index, the risk of treatment failure in overweight patients was 1.04 times (95% CI: 0.58-1.87, P=0.883) and in obese patients 0.98 times (95% CI: 0.51-1.86, p=0.961).

    Conclusion

    In women with PCOS, the rate of pregnancy after assisted reproductive treatment was not significantly different between normal, overweight and obese cases.

    Keywords: Body Mass Index, Infertility, Polycystic Ovary Syndrome, Pregnancy
  • کامران مشفقی، امیر الماسی حشیانی*، احمد خسروی، عادله مبارک آبادی
    مقدمه
    لوسمی در بین کودکان شایع ترین سرطان می باشد و می تواند به عنوان یک مشکل بهداشتی در کودکان مطرح باشد. هدف این مطالعه آنالیز بقای بیماران مبتلا به لوسمی و تعیین عوامل موثر بر آن در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امیر کبیر شهر اراک بین سال های 1385 تا 1390 بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تحلیل بقا، 72 بیمار مبتلا به لوسمی وارد مطالعه شد و سپس متغیرهای مورد نیاز برای مطالعه جمع آوری گردید و وضعیت بقای این بیماران پیگیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های کاپلان مایر، لگاریتم رتبه ای و مدل مخاطرات تناسبی کاکس با استفاده از نرم افزار Stata تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین زمان پیگیری افراد 54/14 ماه (یک ماه تا 53 ماه) بود. که بر اساس این مدت زمان پیگیری میزان مرگ و میر ناشی از لوسمی در بین اطفال 1/11 مورد (95 درصد حدود اطمینان 08/20-16/6) در 1000 شخص ماه بدست آمد. میزان بقا 1، 2، 3 و 4 ساله لوسمی به ترتیب برابر با 87/0، 79/0، 70/0 و 70/0 درصد به دست آمد. در مدل مخاطرات تناسبی کاکس تنها سن اثر معنی داری روی بقا نشان داد.
    نتیجه گیری
    میزان بقا 4 ساله لوسمی 70/0 درصد به دست آمد و متغیر سن به عنوان یکی از مهمترین پیشگو کننده های میزان بقا در بیماران مبتلا به لوسمی شناخته شد.
    کلید واژگان: میزان بقا, لوسمی, اطفال, کاپلان مایر, مدل مخاطرات تناسبی کاکس
    Dr Kamran Moshfeghi, Amir Almasi, Hashiani *, Ahmad Khosravi, Adeleh Mobarak, Abadi
    Background And Aim
    Leukemia is the most common childhood cancer and is a major public health problem in many countries. The aim of this study was to conduct a survival analysis among leukemia patients and determine the factors affecting survival rate in patients referring to Amir Kabir Hospital in Arak Province from 2006 to 2011.
    Material And Methods
    This survival analysis study included 72 leukemia patients. Then, necessary variables were collected and we assessed the survival status of the patients during follow up visits.Using stata software, data analysis was performed by Kaplan-Meier method, log-rank and Cox proportional hazard model were used to analyze the data.
    Results
    The mean follow-up time was 14.54 months (range: 1 to 53 months). Mortality rate due to leukemia among children was 11.1 cases (95% CI 6.16-20.08) per 1000 person-months. Survival rates at the 1st, 2nd, 3rd and 4th years were 87, 79, 70 and 70 percent respectively. Only age had a significant effect on the survival rate in the Cox proportional hazard model.
    Conclusion
    4-year survival rate of leukemia was 70% and age was identified as one of the most important predictors of survival in leukemia patients.
    Keywords: Survival rate, Leukemia, Children, Kaplan, Meier, Cox proportional hazard model
  • گیتی خوشه مهری، سودابه مارین، محسن شمسی، امیر الماسی حشیانی*
    زمینه و هدف
    خشونت نسبت به زنان یکی از مشکلات اجتماعی است که آثار سوئی بر جنبه های مختلف سلامت همچون سلامت مادر و کودک و سلامت روان دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان شیوع سوء رفتار و برخی از عوامل اجتماعی موثر بر آن در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید فیاض بخش تهران در سال 1391 صورت پذیرفته است.
    مواد و روش ها
    طی یک پژوهش مقطعی- تحلیلی، 100 نفر از زنان متاهل مراجعه کننده به بیمارستان شهید فیاض بخش تهران در سال 1391 از طریق پرسشنامه و مصاحبه سازمان یافته مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    در این پژوهش شایعترین انواع سوء رفتار به ترتیب عبارت بودند از سوء رفتار کلامی، عاطفی، جسمی و اجتماعی. خشونت علیه زنان در سن بالاتر بیشتر مشاهده شد (01/P=0). بین سطح تحصیلات و خشونت علیه زنان ارتباط معنی دار مشاهده نشد (10/P=0/182، r=0). بین تعداد فرزندان و میزان خشونت در خانواده رابطه معنی داری یافت نشد (524/P=0). رابطه مثبت و معنی داری بین درآمد و میزان خشونت علیه زنان وجود داشت (003/P=0).
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد تعداد زیادی از زنان مورد مطالعه تحت تاثیر انواعی از سوء رفتار قرار داشتند. بنظر می رسد با افزایش آگاهی زنان متاهل و دختران در خصوص روش های مقابله ای موثر با سوء رفتار بتوان گامی در جهت کاهش این معضل برداشت.
    کلید واژگان: خشونت, سوء رفتار, زنان, همسر, عوامل اجتماعی
    Gity Khoshemehry, Sudabeh Marin, Mohsen Shamsi, Amir Almasi Hashiani *
    Introduction and
    Aims
    Violence against women is a social problem that negatively affects other health priorities، such as maternal and child health and mental health. This study aimed to assess the prevalence of abuse and social factors affecting women who admitted to Shahid Fayazbakhsh Hospital in 2012.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study that was carried out on 100 women who referred to Shahid Fayazbakhsh Hospital of Tehran in 2012، gathered data with questionnaire and interview، finally was analyzed by SPSS software.
    Results
    The most common forms of abuse were verbal abuse، emotional، physical and social. Violence against women was much in older (P=0. 01). There was not significant relationship between education and violence (P=0. 182، r=0. 10). The number of children and levels of violence in the family have not a significant correlation (P=0. 524). A significant relationship between income and violence against women was abserved (P=0. 003).
    Conclusion
    The results showed that many of women in this study were influenced by a variety of misconduct. With respect to factors that influence this problem seems increasing awareness and life skills training to women and girls to repel the couple abuse، can take steps to reduce this problem.
    Keywords: Violence, Abuse, Women, Wife, Social Factors
  • عادله مبارک آبادی، کامران مشفقی، امیر الماسی حشیانی*
    زمینه و هدف

    لوسمی یکی از علل اصلی مرگ در بین کودکان بشمار می آید که به تغییرات غیر طبیعی سلول های خونی مغز استخوان همراه با رشد فزاینده در تعداد سلول های خونی غیر طبیعی و تکثیر بی رویه گلبول های سفید نارس خون گفته می شود. هدف از این مطالعه بررسی عوامل خطر موثر در ابتلا به لوسمی در کودکان زیر 14 سال می باشد.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه مورد شاهدی گروه مورد شامل تمامی کودکان زیر 14 سال مبتلا به لوسمی لنفوئیدی و میلوئیدی حاد مراجعه کننده به بیمارستان امیرکبیر اراک طی سالهای 91-1385 بوده و گروه شاهد نمونه ای تصادفی از کودکان زیر 14 سال مراجعه کننده به بخش های سرپایی بیمارستان ولیعصر (عج) اراک بودند. اطلاعات جمع آوری شده در چک لیست تهیه شده توسط محق وارد گردید و برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 استفاده شد و سطح معنی داری کمتر از 05/ 0 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از 72 کودک مورد بررسی 46 درصد دختر و 54 درصد پسر بودند، سن بیماران در زمان تشخیص 8/ 3±8/ 6 بود. 9/ 81 درصد مبتلا به نوع به لوسمی لنفوئیدی حاد و 1/ 18 درصد مبتلا به لوسمی میلوئیدی حاد بودند. درد اندام (65 درصد)، رنگ پریدگی (5/ 32 درصد) و بی حالی (30 درصد) بیشترین فراوانی را در بین علایم بیماری داشتند. ابتلا به لوسمی با سن، تغذیه با شیر مادر، تعداد گلبول های سفید، پلاکت و هموگلوبین ارتباط معنی دار نشان داد.

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه نشان داد که سن بالا، تغذیه کم با شیر مادر، تعداد گلبول های سفید، پلاکت و هموگلوبین با ابتلا به لوسمی در کودکان ارتباط دارد بنابراین توصیه می شود بیشتر روش های تشخیصی در این گروه ها متمرکز شود.

    کلید واژگان: لوسمی, کودکان, عوامل خطر
    A. Mobarak, Abadi, K. Moshfeghi, A. Almasi, Hashiani *
    Background and Objectives

    Leukemia is considered one of the leading causes of death among children which is abnormal changes in the blood cells and bone marrow with increased numbers of abnormal blood cells and uncontrolled proliferation of immature white blood cells. The aim of this study was to assess risk factors in the development of leukemia in children less than 14 years.

    Materials And Methods

    In this case-control study, case group was including all less than 14 years children with acute myeloid leukemia and lymphoid during 2006 to 2011 in Amir-Kabir Hospital and control group was randomly selected from children under 14 years admitted to outpatient departments in Valiaser (aj) hospital in Arak. The data were included in a check list. Data analysis was performed using the statistical software SPSS version 20 and p<0.05 was considered as a significant level.

    Results

    Out of the 72 cases, 46% were female and 54% male and mean age at diagnosis was 6.8±3.8 years. 81.9 percent of patients were ALL case and 18.1 percent were diagnosed with AML. Limb pain (65%), pallor (5/32%) and lethargy (30%) were the most common symptoms of the disease. Based on the results, age, breast feeding, white blood cells, platelets and hemoglobin were significantly associated with leukemia.

    Conclusion

    The study findings showed that older age, low breast-feeding, the number of white blood cells, platelets and hemoglobin are associated with the risk of leukemia in children is therefore recommended further diagnostic procedures should focus on these groups.

    Keywords: leukemia, childhood, risk factors
  • رضا رضایی*، امیر الماسی حشیانی، جمال فلاحتی، آمنه خلیلی
    زمینه و هدف
    گلوکوم دومین علت شایع نابینایی می باشد و یکی از مهم ترین علل قابل پیش گیری نابینایی است. در کنترل فشار داخل چشمی بیماران مبتلا به گلوکوم، معمولا رژیم های چند دارویی توصیه می شود. هدف این مطالعه مقایسه اثر دو درمان ترکیبی تیمولول-لاتانوپروست و تیمولول-دورزولامید در کاهش فشار داخل چشم در بیماران مبتلا به گلوکوم زاویه باز می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 60 بیمار مبتلا به گلوکوم به صورت تصادفی در دو گروه درمانی تیمولول-لاتانوپروست یا تیمولول-دورزولامید قرار گرفتند. متغیرهای مورد نظر قبل و 6 هفته بعد از مداخله مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار آماری Stata نسخه 12 و در سطح معنی داری 0/05 انجام شد.
    یافته ها
    مطالعه میانگین سنی گروه تیمولول-دورزولامید 67/6سال و گروه تیمولول-لاتانوپروست 72/6 سال بود. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر متغیرهای فشار داخل چشمی، حدت بینایی و نسبت کاپ به دیسک اپتیک وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های مطالعه اختلاف معنی داری بین میزان کاهش فشار داخل چشمی در دو گروه درمانی از بیماران مبتلا به گلوکوم زاویه باز مشاهده نشد.
    کلید واژگان: ترکیب دورزولامید, تیمولول, گلوکوم, فشار داخل چشم, لاتانوپروست, زاویه باز
    Reza Rezaee *, Amir Almasi, Hashiani, Jamal Falahati, Amaneh Khalili
    Background
    Glaucoma is the second most common cause of blindness and it is one of the main causes of irreversible blindness. Multi-drug regimens usually recommended in reducing intraocular pressure (IOP) in patients with glaucoma. This study was aimed to compare the effect of combination therapy with Timolol and Latanoprost vs. Timolol and Dorzolamide in reducing IOP in patients with open-angle glaucoma.
    Materials And Methods
    In this blind randomized clinical trial study, 60 eyes with glaucoma were randomly assigned to two treatment groups including Timolol and Latanoprost vs. Timolol and Dorzolamide. Required variables were measured before and 6 weeks after the intervention. The data was analyzed by running the Stata software (version 12) at a significance level of 0.05.
    Results
    The mean age in groups of Timolol-Latanoprost and Timolol and Dorzolamide was 72.6 and 67.6 years old, respectively. Analysis of the data revealed that there was no significant difference between groups in terms of intraocular pressure (IOP), visual acuity and cup to disc ratio.
    Conclusion
    According to our findings, there were no statistical significant differences in the IOP lowering effect between both treatments in open angle glaucoma patients.
    Keywords: Dorzolamide, Timolol combination, Glaucoma, Intraocular Pressures, Latanoprost, Open, Angle
  • فریده گلبابایی، مهدی راعی، عبدالرسول رحمانی، جواد وطنی، امیر الماسی حشیانی، محسن کارچانی*
    زمینه و هدف
    شب کاری اثرات زیانباری بر سلامتی، بهره وری و ایمنی شغلی کارگران دارد. کارگران شب کار از خواب آلودگی، کاهش کارایی و اختلال خواب به دلیل عدم سازگاری ریتم سیرکادین با شب کاری شکایت دارند. این تحقیق با هدف تعیین میزان و روند خواب آلودگی در کارگران شب کار یک صنعت گرم و همبستگی آن با دمای دهانی صورت گرفت.
    روش بررسی
    این مطالعه به روش توصیفی - مقطعی روی 80 نفر از کارکنان شب کار در مواجهه با گرما انجام شد. میزان خواب آلودگی افراد توسط پرسشنامه استنفورد (Stanford Sleepiness Scale) به همراه دمای دهانی در ساعت های مختلف 22-4 در دو شب متوالی سنجیده شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون های آماری تی مستقل و زوجی، آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز واریانس با اندازه گیری های تکراری و ضریب همبستگی پیرسون صورت گرفت. سطح معنی داری، p<0.05 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در این مطالعه یک روند خطی افزایشی در طول زمان برای شاخص خواب آلودگی مشاهده گردید (p<0.001) و میانگین دمای دهانی کارگران از ساعت 23 - 1 روند افزایشی و پس از آن روند کاهشی داشت (p<0.001). همچنین میانگین شاخص خواب آلودگی در ساعات اندازه گیری در شب دوم کمتر از شب اول بود (p<0.001)، اما میانگین دمای دهانی در شب دوم منطبق با نتایج به دست آمده از شب اول برآورد شد. با افزایش دمای دهانی در کارگران، شاخص خواب آلودگی در آنان، به طور معنی داری کاهش یافت (r=0.24، p=0.03).
    نتیجه گیری
    طبق نتایج این مطالعه، دمای دهانی با خواب آلودگی بعد از گذشت چند ساعت مواجه شدن با گرما، دارای همبستگی معکوس است. در این مطالعه علائم خواب آلودگی به صورت ذهنی و براساس بیان خود فرد ثبت گردید، لذا پیشنهاد می شود در آینده آزمایشهای پاراکلینیکی همچون هورمونی مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: تحمل برنامه کاری, مراحل خواب, دمای بدن
    Farideh Golbabaei, Mahdi Raei, Abdolrasoul Rahmani, Javad Vatani, Amir Almasi Hashiani, Mohsen Karchani
    Background And Objectives
    Night-shift work has adverse effects on workers’ health, productivity, and occupational safety. Night workers have complaints about sleepiness, decreased performance, and sleep disorders, due to disruption of circadian rhythm function. This research aimed to determine the level and process of sleepiness among night workers of a hot industry and evaluate its correlation with oral temperature.
    Methods
    This study was performed as a cross-sectional study on 80 night-shift workers who were exposed to heat. The sleepiness level of the subjects was measured by Stanford Sleepiness Scale and their oral temperature were recorded at different hours (from 22 pm to 4 am) for two consecutive nights. Data analysis was performed using independent and paired t-tests, one-way ANOVA, repeated measures ANOVA, and Pearson correlation coefficient. The significance level was considered to be p<0.05.
    Results
    In this study, an increasing linear trend over time was obsereved for sleepiness index (p<0.001). The mean of oral temperature had an increasing trend from 11 pm to 1 am and a decreasing trend afterward (p<0.001). Also, the mean sleepiness index in the measurement hours of the second night was higher than that of the first night (p<0.001), but, the mean oral temperature in the second night was onsistent with the results obtained in the first night. The sleepiness index among night-shift workers was significantly decreased with increasing oral temperature (r=0.24, p=0.03).
    Conclusion
    According to the findings of this study, there was an inverse correlation between sleepiness and oral temperature after a few hours of exposure to heat. In this study, sleepiness symptoms were subjectively recorded based on the workers’ self-expression; therefore, it is suggested that paraclinical trials, such as hormonal assessments be considered.
    Keywords: Work Schedule Tolerance, Sleep Stages, Body Temperature
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال