امیرصادق نقشینه
-
دشت سیلاخور در شمال لرستان از مناطق مهم زاگرس مرکزی بوده که دارای استقرارگاه های متعددی در رابطه با عصر مس وسنگ است. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. داده های این پژوهش از بررسی و شناسایی که در سال 1385 از دشت سیلاخور صورت گرفته و هم چنین بررسی مجدد و تکمیلی نگارندگان از این ناحیه انجام گرفته است. در این مطالعه، 51 نمونه سفال شاخص از سفال های مربوط به عصر مس وسنگ در محوطه های این ناحیه مورد مطالعه گونه شناختی قرار گرفته اند. در این پژوهش سعی شده تا به این پرسش پاسخ داده شود که مقایسه گونه شناختی سفال های عصر مس وسنگ دشت سیلاخور چگونه می تواند در تنظیم گاهنگاری منطقه موثر باشد؟ گونه شناسی و مقایسه های انجام شده در رابطه با سفال های این دوره در دشت سیلاخور گویای این است که فرهنگ های سفالی رایج عصر مس وسنگ این ناحیه متاثر از تحولات مناطق شمالی کوه گرین و سفیدکوه (دره کنگاور) است؛ بنابراین، می توان گاهنگاری دره کنگاور در عصر مس وسنگ را به دشت سیلاخور نیز تعمیم داد. از سویی دیگر، گونه شناسی انواع سفال این پژوهش می تواند در درک درست تر از فرهنگ های پس از دوره مس وسنگ و در عصر مفرغ موثر باشد. تشابهات گونه شناختی سفال دوره مس وسنگ دشت سیلاخور با سفال دوره گودین III لزوم بازنگری در گاهنگاری عصر مس وسنگ و به تبع آن عصر مفرغ را نشان می دهد. پس از مطالعات صورت گرفته برروی سفال های گردآوری شده، تعداد 51 نمونه سفال از آن ها که شاخص تر بوده تفکیک شده و مورد مطالعه بیشتر قرار گرفته اند. در این راستا، سعی شده تا از هر نمونه سفال حداقل یک نمونه در این پژوهش ارایه گردد. نمونه های گردآوری شده معرف سه دوره قدیم، میانه و جدید عصر مس وسنگ در دشت سیلاخور هستند.
کلید واژگان: زاگرس مرکزی, دشت سیلاخور, عصر مس وسنگ, گونه شناسی سفال, گاهنگاریSilakhor plain in the north of Lorestan is one of the important areas of Central Zagros, which has many settlements related to the chalcolithic age. Investigations and studies conducted in this plain have so far shown 80 ancient sites related to the chalcolithic age. The data of this research was taken from the survey and identification that took place in 2005 in the Silakhor plain, as well as re-examination and supplementary survey of the authors from this. In this research, 51 representative pottery samples from the chalcolithic age pottery in the area of this site have been studied typologically. In this research an attempt has been made to answer the question that how the typological comparison of chalcolithic age pottery of Silakhor plain can be effective in regulating the chronology of the region. The typology and comparisons made in relation to the pottery of this period in the Silakhor plain show that the common pottery cultures of the chalcolithic age in this area are affected by the developments in the northern regions of Garin-Kouh and Sefid-Kouh (Kangavar Vally). Therefore, the chronology of Kangavar Vally in the chalcolithic can be extended to the Silakhor plain as well as on other hand, the typology of pottery types in this research can be effective in understanding the cultures late chalcolithic period and in the Bronze Age. The typological similarities of the chalcolithic pottery of the Silakhor plain with the pottery of the Godin III period show the chalcolithic and, consequently, the Bronze Age. After studies conducted on the collected pottery, 51 pottery samples, which were more representative, were separated and studied further. In this regard, we have tried to present at least one example of each pottery sample in this article. The collected samples represent that early, middle and late periods of the chalcolithic age in the Silakhor plain.
Keywords: Central Zagros, Silakhor Plain, chalcolithic age, Pottery Typology, Chronology -
نشریه جستارهای باستان شناسی ایران پیش از اسلام، سال پنجم شماره 2 (پیاپی 10، پاییز و زمستان 1399)، صص 15 -30
عوامل محیطی نقش مهمی در شکل دهی و توزیع مکانی سکونت گاه های انسانی داشته اند و مطالعه روابط متقابل انسان و محیط، یکی از رویکردهای اصلی باستان شناسی نو است. حوزه فرهنگی هلیل رود با چندگانگی اقلیمی، «سرد کوهستانی و معتدل» (بخش شمالی)، «گرم» (بخش میانی) و «گرم و خشک» (بخش جنوبی) الگوهای خاصی را در مکان گزینی و توسعه سکونتگاه های دایمی و موقت در پی داشته است. مطالعات باستان شناسی پیش ازتاریخ در این حوزه، بیشتر بر استقرارهای عصر مفرغ تمرکز یافته و سهم استقرارهای مس و سنگ در چنین مطالعاتی بسیار اندک است. این در حالی است که مطالعه استقرارهای مس و سنگ پیش از ورود به عصر مفرغ، نقش مهمی در شناخت فرهنگ های پیش ازتاریخی دارد. پرسش اصلی این است که تاثیر و نقش عوامل محیطی بر نحوه توزیع مکانی استقرارهای مس و سنگ در بخش شمالی حوزه هلیل رود چگونه است؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و تحلیل ها بر پایه داده های حاصل از بررسی های عواملی محیطی مانند ارتفاع از سطح دریا، جهت و میزان شیب زمین، منابع آب و ساختار زمین در ارتباط با 47 استقرار مس و سنگ این بخش با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS)) صورت گرفته است. بر پایه نتایج، عوامل محیطی از قبیل ارتفاع از سطح دریا و نحوه دسترسی به منابع آب بیشترین نقش را در مکان گزینی و شکل سکونتگاه ها داشته اند. در پایان می توان اظهار داشت با انجام این پژوهش تعامل انسان و طبیعت همچنین محیط و فرهنگ در این بخش به شکل مناسبی نمایان شد.
کلید واژگان: عوامل محیطی, توزیع مکانی, مس و سنگ, شمال جیرفت, حوزه فرهنگی هلیل رودEnvironmental factors have played a decisive and important role in the formation and spatial distribution of human settlements during the prehistoric era. The study of the human-environment interactions is one of the main approaches in modern archeology. The Halilrood cultural basin is one of the geographical areas with three different climates of "cold mountainous and temperate", "warm" and "hot and dry", and this climatic multiplicity led to specific patterns in the location and development of permanent and temporary settlements. Prehistoric archaeological studies in this area have focused more on Bronze Age settlements; While chalcolithic settlements have received less attention. Meanwhile, the study of settlements of the chalcolithic Age plays an important role in understanding pre-historic cultures before entering the Bronze Age in the cultural basin of Halilrood. The main question is, what is the role of environmental factors on the spatial distribution of chalcolithic settlements in the northern part of the Halilrood basin? The research method is descriptive-analytical, and the research has been done based on archaeological studies and environmental factors such as altitude, direction, and gradient of the land slope, water resources, and geological features. These data were analyzed by GIS associated with 47 chalcolithic settlements. Results show that the altitude, elevation, and access to water resources have the most role in the location and formation of the settlements. Finally, it can state that there has been a good interaction between the environment and human cultures in the northern part of the cultural basin of Halilrood during the prehistoric era.
Keywords: environmental factors, spatial distribution, Chalcolithic, northern Jiroft, Halilrood cultural basin -
عصر مس وسنگ ازجمله ادوار دارای اهمیت پیش ازتاریخ ایران است. تحولات این دوره در زاگرس مرکزی در ادامه دوره نوسنگی ظهور نموده است. از مناطق مهم زاگرس مرکزی که دارای استقرارگاه های زیادی در رابطه با عصر مس وسنگ بوده، دشت سیلاخور در شمال لرستان است. با وجود غنای فرهنگی دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ، تاکنون مطالعه هدفمندی به منظور روشن نمودن وضعیت مس وسنگ این ناحیه صورت نگرفته است. در این راستا، به منظور روشن شدن الگوهای استقراری عصر مس وسنگ دشت سیلاخور، این مطالعه که چکیده ای از بررسی های باستان شناسی احمد پرویز و مطالعات هدفمند نگارندگان است، ارایه می گردد. نگارندگان در این پژوهش سعی در یافتن پاسخ پرسش های ذیل داشته اند: الگوهای استقراری دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ به چه صورت بوده است؟ تغییرات الگوهای استقراری در ادوار قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور را چگونه می توان تحلیل نمود؟ به نظر می رسد چند عامل منابع آبی، ارتفاع از سطح دشت سیلاخور و راه های ایلات در شکل گیری استقرارگاه های این ناحیه در عصر مس وسنگ موثر بوده اند. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. برخی از این محوطه ها دارای هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ هستند. اطلاعات مکانی گردآوری شده در این پژوهش، از روش مطالعات علم GIS و با اجرا شدن در نرم افزار ArcGIS 10.3 مورد مطالعه قرار گرفته اند. مبنای این مطالعات، فاصله هر محوطه استقراری با نزدیک ترین رودخانه و سطح ارتفاع آن نسبت به دشت سیلاخور است. این نقشه ها در هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور اجرا شده اند.
کلید واژگان: زاگرس مرکزی, دشت سیلاخور, عصر مس وسنگ, الگوی استقراری, GISThe Chalcolithic Age is one of the most important prehistoric periods in Iran. The transformations of this period in the Central Zagros have emerged in continuation of the Neolithic period. One of the important areas of Central Zagros, which had many settlements related to the Chalcolithic era, is Silakhor plain in the north of Lorestan. Despite the cultural richness of the Silakhor plain during the Chalcolithic Age, no purposeful study has been conducted to clarify the Chalcolithic status of this area. In this regard, in order to clarify the settlement models of the Chalcolithic era of Silakhor plain, this study is presented, which is a summary of Ahmad Parviz’s archaeological studies and purposeful studies by the researchers, In the present study, the authors have tried to find the answer to the following questions: What were the settlement models of Silakhor plain in the Chalcolithic era? How can the changes of settlement models in the old, middle and new periods of the Chalcolithic era of Silakhor plain be analyzed? It seems that several factors including water resources, altitude of Silakhor plain and state’s roads have been effective in the formation of settlements in this area during the Chalcolithic age. Studies conducted in this plain so far have shown 80 ancient sites related to the Copper Stone Age. Some of these sites involve all three periods of old, middle and new Chalcolithic era. The spatial data collected in this research have been studied by GIS science studies method and implemented in ArcGIS 10.3 software. The basis of these studies is the distance of each settlement area from the nearest river and its altitude level from Silakhor plain. These maps have been implemented in all three periods of old, middle and new Chalcolithic Age of Silakhor plain.
Keywords: Central Zagros, Silakhor Plain, Chalcolithic Age, Settlement Models, GIS -
عوامل محیطی نقش مهمی در شکل دهی و توزیع مکانی سکونت گاه های انسانی داشته اند و مطالعه روابط متقابل انسان و محیط، یکی از رویکردهای اصلی باستان شناسی نو است. شناخت روابط انسان و محیط در مطالعه حوزه های جغرافیایی با اقلیم های چندگانه اهمیت بیشتری می یابد. حوزه فرهنگی هلیل رود نیز از جمله حوزه های جغرافیایی با سه اقلیم «سرد کوهستانی و معتدل»، «گرم» و «گرم وخشک» است و این چندگانگی اقلیمی، الگوهای خاصی را در مکان گزینی و توسعه سکونتگاه های دایمی و موقت در پی داشته است. این در حالی است که مطالعات باستان شناسی پیش از تاریخ در این حوزه، بیشتر بر استقرارهای عصر مفرغ تمرکز یافته و سهم استقرارهای مس و سنگ در چنین مطالعاتی بسیار اندک است. بر این اساس، مطالعه نقش عوامل محیطی در توزیع مکانی، زیست پذیری و شکل یابی استقرارهای دوره مس و سنگ نقش مهمی در شناخت فرهنگ های پیش از تاریخی، پیش از ورود به عصر مفرغ دارد. زیرا برخی از زمینه های شکل گیری فرهنگ های عصر مفرغ را می توان در دوران مس و سنگ جستجو کرد. پرسش اصلی اینست که تاثیر و نقش عوامل محیطی بر نحوه توزیع مکانی استقرارهای مس و سنگ در بخش جنوبی حوزه هلیل رود چگونه است؟ روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و بر پایه داده های حاصل از بررسی های باستان شناختی است. عواملی محیطی مانند ارتفاع از سطح دریا، جهت و میزان شیب زمین، منابع آب، ساختار زمین و کاربری اراضی در ارتباط با 69 استقرار مس و سنگ با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS)) تحلیل شد. بر پایه نتایج، ارتفاع از سطح دریا و نحوه دسترسی به منابع آب بیشترین نقش را در مکان گزینی و شکل سکونتگاه ها داشته اند. بر این اساس، نقش عوامل محیطی در سنت کوچروی و تغییر مکان درون منطقه ای نیز حایز اهمیت است و بررسی پراکنش استقرارها بر اساس گاهنگاری مس و سنگ، بیانگر افزایش جمعیت در این حوزه است.
کلید واژگان: عوامل محیطی, توزیع مکانی, مس و سنگ, هلیل رودEnvironmental factors, have played a decisive role in shaping and spatial distribution of human settlements. The study of human-environment interactions is one of the major approaches in modern archeology. Understanding human-environment relationships become more important in studying multiple geographic areas. Halil river cultural area is also one of the geographical areas with three climates of "mountainous and temperate", "warm" and "warm and dry and this climatic multiplicity has led to specific patterns in the location and development of permanent and temporary settlements. This is while, Prehistoric archaeological studies in this area, are more focused on the Bronze Age settlements and the contribution of copper and stone settlements to such studies is very small. Accordingly, the study of the role of environmental factors in the spatial distribution, viability, and shaping of settlements of the Copper and Stone Age plays an important role in understanding pre-historic cultures before entering the Bronze Age. Because some of the backgrounds of the formation of the Bronze Age cultures can be traced back to the Copper-Stone age. The main question is, what is the impact and role of environmental factors on the spatial distribution of copper and rock settlements in the southern part of Halil river basin? The research method is descriptive-analytical and is based on data from archaeological studies. Environmental factors such as altitude, direction and extent of land slope, water resources, land structure and land use associated with 69 copper-rock deployments were analyzed using GIS. Based on the results, elevation and access to water resources have the most role in the location and shape of the settlements. Accordingly, the role of environmental factors in the tradition of migration and intra-regional relocation is also important, and the study of settlement distribution based on copper- rock chronology indicates an increase in population in this area.
Keywords: environmental factors, spatial distribution, copper stone, Halil river -
گردآوری داده ها و ثبت محوطه های باستانی در باستان شناسی با روش بررسی میدانی، هزینه بر بوده و نیاز به نیروی انسانی و صرف وقت بسیار دارد. بر این اساس، استفاده از روش هایی که بتواند بدون نیاز به مشاهده مستقیم، احتمال وجود محوطه های باستانی را پیش بینی کند، نقش چشم گیری در صرفه جویی در زمان و هزینه های بررسی های میدانی باستان شناختی خواهد داشت. مسئله اصلی این پژوهش، ارزیابی میزان توانایی مدل رگرسیون لجستیک در پیش بینی پراکندگی محوطه های باستانی دشت هرسین- بیستون است. متغیرهای پیش بینی کننده برای این پژوهش شامل متغیرهای محیطی شیب، ارتفاع، فاصله تا رودخانه، پوشش گیاهی و متغیرهای فرهنگی فاصله تا شهرهای امروزی، تراکم روستاهای امروزی و فاصله تا جاده های اصلی می شوند و متغیر وابسته، متراکم ترین پهنه به لحاظ وجود محوطه های باستانی پیش از تاریخ است. نتایج نشان داد که مدل رگرسیون لجستیک در پیش بینی پراکندگی محوطه های باستانی در دشت هرسین- بیستون در دوره های مختلف موفق بوده است. همچنین معرفی پهنه های پرتراکم به لحاظ وجود محوطه های باستانی به عنوان متغیر وابسته به مدل در مناطقی که به لحاظ ریخت شناختی، دشت محسوب می شوند، کارآمد تر از معرفی صرفا نقاط GPS محوطه های باستانی است و به ترتیب متغیر فرهنگی تراکم روستاها در عصر مس وسنگ، تراکم روستاها، فاصله تا شهرها و فاصله از جاده های اصلی کنونی در عصر مفرغ، فاصله از شهرهای کنونی و فاصله از جاده های اصلی کنونی در عصر آهن، بیشترین تاثیر را در پیش بینی پراکندگی محوطه های باستانی داشته است.
کلید واژگان: مدل رگرسیون لجستیک, محوطه های باستانی پیش از تاریخ, دشت هرسین, بیستون, سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)Data collection and recording of Archaeological sites in Archaeological research is costly and requires a lot of manpower and time. Accordingly, the use of methods that can predict the presence of ancient monuments without direct observation will play a significant role in saving time and cost of Archaeological surveys. The main issue of this research is to assess the ability of the logistic regression model to predict the dispersal of ancient sites in the Harsin-Bisotun plain. Predictor variables for this study include the environmental variables of slope, height, distance to river, vegetation, distance to modern cities, density of modern villages and distance to main roads, and dependent variable is the most turbulent of area in terms of existence prehistoric Archaeological sites. For modeling, using logistic regression, GIS and IDRISI softwares was used. By analyzing the results of the logistic regression model, results showed that, the logistic regression model was successful in prediction the dispersion of ancient sites in the Harsin-Bisotun plain. As well, the introduction of densly populated areas due to the presence of ancient sites as a modle-dependent variable in the plain-bound areas is more important than the mere introduction of GPS points of the ancient sites as a dependent variable. and, Accordingly, the cultural variability of village density in the Calcolithic Age, village density, distance to cites and the distance to main roads in the Bronze Age and distance to cites, distance to main roads in Iron Age have had the greatest impact in prediction the dispersion of ancient sites.
Keywords: Logistic Regression Modle, Prehistoric Archaeological sites, Harsin, Bisotun plain, Geographic Information System(GIS) -
معماری هخامنشی به استفاده از تالارهای ستوندار معروف است، ولی ساخت چنین تالارهایی در پیش از دوره ی هخامنشی نیز در ایران معمول بوده است. از دوره ی ماد در نوشیجان و گودین، بناهایی با تالار ستوندار کشف شده است؛ علاوه بر این، در: باباجان، زیویه، حسنلو، کردلر و بسطام نیز نظیر این ساختمان ها وجود دارند. در این بین، قدیمی ترین نمونه ها به حسنلو تعلق دارند که در آنجا در سه دوره ی پی درپی V،IVc و IVb، با تاریخ حدود 1250 تا 800 ق.م.، مجموعا تعداد هفت ساختمان دارای تالار ستوندار به دست آمده اند. ویژگی مشترک اصلی این ساختمان ها، بخش مرکزی آن ها است که به شکل تالاری ستونداری ساخته می شد، علاوه بر این اجزاء و عناصر مشترک دیگری نیز در بین آن ها وجود دارند؛ همچون: رواق ورودی، پیشخوان، راه پله ای مارپیچ در یک طرف پیشخوان، اتاق های جانبی در اطراف تالار، ستون ها و سکوهای چسبیده به دیوارهای تالار و تختگاهی در مقابل ورودی تالار. به کارگیری این ویژگی های مشترک به مدت چند قرن در معماری حسنلو ادامه می یابد و منجر به شکل گیری سنت معماری خاصی می گردد. در مورد خاستگاه و الگوی اولیه ی این سبک معماری، همچنین تداوم و تحولات بعدی آن تا دوره ی هخامنشی، نظریات مختلفی مطرح شده است. برخی از پژوهشگران خاستگاه این سبک را در خارج از فلات ایران جستجو کرده، برخی دیگر برای آن سیر تحولی تک خطی و یا چندخطی در نظر گرفته اند، که اغلب این نظرات بر پایه ی «نظریه ی انتشارگرایی» قرار دارند. در این نوشتار، دیدگاهی متفاوت درباره ی شکل گیری این سبک معماری در حسنلو مطرح می شود. در این دیدگاه، بر پایه ی «نظریه ی نوآوری»، ساخت تالارهای ستوندار با توجه به مشترکات آن ها با دیگر ساختمان های همزمان فاقد تالار ستوندار در حسنلو، به عنوان یک نوآوری درونزا در معماری محلی حسنلو شناخته می شود.کلید واژگان: تپه حسنلو, تالار ستوندار, نظریه ی انتشارگرایی, نظریه ی نوآوریThe Achaemenid architecture is famous for its columned halls; however such halls were common prior to the Achaemenid Period in Iran. Buildings with columned halls dated to Median Period were discovered in Nush-i Jan and Godin. Similar buildings were also present in Baba Jan, Ziwiye, Hasanlu, Kordlar and Bastam as well. Among these buildings, the oldest example of columned hall belongs to Hasanlu, where seven buildings including columned hall were constructed in three successive periods of Hasanlu V, IVc and IVb, dated to ca. 1250-800 B.C. The main common characteristic of these buildings is their central part, which was constructed in form of a columned hall, along with other common components and elements, such as: a portico and an anteroom in entrance, a stairway passed around a central column on a side of the anteroom, ancillary rooms situated along the sides of the hall, benches constructed on sides of the hall, columns added at the sides of the hall, raised hearth in the center of the hall, and a platform opposite the entrance of the hall. Use of these common characteristics in Hasanlu continued for about four centuries and led to formation of a particular architectural tradition. In regards to the origin and the prototype of this architectural style, as well as its continuity and subsequent changes until the Achaemenid Period, different notions were brought up. Some scholars have sought the origin of this style out of the Iranian plateau. Others have considered it as a linear or multilinear evolution. Most of these opinions are based on the basis of the theory of diffusion. The present essay brings up a different opinion about the formation of this architectural style in Hasanlu. On the basis of this view, the construction of columned halls can be taken as an internal innovation in indigenous architecture of Hasanlu, considering their common features with other contemporary buildings without a columned hall in Hasanlu.AbstractKeywords: Hasanlu Tepe, Columned Halls, Diffusion Theory, Innovation Theory
-
در زمینه باستان شناسی میدانی کتاب های بسیاری در سطح جهان نگاشته شده است، ولی تعداد کتاب های منتشرشده در این باره در ایران چندان زیاد نیست. یکی از کتاب هایی که در این حوزه در ایران منتشر شده، "درآمدی بر باستان شناسی میدانی" نوشته پیتر ال. دروت و ترجمه حجت دارابی است. این کتاب به عنوان یک کتاب درسی دانشگاهی برای درس "روش کاوش و بررسی آثار باستانی" در رشته باستان شناسی منتشر شده است، ولی تمامی مباحث مطرح در این درس را شامل نمی شود. از نقاط قوت این کتاب آسان و مختصر بودن و همچنین طرح مباحث مربوط به کاوش در نظمی منطقی و قابل فهم است. علاوه بر این باید به ترجمه خوب کتاب اشاره نمود، اگر چه با انجام ویرایشی دقیق بر کیفیت آن افزوده می شد. مهمترین نقاط ضعف کتاب کم توجهی به بررسی میدانی باستان شناسی، نداشتن ارتباطی نزدیک با مسائل باستان شناسی ایران و خاورمیانه و نبود برخی قسمت های لازم در یک کتاب درسی، همچون معرفی منابع برای مطالعه بیشتر و خلاصه و جمع بندی از مطالب هر مبحث است. در مجموع این کتاب می تواند به عنوان یک راهنمای مختصر برای کاوش باستان شناسی مفید باشد، ولی به عنوان یک کتاب درسی کاستی هایی را دربردارد.کلید واژگان: باستان شناسی میدانی, بررسی باستان شناسی, کاوش, کتاب درسیMany books have been written about field archaeology universally, but the number of books published on this subject in Iran is rare. One of the books published on this area in Iran, is "Field Archaeology: An Introduction" by Peter L. Drewett which has been translated into Persian by Hojjat Darabi. The book has been published in the field of archeology as an academic textbook for the course of "Methods of Archaeological Excavation and Survey", but does not cover all the topics discussed in this course. One of the strong points of the book is that various discussions on the archaeological excavation are briefly presented in a rational and understandable order. In addition, the Persian translation is fluent, although a careful edition may even improve its quality. The main weak points of the book are the lack of attention to the archaeological survey, a close link with the archaeological issues of Iran and the Middle East, and the lack of necessary parts such as introducing sources for further study. Also, a summary and conclusion at the end of each topic could help the reader. In all, the book can be used as a guide for archaeological excavation, but suffers as a textbook from some deficiencies.Keywords: Field Archaeology, Archaeological Survey, Excavation, Textbook
-
یکی از تپه های باستانی بزرگ در شرق استان زنجان، «قلعه تپه» است. این تپه در حاشیه ی شهر ابهر واقع و به دلیل توسعه ی شهری، به شدت مورد تخریب قرار گرفته است؛ به طوری که تنها بخش کوچکی از قسمت مرکزی آن برجای مانده است. قلعه تپه بر روی یک برآمدگی کم ارتفاع طبیعی در کناره ی جنوبی ابهررود، مهم ترین رودخانه ی منطقه، قرار دارد. این رود از میان دشت طویلی جریان دارد که هم چون دالانی طبیعی، مهم ترین مسیر طبیعی ارتباطی شمال غرب با شمال مرکز، فلات ایران را تشکیل می دهد و قلعه تپه به دلیل موقعیت آن، مکان مهمی برای تحقیق درباره ی روابط فرهنگی میان این مناطق است. تاکنون سه فصل کاوش در این محل به انجام رسیده است که در نتیجه این کاوش ها، بقایایی از عصر مفرغ، عصر آهن و دوره های اشکانی و اسلامی به دست آمده است. در آخرین کاوش به سرپرستی نگارنده، مشخص شد که اولین استقرار شکل گرفته در قلعه تپه به عصر مفرغ قدیم تعلق دارد و بقایایی، شامل: معماری، سفال و برخی اشیاء کوچک از این استقرار به دست آمد. مواد فرهنگی به دست آمده از این استقرار کوتاه مدت، معرف فرهنگ ماوراءقفقاز قدیم یا کورا-ارس هستند و مشباهت زیادی با یافته های این فرهنگ از منطقه ی زاگروس دارند. بنای مکشوف از این دوره در قلعه تپه، راست گوشه و قابل مقایسه با معماری این فرهنگ در گودین IV است؛ همچنین نقوش کنده ی سفال ها نیز شباهت زیادی با سفال این فرهنگ در منطقه ی زاگرس دارند. براساس خصوصیات معماری راست گوشه و سفال خاکستری صیقلی با نقوش کنده، استقرار فرهنگ ماوراء قفقاز قدیم در قلعه تپه را می توان در نیمه ی اول هزاره ی سوم ق.م. تاریخ گذاری نمود. علاوه بر این، موقعیت قلعه تپه در میانه ی مسیر ارتباطی شمال غرب با شمال مرکز فلات، نشانگر نقش مهم آن در بازسازی مسیر گسترش فرهنگ ماوراءقفقاز قدیم به سمت شرق است.کلید واژگان: قلعه تپه, استان زنجان, فرهنگ ماوراءقفقاز قدیم, معماری راست گوشه, سفال خاکستری با نقش کندهOne of the large mounds in the east of Zanjan Province, in northwestern Iran, is Qaleh Tepe. This mound is located on the vicinity of the modern city of Abhar and, due to urban development associated with construction of the city, has been severely damaged so that only a small fragment from its central area has remained. Qaleh Tepe is situated on a natural low-rise hill on the south bank of Abhar Roud River, the most important river in region. This river flows along the length of an elongated plain, which as a natural corridor forms a route to connect the Northwest to the North Central Plateau of Iran. Because of its geographic location and circumstance, Qale Tepe constitutes an important site investigating the cultural relationship between given regions. Three seasons of excavation have carried out at the site: in 1993 directed by Dr. A. Mirfatah, in 2001 directed by M. Askariyan, and in 2011 directed by this author. In these excavations, remains from Bronze Age, Iron Age, Parthian Period, and Islamic Period were uncovered. The last of these excavations revealed that the first occupation in Qaleh Tepe is related to an Early Bronze Age settlement; some remains from this settlement, including architecture, ceramic and small finds, were found in a 3×4 meters trench, in the northeast of the mound. Due to destruction and the disappearance of upper stratums in the trench, only one phase of the settlement was uncovered upon virgin soil; however, it seems the occupation had been short-term. The architectural remains showing a rectangular room with pies (Chineh) walls and connected clay benches and a floor, which all were frequently plastered with clay. There are traces of black painting on the surface of the walls, the benches, and the floor. The distinctive ceramic related to the settlement is characterized by a grit temper, a surface color that ranges from dark red to gray-black, with gray common, usually burnished, and hand-made. Most of the shreds are simple without any decoration, but some samples have simple geomorphic incised or excised patterns, which in a few cases are filled with a white paste. The most common pattern is an incised zigzag line under the rim or on the shoulder of vessels. These characteristic are well known from the Early Trans-Caucasian Culture II settlements in Iran, as found in Godin Tepe in period IV and lower levels. Early Bronze Age of Yanik Tepe. The small finds are miscellaneous, including three bone awls, one sickle-like bone object, one partway broken bone spindle whorl with incised patterns, one antler haft, four stone beads, two quadruped figurines and one broken bird-like head from fired clay, two unknown fired clay objects in the shape of a trefoil star, and some stone tools. These findings have parallels in other ETC settlements in Iran, but similarities with those settlements located in the Central Zagros and the North Central Plateau are stronger than in the Northwest. On the basis of these similarities, the Early Bronze Age settlement in Qaleh Tepe is pertains to the ETC IIA and therefore can be dated to the first half of the 3rd millennium B.C. On the other hand, the situation of Qaleh Tepe in the eastern part of the natural corridor connecting the Northwest to the North Central Plateau reveals the route of extension of the Early Trans-Caucasian Culture to the East, as well as to the eastern Zagros.Keywords: Qaleh Tepe, Zanjan Province, The Early Trans-Caucasian Culture, Rectangular Architecture, Gray Ceramic with Incised Patterns
-
دوره اشکانی یکی از ناشناخته ترین دوره های تاریخی ایران است و تا سال های اخیر آن را «دوره میانه تاریک تمدن ایران باستان» می دانستند. سالیان متمادی شناسایی و بررسی فرهنگ و هنر اشکانی تنها بر پایه کاوش های انجام شده در بین النهرین و سوریه، به ویژه در پالمیر و دورااروپوس قرار داشت. در ایران تنها محوطه های مهم: شوش، کوه خواجه، خورهه، قلعه یزدگرد، تپه نوشیجان، قلعه ضحاک، گورستان طاق بستان کرمانشاه، دامنه پارتی بیستون و معبد لائویسه نهاوند کاوش شده اند. یکی از با ارزش ترین مواد فرهنگی دوره ی اشکانی سفال آن است که موضوعی بسیار مهم، دشوار و نا شناخته است و پژوهش و بررسی آن ضروری است. در دوره ی اشکانی نکته مهم این است که در تمام قلمرو اشکانی سفال ها یک سان نبوده است. در این دوره در هر منطقه ایران سفال هایی وجود داشته که مشخصه آن منطقه بوده و با سفال های مناطق همجوار متفاوت بوده است. محوطه ی سنگ شیر در شرق شهر همدان قرار دارد، در شمال شرق این محوطه بر روی تپه ای طبیعی یک گورستان وسیع وجود دارد که مجسمه شیرسنگی در بلند ترین نقطه جنوب غربی آن قرار دارد. این گورستان در سال 1345 ش. توسط «علی اکبر» سرفراز مورد بازدید قرار گرفت و پس از آن در سال های 54-1353 ش. توسط «مسعود آذرنوش» کاوش شد که در نتیجه ی آن گور های دوره ی: هخامنشی؟، سلوکی؟، اشکانی و اسلامی به دست آمد. در این نوشتار یافته های -سفالی اشکانی- به دست آمده از این گورستان مورد: مطالعه، گونه شناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفته اند که در نتیجه ی آن سه نوع: سفال معمولی، جلینگی و لعاب دار شناسایی شد. مطالعه و مقایسه تطبیقی سفال ها نشان داد که سفال های این گورستان مشابه با سفال های محوطه های حوزه های فرهنگی: غرب، جنوب غرب، شمال غرب ایران و مرکز بین النهرین است. بر اساس مطالعات انجام شده، می توان بیان نمود که مجموعه سفالی گورستان سنگ شیر همدان مربوط به اوایل و اواسط دوره ی اشکانی است.
کلید واژگان: همدان, سنگ شیر, گورستان, دوره ی اشکانی, گونه شناسی سفالArsacid Empire is one of the least known periods in the history of Iran which، until recently، was called the “dark middle age of ancient Iran civilization”. In Iranian culture and tradition، this period is usually ignored and left unexplored. For years، identification and investigation of Arsacid culture and art were done just based on the excavations carried out in Mesopotamia and Syria، especially in Palmira and Dura Europos. In Iran، the important sites excavated only include Susa (50 km south Andimeshk and 114 km north of Ahwaz)، Khajeh Mountain (in Sistan)، Khorheh (in Markazi province)، Qale’ Yazdgird (in western Iran، close to Qasre Shirin)، Tepe NushiJan (60 km south Hamedan)، Qale’ Zahak (16 km southeast Sareskan city)، Taq-i Bustan cemetery (in Kermanshah)، Parthian domain of Bisotun (in Harsin city) and Laodicea Temple (in Nahavand). One of the most valuable Arsacid cultural materials is pottery، a difficult، unknown yet important issue studying which is a must. An essential، prominent aspect of Arsacid pottery is that the works of pottery were not identical throughout Arsacid territory. In this period، in every region of Iran، there were works of pottery which were unique to that region and differed from the potteries of neighboring regions. Sang-e Shir area، now known as Sang-e Shir square، is placed at the east of Hamedan city. Today، a very small part of this site has turned into the square and the rest is buried under residential houses. To the northeast of this area، there is a vast cemetery on a natural hill; stone lion statue is located on the highest point to the southwest. This cemetery was visited by Ali Akbar Sarfaraz in 1966، and later، in 1974-75 by Masoud Azarnoush as a result of which Achaemenid، Seleucid?، Parthian and Islamic graves were excavated. As a result of the excavations، four different types of burial were identified including burial in clay coffins، burial in clay pithos، burial without coffin (corpse in a flexed position)، and burial without coffin (corpse in a extended position). In his 1975 report، Azarnoush divided these burials into three categories: burials flexed is considered as belonging to 4th century BC because of a coin from Caria found; he claims that this coin can possibly be dated back to Hecatomnus، the king who was appointed by Artaxerxes II as the head of Iranian Army that were to fight Evagoras، the rebelling king of Salamis. Burials with or without coffins along northeast-southwest axis in which the head is in the southwest are considered، doubtfully، to belong to Seleucid? period based on comparative studies on excavations in Egypt and Mesopotamia. Burials with or without coffin along northeast-southwest axis in a which the head is in the northeast، are regarded as belonging to the late first half and early second half of 2td century BC based on the coins found in these burials that belong to Mithradates I، Phraates II and Gutarzes II. In this article، the Parthian potteries found in this cemetery were the subject of study، typological analysis، comparison and contrast، which led to the identification of Common، Clinky and Glazed pottery categories. Comparative study investigation indicated that these potteries are similar to the Parthian potteries of central Mesopotamia (Seleucia)، west (Kangavar، Bisotun، Tepe Nush-IJan، Khorheh، Ti-Haleh site in Khorramabad Valley)، southwest (Tepe Darougeh، level III of Chaour palace-Susa، eastern Apadana-Susa، level VI of Ville Royale in Susa، Masjid Soleiman)، and northwest (the site of Germi in Moghan plain) of Iran. Based on the analysis، the pottery set found in Sang-e Shir Cemetery of Hamedan can be dated to the early and middle Parthian period.Keywords: Hamedan, Sang, e Shir, Cemetery, Parthian Period, Pottery Typology -
پتروگرافی یکی از روش های مشترک در زمین شناسی و باستان شناسی است که برای مطالعه سنگ ها یا سفال ها از آن استفاده می شود. در باستان شناسی متداول ترین کاربرد این روش مطالعه بافت و ترکیب سفال ها است. این مقاله به مطالعه پتروگرافی سفال های عصر آهن به دست آمده از غار هوتو که در حدود شصت سال پیش توسط کارلتون استیونس کوون کاوش شده است، می پردازد. این غار در نزدیکی شهر بهشهر و درحدود چهار مایلی ساحل دریای خزر قرار دارد که در سال 1949 توسط هیات اکتشافی دانشگاه پنسیلوانیا کشف و در سال 1951 کاوش گردید. هدف از کاوش ها در این غار، دست یابی به بقایای دوره ی پارینه سنگی بوده است، که البته آثاری از دوره های مختلف و از جمله عصر آهن به دست می آید. مهم ترین یافته های عصر آهن در این غار را قطعات سفالی تشکیل می دهند، که براساس طبقه بندی باستان شناختی در چهار نوع طبقه بندی می شوند: سفال قرمز، سفال خاکستری، سفال خاکستری آشپزخانه ای (پخت و پز) و سفال قهوه ای. در این پژوهش با مطالعه پتروگرافی مقاطع نازک تهیه شده از این چهار نوع سفال، ترکیب مواد تشکیل دهنده و خصوصیات فنی آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است که حاصل آن دسترسی به اطلاعاتی نظیر ترکیبات خاک مصرفی و منابع مورد استفاده با توجه به احتمال منطقه ای یا فرامنطقه ای بودن آن، شاموت مورد استفاده در سفال ها با توجه به خواص فیزیکی و شیمیایی آن ها و فرآیندی که در پخت ایجاد می کنند، دمای پخت کوره و برخی از شاخصه های احتمالی تکنیکی سازندگان سفال ها می باشد. نتایج این پژوهش تفاوت های مشخصی را میان این چهار نوع سفال عصر آهن هوتو نشان می دهد و طبقه بندی باستان شناختی آن ها را تایید می کند. هم چنین این پژوهش می تواند سر آغازی باشد برای مطالعات تطبیقی سفال عصر آهن در دیگر محوطه های منطقه.
کلید واژگان: سفال عصر آهن, غار هوتو, پتروگرافی سفال, کانیشناسیHuto cave is situated on the east of modern city of Behshahr in Mazandaran province in northern Iran. This cave and Kamarband (Belt) cave are located in a cliff on the northern slope of the Alborz Mountains close to the southeastern beach of Caspian Sea. An expedition mission from the University of Pennsylvania directed by Carleton Stevens Coon discovered and excavated these in 1949 and 1951. The aim was discovery the Paleolithic remains، but meanwhile Paleolithic excavation some material cultures from other periods were found as well. In Huto cave four tranches (A، B، C، and D) were excavated. As the result of the excavation، more than 13 meters of deposits were revealed، from which 22 samples for C 14 analysis determination dates were obtained. Coon arranged the results of this analysis into 8 groups or periods، dated back to the Mesolithic (or Epi Paleolithic) through Islamic Period. Among these periods، Iron Age with 12 samples was dated spanning between 1000 to 735 B. C. Iron Age materials in this cave reposed on the forth soil change in 4. 6 meters depth. The most significant finding from Iron Age in Huto cave was ceramic shards; part of which are preserved in Ceramic Department of National Museum of Iran. Aiming to do archaeological investigations، these shards have classified to 4 apart types: 1) Red Ware، 2) Gray Ware، 3) Gray Cooking ware، and 4) Brown Ware; this article will discuss the petrographic analysis of these types. Petrographic investigation is based on analysis of composition and other structural characteristics of the ceramics to distinguish the temper type of ceramics regarding their physical and chemical attribute، regional or trans-regional source of clay، temperature of baking kiln، and some of possible technical effects of potters. Overall، 98 shards from these 4 types were used to make thin sections; 45 samples from red ware، 7 samples from gray ware، 29 samples from gray cooking ware، and 10 samples from brown ware. The number of samples from each type was depends on its quantity، as red ware with 45 samples is the most numerous type and gray ware with 7 samples is the thinnest type. This research reveals some differences in combination and kind of temper. In gray cooking ware، a considerable quantity of calcite and shell were used as temper. Both of these materials are calcareous، a characteristic that probably the potter was aware of its practical benefit in production cooking ware. Silica is the typical temper in the red and gray wares، although little particles of mica and Feldspar are found in paste of the brown ware. It seems that the temperature of baking kiln was varied in different types، and probably different kilns were used to bake the different types، as the gray cooking ware was baked in 750 - 800o C، the red ware in lower than 900o C، the gray ware in about 900o C، and the brown ware in 950 – 1000o C. The brown ware has most variance compare to other types، regarding to quality and high temperature of baking، fine paste، and tiny temper; because of these attributes، it could have an origin out of the region. But، this idea needs additional investigations about the source of used clay in different ceramic types via more extensive research. This research could be an introduction to petrographic comparative investigations about Iron Age Pottery of the region.Keywords: Iron AgePottery, Hotu Cave, CeramicPetrography, Mineralogy -
حوضه آبریز ابهررود در شرق استان زنجان از مناطق کمتر شناخته شده باستان شناسی ایران است. قلعه تپه یکی از بزرگ ترینمکان های باستانی این حوضه بودهو در کناره جنوبی ابهررود قرار دارد. امروزه به علت تخریب گسترده قسمت زیادی از تپه باقی نمانده است. در سال 1390 قلعه تپه مورد کاوش باستان شناختی قرار گرفت که طی آن آثار قابل توجهی از دوره های مختلف به دست آمد. یکی از مهم ترین این آثار سفال های عصر مفرغ جدید و عصر آهن است.مدارک سفالی به دست آمده نشانگر حضور مردمان عصر مفرغ جدید و عصر آهن در این تپه است. وجود سفال های موسوم به پلی کروم عصر مفرغ در این محل نشانه ارتباط قلعه تپه با مناطق شرقی و دشت قزوین است. همچنین وجود سفال های خاکستری عصر آهن I در قلعه تپه می تواند نشانگر استمرار در استفاده از این محل از عصر مفرغ تا آهن باشد. وجود چندین ظرف سفالی سالم عصر آهن I و یک ظرف پلی کروم عصر مفرغ جدید نشانمی دهد که در اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن از تپه برای دفن مردگان استفاده می کرده اند. در نهایت بر پایه یافته های سفالی در قلعه تپه می توان به چشم اندازی از ارتباطات فرهنگی مردم ساکن حوضه آبریز ابهررود، که همچون دالانی طبیعی دو منطقه فرهنگی شمال غرب و شمال مرکزی را به هم وصل می کند، با مناطق همجوار دست یافت. احتمالا حوضه آبریز ابهررود به عنوان سهل ترین راه ارتباطی شمال مرکزی با غرب و شمال غرب، در طول زمان به تناوب تحت نفوذ فرهنگ های مناطق شرقی و غربی خود قرار گرفته است.
کلید واژگان: قلعه تپه, عصر مقرغ, عصر آهن, سفال خاکستری, سفال پلی کروم, حوضه آبریز ابهررودAbhar Roud Baisn which is placed in the east of Zanjan precinct is not exactly recognized. This precinct is across the most important natural road which connects North West to central north. Qaleh Tape is one of the significant archeological sites which are placed in the south of this river. In recent years most of this Tape is destroyed. As a result of archeological investigation in this precinct many traces related to different period were found. One of the most important traces were regarding to clays related to Iron Age. This evidence show that people related to Iron Age period lived in this Tape. Finding clays named Poly Chrome which belongs to Bronze period showed that there was a connection between Qaleh Tape and eastern area and Qazvin in this period. Finding gray clays concerned with Iron Age in this precinct demonstrated that this place was used as a place for living from new Bronze period to Iron Age. Finding some intact clay belong to Iron Age I and a Poly Chrome container related to new Bronze Age showed that at the end of the Bronze period and at the beginning of the Iron Age this Tape was used as a cemetery. Finally, based on the other finding of this Tape related to new Bronze Age and Iron Age we can come to a conclusion regarding to cultural relations of Abhar Roud precinct people with adjacent area. Probably, Latrine Abhar precinct was the best connection way from central north to west and west north.
Keywords: Qaleh Tepe, Bronze Age, Iron Age, Gray Ware, Poly Chrome Ware, Abhar Roud Basin -
فنجان ها و ساغرها دو گروه از ظروف سفالی عصر آهن ایران هستند. از نظر شکل کلی و کاربرد مشابهت های زیادی میان آنها وجود دارد، بطوریکه می توان آنها را با یکدیگر در یک گروه واحد قرار داد. تفاوت مهم آنها در ارتفاع ظروف است؛ چنانکه فنجان هامعمولاکوتاه تراز ساغرها هستند. این ظروف شاخص عصر آهن Iو II هستند واغلب از گورستان های این دوره به دست آمده اند. پراکندگی جغرافیایی آنها گسترده است و در شمال غرب، دامنه های شمالی و جنوبی البرز، مرکز فلات و زاگرس مرکزی دیده می شود. در مکان های باستانی عصر آهن این مناطق مجموعا تعداد 344 نمونه از این فنجان هاکشف و منتشر شده است. این پژوهش قصد دارد گونه-شناسی جدیدی از این ظروف ارائه کند و پراکندگی جغرافیایی آنها را مورد مطالعه قرار دهد. معیار اصلی در این گونه شناسی شکل ظروف است. برای این منظور شکل کلی ظروف به چهار قسمت تقسیم می شود و بر اساس تنوع و ترکیب این چهار قسمت با یکدیگر، گونه هایی تعریف می شوند. پراکندگی جغرافیایی این گونه هادر مناطق مختلف مورد بحث، یکسان و همگون نیست. بطوریکه برخی گونه ها در همه مناطق دیده نمی شوند و برخی گونه ها فقط در برخی مناطق متداول بوده اند. این وضعیت می تواند نشانگر وجود نماد و گرایش های محلی و بومی در تولید این ظروف باشد.
کلید واژگان: عصر آهن, گونه شناسی, سفال, فنجان, ساغرCups and goblets are two groups of Iron Age pottery in Iran. There are many parallels in shape and usage between the two, thus they can be fixed in a single group. The important difference between them is their height, so that the cups are usually shorter than the goblets. These wares are indicator of Iron Age I and II, and often found in the cemeteries of this age. Their geographical distribution is vast, and they observed in northwest, north and south slope of Alborz Mountains, central plateau and central Zagros. A total of 344 samples of these cups and goblets have been excavated and published from Iron Age sites in these regions. This research aims to propose a new typology for the wares and to study their geographical distribution. The main criterion in this typology is the shape of the ware. For this purpose, the complete shape of the ware is divided in four sections, and based on variation and combination of the four sections, some types are defined. Geographical distribution of the types in the different regions is not uniform and harmonious, rather some types are found in all regions and some others are common in some regions. This situation can indicate presence of local tendency in production of the ware.
Keywords: Iron Age, Typology, Pottery, Cup, Goblet -
در نزدیکی قلعه ی مشهور زیویه در استان کردستان، گورستانی به نام چنگبار واقع شده است. این گورستان که بنا بر شواهد و قراین موجود همزمان و مرتبط با قلعه ی زیویه است، از جمله وسیع ترین گورستان های کاوش شده ی عصر آهن در غرب ایران می باشد. سرپرستی کاوش های باستان شناختی در این گورستان بر عهده ی نصرت الله معتمدی بوده است که در خال سه فصل کاوش در قلعه ی زیویه، گورستان چنگبار را نیز مورد کاوش قرار داده است. در واقع هیات باستان شناسی واحدی در این سه فصل، قلعه ی زیویه و گورستان چنگبار را که تنها یک کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند، کاوش کرده است. در طول این اقدام ها چند صد گور باستانی در چنگبار کاوش شده است که از آن ها اشیای گوناگون و متعددی به دست آمده اند. این اشیا در حال حاضر عمدتا در موزه ی ملی ایران نگهداری می شوند و مطالعه ی آن ها در شناخت بهتر فرهنگ عصر آهن منطقه ی غرب ایران نقش بسزایی دارد. در این مقدمه به مرور کاوش های چنگبار و نتایج حاصل از آن می پردازیم.
کلید واژگان: باستان شناسی عصر آهن, گورستان چنگبار, زیویه, استان کردستان -
نخستین فصل کاوش در تپه علی یورد در تابستان و پاییز سال 1389 توسط گروه باستان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر به انجام رسید. این تپه باستانی که یکی از بزرگ ترین و مهمترین مکان های باستانی منطقه است، در غرب شهر صائین قلعه و در حوزه ابهر رود در استان زنجان واقع است. هدف از کاوش در این محل مطالعه توالی فرهنگی حوزه ابهر رود و همچنین آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی است.به همین جهت یک ترانشه پلکانی در دامنه شمالی تپه و یک گمانه آزمایشی در مرکز آن ایجاد شد که حدود نیمی از ارتفاع تپه لایه نگاری گردید.در نتیجه این کاوش آثار و بقایایی از دوره اسلامی، دوره تاریخی و عصر مفرغ به دست آمد که در این نوشتار گزارش مقدماتی آن ارائه می شود. امید است با ادامه کاوش در فصل دوم بتوان لایه نگاری این تپه مهم را به انجام رسانید.
کلید واژگان: تپه علی یورد, استان زنجان, دوره اسلامی, دوره تاریخی, عصر مفرغThe first season of excavation at Ali Yourd Tepe was achieved by the department of Archaeology of the Islamic Azad University of Abhar in summer and autumn 2010. This mound is located in west of Saien Galeh city in Zanjan province and is one of the biggest and most important mound in the Abhar Rud area. Aims of this excavation are Training of students and investigations at cultural sequence at Abhar Rud area. Therefore a stepped tranch in north slope and a test tranch in center of the mound were excavated and about one half of the height of the mound was studied stratigraphically. As the result of this excavation some remuins of Islamic historic and bronze periods were found which are presented in this preliminary report. I hope to complete this stratigraphical investigation in second season of excavation at Ali Yourd Tepe.
Keywords: Ali Yourd Tepe, Zanjan Province, Islamic Period, Historical Period, Bronze Age -
در شمال شرقی تهران بزرگ و در ناحیه لویزان امامزاده ای به نام «امامزاده پنج تن» وجود دارد. این امامزاده بر روی تپه ای طبیعی واقع است که از دامنه های آن به عنوان گورستان استفاده می-شود. در بازدیدی که در سال 1372 از این امامزاده و گورستان اطراف آن به عمل آمد؛ تعدادی تکه سفال جمع آوری شد که احتمالا در اثر ایجاد گورهای جدید از خاک خارج شده بودند. این سفال ها دارای مشخصات سفال های عصر آهن هستند و شباهت زیادی با سفال گورستان های عصر آهن منطقه شمیران در شمال تهران دارند. به نظر می رسد از این تپه طبیعی در عصر آهن نیز به عنوان گورستان استفاده می شده است و می توان این محوطه را به عنوان یکی از گورستان های متعدد این دوره در کوهپایه های شمال تهران در نظر گرفت.
کلید واژگان: تهران, لویزان, امام زاده پنج تن, گورستان, سفال عصر آهنIn the Northeastern Tehran and the Lavizan zone, there is an Imam-Zadeh, under the title of "Imam-Zadeh Panjtan". This Imam-Zadeh is located on a hill. And slopes of the hill are used as a cemetery. In a visit in 1993, some sherds were collected on the hills that were probably uncovered by forming new graves. The sherds have characterized in northern Tehran. It seems the hill was used as a cemetery also in Iron Age, and can be considered as one of the several Iron Age cemeteries in foot hills of northern Tehran.
Keywords: Tehran, Lavizan, Imam-Zadeh Panjtan, Cemetery, Iron Age, Pottery -
پیلاقلعه محوطه ای استقراری از دوره آهن در منطقه رودبار گیلان است که در 500 متری گورستان معروف مارلیک قرار دارد. نزدیک به پنجاه سال پیش دکتر نگهبان در این محل کاوش گسترده ای انجام داد. بر اساس اطلاعات محدود منتشر شده، این محل ادارای آثاری از عصر آهن، دوره تاریخی و دوره اسلامی است؛ ولی یافته های آن تاکنون منتشر نشده است. بخشی از این یافته ها، مجموعه سفالی حاصل از کاوش ترانشه «M» است که در موزه ملی ایران نگهداری می شود. در این مقاله سفال عصر آهن بدست آمده از این ترانشه معرفی و مطالعه خواهد شد. سفال های این محوطه در زمره سفال عصر آهن I منطقه رودبار بوده و دارای گونه های شاخص مشابهی با محوطه های مهمی چون مارلیک، قلعه کوتی، لمه زمین و لاسولکان است.
کلید واژگان: پیلاقلعه, مارلیک, عصر آهن, سفال, گونه شناسیPileh Qaleh is a settlement site in Roudbar region of Gilan Province and it is located in 500 meters from the well-known Marlik cemetery. Nearly 50 years ago, the site was extensively excavated by Dr. Negahban. Based on limited published information, this site has remains from Iron Age, Historical and Islamic periods. But the findings from this excavation have not been published yet. A part of these findings is a pottery collection from trench M that is being maintained in National Museum of Iran. In this article, the Iron Age pottery from this trench is introduced and studied. The pottery belongs to the Iron Age I, of Roudbar region, and has many parallel indicator types with important sites such as Marlik, Ghalekuti, Lamehzamin and Lasulkan.
Keywords: Pileh Qaleh, Marlik, Iron Age, Pottery, Typology -
یکی از انواع سفال های عصر آهن در غرب ایران، سفال لعاب دار است. این نوع سفال که درصد کمی از سفال های متداول در این عصر را تشکیل می دهد، فقط در مرحله III و II عصر آهن دیده می شود و معمولا آن را در غرب ایران به عنوان سفالی وارداتی از آشور می-شناسند. متداول ترین شکل این سفال، کوزه های کوچک لعاب دار است که این مقاله به گونه شناسی آن می پردازد و پراکندگی جغرافیایی این شکل و گونه های آن را در غرب ایران مورد بررسی قرار می دهد.
کلید واژگان: عصرآهن, سفال, سفال لعاب دار, گونه شناسیOne of kinds Iron Age Pottery in Western Iran is the glazed ware. This ware, that forms a few percentage of Iron Age pottery, is only seen in Iron Age III and II, and usually recognized as an imported ware from Assyria, to Western Iran. The most common from is this ware is the small glazed vessel, that will be classified, and its geographical distribution in Western Iran will be studied in this article.
Keywords: Iron Age, Pottery, Glazed ware, Typology -
در کاوش هایی که بیش از پنجاه سال پیش در غار هوتو، نزدیک بهشهر، صورت گرفت علاوه بر یافته های دوران سنگ، بقایایی از دوره های جدیدتر و خصوصا عصر آهن بدست آمد. ولی از آنجایی که این غار با هدف مطالعه دوران سنگ و دستیابی به بقایای این دوره کاوش گردید، توجه چندانی به یافته های عصر آهن آن صورت نگرفت و این مواد برای حدود نیم قرن در موزه ملی ایران بایگانی شدند. این وضعیت در حالی است که اطلاعات ما درباره عصر آهن شمال شرق ایران بسیار محدود و ناچیز است و هرگونه اطلاعاتی در این زمینه می تواند ارزشمند باشد. این مقاله به چگونگی شناسایی و کاوش غار هوتو و وضعیت لایه نگاری و گاهنگاری آن، با تکیه بر وضعیت لایه های عصر آهن می پردازد و بر ضرورت مطالعه، طبقه بندی و معرفی سفال عصر آهن در این غار تاکید می نماید.
کلید واژگان: غار هوتو, عصر آهن, سفال عصر آهن, شمال شرقی ایرانIn the excavations which were taken place in "Hotu cave", near Behshahr, more than fifty years age, in addition to findings of Stone Age, remains of more recently eras and particularly Iron Age were obtained. But since this cave was searched aiming to study Stone Age and to attain to the remains of this era, not much attention was paid to the findings of Iron Age and these materials were recorded in the national museum of Iran. This situation is prevailed whereas our information about Iron Age in North East Iran is very restricted and every kind of data in this field can be very valuable. This article discusses about the quality of recognition and excavation of Hotu cave and its stratigraphy and Chronology with attention to Iron Age layers and emphasize on the necessity of study, classification and introduction of Iron Age pottery in this cave.
Keywords: Hotu Cave, Iron Age, Iron Age Pottery, North East Iran -
یکی از ظروف سفالین شاخص عصر آهن در ایران کوزه های لوله دار است. این نوع کوزه ها اگرچه از نظر شکل کلی شباهت زیادی به یکدیگر دارند و در یک گروه جای می گیرند، ولی از نظر جزئیات شکل قسمت های مختلف تنوع زیادی در میان آنها دیده می شود، بطوری که می توان آنها را بر مبنای شکل قسمت های مختلف به انواعی طبقه بندی کرد. در این پژوهش تعداد 155 نمونه از کوزه های لوله دار معرفی شده در گزارشهای باستان شناسی مورد مطالعه و طبقه بندی قرار گرفته است. شیوه طبقه بندی بر پایه میزان شباهت میان نمونه های مختلف می باشد و به این ترتیب 11 نوع یا گونه مختلف قابل تشخیص است. بررسی پراکندگی مکانی این گونه ها، نشانگر نظم خاصی است و رابطه مشخصی میان گونه های مختلف و مناطق جغرافیایی مختلف دیده می شود. از طرف دیگر بررسی پراکندگی زمانی این 11 گونه به طور دقیق امکان پذیر نیست و علت آن عدم تاریخ گذاری های دقیق برای اکثر نمونه ها می باشد. با این وجود رابطه چندان مشخصی میان گونه های مختلف این نوع کوزه ها با مراحل مختلف عصر آهن دیده نمی شود و به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که تنوع شکل کوزه های لوله دار عصر آهن در ایران عمدتا تابع پراکندگی مکانی آنهاست تا پراکندگی زمانی آنها، بطوری که در نواحی مختلف سبک ها و گونه های متفاوتی از این نوع ظروف متداول بوده است.
کلید واژگان: عصر آهن, کوزه لوله دار, سفالOne of the Typical wares in Iron Age in Iran, is the Spouted vessel. These Vessels, however, are very similar as far as general shape is concerned, and are classified in one group, although there is diversity in details of their shape. Therefore one can classify them on the basis of the form of their different components. In this research, 155 Spouted vessels, that represented in archaeological reports, are studied and classified: The classification is made on the basis of similarity among different samples, and thus 11 classes or types are distinguished. The special distribution of these types demonstrates a distinguishable and particular relationship between different types and regions. On the other hand, the study of the temporal distribution of these types is not precisely possible, because the dating for most of the samples are not precise. Despite, there are not any distinguishable relationship between the types and the different phases of the Iron Age. Therefore, I conclude, that the variation of the shape in the Spouted vessels depend mostly on their spacial distribution, and not on their temporal distribution.
Keywords: Iron Age, Spouted Vessel, Pottery
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.